confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
== یونس مورد مدح امام و ذم عوام == | == یونس مورد مدح امام و ذم عوام == | ||
از منظر امامان شیعه یونس نزد امامان شیعه و بهخصوص امام رضا (ع) جایگاه ویژهای داشت و بارها از وی با عنوان عبد صالح و بنده نیک خدا یاد شده است طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۲ و ۷۸۳ و ۷۸۴. | از منظر امامان شیعه یونس نزد امامان شیعه و بهخصوص امام رضا (ع) جایگاه ویژهای داشت و بارها از وی با عنوان عبد صالح و بنده نیک خدا یاد شده است <ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۲ و ۷۸۳ و ۷۸۴.</ref> | ||
روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: | روایات فراوانی در مدح و عظمت این عالم بزرگ صادر شده است: | ||
امام رضا (ع) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹ | امام رضا (ع) سه بار بهشت را از طرف خود و پدرانش برای وی ضمانت کرده طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۷۹ | ||
امام رضا (ع) فرمود: «یونس بن عبدالرحمن در زمان خود مانند سلمان در زمان خود بود.» | |||
طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱. | <ref>طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۷۸۱.</ref> | ||
الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْمُهْتَدِي الْأَشْعَرِيُّ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ، وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَا (ع) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي قَالَ خُذْ مِنْ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.» الكشي، رجال الكشي، ص 483، حدیث 910.در این نقل راوی از امام رضا ع میخواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی می نماید. | الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي الْمُهْتَدِي الْأَشْعَرِيُّ عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، وَ كَانَ خَيْرَ قُمِّيٍّ رَأَيْتُهُ، وَ كَانَ وَكِيلَ الرِّضَا (ع) وَ خَاصَّتَهُ، قَالَ:، سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ إِنِّي لَا أَلْقَاكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ فَعَنْ مَنْ آخُذُ مَعَالِمَ دِينِي قَالَ خُذْ مِنْ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن.» <ref>الكشي، رجال الكشي، ص 483، حدیث 910.</ref>در این نقل راوی از امام رضا ع میخواهد کسی را معرفی نماید که از او معالم دین را اخذ نماید. امام یونس را معرفی می نماید. | ||
عن عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْمُهْتَدِي الْقُمِّيُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، بِذَلِكَ أَيْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي، أَ فَيُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ.الكشي، رجال الكشي، ص 490، حدیث 935. در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله. | عن عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ الْمُهْتَدِي الْقُمِّيُّ، قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ: قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، وَ حَدَّثَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ، بِذَلِكَ أَيْضاً، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي لَا أَكَادُ أَصِلُ إِلَيْكَ أَسْأَلُكَ عَنْ كُلِّ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي، أَ فَيُونُسُ بْنُ عبدالرحمن ثِقَةٌ آخُذُ عَنْهُ مَا أَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَعَالِمِ دِينِي فَقَالَ نَعَمْ.<ref>الكشي، رجال الكشي، ص 490، حدیث 935.</ref> در این نقل از وثاقت یونس سؤال شده است؛ امام فرمودند بله. | ||
عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) إِنَّ شُقَّتِي بَعِيدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِينِي مِنْ يُونُسَ مَوْلَى ابْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: نَعَمْ. الكشي، رجال الكشي، ص 491، حدیث 938 | عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ الْمُهْتَدِي، قَالَ:، قُلْتُ لِلرِّضَا (ع) إِنَّ شُقَّتِي بَعِيدَةٌ فَلَسْتُ أَصِلُ إِلَيْكَ فِي كُلِّ وَقْتٍ، فَآخُذُ مَعَالِمَ دِينِي مِنْ يُونُسَ مَوْلَى ابْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: نَعَمْ. <ref>الكشي، رجال الكشي، ص 491، حدیث 938</ref> | ||
جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (ع) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره كرد كه به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حركتی كند تا هنگامی كه خود به وی اجازه دهد. سپس آنها كه از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی كردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام سر مباركش را پایین انداخته و ساكت بود. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. این جا بود كه حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی كه آمد، قطرات اشك از گوشههای چشمانش جاری بود و گریه میکرد. عرض كرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهلبیت دفاع میکنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی كه امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم بهاندازه فهم و درك آنان سخن بگو و در آن زمینههایی كه بالاتر از درک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبی بیان كرد و فرمود: بر تو باكی نیست اگر در دست تو یك دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض كرد: نه. | جعفر بن عیسی این چنین گزارش میدهد: ما جمعی از شیعیان در محضر امام رضا (ع) بودیم. یونس بن عبدالرحمن هم در این جمع حاضر بود. همان موقع چند نفر از اهل بصره، از امام اجازه ورود خواستند. حضرت به یونس اشاره كرد كه به داخل اتاق برود، پرده را بیندازد و لحظاتی پشت پرده بماند و مبادا حركتی كند تا هنگامی كه خود به وی اجازه دهد. سپس آنها كه از بصره آمده بودند، به خدمت امام رسیدند و درباره یونس سخنان بدین بر زبان راندند و از او بدگویی كردند و تهمتهایی به او روا داشتند. امام سر مباركش را پایین انداخته و ساكت بود. در این هنگام آنها بلند شدند و رفتند. این جا بود كه حضرت به یونس اجازه داد از پشت پرده خارج شود و به جلسه بازگردد. یونس زمانی كه آمد، قطرات اشك از گوشههای چشمانش جاری بود و گریه میکرد. عرض كرد: جانم به فدایت، من از آرمان شما اهلبیت دفاع میکنم و این است حال من در نزد بعضی از یارانم! حضرت فرمود: ای یونس، وقتی كه امام و رهبرت از تو خشنود و راضی است، از این سخنان ناروا ناراحت و اندوهگین مباش. ای یونس! با این مردم بهاندازه فهم و درك آنان سخن بگو و در آن زمینههایی كه بالاتر از درک و استعداد آنها است، ایشان را به حال خود واگذار. آن گاه امام مثال جالبی بیان كرد و فرمود: بر تو باكی نیست اگر در دست تو یك دُرّ و گوهر گرانبها باشد؛ ولی مردم بگویند: این چیز فاقد ارزش است؛ یا در دست تو چیز بیارزشی باشد و مردم بگویند: متاع بسیار گرانبهایی است. آیا به حال تو سودی دارد؟ عرض كرد: نه. | ||
فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی كه در راه ولایت و پاسداری از مكتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود. رجال كشی، ج 2، ص 782. | فرمود: بله! تو هم این چنین هستی، هنگامی كه در راه ولایت و پاسداری از مكتب و آیین اهلبیت هستی و امام از تو رضایت دارد، از آنچه مردم دربارهات بگویند، نگران مباش و با آنچه آنها بگویند، ضرری بر تو وارد نمیشود. <ref>رجال كشی، ج 2، ص 782.</ref> | ||
هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد. مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶. | هنگامی که یونس از بدگویی مردم درباره خود و نزد امام هشتم شیعیان غمگین گردید، امام در دلجویی از او رضایت کامل خود را از وی اعلام کرد و عنوان نمود این قبیل بدگوییها از رضایت امام نسبت به او نمیکاهد. <ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۶۶.</ref> | ||
احمد بن خلف این گونه گزارش میدهد: من بیمار بودم. حضرت جواد (ع) به عیادتم آمد و در بالای سر من كتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقّت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه كرد تا كتاب به پایان رسید؛ آن گاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت كند رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ. رجال كشی، ج 2ص 780. | احمد بن خلف این گونه گزارش میدهد: من بیمار بودم. حضرت جواد (ع) به عیادتم آمد و در بالای سر من كتابی از یونس به نام «یوم و لیله» را دید. آن را برداشت و با دقّت ورق زد، صفحه به صفحه نگاه كرد تا كتاب به پایان رسید؛ آن گاه سه مرتبه، فرمود: خداوند یونس را رحمت كند رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ، رَحِمَ اللهُ یونُسَ. <ref>رجال كشی، ج 2ص 780.</ref> | ||
ابوهاشم جعفری نقل میکند كه: از امام جواد (ع) در شأن و منزلت یونس سؤال كردم، فرمود: خداوند او را رحمت كند كشی، ج 2، ص 781. | ابوهاشم جعفری نقل میکند كه: از امام جواد (ع) در شأن و منزلت یونس سؤال كردم، فرمود: خداوند او را رحمت كند <ref>كشی، ج 2، ص 781.</ref> | ||
ابوهاشم جعفری كه از یاران برجسته امامان شیعه است، میگوید: كتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسكری (ع) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام كتاب نگاه كرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این كتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این كتاب حقّ و حقیقت است رجال كشی، ج 2ص 781. | ابوهاشم جعفری كه از یاران برجسته امامان شیعه است، میگوید: كتاب «یوم و لیله» یونس بن عبدالرحمن را نزد امام عسكری (ع) بردم. حضرت با نظری دقیق به تمام كتاب نگاه كرد و تا آخر آن را ورق زد و فرمود: آنچه در این كتاب است، دین من و دین پدرانم است؛ تمام این كتاب حقّ و حقیقت است <ref>رجال كشی، ج 2ص 781.</ref> | ||
بنا بر نقل مرحوم نجاشی، امام عسكری (ع) فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این كتاب، نوری در روز قیامت عنایت فرماید رجال نجاشی، ص 313. | بنا بر نقل مرحوم نجاشی، امام عسكری (ع) فرمود: خداوند به یونس در عوض هر حرفی از این كتاب، نوری در روز قیامت عنایت فرماید <ref>رجال نجاشی، ص 313.</ref> | ||
باز میگوید: از امام جواد (ع) پرسیدم: درباره یونس چه میفرمایید؟ فرمود: كدام یونس؟ | باز میگوید: از امام جواد (ع) پرسیدم: درباره یونس چه میفرمایید؟ فرمود: كدام یونس؟ | ||
گفتم: یونس بن عبدالرحمن. | گفتم: یونس بن عبدالرحمن. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
عرض كردم: بله. | عرض كردم: بله. | ||
فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهلبیت بود. | فرمود: خداوند متعال او را مشمول رحمت خود قرار دهد، او در مسیر و روش و سیره ما اهلبیت بود. | ||
یکبار دیگر فرمود: خدا رحمتش كند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت كند، بنده صالح خدا بود. رجال كشی، ج 2، ص 783. | یکبار دیگر فرمود: خدا رحمتش كند، بنده بسیار خوبی برای خدا بود. طبق گزارش دیگری فرمود: خدای متعال او را رحمت كند، بنده صالح خدا بود. <ref>رجال كشی، ج 2، ص 783.</ref> | ||
عدم صحت روایات ذم | عدم صحت روایات ذم | ||
بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده كه البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نكته، حضرت رضا (ع) به یونس توصیه فرمود كه باید هر سخنی را برای هر كس نگویی. استعدادها، قریحهها و ظرفیتها مختلف است. حكمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (ص) فرمود: ما پیامبران مأموریم كه ظرفیتهای فكری مردم را مراعات كنیم و بهاندازه فهم و دركشان با آنان سخن بگوییم. (اصول كافی ، ج 1، ص 23. | بعضی از روایات در مذمّت و انتقاد از یونس وارد شده كه البته اسناد آن روایات اعتبار ندارد. با نظر به همین نكته، حضرت رضا (ع) به یونس توصیه فرمود كه باید هر سخنی را برای هر كس نگویی. استعدادها، قریحهها و ظرفیتها مختلف است. حكمت را باید به اهلش یاد داد و از نااهل دریغ داشت؛ لذا پیامبر (ص) فرمود: ما پیامبران مأموریم كه ظرفیتهای فكری مردم را مراعات كنیم و بهاندازه فهم و دركشان با آنان سخن بگوییم. <ref>(اصول كافی ، ج 1، ص 23.</ref> | ||
گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را كه درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده ای نقل میکرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درك این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می فرمود. | گویا یونس گاهی روایات و احادیث عمیق و سنگینی را كه درباره مقامات معنوی ائمه دین بود، برای عده ای نقل میکرد و طبعاً آنان قدرت قهم و هضم و درك این معانی بلند را نداشتند؛ لذا گاهی امام از او انتقاد می فرمود. | ||
از منظر دیگر، این مذمّت ها و انتقادها برای این بود كه شخصیت های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آنها صدمه و زیانی وارد نشود. ر-ك : رجال كشی ، ج 1، ص 342. (حالات زراره). | از منظر دیگر، این مذمّت ها و انتقادها برای این بود كه شخصیت های بزرگ حدیثی و فقهی شیعه از تعرّض و هجمه مخالفان محفوظ و مصون بمانند و به آنها صدمه و زیانی وارد نشود. <ref>ر-ك : رجال كشی ، ج 1، ص 342. (حالات زراره).</ref> | ||
یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمتهای فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن همان گونه که امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام به وی گوشزد نمودهاند بیان نابجای معارف بلند اهلبیت برای غیر اهلش و کسانی که ظرفیت فهم آن را نداشتهاند، بوده است. | یونس بن عبدالرحمن با وجود جلالت و عظمت فراوان، مورد طعن و تهمتهای فراوانی از سوی شیعیان واقع شده است که علت اصلی آن همان گونه که امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام به وی گوشزد نمودهاند بیان نابجای معارف بلند اهلبیت برای غیر اهلش و کسانی که ظرفیت فهم آن را نداشتهاند، بوده است. | ||
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِيُّ، وَ كَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ، دَخَلْتُ مَعَ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیه السلام فَشَكَا إِلَيْهِ مَا يَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِيعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ. (رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل ج۱۲ ص۲۱۵.) | عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ الْقُتَيْبِيُّ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو مُحَمَّدٍ الْفَضْلُ بْنُ شَاذَانَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبُو جَعْفَرٍ الْبَصْرِيُّ، وَ كَانَ ثِقَةً فَاضِلًا صَالِحاً، قَالَ، دَخَلْتُ مَعَ يُونُسَ بْنِ عبدالرحمن عَلَى الرِّضَا علیه السلام فَشَكَا إِلَيْهِ مَا يَلْقَى مِنْ أَصْحَابِهِ مِنَ الْوَقِيعَةِ! فَقَالَ الرِّضَا علیه السلام: دَارِهِمْ فَإِنَّ عُقُولَهُمْ لَا تَبْلُغُ. <ref>(رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۸؛مستدرك الوسائل ج۱۲ ص۲۱۵.)</ref> | ||
