پرش به محتوا

طریقت‌های صوفیه در مصر: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
'''طریقت‌های صوفیه در مصر'''، از قرن سوم تا هفتم به‌تدریج برخی [[صوفیه]] به علت قداستی که برای این سرزمین قائل بودند یا برای ملاقات با [[صوفیان]] بزرگی چون [[ذوالنونِ مصری]]، شیبان راعی، ابوبکر مصری، ابوعلی کاتب، روزبهان کبیر مصری و ابوالخیر اقطع به [[مصر]] عزیمت کردند.
'''طریقت‌های صوفیه در مصر'''، از قرن سوم تا هفتم به‌تدریج برخی [[صوفیه]] به علت قداستی که برای این سرزمین قائل بودند یا برای ملاقات با [[صوفیان]] بزرگی چون [[ذوالنونِ مصری]]، شیبان راعی، ابوبکر مصری، ابوعلی کاتب، روزبهان کبیر مصری و ابوالخیر اقطع به [[مصر]] عزیمت کردند.


== نخستین صوفیان ایرانی ==
اولین صوفیان ایرانی در زمان ذوالنون به مصر رفتند و برخی نیز در آنجا ساکن شدند، از جمله ابوالعباس نسائی و بنان حمال. سفر صوفیان به مصر تا قرن هفتم ادامه یافت و تصوف را در مصر تقویت کرد و صوفیان و عارفان مشهوری در آنجا پرورش یافتند، از جمله ابوعلی رودباری (متوفی 322)، ابن‌فارض (متوفی632)، یحیی‌بن‌موسی قناوی (متوفی 625)، ابوالقاسم اسکندری قَبّاری (متوفی 662) و عفیف‌الدین تلمسانی (متوفی 690).
اولین صوفیان ایرانی در زمان ذوالنون به مصر رفتند و برخی نیز در آنجا ساکن شدند، از جمله ابوالعباس نسائی و بنان حمال. سفر صوفیان به مصر تا قرن هفتم ادامه یافت و تصوف را در مصر تقویت کرد و صوفیان و عارفان مشهوری در آنجا پرورش یافتند، از جمله ابوعلی رودباری (متوفی 322)، ابن‌فارض (متوفی632)، یحیی‌بن‌موسی قناوی (متوفی 625)، ابوالقاسم اسکندری قَبّاری (متوفی 662) و عفیف‌الدین تلمسانی (متوفی 690).


خط ۸: خط ۹:


تقریباً تا پایان دورۀ فاطمیان مصر (364ـ567)، زاهدان و عارفان یا حلقه‌های کوچکی از مریدان داشتند و به تعلیم و ارشاد آنان می‌پرداختند، مانند عبدالرحیم قناوی (متوفی592) یا به طور انفرادی در کوه و بیابان به عبادت و ریاضت مشغول بودند. کوه‌های «مُقَطَّم» و بیابان «مستضعفین» در مصر از این حیث شهرت داشتند.
تقریباً تا پایان دورۀ فاطمیان مصر (364ـ567)، زاهدان و عارفان یا حلقه‌های کوچکی از مریدان داشتند و به تعلیم و ارشاد آنان می‌پرداختند، مانند عبدالرحیم قناوی (متوفی592) یا به طور انفرادی در کوه و بیابان به عبادت و ریاضت مشغول بودند. کوه‌های «مُقَطَّم» و بیابان «مستضعفین» در مصر از این حیث شهرت داشتند.
=اولین خانقاه در مصر=
 
== اولین خانقاه در مصر ==
از نیمۀ دوم قرن ششم در [[مصر]] [[خانقاه]] برپا شد و در آنجا تصوف جمعی پدید آمد. [[صلاح‌الدین ایوبی]] در 569 برای اقامت صوفیانی که از سرزمین‌های دیگر به مصر می‌آمدند خانه‌ای را خانقاه کرد و برای تأمین مخارج آن املاکی وقف نمود. این خانه که در دورۀ فاطمیان متعلق به شخصی به‌نام سعید‌السعداء بود به خانقاه سعیدالسعداء یا صلاحیه مشهور شد و این اولین بار بود که واژۀ خانقاه در مصر به کار رفت. بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد.
