۸۷٬۷۷۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[علامه طباطبایی' به '[[سید محمد حسین طباطبایی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''امانت''' ضد خیانت است<ref>لسان العرب؛ ج ۱، ص ۲۲۳، ذیل واژۀ «امن».</ref> و به معنای آرامش، سکون و بر طرف شدن خوف و اضطراب<ref>التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، ذیل واژۀ «امن».</ref> و تأمین امنیت حقی از حقوق بهوسیله [[عهد]]، [[وصیت]] و مانند آن<ref>المیزان؛ ج ۹، ص ۵۴.</ref> یا به معنای حالتی است که انسان را به حفظ حقوق دیگران برانگیخته و او را از تضییع یا تصرف در آن باز میدارد. این واژه بر اعیان نیز اطلاق شده و همچنین به مالی که در نزد دیگری به امانت سپرده شود گفته میشود<ref>مفردات، ص ۹۰، ذیل واژۀ «امن».</ref> و به شخص مورد اعتماد که امانت به او سپرده میشود '''«امین»''' گویند<ref>حمیده عبداللهی؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.</ref>. در این نوشتار به تعریف، معانی و کاربرد آن در فرهنگ [[قرآن کریم]] میپردازیم. | '''امانت''' ضد خیانت است<ref>لسان العرب؛ ج ۱، ص ۲۲۳، ذیل واژۀ «امن».</ref> و به معنای آرامش، سکون و بر طرف شدن خوف و اضطراب<ref>التحقیق، ج ۱، ص ۱۵۰، ذیل واژۀ «امن».</ref> و تأمین امنیت حقی از حقوق بهوسیله [[عهد]]، [[وصیت]] و مانند آن<ref>المیزان؛ ج ۹، ص ۵۴.</ref> یا به معنای حالتی است که انسان را به حفظ حقوق دیگران برانگیخته و او را از تضییع یا تصرف در آن باز میدارد. این واژه بر اعیان نیز اطلاق شده و همچنین به مالی که در نزد دیگری به امانت سپرده شود گفته میشود<ref>مفردات، ص ۹۰، ذیل واژۀ «امن».</ref> و به شخص مورد اعتماد که امانت به او سپرده میشود '''«امین»''' گویند<ref>حمیده عبداللهی؛ دائرةالمعارف قرآن کریم؛ ج ۴، ص ۲۴۶ - ۵۲۴.</ref>. در این نوشتار به تعریف، معانی و کاربرد آن در فرهنگ [[قرآن کریم]] میپردازیم. | ||
== تعریف و معانی == | == تعریف و معانی == | ||
واژۀ '''«امانت»''' ضد '''«خیانت»''' مصدر و از ریشه «أمن» به معنای آرامش قلب است. '''«امین»''' به کسی گفته میشود که دل در سپردن چیزی به او احساسِ آرامش کند همچنین به چیزی که سپرده شده نیز «امانت» اطلاق میگردد. ''ابن فارس'' در معنای «أمَنَ» میگوید: همزه و میم و نون، دو اصل [معناییِ] نزدیک بههم دارد: یکی امانت که ضد خیانت و به معنای آرامش دل است، و دیگری گواهی دادن. [[راغب اصفهانی]] نیز در تبیین معنای «أمَنَ» آورده است: ریشه «أمن» آرامشِ خاطر و رفع نگرانی است. امن و امانت و امان، در اصل مصدر هستند و امان گاهی اسم حالتی است که انسان در آن حالت آرام است، و گاهی هم اسم چیزی است که انسان با آن آرامش مییابد<ref>محمد محمدی ریشهری؛ دانشنامه قرآن و حدیث؛ ج ۷، ص۳۲۳ و ۳۲۴.</ref>. | واژۀ '''«امانت»''' ضد '''«خیانت»''' مصدر و از ریشه «أمن» به معنای آرامش قلب است. '''«امین»''' به کسی گفته میشود که دل در سپردن چیزی به او احساسِ آرامش کند همچنین به چیزی که سپرده شده نیز «امانت» اطلاق میگردد. ''ابن فارس'' در معنای «أمَنَ» میگوید: همزه و میم و نون، دو اصل [معناییِ] نزدیک بههم دارد: یکی امانت که ضد خیانت و به معنای آرامش دل است، و دیگری گواهی دادن. [[راغب اصفهانی]] نیز در تبیین معنای «أمَنَ» آورده است: ریشه «أمن» آرامشِ خاطر و رفع نگرانی است. امن و امانت و امان، در اصل مصدر هستند و امان گاهی اسم حالتی است که انسان در آن حالت آرام است، و گاهی هم اسم چیزی است که انسان با آن آرامش مییابد<ref>محمد محمدی ریشهری؛ دانشنامه قرآن و حدیث؛ ج ۷، ص۳۲۳ و ۳۲۴.</ref>. | ||
