confirmed، مدیران
۳۷٬۲۵۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
== زندگینامه == | == زندگینامه == | ||
پدرش اهل خوزستان و تاجر بود و از میان هشت فرزندش دکتر علی عماری چهارمین فرزند محسوب میشد. دو سالگی او مصادف با فرمان کشف حجاب رضا شاه محسوب میشد. پدر دکتر عماری زمانی که متوجه شد مأموران دولت چادر از سر همسرش کشیدند به عراق رفت و مقیم عراق شد. بعد از سرنگونی رضاشاه عبدالحمید عماری به وطن برگشت و علی عماری سه سال متوسطه را در خوزستان به تحصیل پرداخت. | پدرش اهل [[خوزستان]] و تاجر بود و از میان هشت فرزندش دکتر علی عماری چهارمین فرزند محسوب میشد. دو سالگی او مصادف با [[فرمان کشف حجاب]] [[رضاخان|رضا شاه]] محسوب میشد. پدر دکتر عماری زمانی که متوجه شد مأموران دولت چادر از سر همسرش کشیدند به [[عراق]] رفت و مقیم عراق شد. بعد از سرنگونی رضاشاه عبدالحمید عماری به وطن برگشت و علی عماری سه سال متوسطه را در خوزستان به تحصیل پرداخت. | ||
او نوجوانی زرنگ و باهوش بود که توانست درسش را زود تمام کند در هجده سالگی وارد آلمان و شهر هامبورگ شد. در آن زمان آلمان کشوری جنگ زده محسوب میشد و شکوه امروزی را نداشت. همان زمان که در دانشگاه پزشکی ثبت نام و تحصیل را آغاز کرد به مطالعه | او نوجوانی زرنگ و باهوش بود که توانست درسش را زود تمام کند در هجده سالگی وارد آلمان و شهر هامبورگ شد. در آن زمان آلمان کشوری [[جنگ]] زده محسوب میشد و شکوه امروزی را نداشت. همان زمان که در دانشگاه پزشکی ثبت نام و تحصیل را آغاز کرد به مطالعه [[علوم اسلامی]] علاقه مند شد. | ||
کشورهای بزرگی مانند انگلیس و فرانسه به دلیل گسترش امپراطوری سه قرن ارتباطش با اسلام میگذشت اما در زمان حضور دکتر عماری به آلمان این کشور قرابتی با اسلام نداشت. تعداد مساجد در سراسر کشور آلمان از تعداد دست کمتر بود. | کشورهای بزرگی مانند [[بریتانیا|انگلیس]] و [[فرانسه]] به دلیل گسترش امپراطوری سه قرن ارتباطش با [[اسلام]] میگذشت اما در زمان حضور دکتر عماری به آلمان این کشور قرابتی با اسلام نداشت. تعداد [[مسجد|مساجد]] در سراسر کشور آلمان از تعداد دست کمتر بود. | ||
او اقدامات خود را چنین توصیف میکند: «بعد از ورودم به آلمان برای یادگیری بهتر و بیشتر اتاق بزرگی بالای مرکز لباسشویی گرفته بودم در همان اتاق کلاس درسی برای ۱۲ نفر برگزار کرده و به آنها عربی و فارسی یاد میدادم و اتاق من خودش نوعی مدرسه بود.» | او اقدامات خود را چنین توصیف میکند: «بعد از ورودم به آلمان برای یادگیری بهتر و بیشتر اتاق بزرگی بالای مرکز لباسشویی گرفته بودم در همان اتاق کلاس درسی برای ۱۲ نفر برگزار کرده و به آنها عربی و فارسی یاد میدادم و اتاق من خودش نوعی مدرسه بود.» |