از نیمۀ دوم قرن ششم در [[مصر]] [[خانقاه]] برپا شد و در آنجا تصوف جمعی پدید آمد. [[صلاح‌الدین ایوبی]] در 569 برای اقامت صوفیانی که از سرزمین‌های دیگر به مصر می‌آمدند خانه‌ای را خانقاه کرد و برای تأمین مخارج آن املاکی وقف نمود. این خانه که در دورۀ فاطمیان متعلق به شخصی به‌نام سعید‌السعداء بود به خانقاه سعیدالسعداء یا صلاحیه مشهور شد و این اولین بار بود که واژۀ خانقاه در مصر به کار رفت. بقایای این خانقاه در مصر وجود دارد.
== شیخ المشایخ الصوفیه ==  
 
=== شیخ المشایخ الصوفیه ==
صلاح‌الدین ایوبی برای اولین بار صدرالدین محمد بن عمادالدین محمود بن حمویه جوینی (فقیه و مدرّس و صوفی، متوفی 617) را شیخ‌الشیوخ خانقاه سعید السعداء کرد تا بر امور صوفیان نظارت کند و این اولین بار بود که چنین لقب و منصبی در مصر به وجود آمد. البته در دورۀ فاطمیان لقب «شیخ‌الصوفیه» وجود داشت، اما این لقب به معنای داشتن منصب و مسئولیت نبود. حکومت‌های بعدی نیز با انتصاب شیخ‌الشیوخ برای حمایت از صوفیان، نظام نظارت دولتی بر امور صوفیان را پدید آوردند. <br>
صلاح‌الدین ایوبی برای اولین بار صدرالدین محمد بن عمادالدین محمود بن حمویه جوینی (فقیه و مدرّس و صوفی، متوفی 617) را شیخ‌الشیوخ خانقاه سعید السعداء کرد تا بر امور صوفیان نظارت کند و این اولین بار بود که چنین لقب و منصبی در مصر به وجود آمد. البته در دورۀ فاطمیان لقب «شیخ‌الصوفیه» وجود داشت، اما این لقب به معنای داشتن منصب و مسئولیت نبود. حکومت‌های بعدی نیز با انتصاب شیخ‌الشیوخ برای حمایت از صوفیان، نظام نظارت دولتی بر امور صوفیان را پدید آوردند. <br>
مقام شیخ‌الشیوخی تا زمان سلطان ملک ناصر محمد‌بن قَلاوون (متوفی 741) فقط در خانقاه صلاحیه وجود داشت، ولی وقتی ملک‌ناصر در 727 خانقاه ناصریه را ساخت و مجد‌الدین موسی‌بن احمدبن‌محمود اَقصَرائی/ آقسرایی (متوفی 740) را شیخ‌الشیوخ آنجا کرد، مقام شیخ‌الشیوخی به خانقاه ناصریه منتقل شد. این مقام تا زمان ملک‌اشرف ناصرالدین فقط در خانقاه ناصریه وجود داشت، اما ملک‌اشرف بعد از ساختن مدرسۀ اشرفیه در 778، ضیاءالدین قزوینی را شیخ‌الشیوخ آنجا کرد، حال آنکه نظام‌الدین اصبهانی (متوفی 783)، مفتی و مدرّس و صوفی بزرگ آن زمان، هنوز شیخ‌الشیوخ ناصریه بود. همچنین ملک‌مظفر بَیبَرسِ دوم، ابراهیم دسوقی را شیخ‌الاسلام کرد، با اینکه او به حکام ممالیک احترام نمی‌گذاشت و آنان را ملامت می‌کرد.
