۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
اهمیتِ این حقیقتِ معنوی و هدفِ اصلیِ آن، امورِ اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه وصول به حق است. | اهمیتِ این حقیقتِ معنوی و هدفِ اصلیِ آن، امورِ اجتماعی و فرهنگی نیست، بلکه وصول به حق است. | ||
تصوف در دامنِ وحی اسلامی و بر اساس شریعتِ محمدی، برای بندگانی که در همین دنیا طالبِ رسیدن به معشوق الاهی و کسب معرفت حق بودهاند، راهی ایجاد کرده است که آن را «طریقت» نامیدهاند. | تصوف در دامنِ وحی اسلامی و بر اساس شریعتِ محمدی، برای بندگانی که در همین دنیا طالبِ رسیدن به معشوق الاهی و کسب معرفت حق بودهاند، راهی ایجاد کرده است که آن را «طریقت» نامیدهاند. | ||
این راه که از شریعت آغاز، و به حقیقت منتهی میشود، راهی است برای به تأیید رسانیدنِ آن جوابِ «بَلی» که ذریتِ آدم در لحظۀ الست به پرسش «... اَلَسْتُ بِرَبِّکُم...» خداوند | این راه که از شریعت آغاز، و به حقیقت منتهی میشود، راهی است برای به تأیید رسانیدنِ آن جوابِ «بَلی» که ذریتِ آدم در لحظۀ الست به پرسش «... اَلَسْتُ بِرَبِّکُم...» خداوند<ref> اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲</ref> دادند و کوششی است برای بازگشت به فطرتِ آدمی که همیشه در ذکر مبدأ است و هنوز در درون انسانها وجود دارد، حتی بعد از هبوطِ آدم که منجر به غفلت از خودِ واقعی و خداییِ آدمی شد. | ||
=منشأ تصوف= | =منشأ تصوف= | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
تفاوت در آن است که صوفیه از خود میپرسند: معنای حقیقیِ توحید چیست و چگونه میتوان موحد شد؟ هدف تصوف، رسیدن به آن حقیقت مطلقی است که هم یگانه و هم وحدتبخش است، حقیقتی که میتواند انسان را از عالمِ کثرت نجات بخشد و به وصال معشوق بیهمتا برساند. | تفاوت در آن است که صوفیه از خود میپرسند: معنای حقیقیِ توحید چیست و چگونه میتوان موحد شد؟ هدف تصوف، رسیدن به آن حقیقت مطلقی است که هم یگانه و هم وحدتبخش است، حقیقتی که میتواند انسان را از عالمِ کثرت نجات بخشد و به وصال معشوق بیهمتا برساند. | ||
مقصود تصوف دیدن وحدت و دانستن وحدت و زیستن بر پایۀ حقیقت توحید است. | مقصود تصوف دیدن وحدت و دانستن وحدت و زیستن بر پایۀ حقیقت توحید است. | ||
چنانکه شیخ محمود شبستری عارف معروف سدۀ ۸ق/۱۴م آن را در گلشن راز اینچنین خلاصه کرده است: «یکی بین و یکی گوی و یکی دان/ بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان». | چنانکه شیخ محمود شبستری عارف معروف سدۀ ۸ق/۱۴م آن را در گلشن راز اینچنین خلاصه کرده است: «یکی بین و یکی گوی و یکی دان/ بدین ختم آمد اصل و فرع ایمان».<ref>شبستری، محمود، ج۱، ص۱۰۳، گلشن راز، به کوشش صمد موحد، تهران، ۱۳۶۸ش.</ref> | ||
تمامی جوانب تصوف، اعم از نظری و عملی را میتوان در پرتو اصل توحید نگریست و توحید را هدف اصلیِ تصوف بهشمار آورد و حقیقتِ واحد را سرچشمه و خاستگاهی دانست که تجلیات آن از راه وحیِ قرآنی به دست متصوفه رسیده است. | تمامی جوانب تصوف، اعم از نظری و عملی را میتوان در پرتو اصل توحید نگریست و توحید را هدف اصلیِ تصوف بهشمار آورد و حقیقتِ واحد را سرچشمه و خاستگاهی دانست که تجلیات آن از راه وحیِ قرآنی به دست متصوفه رسیده است. | ||
