۱٬۵۶۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
این سخنان، اخوان المسلمین را درگیر مسایل سیاسی کرد و بعد از پایان جنگ جهانی دوم، فعالیت های جنبش نیز افزایش یافت. در سال 1948، اخوان المسلمین که در پی ایجاد حکومت اسلامی در مصر بود، بزرگ ترین خطر برای نظام پادشاهی این کشور قلمداد می شد؛ از این رو، دولت «[[نقراشی پاشا]]» آن را منحل اعلام کرد و با جلوگیری از فعالیت اخوان المسلمین، به سرکوبی نیروهای آن پرداخت. | این سخنان، اخوان المسلمین را درگیر مسایل سیاسی کرد و بعد از پایان جنگ جهانی دوم، فعالیت های جنبش نیز افزایش یافت. در سال 1948، اخوان المسلمین که در پی ایجاد حکومت اسلامی در مصر بود، بزرگ ترین خطر برای نظام پادشاهی این کشور قلمداد می شد؛ از این رو، دولت «[[نقراشی پاشا]]» آن را منحل اعلام کرد و با جلوگیری از فعالیت اخوان المسلمین، به سرکوبی نیروهای آن پرداخت. | ||
<br> | <br> | ||
===اخوان بعد از حسن البناء=== | |||
<br> | |||
با ترور «نقراشی پاشا»، در 28 دسامبر 1948، به وسیله یک عضو اخوان المسلمین، فشار بر این حزب دو چندان شد تا سرانجام به ترور «حسن البناء» در 12 فوریه 1949 به دست عوامل دولت انجامید. با روی کار آمدن دولت «وفد» در ژانویه 1950 جنبش اخوان المسلمین این فرصت را پیدا کرد که بار دیگر فعالیت های خود را در چارچوب قانون آغاز کند. در اکتبر 1951 قاضی «[[حسن الهضیبی]]» به عنوان رهبر جدید اخوان انتخاب گردید تا جنگ چریک های اخوان المسلمین را که با نیروهای بریتانیا در کانال سوئز مشغول نبرد بودند، رهبری نماید. | |||
<br> | |||
اخوان المسلمین مخالف حضور غرب و بریتانیا در مصر بود؛ حتی برخی از دانشمندان مانند دکتر «محمد امین رئیس» بر این باورند که: «یکی از انگیزه های تأسیس این جمعیت، آگاه کردن مصریان از ظلم سربازان انگلیسی نسبت به مصر است که در اطراف اسماعیلیه و منطقه کانال سوئز پرسه می زدند». | |||
<br> | |||
در اثر همین تبلیغات غرب ستیز اخوان المسلمین بود که در سال 1952 آشوب علیه بریتانیا در مصر افزایش یافت و به برکناری «[[ملک فاروق]]» در 6 ژوئیه 1952 و روی کار آمدن «[[جمال عبدالناصر]]» انجامید. | |||
<br> | |||
«ناصر» در ابتدا، رابطه خوبی با اخوان المسلمین داشت، به طوری که اخوان امید داشت با همکاری «ناصر» برای برپایی یک حکومت اسلامی فعالیت کند. اما در دراز مدت تنش ها بالا گرفت و مشخص شد که دو طرف، درباره مسایل اجتماعی و اداره حکومت، ایده ها و دیدگاه های متفاوتی دارند. «از نظر ناصر، شعار غالب «الدین للّه و الوطن للجماعة»، یعنی (دین برای خدا و کشور برای مردم) بود. این شعار سیاسی به معنی منزوی کردن اخوان بود؛ زیرا اخوان می خواست حکومت بعد از انقلاب 1952 مصر متکی به اسلام باشد». | |||
<br> | |||
این اختلاف ها باعث شد که ناصر در 26 اکتبر 1954 مورد سوء قصد هواداران اخوان قرار گیرد. در پی این سوء قصد، اخوان منحل و اموال و دارایی هایش مصادره گردید و هزاران نفر از رهبران و هواداران آن دستگیر، زندانی و بعضی هم اعدام شدند. بعد از این سرکوب، اخوان دیگر فرصت فعالیت آشکار را تا زمان مرگ «ناصر» در 28 سپتامبر 1970 پیدا نکرد. روی کار آمدن «[[انور سادات]]» بار دیگر زمینه را برای حضور اخوان در جامعه مصر فراهم کرد. | |||
<br> | |||
ویرایش