مقام شیخ‌الشیوخی تا زمان سلطان ملک ناصر محمد‌بن قَلاوون (متوفی 741) فقط در خانقاه صلاحیه وجود داشت، ولی وقتی ملک‌ناصر در 727 خانقاه ناصریه را ساخت و مجد‌الدین موسی‌بن احمدبن‌محمود اَقصَرائی/ آقسرایی (متوفی 740) را شیخ‌الشیوخ آنجا کرد، مقام شیخ‌الشیوخی به خانقاه ناصریه منتقل شد. این مقام تا زمان ملک‌اشرف ناصرالدین فقط در خانقاه ناصریه وجود داشت، اما ملک‌اشرف بعد از ساختن مدرسۀ اشرفیه در 778، ضیاءالدین قزوینی را شیخ‌الشیوخ آنجا کرد، حال آنکه نظام‌الدین اصبهانی (متوفی 783)، مفتی و مدرّس و صوفی بزرگ آن زمان، هنوز شیخ‌الشیوخ ناصریه بود. همچنین ملک‌مظفر بَیبَرسِ دوم، ابراهیم دسوقی را شیخ‌الاسلام کرد، با اینکه او به حکام ممالیک احترام نمی‌گذاشت و آنان را ملامت می‌کرد.


== اوج تصوف در کشور مصر ==
== اوج تصوف در کشور مصر ==
قرن هفتم دورۀ شکوفایی تصوف در مصر بود، زیرا علاوه بر حمایت ایوبیان و سپس ممالیک از تصوف، دور بودن مصر از مواضع خطر، مانند حملۀ صلیبی‌ها از غرب و حملۀ مغول از شرق، موجب شد که بسیاری از صوفیه از غرب و شرق بخصوص سرزمین مغرب به مصر بروند. برخی از این صوفیان خود بنیان‌گذار طرق صوفیه یا مروّج آن بودند، از جمله ابوالفتح واسطی از عراق از مؤسسان طریقۀ رفاعیه، احمد بدوی از مغرب مؤسس طریقۀ احمدیه یا بَدَویه، [[ابراهیم دسوقی|ابراهیم دَسوقی]] از مغرب که طریقۀ بَرهانیه منسوب به اوست و ابوالحسن شاذلی از مغرب مؤسس طریقت شاذلیه.<br>
قرن هفتم دورۀ شکوفایی تصوف در مصر بود، زیرا علاوه بر حمایت ایوبیان و سپس ممالیک از تصوف، دور بودن مصر از مواضع خطر، مانند حملۀ صلیبی‌ها از غرب و حملۀ مغول از شرق، موجب شد که بسیاری از صوفیه از غرب و شرق بخصوص سرزمین مغرب به مصر بروند. برخی از این صوفیان خود بنیان‌گذار طرق صوفیه یا مروّج آن بودند، از جمله ابوالفتح واسطی از عراق از مؤسسان طریقۀ رفاعیه، احمد بدوی از مغرب مؤسس طریقۀ احمدیه یا بَدَویه، [[ابراهیم دسوقی|ابراهیم دَسوقی]] از مغرب که طریقۀ بَرهانیه منسوب به اوست و ابوالحسن شاذلی از مغرب مؤسس طریقت شاذلیه.
در دورۀ ممالیک (648ـ922) حمایت از صوفیه و ساختن [[خانقاه]] ادامه یافت، زیرا ساختن خانقاه نشانۀ تدین فرمانروا و اعتقاد کامل او به اسلام بود و ازینرو امرا در ساختن خانقاه با هم رقابت می‌کردند. تأسیسات صوفیه در خانقاه بتدریج افزایش یافت، چنانکه خانقاه دارای آشپزخانه، حمام، کتابخانه، محل خلوت مشایخ، تدریس و محل سکونت مدرّسان شد و در آنجا طبیب و چشم‌پزشک و قاری و مؤذن ساکن شدند. <br>
در دورۀ ممالیک (648ـ922) حمایت از صوفیه و ساختن [[خانقاه]] ادامه یافت، زیرا ساختن خانقاه نشانۀ تدین فرمانروا و اعتقاد کامل او به اسلام بود و ازینرو امرا در ساختن خانقاه با هم رقابت می‌کردند. تأسیسات صوفیه در خانقاه بتدریج افزایش یافت، چنانکه خانقاه دارای آشپزخانه، حمام، کتابخانه، محل خلوت مشایخ، تدریس و محل سکونت مدرّسان شد و در آنجا طبیب و چشم‌پزشک و قاری و مؤذن ساکن شدند.  