واژۀ عرفان نیز که در چند سدۀ اخیر در ایران زیاد به کار برده شده است، چیزی جز علم به توحید نیست و میتوان آن را جنبۀ نظری تصوف و تفسیرِ درونی یا باطنیِ کلمۀ طیبۀ «لا اِلٰه اِلَّا اللّٰه» دانست؛ که این خود عالیترین نحوۀ بیان توحید است. | واژۀ عرفان نیز که در چند سدۀ اخیر در ایران زیاد به کار برده شده است، چیزی جز علم به توحید نیست و میتوان آن را جنبۀ نظری تصوف و تفسیرِ درونی یا باطنیِ کلمۀ طیبۀ «لا اِلٰه اِلَّا اللّٰه» دانست؛ که این خود عالیترین نحوۀ بیان توحید است.<ref>ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۲۸۸-۲۹۲، الفتوحات المکیة، بیروت، ۱۲۷۶ق. - ابن عربی، محییالدین، ج۱، ص۷۲، التجلیات الالٰهیة، به کوشش عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۴۰۸ق. - عبدالرزاق کاشی، شرح منازل السائرین، ج۱، ص۲۶۴-۲۷۲، تهران، ۱۳۵۴ش.</ref> | ||
==وحدت وجود== | ==وحدت وجود== | ||
گرچـه اصطلاح وحدت وجود همهجا با نام ابن عربی همراه است، اما وی خود این ترکیب را به کار نبرده است و باید نخستین کاربردهای آن را در آثار ابن سبعین (ه م) و پیروان ابن عربی جستوجو کرد. | گرچـه اصطلاح وحدت وجود همهجا با نام ابن عربی همراه است، اما وی خود این ترکیب را به کار نبرده است و باید نخستین کاربردهای آن را در آثار ابن سبعین (ه م) و پیروان ابن عربی جستوجو کرد.<ref>ابن سبعین، عبدالحق، ج۱، ص۲۸، بُدّ العارف، به کوشش جرج کتّوره، بیروت، ۱۹۷۸م. - ابن سبعین، عبدالحق، ج۱، ص۱۱۳، بُدّ العارف، به کوشش جرج کتّوره، بیروت، ۱۹۷۸م. - نسفی، عبدالعزیز، ج۱، ص۱۵۹ بب، کشف الحقایق، به کوشش احمد مهدوی دامغانی، تهران، ۱۳۴۴ش. - اسیری لاهیجی، محمد، ج۱، ص۱۷-۱۹، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، ۱۳۳۷ش. - اسیری لاهیجی، محمد، ج۱، ص۳۹۶-۴۰۲، مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز، تهران، ۱۳۳۷ش.</ref> | ||
با اینهمه، حقیقتی که وحدت وجود به آن اشاره میکند از آغاز در قلب تصوف حضور داشته است، چنانکه صوفیه آیاتی مانند «… فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُاللّٰهِ…»، | |||
به آن اشاره کردهاند (برای نمونه به این منابع رجوع کنید | با اینهمه، حقیقتی که وحدت وجود به آن اشاره میکند از آغاز در قلب تصوف حضور داشته است، چنانکه صوفیه آیاتی مانند «… فَاَیْنَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجْهُاللّٰهِ…»،<ref>بقره/سوره۲، آیه۱۱۵.</ref> و اشاره به ۴ اسم الاهی «… اَلْاَوّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظّاهِرُ وَ الْباطِنُ…»<ref>حدید/سوره۵۷، آیه۳. </ref> در قرآن کریم را سرآغاز بیان این حقیقت در متن آیات کتاب آسمانی مسلمانان دانستهاند و عارفان و صوفیانِ پیش از ابن عربی و شاگردان او نیز، مانند حلاج (در برخی از ابیات معروفش به عربی)، جنید (در رسائل و کلمات قصار خود)، نفرّی و... | ||
به آن اشاره کردهاند (برای نمونه به این منابع رجوع کنید<ref>حسین، الطواسین، ج۱۷، ۵۸-۶۲، حلاج، به کوشش لوئی ماسینیون، پاریس، ۱۹۱۳م. - عینالقضاة، ص۲۷۳-۲۷۴، ج۱، ص۵۱-۷۵، جنید بغدادی، رسائل، به کوشش علی حسن عبدالقادر، لندن، ۱۹۷۶م.</ref>. | |||
بنابر نظریۀ وحدت وجود، وجود یکی بیش نیست و آن از آنِ حق تعالی است که نه تنها حقیقتِ مطلق، بلکه وجودِ مطلق نیز هست و وجودِ هرچه وجود دارد، فیضان یافته از وجودِ واحدِ مطلق است و هیچ چیز در عالم استقلالِ وجودی ندارد، مانند اشعۀ خورشید که از خورشید ساطع میشود، ولی از خود استقلال وجودی ندارد. | بنابر نظریۀ وحدت وجود، وجود یکی بیش نیست و آن از آنِ حق تعالی است که نه تنها حقیقتِ مطلق، بلکه وجودِ مطلق نیز هست و وجودِ هرچه وجود دارد، فیضان یافته از وجودِ واحدِ مطلق است و هیچ چیز در عالم استقلالِ وجودی ندارد، مانند اشعۀ خورشید که از خورشید ساطع میشود، ولی از خود استقلال وجودی ندارد. | ||
