confirmed
۵٬۹۱۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| نام رایج = | | نام رایج = | ||
| تاریخ شکل گیری = | | تاریخ شکل گیری = | ||
| قرن شکل گیری = | | قرن شکل گیری = قرن سوم هجری قمری | ||
| مبدأ شکل گیری = | | مبدأ شکل گیری =مدینه | ||
| موسس = | | موسس = | ||
| عقیده = منتسب به شیعه | | عقیده = منتسب به شیعه | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
'''أفطحیه''' (فطحیه) فرقهای منتسب به [[شیعه]] است. پیروان این فرقه معتقد بودند که پس از [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق علیهالسلام]] امامت به فرزند بزرگتر ایشان یعنی [[عبدالله افطح|عبدالله افطح]] رسیده است. برخی منابع دلیل نامگذاری را انتساب این فرقه به یکی از رهبران آن | '''أفطحیه''' (فطحیه) فرقهای منتسب به [[شیعه]] است. پیروان این فرقه معتقد بودند که پس از [[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق علیهالسلام]] امامت به فرزند بزرگتر ایشان یعنی [[عبدالله افطح|عبدالله افطح]] رسیده است. برخی منابع دلیل نامگذاری را انتساب این فرقه به یکی از رهبران آن بهنام عبداللهبنفطیح کوفی میدانند. <ref> شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، ج ۲، ص۵۲۴.</ref> | ||
== معنای افطح در لغت == | == معنای افطح در لغت == | ||
افطح در لغت به کسی اطلاق میشود که دارای سر و یا پاهای پهن باشد. <ref> | افطح در لغت به کسی اطلاق میشود که دارای سر و یا پاهای پهن باشد. <ref> مجمعالبحرین، ج3، ص410</ref> <ref> لسان العرب، ج2، ص545</ref> و از آنجا که عبداللّه دارای سر یا پاهای پهن بود، وی را افطح و پیروانش را افطحیه یا فطحیه نامیدند. <ref> نوبختی حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص 78</ref> <ref> کشی، محمد بن عمر بن عبدالعزیز، رجالالکشی، ص 219</ref> <ref> اشعری ابوالحسن، مقالات الاسلامیین، ص 87</ref>. | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
در منابع آمده است عبدالله که پس از اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق (ع) بود میگفت که [[امامت]] به بزرگترین فرزند امام پیشین منتقل میشود و حضرت صادق(ع) فرمود هر کسی که در مجلس من | در منابع آمده است عبدالله که پس از اسماعیل فرزند بزرگ امام جعفر صادق (ع) بود میگفت که [[امامت]] به بزرگترین فرزند امام پیشین منتقل میشود و حضرت صادق(ع) فرمود هر کسی که در مجلس من بنشیند، او امام است و امام را جز امام غسل ندهد، و جز وی بر پیکر او نماز نخواند، و انگشتری او را به دست نکند و او را جز امام به خاک نسپارد، و من متولی همه این امور بودهام. | ||
[[شیخ مفید|شیخ مفید]] مینویسد اینکه گفتهاند امامت جز در اکبر اولاد نباشد، حدیثی است که کسی آن را روایت نکرده مگر اینکه شرطی با آن همراه بوده است و آن شرط چنین است که جانشین امام باید خالی از عاهه یعنی دور از عیب و آفات باشد در حالیکه عبدالله بن جعفر خالی از عیب نبود، زیرا به مذهب «[[مرجئه]]» اعقتاد داشت. همچنین نقل شده است که روزی عبدالله در محضر امام صادق (ع) حاضر شد و امام ساکت شد تا اینکه وی از مجلس بیرون رفت، اصحاب سبب خاموشی آن حضرت را پرسیدند، فرمود که او از «مرجئه» است. و اما پس از آن که امام صادق (ع)از دنیا رفت، بسیاری از اصحاب به عبدالله گرویدند، جز شماری اندک که امام راستین را میشناختند و چون در عبدالله دانشی نیافتند، از پیروی او سرباز زدند، اما آنان که به امامت او یقین کردند به این مذهب گرائیدند و گفتند پسر او نیز پس از وی امام است، ولی چون عبدالله از دنیا رفت و پسری هم نداشت، بیشتر افطحیه از امامت او بازگشتند و به [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسیبنجعفر (ع)]] گرویدند و پیش از این در روزگار عبدالله نیز گروهی به امامت موسیبنجعفر (ع) گرائیده بودند. نقل است که عبدالله بعد از پدرش، بیش از هفتاد روز زنده نماند. | [[شیخ مفید|شیخ مفید]] مینویسد اینکه گفتهاند امامت جز در اکبر اولاد نباشد، حدیثی است که کسی آن را روایت نکرده مگر اینکه شرطی با آن همراه بوده است و آن شرط چنین است که جانشین امام باید خالی از عاهه یعنی دور از عیب و آفات باشد در حالیکه عبدالله بن جعفر خالی از عیب نبود، زیرا به مذهب «[[مرجئه]]» اعقتاد داشت. همچنین نقل شده است که روزی عبدالله در محضر امام صادق (ع) حاضر شد و امام ساکت شد تا اینکه وی از مجلس بیرون رفت، اصحاب سبب خاموشی آن حضرت را پرسیدند، فرمود که او از «مرجئه» است. و اما پس از آن که امام صادق (ع)از دنیا رفت، بسیاری از اصحاب به عبدالله گرویدند، جز شماری اندک که امام راستین را میشناختند و چون در عبدالله دانشی نیافتند، از پیروی او سرباز زدند، اما آنان که به امامت او یقین کردند به این مذهب گرائیدند و گفتند پسر او نیز پس از وی امام است، ولی چون عبدالله از دنیا رفت و پسری هم نداشت، بیشتر افطحیه از امامت او بازگشتند و به [[موسی بن جعفر (کاظم)|موسیبنجعفر (ع)]] گرویدند و پیش از این در روزگار عبدالله نیز گروهی به امامت موسیبنجعفر (ع) گرائیده بودند. نقل است که عبدالله بعد از پدرش، بیش از هفتاد روز زنده نماند. | ||