۸۷٬۹۳۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ساز' به 'زمینهساز') |
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایهها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است. | میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایهها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است. | ||
اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی | اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می باشد. | ||
اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کردهاند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشتهاند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشتهاند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است. | اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کردهاند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشتهاند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشتهاند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحثهای استدلالی و نظری به آن شکل که در دورههای بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بودهاند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>. | همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحثهای استدلالی و نظری به آن شکل که در دورههای بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بودهاند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>. | ||
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای | در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کردهاند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کردهاند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومیباشد که بعدها، از آن استنباط میگردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref> | ||
== اجتهاد در دوره امامان شیعه == | == اجتهاد در دوره امامان شیعه == | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژههای «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژههای متناسب با فقه امامیه استفاده میشده است. | مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژههای «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژههای متناسب با فقه امامیه استفاده میشده است. | ||
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونهای که محققان و فقیهان دورههای بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر | اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونهای که محققان و فقیهان دورههای بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>. | ||
== اجتهاد از نظر لغت == | == اجتهاد از نظر لغت == | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت میگویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>. | الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت میگویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>. | ||
این تعریف اگرچه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده میشود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای [[اهل سنت و جماعت| | این تعریف اگرچه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده میشود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] وجود دارد<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عالمان اهل سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی میدانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق میکند<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>. | ||
ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی). | ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی). |