پرش به محتوا

ابان بن عثمان: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۵: خط ۲۵:
أبان .  
أبان .  
=== نسبتى ناروا ===
=== نسبتى ناروا ===
برخى چون ابن فضّال فطحى مذهب، نسبت ناروایى به این راوى داده <ref>نهایة الدرایة، ص 407</ref> و او را از ناووسیه دانسته‌اند (فرقه‌ای از شیعه که امامت را بر امام جعفر صادق (ع) ختم می‌کنند و او را زنده و مهدى موعود می‌دانند. این فرقه باطله به رهبرى عبداللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه به‌طورکلی از بین رفته است). این اتهام، براى نخستین‌بار در کتاب «رجال الکشى» مطرح گردید <ref>رجال الکشى، ص 352، ش 660</ref> و از آنجا به برخى از کتاب‌ها راه یافت؛ اما با مراجعه به مجامع روایى، درمی‌یابیم که او از امام موسى بن جعفر (ع) روایت نقل کرده و نیز روایاتى نقل می‌کند که امامان معصوم را دوازده تن معرفى کرده است <ref>قاموس الرجال، ج 1، ص 84؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 3</ref> و این با ناووسى بودن او سازگارى ندارد؛ بنابراین، همان‌گونه که در پاره‌ای از نقل‌ها ـ از جمله نسخه‌ای از «رجال الکشى» که در اختیار محقق اردبیلى بوده <ref>ر.ک: بهجة الآمال، ج 1، ص 294 ـ</ref> آمده و مقرون به صحّت هم هست، به‌جای «ناووسیه»، «قادسیه» صحیح است و همین تبدیل، منشأ چنین نسبت ناصوابى شده است. باتوجه‌به احتمالى که بعضى محققان درباره مخلوط بودن نسخ کشّى داده‌اند، احتمال صحت نسخه‌بدل‌ها، صحیح به نظر می‌رسد؛ خصوصاً که خود کشّى، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذکر کرده است.  
برخى چون ابن فضّال فطحى مذهب، نسبت ناروایى به این راوى داده <ref>نهایة الدرایة، ص 407</ref> و او را از ناووسیه دانسته‌اند (فرقه‌ای از شیعه که امامت را بر امام جعفر صادق (ع) ختم می‌کنند و او را زنده و مهدى موعود می‌دانند. این فرقه باطله به رهبرى عبداللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه به‌طورکلی از بین رفته است). این اتهام، براى نخستین‌بار در کتاب «رجال الکشى» مطرح گردید <ref>رجال الکشى، ص 352، ش 660</ref> و از آنجا به برخى از کتاب‌ها راه یافت؛ اما با مراجعه به مجامع روایى، درمی‌یابیم که او از امام موسى بن جعفر (ع) روایت نقل کرده و نیز روایاتى نقل می‌کند که امامان معصوم را دوازده تن معرفى کرده است <ref>قاموس الرجال، ج 1، ص 84؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 3</ref> و این با ناووسى بودن او سازگارى ندارد؛ بنابراین، همان‌گونه که در پاره‌ای از نقل‌ها ـ از جمله نسخه‌ای از «رجال الکشى» که در اختیار محقق اردبیلى بوده <ref>ر.ک: بهجة الآمال، ج 1، ص 294 ـ</ref> آمده و مقرون به صحّت هم هست، به‌جای «ناووسیه»، «قادسیه» صحیح است و همین تبدیل، منشأ چنین نسبت ناصوابى شده است. باتوجه‌به احتمالى که بعضى محققان درباره مخلوط بودن نسخ کشّى داده‌اند، احتمال صحت نسخه‌بدل‌ها، صحیح به نظر می‌رسد؛ خصوصاً که خود کشّى، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذکر کرده است. <br>
علامه سید محسن امین نیز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبول‌القول بودن او نزد فقهاى شیعه، این نسبت (ناووسى مذهب بودن ابان) را رد نموده است.<ref>البحر الزخار فى شرح أحادیث الأئمة الاطهار، ج 1، ص 37 و 38.</ref>
 
علامه سید محسن امین نیز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبول‌القول بودن او نزد فقهاى شیعه، این نسبت (ناووسى مذهب بودن ابان) را رد نموده است.<ref>البحر الزخار فى شرح أحادیث الأئمة الاطهار، ج 1، ص 37 و 38.</ref><br>
 
علامه حلى نیز در کتاب خود، کلماتى در حقّ او دارد که با هم ناسازگارند <ref>خلاصة الأقوال، ص 74، ش 121 و ص 438 (الفائدة الثامنة، طریق الشیخ الصدوق عن أبى مریم الأنصارى)؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 195</ref>؛ زیرا گاهى او را فطحى، و گاهى واقفى و گاهى ناووسى قلمداد کرده است؛ درحالی‌که این فرمایش، هیچ‌گونه دلیل و برهانى ندارد و نجاشى و شیخ، به این اتهام، اشاره نکرده‌اند و شاید ایشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبى درباره گرایش مذهبى ابان، به حافظه خود اتکا کرده و چون در ذهن ایشان این بوده که او مذهب ناووسى داشته، به‌جای ناووسى، وى را واقفى و یا فطحى معرفى کرده است رجال کشّی در مورد او می‌گوید که او ناووسی بوده است.
