۸۷٬۷۷۵
ویرایش
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
مودودی همچنانکه خود بعدها تعریف میکرد در ایام زندگی در شهر اورنگ آباد در فقر مالی شدیدی به سر میبرد. خانه آنان پانزده کیلومتر از دارالعلوم دور بود و هر روز با پای پیاده این مسیر را دو بار طی میکرد. گاهی اوقات نیز پیش میآمد که چیزی برای خوردن نداشت. این وضعیت شش ماه ادامه داشت تا اینکه پدر در اثر ابتلا به بیماری فلج شد و به کلی خانه نشین گشت. استاد نیز درس و مدرسه را رها کرد و همراه با مادرش رهسپار بهوپال شد و در آنجا تا زمان فوت پدر (۱۹۱۷م) کمر به خدمت او بست. | مودودی همچنانکه خود بعدها تعریف میکرد در ایام زندگی در شهر اورنگ آباد در فقر مالی شدیدی به سر میبرد. خانه آنان پانزده کیلومتر از دارالعلوم دور بود و هر روز با پای پیاده این مسیر را دو بار طی میکرد. گاهی اوقات نیز پیش میآمد که چیزی برای خوردن نداشت. این وضعیت شش ماه ادامه داشت تا اینکه پدر در اثر ابتلا به بیماری فلج شد و به کلی خانه نشین گشت. استاد نیز درس و مدرسه را رها کرد و همراه با مادرش رهسپار بهوپال شد و در آنجا تا زمان فوت پدر (۱۹۱۷م) کمر به خدمت او بست. | ||
== ورود به عرصه | == ورود به عرصه روزنامهنگاری == | ||
مودودی بعد از رحلت پدر سختی و مصایب فراوانی به چشم دید و دریافت که اکنون وقت آن فرا رسیده است که برای خویش کار و باری دست و پا کند و از این وضع ناخوشایند رهایی یابد؛ به همین منظور از شهری به شهر دیگر سفر میکرد تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۱۸ م به شهر بجنور [[هند|هندوستان]] رسید. | مودودی بعد از رحلت پدر سختی و مصایب فراوانی به چشم دید و دریافت که اکنون وقت آن فرا رسیده است که برای خویش کار و باری دست و پا کند و از این وضع ناخوشایند رهایی یابد؛ به همین منظور از شهری به شهر دیگر سفر میکرد تا اینکه سرانجام در سال ۱۹۱۸ م به شهر بجنور [[هند|هندوستان]] رسید. | ||