confirmed
۵٬۸۲۷
ویرایش
(←منابع) |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==انواع جری و تطبیق== | ==انواع جری و تطبیق== | ||
روایات « جری و تطبیق» نه شأن تفسیری دارد و نه سبب نزول آیه بهحساب میآید، بلکه اگر صحت سند و متن آن احراز شود، می توان آن را نوعی از جری و تطبیق صحیح دانست . علامه طباطبایی نیز در بحث روایی تفسیرش در ذیل آیات مختلف در نقد و بررسی روایات اسباب نزول با عبارت «هی من الجری و التطبیق أو من البطن و لیست بمفسّره» این گونه روایات را مورد نزول آیه به حساب نمی آورد و آن را از باب «جری و تطبیق» می داند. | روایات « جری و تطبیق» نه شأن [[تفسیر|تفسیری]] دارد و نه سبب نزول آیه بهحساب میآید، بلکه اگر صحت سند و متن آن احراز شود، می توان آن را نوعی از جری و تطبیق صحیح دانست . علامه طباطبایی نیز در بحث روایی تفسیرش در ذیل آیات مختلف در نقد و بررسی روایات اسباب نزول با عبارت «هی من الجری و التطبیق أو من البطن و لیست بمفسّره» این گونه روایات را مورد نزول آیه به حساب نمی آورد و آن را از باب «جری و تطبیق» می داند. | ||
===تطبیق مفهوم کلی آیه با مصداق کلی=== | ===تطبیق مفهوم کلی آیه با مصداق کلی=== | ||
در این نوع از « جری و تطبیق»، روایت منقول از پیامبر (ص) یا ائمه معصومین(ع)، گزارش از مفهوم عام آیه بر مصداق کلی میکند. از جمله: | در این نوع از « جری و تطبیق»، روایت منقول از پیامبر (ص) یا ائمه معصومین(ع)، گزارش از مفهوم عام آیه بر مصداق کلی میکند. از جمله: | ||
احمد بن علی طبرسی(ره) در الاحتجاج علی اهل اللجاج از امام حسن عسکری روایت تقریبا طولانی را نقل کرده که در قسمتی از این روایت از بهترین خلق بعد از ائمه هدی؛ و بدترین خلق بعد از ابلیس و | احمد بن علی طبرسی(ره) در الاحتجاج علی اهل اللجاج از [[امام حسن عسکری(ع)|امام حسن عسکری]] روایت تقریبا طولانی را نقل کرده که در قسمتی از این روایت از بهترین خلق بعد از ائمه هدی؛ و بدترین خلق بعد از [[ابلیس]] و [[فرعون|فرعون]] سوال شده که حضرت در جواب بهترین خلق بعد از ائمه علیهم را ، عالمان صالح؛ و بدترین خلق بعد از نمرود و ابلیس را، عالمان فاسد معرفی کردند و سپس امام (ع) ، عالمان فاسد را کسانی دانستهاند که خداوند در قرآن در حقشان فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ<ref>بقره: 159</ref>﴾. | ||
طبق این روایت در کلام امام(علیه السلام) مصداق عام عالمان فاسد با مفهوم عام «الَّذِينَ يَكْتُمُونَ» تطبیق داده شده است. | طبق این روایت در کلام امام(علیه السلام) مصداق عام عالمان فاسد با مفهوم عام «الَّذِينَ يَكْتُمُونَ» تطبیق داده شده است. | ||
===تطبیق مفهوم کلی آیه بر مصداق خاصی=== | ===تطبیق مفهوم کلی آیه بر مصداق خاصی=== | ||
در این نوع از «جری و تطبیق»، روایت نقل شده، مفهوم عام آیه را بر مصداقی خاص منطبق می کند.برای نمونه: | در این نوع از «جری و تطبیق»، روایت نقل شده، مفهوم عام آیه را بر مصداقی خاص منطبق می کند.برای نمونه: | ||
سیوطی الدر المنثور در تفسير آيه ﴿لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاه وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِير<ref>آل عمرن: 28</ref>﴾. نقل کرده كه ابن اسحاق و ابن جرير و ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت | [[سیوطی]] در الدر المنثور در تفسير آيه ﴿لا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مَنْ يَفْعَلْ ذلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقاه وَ يُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصِير<ref>آل عمرن: 28</ref>﴾. نقل کرده كه ابن اسحاق و ابن جرير و ابن ابى حاتم از ابن عباس روايت آوردهاند كه گفت: حجاج بن عمرو هم پيمان قبيله كعب بن اشرف و ابن ابى الحقيق و قيس بن زيد، پنهان از ديگران تصميم گرفته بودند چند نفر از مسلمانان مدينه را از دين خود گمراه سازند.رفاعه بن منذر و عبد اللَّه بن جبير و سعد بن خثيمه از جريان خبر داشتند به آن چند نفر مسلمان هشدار دادند كه با اين اشخاص نشست و برخاست نكنيد، اين يهوديان در دل تصميم دارند شما را گمراه كنند و از دين مرتد سازند، ولى مسلمانان اعتنا نكردند، در اين باره بود كه آيه «لايَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكافِرِينَ» تا جمله «وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» نازل گرديد. | ||
ظاهرا منظور روايت، تطبيق يك مصداق بر عموم آيه است براى اينكه در عرف قرآن كلمه«كافرين» اعم از يهود و نصارا و مشركين است و مسلمانان را بطور كلى از دوستى عموم كفار نهى مىكند و اگر بنا باشد داستان نامبرده سبب نزول باشد، بايد سبب نزول آياتى باشد كه خصوص يهود و نصارا را نام مىبرد، نه سبب نزول آيات مورد بحث كه نامى از اهل كتاب نمىبرد. | ظاهرا منظور روايت، تطبيق يك مصداق بر عموم آيه است براى اينكه در عرف قرآن كلمه«كافرين» اعم از يهود و نصارا و مشركين است و مسلمانان را بطور كلى از دوستى عموم كفار نهى مىكند و اگر بنا باشد داستان نامبرده سبب نزول باشد، بايد سبب نزول آياتى باشد كه خصوص يهود و نصارا را نام مىبرد، نه سبب نزول آيات مورد بحث كه نامى از اهل كتاب نمىبرد. | ||