در قرن هشتم، تدریس علوم دینی نیز از وظایف خانقاه شد، مثلاً در خانقاه جاولیه فقه شافعی، در خانقاه جمالیه فقه حنفی، و در خانقاه شیخونیه فقه چهار مذهب، همچنین تفسیر و قرائت قرآن و گاه علم لغت و نحو و تاریخ تدریس می‌شد و خواندن احیاء علوم‌الدین، رسالۀ قشیریه و عوارف المعارف و فتوحات مکیه نیز رایج بود.
در قرن هشتم، تدریس علوم دینی نیز از وظایف خانقاه شد، مثلاً در خانقاه جاولیه فقه شافعی، در خانقاه جمالیه فقه حنفی، و در خانقاه شیخونیه فقه چهار مذهب، همچنین تفسیر و قرائت قرآن و گاه علم لغت و نحو و تاریخ تدریس می‌شد و خواندن احیاء علوم‌الدین، رسالۀ قشیریه و عوارف المعارف و فتوحات مکیه نیز رایج بود.


خط ۲۴: خط ۲۷:
== طریقت‌های صوفیه در دورۀ عثمانی ==
== طریقت‌های صوفیه در دورۀ عثمانی ==
پس از فتح مصر توسط عثمانیان تعداد طریقه‌ها رو به افزایش نهاد و شیوخ سجاده (مشایخ طریقه‌ها) معمولاً از کسانی انتخاب می‌شدند که نسبشان به خلیفۀ اول یا دوم یا امام علی علیه‌السلام می‌رسید. به کسی که نسلش به خلیفۀ اول می‌رسید، «شیخ‌بکری» می‌گفتند که صاحب مقام نقیب الاشراف نیز بود و از وظایف او، بررسی صحت انتساب افراد به پیامبر و صحابه و همچنین نظارت بر امور آنان بود. به کسی که نسلش به خلیفۀ دوم می‌رسید، «شیخ‌عِنانه» یا «اولاد عِنان» می‌گفتند و کسی را که نسلش به امام علی علیه‌اسلام می‌رسید، «شیخ‌سادات» می‌نامیدند و مقام چنین شخصی با شیخ‌بکری همپایه بود. طریقه‌های مهم این دوره در مصر عبارت بودند از: [[رفاعیه]]، [[قادریه]]، احمدیه (با شاخه‌های بَیوممیه و شَعراویه و شَناویه)، برهانیه.
پس از فتح مصر توسط عثمانیان تعداد طریقه‌ها رو به افزایش نهاد و شیوخ سجاده (مشایخ طریقه‌ها) معمولاً از کسانی انتخاب می‌شدند که نسبشان به خلیفۀ اول یا دوم یا امام علی علیه‌السلام می‌رسید. به کسی که نسلش به خلیفۀ اول می‌رسید، «شیخ‌بکری» می‌گفتند که صاحب مقام نقیب الاشراف نیز بود و از وظایف او، بررسی صحت انتساب افراد به پیامبر و صحابه و همچنین نظارت بر امور آنان بود. به کسی که نسلش به خلیفۀ دوم می‌رسید، «شیخ‌عِنانه» یا «اولاد عِنان» می‌گفتند و کسی را که نسلش به امام علی علیه‌اسلام می‌رسید، «شیخ‌سادات» می‌نامیدند و مقام چنین شخصی با شیخ‌بکری همپایه بود. طریقه‌های مهم این دوره در مصر عبارت بودند از: [[رفاعیه]]، [[قادریه]]، احمدیه (با شاخه‌های بَیوممیه و شَعراویه و شَناویه)، برهانیه.
