۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
=مشخصات عرفان= | =مشخصات عرفان= | ||
قیصری میگوید مسائل عرفان عبارتند از چگونگی صدور کثرت از حضرت حق و چگونگی بازگشت این کثرتها به او و بیان مظاهر اسماء الهی و نعوت ربانی و کیفیت بازگشت اهل الله به سوی او و نحوه سلوک و مجاهدات و ریاضات اهل الله و بیان نتایج دنیوی و اخروی یکایک اعمال و افعال و اذکار به گونهای که در عالم حقیقت و واقع، ثابت است. | قیصری میگوید مسائل عرفان عبارتند از چگونگی صدور کثرت از حضرت حق و چگونگی بازگشت این کثرتها به او و بیان مظاهر اسماء الهی و نعوت ربانی و کیفیت بازگشت اهل الله به سوی او و نحوه سلوک و مجاهدات و ریاضات اهل الله و بیان نتایج دنیوی و اخروی یکایک اعمال و افعال و اذکار به گونهای که در عالم حقیقت و واقع، ثابت است.<ref>یثربی، عرفان نظری، ص ۲۱۸</ref> | ||
همین مطلب را ابن ترکه در تمهید القواعد با عبارتی موجز بیان کرده است. | همین مطلب را ابن ترکه در تمهید القواعد با عبارتی موجز بیان کرده است.<ref>صائن الدین ابن ترکه: تمهید القواعد، به تصحیح حسن حسن زاده آملی، ص ۲۶</ref> | ||
در عرفان علم تنها کافی نیست. و عمل اساس کار است و علم محصول عمل محسوب میشود و لذا عرفان به عرفان عملی و عرفان نظری تقسیم میشود. عرفان جهان خارج را واقعی دانسته و برای آن وحدتی حقیقی قائل است که هم دارای ظاهر است و هم باطن و باطن آن حقیقت محض است. عرفا در عین پذیرش استدلال و علم حصولی، اصالت را به ارتباط حضوری و شهودی بین انسان و حقیقت میدهند. هدف عارف رسیدن به حقیقت واحد عینی و اتحاد با آن و فناء در آن است. و بقای انسان را در همین وصول و اتحاد میبیند. و البته در این راه ریاضت و مجاهده است که انسان را به هدف میرساند. عشق جزو مسائل اساسی عرفان است. | در عرفان علم تنها کافی نیست. و عمل اساس کار است و علم محصول عمل محسوب میشود و لذا عرفان به عرفان عملی و عرفان نظری تقسیم میشود. عرفان جهان خارج را واقعی دانسته و برای آن وحدتی حقیقی قائل است که هم دارای ظاهر است و هم باطن و باطن آن حقیقت محض است. عرفا در عین پذیرش استدلال و علم حصولی، اصالت را به ارتباط حضوری و شهودی بین انسان و حقیقت میدهند. هدف عارف رسیدن به حقیقت واحد عینی و اتحاد با آن و فناء در آن است. و بقای انسان را در همین وصول و اتحاد میبیند. و البته در این راه ریاضت و مجاهده است که انسان را به هدف میرساند. عشق جزو مسائل اساسی عرفان است.<ref>یثربی، سید یحیی، فلسفه عرفان، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ۱۳۷۷، چ چهارم، ص ۳۳ ـ ۶۲</ref> عشق از تمام مخلوقات سریان میکند، در ذات حق نیز عشق است که تجلی میکند و عالم خلق میشود. محور جهان بینی عرفانی وحدت وجود است و خلق جهان نیز با تجلی واحد صورت میگیرد. عالم به بهترین وجه ممکن خلق شده است (نظام احسن). انسان جزو مهمترین مباحث عرفان است. انسان مظهر تام و تمام خداست. عالم کبیر است و در مقابل جهان، انسان صغیر است. آدمی پیش از جهان موطنی دارد که اصل اوست و به آن جا بازگشت خواهد کرد و لذا دراین جهان به شدت احساس غربت میکند.<ref>مطهری، مرتضی، عرفان حافظ، ص ۸۳ ـ ۱۳۱</ref> | ||