=== ادای امانت === | === ادای امانت === | ||
[[قرآن]] در آیات متعدد از امانتهایی که [[خداوند]] در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. | [[قرآن]] در آیات متعدد از امانتهایی که [[خداوند]] در اختیار بشر نهاده سخن به میان آورده است. | ||
خط ۱۰: | خط ۸: | ||
از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) نیز روایت است: «مردم در دنیا مانند مهماناند و آنچه در اختیار دارند، مانند امانت است، مسافر، رفتنی است و امانت هم پس گرفتنی»<ref>حسن دیلمی؛ ارشاد القلوب؛ ترجمه علی سلگی نهاوندی؛ ج ۱، ص ۷۸.</ref>. از نظر عقل و منطق، راستی و درستی و پس دادن به موقع امانات، کاری ارزشمند و لازمه انسانیت است که فطرت پاک انسانها پایبندی به آن را طالب و از خیانت در امانت، سخت منزجر است. لزوم رد امانت حکمی ثابت و همیشگی است و در هیچ شرایطی تغییر نمیکند. رد امانت از مستقلات عقلیه است... و حکم شرع در این مورد، حکم ارشادی است<ref>فرهنگ اصطلاحات اخلاقی؛ ص ۸۶.</ref>. یکی از جلوههای ادای حق، ادای امانت افراد است. انسان باید امانت را از هر کس که میگیرد، به او باز پس دهد. از سوی دیگر، امانتداری، یکی از مصادیق روشن عهد است که مورد تأکید قرار گرفته و در بعضی آیات، در کنار عهد ذکر شده است<ref>اخلاق در قرآن؛ ج ۳، ص ۱۹۱.</ref>. اهمیت این موضوع به حدی است که [[شهید ثانی]] میگوید: «ادای امانت هر کس، حتی اگر کافر حربی باشد در اولین وقت امکان، اگر مطالبه کند واجب است».بهوسیله امانت است که کلیه حقوق اعم از حقوق خدا و خلق و حقوق فرد و اجتماع حفظ شده و وظایف و مسئولیتها بهنحو طبیعی، انجام داده میشود و در نتیجه، اجتماع از خطر حیف و میل شدن حقوق مردم، مصون میگردد<ref>سید احمد طیبی شبستری؛ اخلاق قرآن؛ ص ۲۵.</ref>. | از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) نیز روایت است: «مردم در دنیا مانند مهماناند و آنچه در اختیار دارند، مانند امانت است، مسافر، رفتنی است و امانت هم پس گرفتنی»<ref>حسن دیلمی؛ ارشاد القلوب؛ ترجمه علی سلگی نهاوندی؛ ج ۱، ص ۷۸.</ref>. از نظر عقل و منطق، راستی و درستی و پس دادن به موقع امانات، کاری ارزشمند و لازمه انسانیت است که فطرت پاک انسانها پایبندی به آن را طالب و از خیانت در امانت، سخت منزجر است. لزوم رد امانت حکمی ثابت و همیشگی است و در هیچ شرایطی تغییر نمیکند. رد امانت از مستقلات عقلیه است... و حکم شرع در این مورد، حکم ارشادی است<ref>فرهنگ اصطلاحات اخلاقی؛ ص ۸۶.</ref>. یکی از جلوههای ادای حق، ادای امانت افراد است. انسان باید امانت را از هر کس که میگیرد، به او باز پس دهد. از سوی دیگر، امانتداری، یکی از مصادیق روشن عهد است که مورد تأکید قرار گرفته و در بعضی آیات، در کنار عهد ذکر شده است<ref>اخلاق در قرآن؛ ج ۳، ص ۱۹۱.</ref>. اهمیت این موضوع به حدی است که [[شهید ثانی]] میگوید: «ادای امانت هر کس، حتی اگر کافر حربی باشد در اولین وقت امکان، اگر مطالبه کند واجب است».بهوسیله امانت است که کلیه حقوق اعم از حقوق خدا و خلق و حقوق فرد و اجتماع حفظ شده و وظایف و مسئولیتها بهنحو طبیعی، انجام داده میشود و در نتیجه، اجتماع از خطر حیف و میل شدن حقوق مردم، مصون میگردد<ref>سید احمد طیبی شبستری؛ اخلاق قرآن؛ ص ۲۵.</ref>. | ||