سلاطین عثمانی به صوفیه احترام می‌گذاشتند؛ نزد آنان می‌رفتند و طلب دعا و شفاعت می‌کردند و دست آنان را می‌بوسیدند از جمله سلطان سلیم اول برای برخی از صوفیه که در فتح مصر از او حمایت کرده بودند اموالی فرستاد و آنان را از مالیاتهای دولتی معاف کرد.
سلاطین عثمانی به صوفیه احترام می‌گذاشتند؛ نزد آنان می‌رفتند و طلب دعا و شفاعت می‌کردند و دست آنان را می‌بوسیدند از جمله سلطان سلیم اول برای برخی از صوفیه که در فتح مصر از او حمایت کرده بودند اموالی فرستاد و آنان را از مالیات‌های دولتی معاف کرد.
در قرن سیزدهم که فرانسه، عثمانیها را از مصر بیرون راند و مصر را اشغال کرد (1212ـ1216/1797ـ1801)، ناپلئون وزارتخانه‌ای با حضور دَه تن از مشایخ و علما تشکیل داد. یکی از این اعضا، خلیل بکری، نقیب‌الاشراف و شیخ سجادۀ بکریه، بود. وظیفۀ این وزارتخانه حفظ امنیت عمومی، تهیۀ خواربار و تأمین امکانات بهداشتی بود. بعد از آنکه عثمانی‌ها به کمک انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها را بیرون راندند، مدتی میان عثمانی‌ها و ممالیک جنگ و گریز ادامه داشت تا آنکه محمدعلی پاشا با حمایت مردم و تشویق شیوخی چون عبدالله شَرقاوی، در 1200/1805 حکومت را پذیرفت او خلیل بکری را که با فرانسه همکاری کرده بود از مقام‌هایش برکنار و محمد ابوسعود بکری را شیخ سجادۀ بکریه و شیخ‌المشایخ کرد. او از 1216تا 1227/ 1801ـ1812 شیخ‌الشیوخ بود. بعد از ابوسعود، پسرش (محمد بکری) شیخ‌ سجاده شد و محمد علی پاشا فرمانی مبنی بر نظارت محمد بکری بر طریقه‌های صوفیه در مصر و همچنین نظارت بر تکیه‌ها و زاویه‌ها و ضریحهای آنجا صادر کرد.
در قرن سیزدهم که فرانسه، عثمانیها را از مصر بیرون راند و مصر را اشغال کرد (1212ـ1216/1797ـ1801)، ناپلئون وزارتخانه‌ای با حضور دَه تن از مشایخ و علما تشکیل داد. یکی از این اعضا، خلیل بکری، نقیب‌الاشراف و شیخ سجادۀ بکریه، بود. وظیفۀ این وزارتخانه حفظ امنیت عمومی، تهیۀ خواربار و تأمین امکانات بهداشتی بود. بعد از آنکه عثمانی‌ها به کمک انگلیسی‌ها، فرانسوی‌ها را بیرون راندند، مدتی میان عثمانی‌ها و ممالیک جنگ و گریز ادامه داشت تا آنکه محمدعلی پاشا با حمایت مردم و تشویق شیوخی چون عبدالله شَرقاوی، در 1200/1805 حکومت را پذیرفت او خلیل بکری را که با فرانسه همکاری کرده بود از مقام‌هایش برکنار و محمد ابوسعود بکری را شیخ سجادۀ بکریه و شیخ‌المشایخ کرد. او از 1216تا 1227/ 1801ـ1812 شیخ‌الشیوخ بود. بعد از ابوسعود، پسرش (محمد بکری) شیخ‌ سجاده شد و محمد علی پاشا فرمانی مبنی بر نظارت محمد بکری بر طریقه‌های صوفیه در مصر و همچنین نظارت بر تکیه‌ها و زاویه‌ها و ضریحهای آنجا صادر کرد.