عرفا برای بیان اغراض خود از اصطلاحات خاصی استفاده میکنند که بیشتر حالت رازگونه دارند و تلاش میکنند معارف آنها در میان عامه رواج نیابد، همانند وقت، حال، مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غیبت و حضور، ذوق، شرب، سکر، محو و محق و محو، خواطر، | عرفا برای بیان اغراض خود از اصطلاحات خاصی استفاده میکنند که بیشتر حالت رازگونه دارند و تلاش میکنند معارف آنها در میان عامه رواج نیابد، همانند وقت، حال، مقام، قبض و بسط، جمع و فرق، غیبت و حضور، ذوق، شرب، سکر، محو و محق و محو، خواطر،<ref>مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۱۶۱ ـ ۱۷۳؛ و عرفان حافظ، ص ۱۲</ref> هویه و حقیقه الحقایق، احدیث و عماء، محبوبین و محبین، وجد و شهود و عیان و مکاشفه و تلوین و تمکین.<ref>یثربی، سید یحیی،عرفان نظری، ص ۲۳۹ ـ ۲۶۶.</ref> | ||
=تفاوت عرفان و فلسفه= | =تفاوت عرفان و فلسفه= | ||
فیلسوف در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه میکند. و ابزار کار او عقل و منطق و استدلال است ولی عارف مبادی و اصول کشفی و شهودی را مایه استدلال قرار میدهد و آن را به زبان عقل توضیح میدهد. ولذا ابزار کار او، دل، و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حرکت در باطن است. فیلسوف میخواهد جهان را به صورت کامل بفهمد و همین را کمال انسان میداند و عارف تلاش میکند به کنه و حقیقت هستی که خداست برسد، در نظر فیلسوف غیر خدا هم اصالت دارد و تفاوت ماسوا با خدا در وجوب و امکان است ولی در نظر عارف غیر خدا هیچ نیست و هر چه هست اسماء و صفات و تجلیات خداست نه اموری در برابر او. | فیلسوف در استدلالات خود تنها به مبادی و اصول عقلی تکیه میکند. و ابزار کار او عقل و منطق و استدلال است ولی عارف مبادی و اصول کشفی و شهودی را مایه استدلال قرار میدهد و آن را به زبان عقل توضیح میدهد. ولذا ابزار کار او، دل، و مجاهده و تصفیه و تهذیب و حرکت در باطن است. فیلسوف میخواهد جهان را به صورت کامل بفهمد و همین را کمال انسان میداند و عارف تلاش میکند به کنه و حقیقت هستی که خداست برسد، در نظر فیلسوف غیر خدا هم اصالت دارد و تفاوت ماسوا با خدا در وجوب و امکان است ولی در نظر عارف غیر خدا هیچ نیست و هر چه هست اسماء و صفات و تجلیات خداست نه اموری در برابر او.<ref>مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۸۹ ـ ۹۱</ref> | ||
موضوع فلسفه موجود است ولی موضوع عرفان موجود حقیقی است که آن را منحصر در خدا میداند، و شاید نکته اصلی تفاوت هم این باشد که فیلسوف از پیش نتیجه کار فلسفه ورزی خود را نمیداند ولی عارف درصدد است آن چه را یافته و شهود کرده است با مبادی عقلی توجیه و تفسیر کند. | موضوع فلسفه موجود است ولی موضوع عرفان موجود حقیقی است که آن را منحصر در خدا میداند، و شاید نکته اصلی تفاوت هم این باشد که فیلسوف از پیش نتیجه کار فلسفه ورزی خود را نمیداند ولی عارف درصدد است آن چه را یافته و شهود کرده است با مبادی عقلی توجیه و تفسیر کند.<ref>برنجکار، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۱۴۲ ـ ۱۴۳</ref> | ||
=جایگاه عرفان در قرآن و سنت= | =جایگاه عرفان در قرآن و سنت= | ||
چنان که گفته شد مراحل آغازین عرفان، برگرفته از آموزههای دینی هم چون زهد، توکل، اخلاص و... میباشد و نیز چنان که در تاریخچه آمد عرفا ی فراوانی سعی در نزدیکی عرفان با شریعت داشتند و هر چند درباره توفیق یا عدم توفیق ایشان بحث کرد ولی آن چه قطعی است این است که بسیاری از مسائل و مباحث عرفانی دقیقاً از متن دین اسلام برداشت شدهاند. آیات بلند قرآن کریم درباره توحید، برداشتهای ابتدایی و ساده از توحید را به کناری مینهد و ما را به فهم عرفا از توحید نزدیک میکند. همانند: «أینما تولّوا فثم وجه الله» | چنان که گفته شد مراحل آغازین عرفان، برگرفته از