۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[امیرالمومنین علی (ع)' به '[[علی بن ابی طالب') |
جز (جایگزینی متن - '[[حسین بن علی (سید الشهدا) علیهالسلام' به '[[حسین بن علی (سید الشهدا)') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
== بازتاب شهادت حجر بن عدی == | == بازتاب شهادت حجر بن عدی == | ||
کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همانهایی که با علی علیهالسلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشتهاند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>. | کشته شدن حجر در میان [[مسلمانان]] ایجاد ناراحتی عجیبی نمود، و نه تنها دوستان و [[شیعیان]] ناراحت شدند بلکه همانهایی که با علی علیهالسلام مخالف بودند از کشته شدن حجر اظهار تنفر و بیزاری نمودند؛ از جمله [[حسن بصری]] هنگامی که شنید حجر را کشتهاند پرسید: آیا بر او نماز خواندند و [[کفن]] نموده، دفنش کردند و به جانب [[قبله]] خوابانیدند؟ گفته شد آری همه این دستورها را انجام دادند، گفت: به خدای [[کعبه]] خود را محکوم ساختند<ref>تاریخ الطبری، طبری 4: 207؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر 8: 27 و اسد الغابة، ابن اثیر 1: 462.</ref>. | ||
در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[حسین بن علی (سید الشهدا) | در همان سالی که حجر کشته شد معاویه به [[حج]] رفت، [[حسین بن علی (سید الشهدا)]] را ملاقات کرد و گفت: میدانی با حجر و یارانش و دوستان پدر چه کردم؟ امام علیهالسلام فرمود: چه کردی؟ گفت: آنان را کشتیم، [[غسل]] داده، نماز خواندیم و دفن نمودیم. امام علیهالسلام فرمود: ایشان را خصم خود گردانیدی، ولی معاویه اگر من کسی از یاران تو را بکشم نه غسل میدهم و نه نماز برایش میخوانم و نه کفنش میکنم و نه دفنش میکنم (یعنی آنها [[کافران|کافرند]] و تو اینها را مسلمان دانستی و کشتی)<ref> الاحتجاج، طبرسی 2: 20 ـ 19 و الحدائق الناضرة، محقق بحرانی 3: 412.</ref>. | ||
[[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>. | [[عایشه]] که ماجرای حجر را شنید عبدالرحمان بن حارث را پیش معاویه فرستاد تا از کشتن حجر جلوگیری کند، ولی موقعی عبدالرحمان رسید که حجر کشته شده بود. عبدالرحمان به معاویه گفت: پس حلم و بردباری [[ابوسفیان]] چه شد؟ معاویه گفت: از وقتی که افراد حلیم و بردباری مانند تو از طرف من پراکنده شدند، حلم را از دست دادم و این کار را هم زیاد بر من تحمیل کرد و من پذیرفتم<ref> الغدیر، علامه امینی 11: 58 و الکامل، ابن اثیر 3: 487.</ref>. |