بعضی از پیامبران الهی ملقب به امین بودند و خداوند در مقام تعریف انبیا، آنان را بهعنوان رسول امین یا «ناصح امین» معرفی میکند. آنچه که سبب شد پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) قبل از [[بعثت]] نزد [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه]] اعتبار خاص پیدا کند، راستی و درستی و امانتداری او بود همچنین یکی از دلایل مقام والای امام علی (علیهالسلام) نزد پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) راستگویی و ادای امانت ایشان بود. | بعضی از پیامبران الهی ملقب به امین بودند و خداوند در مقام تعریف انبیا، آنان را بهعنوان رسول امین یا «ناصح امین» معرفی میکند. آنچه که سبب شد پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) قبل از [[بعثت]] نزد [[خدیجه بنت خویلد|خدیجه]] اعتبار خاص پیدا کند، راستی و درستی و امانتداری او بود همچنین یکی از دلایل مقام والای امام علی (علیهالسلام) نزد پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) راستگویی و ادای امانت ایشان بود. | ||
== امانت در آموزهای دینی == | == امانت در آموزهای دینی == | ||
خط ۱۹: | خط ۱۷: | ||
=== در معنای امانت === | === در معنای امانت === | ||
[[راغب اصفهانی|راغب]] در مفردات آورده: اصل اَمن، آرامش نفس و نابودی خوف است. امن، امانة و امان در اصل مصدرند و امان گاهی اسم است برای حالتی که انسان در آن در آرامش است و گاهی اسم است برای آنچه انسان نسبت به آن آرامش دارد: {{متن قرآن|وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ|سوره = انفال|آیه = 27}}؛ «و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید». یعنی آنچه را مورد آرامش شما است و امانت در آیۀ: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ را گفتهاند که آن کلمه «[[توحید]]» است و گفتهاند: «[[عدالت]]» است و گفتهاند: «حروف تهجّی» است و گفتهاند: آن «[[عقل]]» است و عقل صحیح است؛ زیرا عقل همان چیزی است که با حصول آن معرفت به توحید حاصل گردد و عدالت جاری شده و حروف تهجّی آموخته شود؛ بلکه با حصول عقل آنچه را یادگیری آن بر عهده انسان است، او خواهد توانست بیاموزد، و عملنمودن به آنچه را که حُسن انجام آن در تعهّد انسان است، تحقق بخشد و به واسطه آن است که بر بسیاری از آفریدهها برتری پیدا کند. [[فخرالدین رازی]] در مجمعالبحرین گفته است: مراد از ﴿الْأَمَانَةَ﴾ در آیۀ شریفه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا... ﴾ را طاعت دانسته و گفتهاند: مراد از آن، عبادت است و روایت شده که: [[علی (علیهالسلام)]] چون وقت [[نماز]] میرسید «یَتَمَلْمَلُ وَ یَتَزَلْزَلُ»؛ بیتابی نموده و به خود میلرزید. (پس) به او گفتند: یا امیرالمؤمنین! شما را چه میشود؟ آن بزرگوار فرمود: «جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- ﴿فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾، و عرضها علی الجمادات، و اباؤها و اشفاقها مجازٌ». | [[راغب اصفهانی|راغب]] در مفردات آورده: اصل اَمن، آرامش نفس و نابودی خوف است. امن، امانة و امان در اصل مصدرند و امان گاهی اسم است برای حالتی که انسان در آن در آرامش است و گاهی اسم است برای آنچه انسان نسبت به آن آرامش دارد: {{متن قرآن|وَتَخُونُوا أَمَانَاتِکُمْ|سوره = انفال|آیه = 27}}؛ «و در امانتهای خود دانسته خیانت نورزید». یعنی آنچه