۸۷٬۶۵۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی خ' به ' نمیخ') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''مُرجِئه''' نام فرقهای است که پایان نیمه اول قرن یک هجری پدید آمد. | ||
=مرجئه در لغت= | =مرجئه در لغت= | ||
خط ۵: | خط ۵: | ||
=مرجئه در اصطلاح= | =مرجئه در اصطلاح= | ||
مرجئه پس از خوارج به وجود آمدند و سوال اصلی و اولیهشان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه؟ به دنبال این سوال از حدود [[ایمان]] به میان آمد. | مرجئه پس از [[خوارج]] به وجود آمدند و سوال اصلی و اولیهشان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه؟ به دنبال این سوال از حدود [[ایمان]] به میان آمد. | ||
=عقاید مرجئه= | =عقاید مرجئه= | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در تقسیم کلی میتوان مرجئه را از دو حیث نگریست: | در تقسیم کلی میتوان مرجئه را از دو حیث نگریست: | ||
الف) کسانی که درباره [[حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند و کار آنان را به خدا واگذار کردند. | الف) کسانی که درباره [[علی بن ابی طالب|حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند و کار آنان را به خدا واگذار کردند. | ||
(مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی) | (مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی) | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. | 2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. | ||
جهمیه و غیلانیه و شمریه از این گروهند. | [[جهمیه]] و [[غیلانیه]] و [[شمریه]] از این گروهند. | ||
به این عده «مرجئه غالی» میگویند. | به این عده «مرجئه غالی» میگویند. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و علیالخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص میشود؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و علیالخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص میشود؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | ||
معاویه کسی بود که نسبت به [[اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | معاویه کسی بود که نسبت به [[صحابه|اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | ||
او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم میباید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم میباید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | ||
این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت، براحتی محقق نمیشد. | این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت، براحتی محقق نمیشد. | ||
معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانهای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانهای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. |