امام کاظم علیه السلام در روایتی به یونس فرمودند: يَا يُونُسُ ارْفُقْ بِهِمْ فَإِنَّ كَلَامَكَ يَدِقُّ عَلَيْهِم. قال: قلت إنهم يقولون لي زنديق . قال: و ما يضرّك أن تكون في يدك لؤلؤة فيقول لك النّاس هي حصاة، و ما كان ينفعك اذا كان في يدك حصاة فيقول النّاس هي لؤلؤة» . رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ نوادر الأخبار ج۱ ص۵۶؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۶. | امام کاظم علیه السلام در روایتی به یونس فرمودند: يَا يُونُسُ ارْفُقْ بِهِمْ فَإِنَّ كَلَامَكَ يَدِقُّ عَلَيْهِم. قال: قلت إنهم يقولون لي زنديق . قال: و ما يضرّك أن تكون في يدك لؤلؤة فيقول لك النّاس هي حصاة، و ما كان ينفعك اذا كان في يدك حصاة فيقول النّاس هي لؤلؤة» . <ref>رجال الکشی ج۱ ص۴۸۸؛ نوادر الأخبار ج۱ ص۵۶؛ بحار الأنوار ج۲ ص۶۶.</ref> | ||
البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمیگرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ يُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِيلَ لَهُ: إِنَّ كَثِيراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ يَقَعُونَ فِيكَ وَ يَذْكُرُونَكَ بِغَيْرِ الْجَمِيلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ لَهُ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعلیه السلام نَصِيبٌ فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا قَالَ. (رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 488) | البته یونس بن عبدالرحمن با روح بلند خود بر اهل ولایت خرده نمیگرفت و آنان را بخشیده بود: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ حَدَّثَنِي الْفَضْلُ، قَالَ حَدَّثَنِي عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَّ يُونُسَ بْنَ عبدالرحمن قِيلَ لَهُ: إِنَّ كَثِيراً مِنْ هَذِهِ الْعِصَابَةِ يَقَعُونَ فِيكَ وَ يَذْكُرُونَكَ بِغَيْرِ الْجَمِيلِ! فَقَالَ: أُشْهِدُكُمْ أَنَّ كُلَّ مَنْ لَهُ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَعلیه السلام نَصِيبٌ فَهُوَ فِي حِلٍّ مِمَّا قَالَ. <ref>(رجال الكشي- إختيار معرفة الرجال، النص، ص: 488)</ref> | ||
البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (ع) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی می کردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق (ع) عمدا از زراره بدگویی می کرد تا او را از گزند دشمنان حفظ کند و خود امام صادق (ع) نیز به این امر تصریح نموده است: | البته باید توجه داشت که در برخی موارد ائمه (ع) عمدا از برخی از اصحاب خاص بدگویی می کردند تا دشمنان دست از سرشان بردارند و آنان را به خاطر قربشان به ائمه اذیت نکنند؛ چنانکه در مورد زراره این قضیه صادق است که امام صادق (ع) عمدا از زراره بدگویی می کرد تا او را از گزند دشمنان حفظ کند و خود امام صادق (ع) نیز به این امر تصریح نموده است: | ||
” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیهالسلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیهالسلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص: ۳۱۲ | ” الجواب عمّا یوهم ذمّه هو ما أجابه الصادق علیهالسلام فی علّه ذمّه لزراره و أنّها لدفع الظلم عنه مثل ما صنع الخضر على نبیّنا و آله و علیهالسلام بالسفینه عابها لتسلم من السلطان <ref>مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۸، ص: ۳۱۲</ref> | ||
از امام صادق (ع) روایت شده که به فرزند زراره فرمود: | از امام صادق (ع) روایت شده که به فرزند زراره فرمود: | ||
” عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَهَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) اقْرَأْ مِنِّی عَلَى وَالِدِکَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّی إِنَّمَا أَعِیبُکَ دِفَاعاً مِنِّی عَنْکَ، فَإِنَّ النَّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسَارِعُونَ إِلَى کُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَکَانَهُ لِإِدْخَالِ الْأَذَى فِی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ یَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ یَرَوْنَ إِدْخَالَ الْأَذَى عَلَیْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ یَحْمَدُونَ کُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِیبُکَ لِأَنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَیْلِکَ إِلَیْنَا …. ” رجال کشی ج ١ ص ٣۴٩ | ” عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ زُرَارَهَ، قَالَ، قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) اقْرَأْ مِنِّی عَلَى وَالِدِکَ السَّلَامَ، وَ قُلْ لَهُ إِنِّی إِنَّمَا أَعِیبُکَ دِفَاعاً مِنِّی عَنْکَ، فَإِنَّ النَّاسَ وَ الْعَدُوَّ یُسَارِعُونَ إِلَى کُلِّ مَنْ قَرَّبْنَاهُ وَ حَمِدْنَا مَکَانَهُ لِإِدْخَالِ الْأَذَى فِی مَنْ نُحِبُّهُ وَ نُقَرِّبُهُ، وَ یَرْمُونَهُ لِمَحَبَّتِنَا لَهُ وَ قُرْبِهِ وَ دُنُوِّهِ مِنَّا، وَ یَرَوْنَ إِدْخَالَ الْأَذَى عَلَیْهِ وَ قَتْلَهُ، وَ یَحْمَدُونَ کُلَّ مَنْ عِبْنَاهُ نَحْنُ وَ إِنْ نَحْمَدَ أَمْرَهُ، فَإِنَّمَا أَعِیبُکَ لِأَنَّکَ رَجُلٌ اشْتَهَرْتَ بِنَا وَ لِمَیْلِکَ إِلَیْنَا …. ” <ref>رجال کشی ج ١ ص ٣۴٩</ref> | ||
به پدرت از قول من سلام برسان، و بگو اگر من در بعضى از مجالس از تو بدگویى مىکنم بخاطر آن است که دشمنان ما مراقب این هستند که ما نسبت به چه کسى اظهار محبت مىکنیم، تا او را بخاطر محبتى که ما به او داریم مورد آزار قرار دهند، بعکس اگر ما از کسى مذمت کنیم آنها از او ستایش مىکنند، من اگر گاهى پشت سر تو بدگویى مىکنم بخاطر آن است که تو در میان مردم به ولایت و محبت ما مشهور شدهاى، و به همین جهت مخالفان ما از تو مذمت مىکنند، من دوست داشتم عیب بر تو نهم تا دفع شر آنها شود، آن چنان که خداوند از زبان دوست عالم موسى مىفرماید أَمَّا السَّفِینَهُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً … این مثل را درست درک کن، اما به خدا سوگند تو محبوبترین مردم نزد منى، و محبوبترین یاران پدرم اعم از زندگان و مردگان تویى، تو برترین کشتىهاى این دریاى خروشانى و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبى است که دقیقا مراقب عبور کشتىهاى سالمى است که از این اقیانوس هدایت مىگذرد، تا آنها را غصب کند، رحمت خدا بر تو باد در حال حیات و بعد از | به پدرت از قول من سلام برسان، و بگو اگر من در بعضى از مجالس از تو بدگویى مىکنم بخاطر آن است که دشمنان ما مراقب این هستند که ما نسبت به چه کسى اظهار محبت مىکنیم، تا او را بخاطر محبتى که ما به او داریم مورد آزار قرار دهند، بعکس اگر ما از کسى مذمت کنیم آنها از او ستایش مىکنند، من اگر گاهى پشت سر تو بدگویى مىکنم بخاطر آن است که تو در میان مردم به ولایت و محبت ما مشهور شدهاى، و به همین جهت مخالفان ما از تو مذمت مىکنند، من دوست داشتم عیب بر تو نهم تا دفع شر آنها شود، آن چنان که خداوند از زبان دوست عالم موسى مىفرماید أَمَّا السَّفِینَهُ فَکانَتْ لِمَساکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَعِیبَها وَ کانَ وَراءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَهٍ غَصْباً … این مثل را درست درک کن، اما به خدا سوگند تو محبوبترین مردم نزد منى، و محبوبترین یاران پدرم اعم از زندگان و مردگان تویى، تو برترین کشتىهاى این دریاى خروشانى و پشت سر تو پادشاه ستمگر غاصبى است که دقیقا مراقب عبور کشتىهاى سالمى است که از این اقیانوس هدایت مىگذرد، تا آنها را غصب کند، رحمت خدا بر تو باد در حال حیات و بعد از ممات”<ref>تفسیر نمونه، ج ۱۲، ص: ۵۱۸</ref> | ||
روایاتی که بر مذمت ایشان دلالت دارد. برخی دال بر لعن و برائت امام رضا علیهالسلام از وی و برخی نسبت کذب و غیره به ایشان میدهند: مثلاً: روایت ضعیف کتاب مستطرفات چنین است که محمّد بن فضل بصرى میگوید: | روایاتی که بر مذمت ایشان دلالت دارد. برخی دال بر لعن و برائت امام رضا علیهالسلام از وی و برخی نسبت کذب و غیره به ایشان میدهند: مثلاً: روایت ضعیف کتاب مستطرفات چنین است که محمّد بن فضل بصرى میگوید: | ||