برخی از عارفان پا را از این نیز فراتر نهاده و گفتهاند که یک وجود بیش نیست که همان وجود مطلق است و هیچ چیز دیگری اصلاً از وجود بهرهمند نیست و در خود نیستی کامل است، چنانکه مولانا میفرماید: «ما عدمهاییم و هستیها نما/ تو وجود مطلق و هستی ما». | برخی از عارفان پا را از این نیز فراتر نهاده و گفتهاند که یک وجود بیش نیست که همان وجود مطلق است و هیچ چیز دیگری اصلاً از وجود بهرهمند نیست و در خود نیستی کامل است، چنانکه مولانا میفرماید: «ما عدمهاییم و هستیها نما/ تو وجود مطلق و هستی ما».<ref>مولوی، مثنوی، دفتر اول، بیت ۶۰۲، به کوشش نیکلسن، تهران، ۱۳۶۳ش.</ref> | ||
گرچه صوفیۀ بعدی و نیز حکمای اسلامی مانند صدرالدین شیرازی دربارۀ موضوع وحدت وجود بحثهای مفصل عقلانی و استدلالی کرده و کوشیدهاند که آن را به اثبات رسانند، | |||
همانگونه که حقیقت در تصوف یافتنی است و نه بافتنی، وحدت وجود که قلب تصوف است، نیز فقط از طریق یافتن درک میشود و نه اندیشهپردازی، گرچه متافیزیک و حکمت، مانند آنچه در آثار ملاصدرا دیده میشود، میتواند ذهن را برای این شهود آماده سازد، به شرطی که قلب طالب نیز آمادۀ درک این حقیقت عظیم باشد. | گرچه صوفیۀ بعدی و نیز حکمای اسلامی مانند صدرالدین شیرازی دربارۀ موضوع وحدت وجود بحثهای مفصل عقلانی و استدلالی کرده و کوشیدهاند که آن را به اثبات رسانند،<ref>صدرالدین شیرازی، محمد، الرسائل، ص۱۳۲-۱۴۷، قم، چ سنگی. - صدرالدین شیرازی، محمد، المشاعر، ص۱۶۵ بب، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۴۲ش/۱۹۶۴م. - صدرالدین شیرازی، محمد، الاسفار، ج۱، ص۷۰-۷۴، قم، ۱۳۸۶ش.</ref> اما بزرگان صوفیه بر آناند که دریافتِ معنیِ وحدتِ وجود امری شهودی است، نه استدلالی. | ||
همانگونه که حقیقت در تصوف یافتنی است و نه بافتنی، وحدت وجود که قلب تصوف است، نیز فقط از طریق یافتن درک میشود و نه اندیشهپردازی، گرچه متافیزیک و حکمت، مانند آنچه در آثار ملاصدرا دیده میشود، میتواند ذهن را برای این شهود آماده سازد، به شرطی که قلب طالب نیز آمادۀ درک این حقیقت عظیم باشد.<ref>روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ج۱، ص۲۶۹-۲۷۱، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۴۴ش/۱۹۶۶م. - ابن عربی، محییالدین، ج۲، ص۱۳۹-۱۴۲، فصوص الحکم، به کوشش ابوالعلا عفیفی، تهران، ۱۳۶۶ش. - فرغانی، محمد، ج۱، ص۲۴۴-۲۴۶، مشارق الدراری، به کوشش جلالالدین آشتیانی، مشهد، ۱۳۹۸ق. - آملی، حیدر، ج۱، ص۸۴، جامعالاسرار و منبع الانوار، به کوشش هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۳۴۷ش/۱۹۶۹م.</ref> | |||
آثار صوفیانۀ پس از سدۀ ۷ق/۱۳م که به علم تصوف میپردازند، بیشتر مبتنی بر بحث پیرامون معنی وحدت وجودند. | آثار صوفیانۀ پس از سدۀ ۷ق/۱۳م که به علم تصوف میپردازند، بیشتر مبتنی بر بحث پیرامون معنی وحدت وجودند. | ||
نظریۀ وحدت وجود نه تنها در میان فقیهان، بلکه در میان بعضی از صوفیان نیز مخالفانی داشته است. | نظریۀ وحدت وجود نه تنها در میان فقیهان، بلکه در میان بعضی از صوفیان نیز مخالفانی داشته است. |