علامه حلى نیز در کتاب خود، کلماتى در حقّ او دارد که با هم ناسازگارند <ref>خلاصة الأقوال، ص 74، ش 121 و ص 438 (الفائدة الثامنة، طریق الشیخ الصدوق عن أبى مریم الأنصارى)؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 195</ref>؛ زیرا گاهى او را فطحى، و گاهى واقفى و گاهى ناووسى قلمداد کرده است؛ درحالی‌که این فرمایش، هیچ‌گونه دلیل و برهانى ندارد و نجاشى و شیخ، به این اتهام، اشاره نکرده‌اند و شاید ایشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبى درباره گرایش مذهبى ابان، به حافظه خود اتکا کرده و چون در ذهن ایشان این بوده که او مذهب ناووسى داشته، به‌جای ناووسى، وى را واقفى و یا فطحى معرفى کرده است رجال کشّی در مورد او می‌گوید که او ناووسی بوده است.
قطعاً ذکر ناووسی در مورد ابان صحیح نیست. در بعضی از نسخ به‌جای آن قادسیة آمده است؛ مثلاً محقق اردبیلی در مجمع البرهان در کتاب کفالت این‌گونه تعبیر کرده است. در چاپ اول رجال کشّی نیز که بین چند نسخ جمع کرده است هم آمده است: کان من الناووسیه و کان من القادسیه.
قطعاً ذکر ناووسی در مورد ابان صحیح نیست. در بعضی از نسخ به‌جای آن قادسیة آمده است؛ مثلاً محقق اردبیلی در مجمع البرهان در کتاب کفالت این‌گونه تعبیر کرده است. در چاپ اول رجال کشّی نیز که بین چند نسخ جمع کرده است هم آمده است: کان من الناووسیه و کان من القادسیه.<br>
=== نظر آیت الله شبیری زنجانی ===
به‌هرحال ناووسیه چه تصحیف قادسیه باشد یا غیر آن به‌هرحال یقیناً ناووسیه غلط است. ناووسیه کسانی بودند که امام صادق علیه‌السلام را امام آخر می‌دانستند و قائل بودند که او وفات نکرده است و امام هفتمی بعد از او نیست. این عده قائل به الوهیت امام صادق علیه‌السلام بوده جزء غلات محسوب می‌شدند.
به‌هرحال ناووسیه چه تصحیف قادسیه باشد یا غیر آن به‌هرحال یقیناً ناووسیه غلط است. ناووسیه کسانی بودند که امام صادق علیه‌السلام را امام آخر می‌دانستند و قائل بودند که او وفات نکرده است و امام هفتمی بعد از او نیست. این عده قائل به الوهیت امام صادق علیه‌السلام بوده جزء غلات محسوب می‌شدند.
ابان بن عثمان هرگز جزء این دسته نبوده است؛ زیرا اولاً حتی در یک مورد از مواردی که شیخ در تهذیب و استبصار از ابان نقل می‌کند در روایت او خدشه نکرده است. همچنین در فهرست و رجال شیخ در مورد او جرحی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده باشد وجود ندارد. حتی صدوق در فقیه نسبت به او چیزی نمی‌گوید. حتی ابن ابی عمیر هنگام برشمردن مشایخ خود، ابان بن عثمان را در صدر مشایخ خود ذکر می‌کند. بعید است اگر او قائل به الوهیت امام صادق علیه‌السلام باشد این نکته در جایی منعکس نشده باشد.
ابان بن عثمان هرگز جزء این دسته نبوده است؛ زیرا:
* حتی در یک مورد از مواردی که شیخ در تهذیب و استبصار از ابان نقل می‌کند در روایت او خدشه نکرده است؛
* همچنین در فهرست و رجال شیخ در مورد او جرحی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده باشد وجود ندارد؛
* صدوق در فقیه نسبت به او چیزی نمی‌گوید؛
* ابن ابی عمیر هنگام برشمردن مشایخ خود، ابان بن عثمان را در صدر مشایخ خود ذکر می‌کند.  