را مورد آرامش شما است و امانت در آیۀ: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ﴾ را گفتهاند که آن کلمه «[[توحید]]» است و گفتهاند: «[[عدالت]]» است و گفتهاند: «حروف تهجّی» است و گفتهاند: آن «[[عقل]]» است و عقل صحیح است؛ زیرا عقل همان چیزی است که با حصول آن معرفت به توحید حاصل گردد و عدالت جاری شده و حروف تهجّی آموخته شود؛ بلکه با حصول عقل آنچه را یادگیری آن بر عهده انسان است، او خواهد توانست بیاموزد، و عملنمودن به آنچه را که حُسن انجام آن در تعهّد انسان است، تحقق بخشد و به واسطه آن است که بر بسیاری از آفریدهها برتری پیدا کند. [[فخر رازی|فخرالدین رازی]] در مجمعالبحرین گفته است: مراد از ﴿الْأَمَانَةَ﴾ در آیۀ شریفه ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا... ﴾ را طاعت دانسته و گفتهاند: مراد از آن، عبادت است و روایت شده که: [[علی بن ابیطالب|علی (علیهالسلام)]] چون وقت [[نماز]] میرسید «یَتَمَلْمَلُ وَ یَتَزَلْزَلُ»؛ بیتابی نموده و به خود میلرزید. (پس) به او گفتند: یا امیرالمؤمنین! شما را چه میشود؟ آن بزرگوار فرمود: «جَاءَ وَقْتُ الصَّلَاةِ وَقْتُ أَمَانَةٍ عَرَضَهَا اللَّهُ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- ﴿فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾، و عرضها علی الجمادات، و اباؤها و اشفاقها مجازٌ». | ||
اما حمل امانت، مانند قول توست که میگویی فلانی حامل امانت و حملکننده آن است؛ میخواهد آن را به صاحبش ادا نکند تا از عهدش خارج کند؛ زیرا امانت مانند سوار است برای کسی که امانتدارد. پس چون آن را ادا نمود، سواری نیست تا او را محافظت کند و او دیگر حامل آن امانت نیست و معنای ﴿فَأَبَیْنَ﴾؛ یعنی ادا نکردند آن را و انسان (هم) ادا نکرد، جز این که حملکننده آن بود، پس آن را ادا ننمود. در معنای ﴿عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ در [[مجمع البیان]] بر اقوالی اختلاف نمودند: یکی از آن اقوال این است که مراد، «العرض علی اهلها» است که مضاف حذف شده و مضافالیه جای آن قرار گرفته است، و با عرضهنمودن امانت بر آنها، آنان دانستند که در تضییع امانت، گناهی بزرگ است؛ همچنان که در ترک او امر خدای متعال و احکام او، گناه عظیم است. پس خدای متعال جرأت انسان را بر معاصی، و ترس ملائکه را از آن بیان نمود. پس معنا چنین میشود: انا عرضنا الأمانة علی أهل السموات و الأرض و الجبال و الملائکة و الانس و الجن فابین ان یحملنها: پس ابا نمودند اهل آنها که حمل کنند ترک آن را و کیفر آن را و گناه در آن را، و ﴿أَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾: ترسیدند اهل آنها از حمل آن و انسان آن را حمل نمود، ﴿إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا﴾، نسبت به ارتکاب گناهان، ﴿جَهُولًا﴾ به جایگاه امانت و استحقاق کیفر بر خیانت در آن<ref>مجمع البحرین؛ ص ۴۹۷؛ و نیز مجمع البیان؛ ج ۸، ص ۳۷۳.