” حضرت رضا علیهالسلام شبى به بصره آمد نماز مغرب را بالاى پشتبامی خواند شنیدم در سجده میگفت: «اللهم العن الفاسق بن الفاسق» از نماز که فراغت حاصل کرد گفتم: آقا چه کسى را لعنت فرمودید در سجده. گفت: یونس غلام ابن یقطین را. عرض کردم: او گروهى از دوستان شما را گمراه کرده فتوا میداد به آنها که نماز بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشید و بعد از عصر تا خورشید غروب کند اشکالى ندارد فرمود: خدا او را لعنت کند دروغ بسته بر پدرم یا فرمود: پدرانم، چه ارزشى دارد یک غلام بیابانى. ” ” نَزَلَ بِنَا أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْبَصْرَهِ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ فَوْقَ سَطْحٍ مِنْ سُطُوحِنَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفَاسِقَ بْنَ الْفَاسِقِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنْ هَذَا الَّذِی لَعَنْتَهُ فِی سُجُودِکَ فَقَالَ هَذَا یُونُسُ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ قَدْ أَضَلَّ خَلْقاً مِنْ مَوَالِیکَ إِنَّهُ کَانَ یُفْتِیهِمْ عَنْ آبَائِکَ ع أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَى أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَى أَبِی أَوْ قَالَ عَلَى آبَائِی وَ مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ قِیمَهُ عَبْدٍ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ ” السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ج۳، ص: ۵۸۰ | ” حضرت رضا علیهالسلام شبى به بصره آمد نماز مغرب را بالاى پشتبامی خواند شنیدم در سجده میگفت: «اللهم العن الفاسق بن الفاسق» از نماز که فراغت حاصل کرد گفتم: آقا چه کسى را لعنت فرمودید در سجده. گفت: یونس غلام ابن یقطین را. عرض کردم: او گروهى از دوستان شما را گمراه کرده فتوا میداد به آنها که نماز بعد از طلوع فجر تا طلوع خورشید و بعد از عصر تا خورشید غروب کند اشکالى ندارد فرمود: خدا او را لعنت کند دروغ بسته بر پدرم یا فرمود: پدرانم، چه ارزشى دارد یک غلام بیابانى. ” ” نَزَلَ بِنَا أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْبَصْرَهِ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَصَلَّى الْمَغْرِبَ فَوْقَ سَطْحٍ مِنْ سُطُوحِنَا فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ بَعْدَ الْمَغْرِبِ اللَّهُمَّ الْعَنِ الْفَاسِقَ بْنَ الْفَاسِقِ فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ صَلَاتِهِ قُلْتُ لَهُ أَصْلَحَکَ اللَّهُ مَنْ هَذَا الَّذِی لَعَنْتَهُ فِی سُجُودِکَ فَقَالَ هَذَا یُونُسُ مَوْلَى ابْنِ یَقْطِینٍ فَقُلْتُ لَهُ إِنَّهُ قَدْ أَضَلَّ خَلْقاً مِنْ مَوَالِیکَ إِنَّهُ کَانَ یُفْتِیهِمْ عَنْ آبَائِکَ ع أَنَّهُ لَا بَأْسَ بِالصَّلَاهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ إِلَى أَنْ تَغِیبَ الشَّمْسُ فَقَالَ کَذَبَ لَعَنَهُ اللَّهُ عَلَى أَبِی أَوْ قَالَ عَلَى آبَائِی وَ مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ قِیمَهُ عَبْدٍ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ ” <ref>السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی (و المستطرفات)، ج۳، ص: ۵۸۰</ref> | ||
مرحوم آیت الله خویی تمامی این روایات را ضعیف میدانند و تنها دو روایت ذم را صحیح السند میدانند اما میفرمایند علم آن را باید به اهلش واگذار کرد. علاوه بر این که اين دو روایت توان معارضه با روایات مستفیضه متعاضده با تسالم فقها و بزرگان بر جلالت امر یونس را ندارد. | مرحوم آیت الله خویی تمامی این روایات را ضعیف میدانند و تنها دو روایت ذم را صحیح السند میدانند اما میفرمایند علم آن را باید به اهلش واگذار کرد. علاوه بر این که اين دو روایت توان معارضه با روایات مستفیضه متعاضده با تسالم فقها و بزرگان بر جلالت امر یونس را ندارد. <ref>معجم رجال الحديث ج : 20 ص : 215</ref> | ||
== ویژگیهای یونس بن عبدالرحمن == | == ویژگیهای یونس بن عبدالرحمن == |