پس بعید است اگر او قائل به الوهیت امام صادق علیه‌السلام باشد این نکته در جایی منعکس نشده باشد.<br>
از آن سو می‌بینیم که نجاشی و شیخ در مورد او گفته‌اند که او از ابا الحسن علیه‌السلام روایت نقل کرده است. روایت او از امام علیه‌السلام از باب مخالفت و احتجاج با امام علیه‌السلام نبوده است؛ بلکه روایتی است که نشان می‌دهد او در مقام استفاده از امام علیه‌السلام بوده است.
از آن سو می‌بینیم که نجاشی و شیخ در مورد او گفته‌اند که او از ابا الحسن علیه‌السلام روایت نقل کرده است. روایت او از امام علیه‌السلام از باب مخالفت و احتجاج با امام علیه‌السلام نبوده است؛ بلکه روایتی است که نشان می‌دهد او در مقام استفاده از امام علیه‌السلام بوده است.
بااین‌حال، قاموس الرجال می‌گوید که ما برخورد نکردیم که او از ابوالحسن علیه‌السلام روایت کرده باشد.
بااین‌حال، قاموس الرجال می‌گوید که ما برخورد نکردیم که او از ابوالحسن علیه‌السلام روایت کرده باشد.
خط ۴۲: خط ۵۰:
این روایت نیز مانند روایات سابق است که یا ابان در مجلس بوده است و سؤال کرده است و یا اینکه اگر در مجلس نبوده است به عبارت حضرت اعتماد داشته است.
این روایت نیز مانند روایات سابق است که یا ابان در مجلس بوده است و سؤال کرده است و یا اینکه اگر در مجلس نبوده است به عبارت حضرت اعتماد داشته است.
به‌هرحال وقتی دیده می شود که اجلاء اصحاب از ابان روایت های بسیاری نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که آنها نزد ابان تلمذ کرده‌اند بسیار بعید است که او ناووسی بوده باشد.
به‌هرحال وقتی دیده می شود که اجلاء اصحاب از ابان روایت های بسیاری نقل کرده‌اند که حاکی از آن است که آنها نزد ابان تلمذ کرده‌اند بسیار بعید است که او ناووسی بوده باشد.
حتی در عده ی شیخ آمده است که اصحاب نسبت به غلات به هیچ یک از روایات آن عمل نمی‌کردند حتی اگر ثقه بوده باشند. اما راجع به غیر امامی می‌گوید که اگر ثقه باشد اصحاب به روایات آنها عمل می‌کردند. اما اگر کسی غلات باشد هرگز به روایات او عمل نمی‌شده است. ازاین‌رو وقتی اجلاء بسیار از ابان بن عثمان روایت می‌کنند علامت آن است که او هرگز اهل غلو نبوده است.
حتی در عده ی شیخ آمده است که اصحاب نسبت به غلات به هیچ یک از روایات آن عمل نمی‌کردند حتی اگر ثقه بوده باشند؛ اما راجع به غیر امامی می‌گوید که اگر ثقه باشد اصحاب به روایات آنها عمل می‌کردند. اما اگر کسی غلات باشد هرگز به روایات او عمل نمی‌شده است. ازاین‌رو وقتی اجلاء بسیار از ابان بن عثمان روایت می‌کنند علامت آن است که او هرگز اهل غلو نبوده است.
مخصوصاً که کتاب کشّی اولاً دارای اغلاط کثیره است و ثانیاً نسخه‌های مختلفی از آن وجود دارد؛ بنابراین هرگز نمی‌توان به ادعای کشّی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده است اعتماد کرد.
مخصوصاً که کتاب کشّی اولاً دارای اغلاط کثیره است و ثانیاً نسخه‌های مختلفی از آن وجود دارد؛ بنابراین هرگز نمی‌توان به ادعای کشّی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده است اعتماد کرد.
علامه نیز اشتباه دیگری مرتکب شده است و گاه او را فطحی و گاه واقفی نامیده است و او ظاهراً عبارت کشّی را دیده است و فی‌الجمله می‌دانسته که او انحراف مذهب دارد و ازاین‌رو به الفاظ مختلفی از آن تعبیر کرده است مخصوصاً که این فرقه‌ها با هم شباهت‌های بسیاری دارند. <ref>درس رجال آیت‌الله شبیری جلسه 34. </ref>
علامه نیز اشتباه دیگری مرتکب شده است و گاه او را فطحی و گاه واقفی نامیده است و او ظاهراً عبارت کشّی را دیده است و فی‌الجمله می‌دانسته که او انحراف مذهب دارد و ازاین‌رو به الفاظ مختلفی از آن تعبیر کرده است مخصوصاً که این فرقه‌ها با هم شباهت‌های بسیاری دارند. <ref>درس رجال آیت‌الله شبیری جلسه 34. </ref>
confirmed
۲٬۲۰۰

ویرایش