</ref>. | اما حمل امانت، مانند قول توست که میگویی فلانی حامل امانت و حملکننده آن است؛ میخواهد آن را به صاحبش ادا نکند تا از عهدش خارج کند؛ زیرا امانت مانند سوار است برای کسی که امانتدارد. پس چون آن را ادا نمود، سواری نیست تا او را محافظت کند و او دیگر حامل آن امانت نیست و معنای ﴿فَأَبَیْنَ﴾؛ یعنی ادا نکردند آن را و انسان (هم) ادا نکرد، جز این که حملکننده آن بود، پس آن را ادا ننمود. در معنای ﴿عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾ در [[مجمع البیان فی تفسیر القرآن|مجمع البیان]] بر اقوالی اختلاف نمودند: یکی از آن اقوال این است که مراد، «العرض علی اهلها» است که مضاف حذف شده و مضافالیه جای آن قرار گرفته است، و با عرضهنمودن امانت بر آنها، آنان دانستند که در تضییع امانت، گناهی بزرگ است؛ همچنان که در ترک او امر خدای متعال و احکام او، گناه عظیم است. پس خدای متعال جرأت انسان را بر معاصی، و ترس ملائکه را از آن بیان نمود. پس معنا چنین میشود: انا عرضنا الأمانة علی أهل السموات و الأرض و الجبال و الملائکة و الانس و الجن فابین ان یحملنها: پس ابا نمودند اهل آنها که حمل کنند ترک آن را و کیفر آن را و گناه در آن را، و ﴿أَشْفَقْنَ مِنْهَا﴾: ترسیدند اهل آنها از حمل آن و انسان آن را حمل نمود، ﴿إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا﴾، نسبت به ارتکاب گناهان، ﴿جَهُولًا﴾ به جایگاه امانت و استحقاق کیفر بر خیانت در آن<ref>مجمع البحرین؛ ص ۴۹۷؛ و نیز مجمع البیان؛ ج ۸، ص ۳۷۳.</ref>. | ||
در فرهنگ لغات آمده که: اَمُنَ، یأمُنُ، اَمانَةً: مورد اعتماد و اطمینان قرار گرفت و ضد خائن<ref>ملخص المنجد و منتهی الارب، ص ۱۹.</ref>. در فرهنگ عمید هم آمده است: و امانت به فتح همزه و نون؛ یعنی امینبودن، راستی و درستکاری، ضد خیانت، و نیز بهمعنای ودیعه و چیزی که به کسی بسپارند که از آن نگاهداری کند و جمع آن، امانات است. [[شیخ طوسی]] در تفسیر تبیان گفته: امانت عبارت از آن عقدی است که وفای به آن لازم میگردد، (هرگاه از آن چیزهایی باشد که شأن آن سپردن به صاحبش باشد<ref>تبیان؛ ج ۸، ص ۳۳۳.</ref> [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)]] در معنای امانت گفته است: هرگاه چیزی را به ودیعه نزد کسی بسپارند تا از آن چیز محافظت کند، سپس آن را به صاحبش بازگرداند (به آن امانت گویند)، و این امانتی که در آیۀ ۷۲ سورۀ احزاب: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾، ذکر شده، چیزی است که خدای متعال به انسان سپرده تا آن را برای سلامت و در راه راست و مستقیمبودن خودش، محافظت کند و سپس آن را به خدای سبحان همانطور که به ودیعه به او سپرده، بازگرداند<ref>المیزان؛ ج ۱۶، ص ۳۷۰.</ref>. | در فرهنگ لغات آمده که: اَمُنَ، یأمُنُ، اَمانَةً: مورد اعتماد و اطمینان قرار گرفت و ضد خائن<ref>ملخص المنجد و منتهی الارب، ص ۱۹.</ref>. در فرهنگ عمید هم آمده است: و امانت به فتح همزه و نون؛ یعنی امینبودن، راستی و درستکاری، ضد خیانت، و نیز بهمعنای ودیعه و چیزی که به کسی بسپارند که از آن نگاهداری کند و جمع آن، امانات است. [[شیخ طوسی]] در تفسیر تبیان گفته: امانت عبارت از آن عقدی است که وفای به آن لازم میگردد، (هرگاه از آن چیزهایی باشد که شأن آن سپردن به صاحبش باشد<ref>تبیان؛ ج ۸، ص ۳۳۳.</ref> [[سید محمد حسین طباطبایی]] در [[المیزان فی تفسیر القرآن (کتاب)]] در معنای امانت گفته است: هرگاه چیزی را به ودیعه نزد کسی بسپارند تا از آن چیز محافظت کند، سپس آن را به صاحبش بازگرداند (به آن امانت گویند)، و این امانتی که در آیۀ ۷۲ سورۀ احزاب: ﴿إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ﴾، ذکر شده، چیزی است که خدای متعال به انسان سپرده تا آن را برای سلامت و در راه راست و مستقیمبودن خودش، محافظت کند و سپس آن را به خدای سبحان همانطور که به ودیعه به او سپرده، بازگرداند<ref>المیزان؛ ج ۱۶، ص ۳۷۰.</ref>. |