confirmed
۵٬۸۳۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
===سیاست و استبداد=== | ===سیاست و استبداد=== | ||
کواکبی در مقدمه نخست از سیاست به عنوان علمی بسیار گسترده که مباحث دقیق و زیادی دارد، یاد کرده و سپس به آثار دیگر دانشمندان که قبل از وی در عصرهای مختلف در این حوزه تألیف شده، اشاره کرده و وجه تمایز کتابش را با این کتابها، استقلال در بیان مباحث سیاسی دانسته است | کواکبی در مقدمه نخست از سیاست به عنوان علمی بسیار گسترده که مباحث دقیق و زیادی دارد، یاد کرده و سپس به آثار دیگر دانشمندان که قبل از وی در عصرهای مختلف در این حوزه تألیف شده، اشاره کرده و وجه تمایز کتابش را با این کتابها، استقلال در بیان مباحث سیاسی دانسته است و سیاست را به کارهای مشترک به مقتضای حکمت و نقطه مقابل آن استبداد را به کارهای مشترک به مقتضای هوی نفس، تعریف کرده و مهمترین درد مشرق زمین را حاکمیت استبداد دانسته است. ایشان استبداد را در لغت به بسنده کردن به رأی خود در کاری که شایسته مشورت است، و در اصطلاح به تصرف یک فرد یا یک گروه در حقوق ملت بدون ترس از بازخواست شدن، معنا کرده و آن را از عواملی دانسته که بر علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت، ترقی، تأثیر دارد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 15-11.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر دین=== | ===تأثیر استبداد بر دین=== | ||
خط ۴۰: | خط ۳۹: | ||
===تأثیر استبداد بر علم=== | ===تأثیر استبداد بر علم=== | ||
از دیدگاه کواکبی، استبداد و علم از اسماء اضداد بوده و هر يك در مقام غلبه بر ديگرى است و همواره ميان آگاهان و استبدادگران درگيرى و مبارزه وجود دارد و چون استبداد نمیتواند بر مردمی که دچار گمراهی جهل و حیرت نشدهاند، حاکم شود، از اینرو، مستبد با علومی مانند: حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق امم، سیاست مدنی، تاریخ تحلیلی و خطابه ادبی که به مردم درس زندگی میدهد و عقل و آگاهی آنان را افزایش دهد مخالف است. | از دیدگاه کواکبی، استبداد و علم از اسماء اضداد بوده و هر يك در مقام غلبه بر ديگرى است و همواره ميان آگاهان و استبدادگران درگيرى و مبارزه وجود دارد و چون استبداد نمیتواند بر مردمی که دچار گمراهی جهل و حیرت نشدهاند، حاکم شود، از اینرو، مستبد با علومی مانند: حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق امم، سیاست مدنی، تاریخ تحلیلی و خطابه ادبی که به مردم درس زندگی میدهد و عقل و آگاهی آنان را افزایش دهد مخالف است. <ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 35-21.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر بزرگی=== | ===تأثیر استبداد بر بزرگی=== | ||
کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه میگیرد. و آن را به: مجد كرم، بخشيدن مال در راه مصلحت عامه که ضعيفترين قسم آن است، مجد فضیله، نشر دانشهاى سودمند در ميان مردم، مجد نباله (اشرافیت)، بذل جان در راه يارى رسانيدن به حق که برترين مرتبه مجد است، تقسیم میکند. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی حقيقى سازگارى ندارد و مستبد میکوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين را به جاى آن جلوه دهد و گاهی نیز در برابر مجد، تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، قرار مىدهد | کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه میگیرد. و آن را به: مجد كرم، بخشيدن مال در راه مصلحت عامه که ضعيفترين قسم آن است، مجد فضیله، نشر دانشهاى سودمند در ميان مردم، مجد نباله (اشرافیت)، بذل جان در راه يارى رسانيدن به حق که برترين مرتبه مجد است، تقسیم میکند. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی حقيقى سازگارى ندارد و مستبد میکوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين را به جاى آن جلوه دهد و گاهی نیز در برابر مجد، تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، قرار مىدهد. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى،كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلتبار برتر دانسته و انتقاد مىكند، مینویسد: «ائمه اهلبيت عليهم السلام معذور بودند که جان خويش را به مهلكه بیندازند، ايشان آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مىدادند. همان زندگى پستی كه ابن خلدون گرفتار آن بود و اقدام تهدید کننده شکوه و جلال مادی انسان را اشتباه می دانست. در حالیکه مرغان شكارى و وحشيان غيور از بچه آوردن درقفس اسارت ابا دارند، بلكه طبيعتى در ايشان وجود دارد كه انتحار را اختيار نمايند، تا از قيد ذلت رهايى يابند»<ref>کواکبی، صص 53-41.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر مال=== | ===تأثیر استبداد بر مال=== | ||