آموزههای دینی هم چون زهد، توکل، اخلاص و... میباشد و نیز چنان که در تاریخچه آمد عرفا ی فراوانی سعی در نزدیکی عرفان با شریعت داشتند و هر چند درباره توفیق یا عدم توفیق ایشان بحث کرد ولی آن چه قطعی است این است که بسیاری از مسائل و مباحث عرفانی دقیقاً از متن دین اسلام برداشت شدهاند. آیات بلند قرآن کریم درباره توحید، برداشتهای ابتدایی و ساده از توحید را به کناری مینهد و ما را به فهم عرفا از توحید نزدیک میکند. همانند: «أینما تولّوا فثم وجه الله»<ref>بقره/ سوره۲،آیه۱۱۵. </ref> به هر طرف رو کنید چهره خدا آن جاست. «نحن اقرب الیه منکم»<ref>سوره واقعه،آیه۸۵.</ref> از شما به او (میت) نزدیکتریم، «هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن»<ref>سوره حدید،آیه۳.</ref> و آیات دیگر. در مورد سیر و سلوک و طی مراحل قرب حق تا آخرین منازل، کافی است به آیات درباره «لقاء الله» و «رضوان الله» و یا آیات مربوط به وحی و الهام و مکالمه ملائکه با غیر پیامبران و داستان معراج پیامبر رجوع کنیم. در قرآن سخن از علم لدنی و افاضی آمده است. و از تسبیح ذرات جهان سخن رفته است. و این همه به جز روایات و خطبه ادعیه است. دعای کبیر، دعای ابوحمزه، مناجات شعبانیه، دعاهای صحیفه سجادیه و بالاخره دعای عرفه امام حسین ـ علیه السّلام ـ . در حدیث قرب نوافل نیز آمده است که بنده در اثر عبادت به مقامی میرسد که خداوند گوش و چشم و لسان و دست آن بنده میشود. که با آنها میبیند و میشنود و سخن میگوید.<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵، چ چهارم، ج ۲، ص ۳۵۲، حدیث ۷ و ۸. </ref> آیاتی که از محبت خدا و بندگان سخن به میان میآورند نیز از ریشههای مباحث عرفانی است.<ref>سوره آل عمران،آیه۳۱ - سوره مائده،آیه۵۴ - سوره بقره،آیه۱۶۵ - مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۸.</ref> | ||
و نیز میتوان به احادیث فراوانی که درباره معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خدا آمده است اشاره نمود. | و نیز میتوان به احادیث فراوانی که درباره معرفت نفس و ارتباط آن با شناخت خدا آمده است اشاره نمود.<ref>ری شهری، محمد، میزان الحکمه، مؤسسه دار الحدیث، بیروت لبنان، ۱۴۱۹، ج ۵، ص ۱۸۷۶، ۱۸۸۳ - طباطبایی، سید محمد حسین (علامه)، طباطبایی، المیزان، مؤسسه اسماعیلیان قم، ۱۳۷۱، ج ۶، ص ۱۶۲ ۱۹۴. </ref> | ||
=عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی= | =عرفان اسلامی در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی= | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
در قیاس با تعالیم هندیان، نیز میبینیم که موضوع خدا و بقای نفس و زندگی اخروی در آن مکاتب مورد تأکید نیست. بودائیها فقط تربیت اخلاقی و تصفیه باطن را در نظردارند و در واقع صرفاً خویشتنسازی است ولی عارف در پی رسیدن به خداست. هدف ریاضتهای هندی رهایی از بدبختیهای زندگی است چرا که زندگی را شوم میدانند، ولی در تصوف اسلامی، زندگی را مقدمه اهداف والای خود میدانند و بهرهوری از غرایز را پس از طی مراحلی، مخالفت تعالیم روحی نمیدانند و در تعالیم هندی فنا آخرین هدف است در حالی که در عرفان اسلامی فناء پایهای برای «بقاء بالله» است و در تصوف اسلامی به جز مواردی اندک سخن از فنای صفت است، در حالی که در بودایی نفی ذات مراد است و بالاخره در آموزههایی هندیان بر سر عشق و عواطف، پا نهادهاند و به انهدام کامل وجود روانی و ذهنی رسیدهاند. | در قیاس با تعالیم هندیان، نیز میبینیم که موضوع خدا و بقای نفس و زندگی اخروی در آن مکاتب مورد تأکید نیست. بودائیها فقط تربیت اخلاقی و تصفیه باطن را در نظردارند و در واقع صرفاً خویشتنسازی است ولی عارف در پی رسیدن به خداست. هدف ریاضتهای هندی رهایی از بدبختیهای زندگی است چرا که زندگی را شوم میدانند، ولی در تصوف اسلامی، زندگی را مقدمه اهداف والای خود میدانند و بهرهوری از غرایز را پس از طی مراحلی، مخالفت تعالیم روحی نمیدانند و در تعالیم هندی فنا آخرین هدف است در حالی که در عرفان اسلامی فناء پایهای برای «بقاء بالله» است و در تصوف اسلامی به جز مواردی اندک سخن از فنای صفت است، در حالی که در بودایی نفی ذات مراد است و بالاخره در آموزههایی هندیان بر سر عشق و عواطف، پا نهادهاند و به انهدام کامل وجود روانی و ذهنی رسیدهاند. | ||
در مقایسه با افلاطونیان نیز علیرغم شباهتهای فراوان به امید اعتقاد آنها به خدایان متعدد و عقیده به تناسخ اختلاف در تفسیر وحدت وجود و مخالفت آنان با مذهب، برتری عرفان اسلامی مشهود است. | در مقایسه با افلاطونیان نیز علیرغم شباهتهای فراوان به امید اعتقاد آنها به خدایان متعدد و عقیده به تناسخ اختلاف در تفسیر وحدت وجود و مخالفت آنان با مذهب، برتری عرفان اسلامی مشهود است. | ||
برخی از تفاوتهایی که در بالا ذکر شد در مقایسه میان عرفان اسلامی با باورهای گنوسی، آیینهای چینی، و ادیان و مکاتب ایران باستان نیز به چشم میآیند. | برخی از تفاوتهایی که در بالا ذکر شد در مقایسه میان عرفان اسلامی با باورهای گنوسی، آیینهای چینی، و ادیان و مکاتب ایران باستان نیز به چشم میآیند. | ||
<ref> ر.ک: یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، ص ۷۹ ـ ۱۱۱</ref> | |||
=نتیجه= | =نتیجه= | ||
با نظر به آن چه آمد، مشخص میشود که اولاً عرفان ریشه در فطرت و دین فطری دارد، و در میان اقوام و ادیان دیگر نیز وجود دارد. ولی عرفای مسلمان با بهرهگیری از آموزههای اسلام و همراه کردن اندیشههای خود با فلسفه، عرفان نظری و عرفان عملی را اغنای خاصی بخشیدند. و از قرن هفتم و با ظهور ابن عربی عرفان نظری تبدیل به یک علم منسجم شده است، که در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی از امتیازات ویژهای برخوردار است. آخرین کلام این که دانش عرفان از آن جا که موضوعش به ذات و اسماء خداست و هدفش رسیدن به توحید میباشد، برترین علم شمرده شده است. و به گفته قیصری هر چند مقام و حکمت نیز از خداوند بحث میکنند ولی در آن دو علم از کیفیت وصول بنده به خدا بحث نمیشود. در حالی که هدف از تحصیل همه علوم و انجام طاعات همین یک نکته است. | با نظر به آن چه آمد، مشخص میشود که اولاً عرفان ریشه در فطرت و دین فطری دارد، و در میان اقوام و ادیان دیگر نیز وجود دارد. ولی عرفای مسلمان با بهرهگیری از آموزههای اسلام و همراه کردن اندیشههای خود با فلسفه، عرفان نظری و عرفان عملی را اغنای خاصی بخشیدند. و از قرن هفتم و با ظهور ابن عربی عرفان نظری تبدیل به یک علم منسجم شده است، که در مقایسه با سایر مکاتب عرفانی از امتیازات ویژهای برخوردار است. آخرین کلام این که دانش عرفان از آن جا که موضوعش به ذات و اسماء خداست و هدفش رسیدن به توحید میباشد، برترین علم شمرده شده است. و به گفته قیصری هر چند مقام و حکمت نیز از خداوند بحث میکنند ولی در آن دو علم از کیفیت وصول بنده به خدا بحث نمیشود. در حالی که هدف از تحصیل همه علوم و انجام طاعات همین یک نکته است.<ref> یثربی، سید یحیی، عرفان نظری، ص ۲۲۱</ref> | ||
پانویس | |||
{{پانویس|3}} |