كواكبى نابرابريهاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان شهرنشین با سوق دادن زنان به کارهای سهل و مردان به کارهای سخت و تقسیم حاصل دسترنج آنان به شکل ظالمانه بین زنان و همچنین صرف كردن ثروت زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان حريص، محتكران را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی میتواند خوب و سودمند باشد که با عدالت بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن | كواكبى نابرابريهاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان شهرنشین با سوق دادن زنان به کارهای سهل و مردان به کارهای سخت و تقسیم حاصل دسترنج آنان به شکل ظالمانه بین زنان و همچنین صرف كردن ثروت زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان حريص، محتكران را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی میتواند خوب و سودمند باشد که با عدالت بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حکومت دموکراسی عادلانه با وضع تدابیری مانند زکات، مالکیت عمومی، وضع خراج و... در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى مسلمانان فقر و تنگدستی را که ملتهای متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشهکن کند.<ref>همان، صص 65-53</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر تربیت=== | ===تأثیر استبداد بر تربیت=== | ||
كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و سبب خوداری مردم از شهادت به حق، آشکار ساختن عیبها، امر به معروف و نهى از منكر است. از اینرو،ملتهاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور از تهمت و نسبتهاى زشت را جاری میکنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان میآورد و موجب میشود که مردم كسى بهجز ذات خداوند را تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن ننهند و سپس عقلها به مبادى حكمت نورانى کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق قلعههاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند | كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و سبب خوداری مردم از شهادت به حق، آشکار ساختن عیبها، امر به معروف و نهى از منكر است. از اینرو،ملتهاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور از تهمت و نسبتهاى زشت را جاری میکنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان میآورد و موجب میشود که مردم كسى بهجز ذات خداوند را تعظيم نكنند و جز فرمان او به فرمانى گردن ننهند و سپس عقلها به مبادى حكمت نورانى کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق قلعههاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند<ref>همان، صص 77-65.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر اخلاق=== | ===تأثیر استبداد بر اخلاق=== | ||
كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت مىتواند برتر از فرشتگان و يا پستتر از شياطين شود. و در آغاز، تربيت پدر و مادر سبب بكارگيرى استعداد وى در راه صلاح و فساد مىگردد و پس از آن، مربيان و آموزههاى دينى است كه در تربيت آدمى نقش اساسی دارد. و همچنین همسر، محيط، نظام اجتماعى و سياسى میتواند كه جسم و روح او را تحت تأثير قرار دهد. از اینرو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل | كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت مىتواند برتر از فرشتگان و يا پستتر از شياطين شود. و در آغاز، تربيت پدر و مادر سبب بكارگيرى استعداد وى در راه صلاح و فساد مىگردد و پس از آن، مربيان و آموزههاى دينى است كه در تربيت آدمى نقش اساسی دارد. و همچنین همسر، محيط، نظام اجتماعى و سياسى میتواند كه جسم و روح او را تحت تأثير قرار دهد. از اینرو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل و بعد از تولد انسان توجه کند و با وضع مقرراتی آداب و حقوق را حفظ و سنتهاى قومى و احساسات ملى را تقويت کند. از نظر ایشان حكومتهاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز میکوشند. از اینرو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب میکند<ref>همان، صص 87-77.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر ترقی=== | ===تأثیر استبداد بر ترقی=== | ||
از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریدهها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی آثار ترقی مشاهده شود حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت میکنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. | از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریدهها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی آثار ترقی مشاهده شود حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت میکنیم و آن انواع مختلف دارد: ترقی جسم ، صحت و لذت، ترقی در قوت، با علم و مال، ترقی در صفات و اخلاق، خصال و مفاخر، و نوع دیگری از ترقی که متعلق به روح است و آن زمانی است که انسان حامل نفسی باشد که او را الهام نماید به اینکه بعد از این حیات، حیاتی دیگری است که توسط نردبان رحمت و حسنات، به سوی آن ترقی نماید. از نظر ایشان استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل کند و ملت را به درجه حیوانات زبان بسته برساند تا وی غیر از حفظ حیات حیوانی ، هدفی نداشته باشد. و گاهی نیز استبداد میل طبیعی طلب ترقی در ملت را به طلب پستی بازگرداند و مانع بلندی مرتبه وی شود<ref>همان، صص 109-87</ref>. | ||
===رهایی از استبداد=== | ===رهایی از استبداد=== |