۲۱٬۸۸۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|استادان | |استادان | ||
|پدرشان امام موسی کاظم( | |پدرشان امام موسی کاظم (علیهاسلام) | ||
|- | |- | ||
|شاگردان | |شاگردان | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
|- | |- | ||
|فعالیتها | |فعالیتها | ||
| | | | ||
|- | |- | ||
|} | |} | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
=رضا= | =رضا= | ||
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد ( | علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب، کنیهاش، ابوالحسن و مشهورترین لقبش رضا است. در روایتی از امام جواد (علیهاسلام) آمده است که این لقب از سوی خداوند به پدرش داده شده است؛<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۳</ref> ولی برخی منابع گفتهاند مأمون لقب رضا را به او داد.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۶۱؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۳</ref> صابر، صدیق، رضی و وفی از دیگر القاب آن حضرت است.<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ۱۳۷۹ق، ج۴، ص۳۶۶و۳۶۷؛ امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۵۴۵</ref> در برخی روایات او عالم آل محمد نامیده شده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۹، ص۱۰۰</ref> نقل شده است که امام کاظم (علیهاسلام) به فرزندانش میگفت: «برادر شما علی بن موسی، عالم آل محمد است.»<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۴</ref> همچنین امام جواد (علیهاسلام) در زیارت امام رضا (علیهالسلام) او را امام رئوف خطاب کرده است.<ref>مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۵۵</ref> لقب امام رئوف در بین شیعیان شهرت بسیار دارد<ref>[https://www.khabaronline.ir/news/390873/%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%A7%D9%85%D8%A7%D%5%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D8%B9-%D8%B1%D8%A7-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A6%D9%88%D9%81-%D9%85%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%86%D8%AF-%D8%AA%D9%88%D8%B6%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B4%D8%A8%DB%8C%D8%B1%DB%8C «چرا امام رضا را رئوف مینامند؟ توضیحات آیتالله شبیری زنجانی»]</ref> | ||
=تولد= | =تولد= | ||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
=مادر= | =مادر= | ||
مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی از اهالی نوبه بوده است<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۰</ref> که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم( | مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی از اهالی نوبه بوده است<ref>طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۰</ref> که با نامهای مختلفی از او یاد شده است. گفته شده است هنگامی که امام کاظم (علیهاسلام) او را خریداری کرد، نام تُکتَم را برای وی برگزید<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۵</ref> و وقتی امام رضا (علیهالسلام) را به دنیا آورد، امام کاظم (علیهاسلام) او را طاهره نامید.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۴</ref> شیخ صدوق گفته است که عدهای نام مادر امام رضا (علیهالسلام) را سَکَن نوبیه روایت کردهاند. همچنین اروی، نجمه، سمانه، نیز نامیده شده است و کنیهاش ام البنین بوده است. صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱5 | ||
در روایتی آمده که مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم( | در روایتی آمده که مادر امام رضا (علیهالسلام) کنیزی پاک و پرهیزگار به نام نجمه بود که حمیده مادر امام کاظم (علیهاسلام) وی را خریداری و به پسرش بخشید و بعد از ولادت حضرت رضا (علیهالسلام) او را طاهره نامید. »<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱6</ref> | ||
=همسران و فرزندان= | =همسران و فرزندان= | ||
خط ۶۵: | خط ۶۵: | ||
درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶</ref> ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱</ref> برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.<ref>ر. ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴</ref>برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.<ref>ر. ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶</ref> سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴</ref> گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته میشود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳</ref> | درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا اختلاف است. شیخ مفید، غیر از محمد بن علی فرزندی برای وی نمیشناسد.<ref>سیوطی، تاریخ الخلفاء، ۱۴۲۵ق، ص۲۲۶</ref> ابن شهرآشوب و طبرسی، نیز بر همین عقیدهاند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱</ref> برخی، از دختری به نام فاطمه برای وی سخن گفتهاند.<ref>ر. ک: فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴</ref>برخی، فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشتهاند، به نامهای محمد قانع، حسن، جعفر، ابراهیم، حسین و عایشه.<ref>ر. ک: قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ص۱۷۲۵-۱۷۲۶</ref> سبط بن جوزی برای وی چهار پسر به نامهای محمد (ابوجعفر ثانی)، جعفر، ابومحمد حسن، ابراهیم، و یک دختر، بدون ذکر اسم، یاد میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۴</ref> گفته شده فرزندی از آن حضرت که دو سال یا کمتر داشته در قزوین دفن شده است و گفته میشود که امامزاده حسین کنونی قزوین همان است. بنابر روایتی امام در سال ۱۹۳ به این شهر مسافرتی داشته است.<ref>سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، منشورات الشریف الرضی، ص۱۲۳</ref> | ||
امام رضا (علیهالسلام) پس از شهادت پدرش [[موسی بن جعفر (کاظم)]]( | امام رضا (علیهالسلام) پس از شهادت پدرش [[موسی بن جعفر (کاظم)]](علیهاسلام) در سال ۱۸۳ق امامت را عهدهدار شد؛ مدت امامت آن حضرت ۲۰ سال (۱۸۳-۲۰۳ق) بود که با خلافت هارون الرشید (۱۰ سال)، امین (حدود ۵ سال)، مأمون (۵ سال) همزمان شد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۶</ref> | ||
راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر( | راویانی همچون داود بن کثیر رقی، محمد بن اسحاق بن عمار، علی بن یقطین، نعیم قابوسی، حسین بن مختار، زیاد بن مروان، المخزومی، داود بن سلیمان، نصر بن قابوس، داود بن زربی، یزید بن سلیط و محمد بن سنان، احادیثی از موسی بن جعفر(علیهاسلام) درباره امامت امام رضا (علیهالسلام) نقل کردهاند. <ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱-۴۲</ref> | ||
همچنین مقبولیت امام رضا (علیهالسلام) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او میدانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر( | همچنین مقبولیت امام رضا (علیهالسلام) در میان شیعیان و برتری علمی و اخلاقی وی را، ثابت کننده امامت او میدانند. هرچند که وضعیت مسأله امامت در اواخر زندگی موسی بن جعفر(علیهاسلام) بسیار پیچیده بود؛ اما بیشتر اصحاب امام کاظم (علیهاسلام) جانشینی امام رضا (علیهالسلام) را پذیرفتند.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۴۸</ref> | ||
=گرایش شیعیان= | =گرایش شیعیان= | ||
پس از شهادت امام کاظم ( | پس از شهادت امام کاظم (علیهاسلام)، بیشتر شیعیان با توجه به وصیت امام (علیهاسلام) و دلایل و شواهد دیگر، امامت فرزند ایشان، علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) را پذیرفتند و وی را به عنوان امام هشتم تأیید نمودند. این دسته که بزرگان اصحاب امام کاظم (علیهاسلام) را هم شامل میشد، به نام قطعیه مشهور شدند؛<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۲۷</ref> ولی گروه دیگری از اصحاب امام هفتم (علیهاسلام) از پذیرفتن امامت علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر (علیهاسلام) توقف کردند که به همین جهت واقفیه (یا واقفه) نامیده شدند.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص۷۹</ref> واقفیه معتقد بودند که امام کاظم (علیهاسلام)، مهدی موعود است که در غیبت به سر میبرد و بازخواهد گشت.<ref>نوبختی، فرق الشیعه، ۱۳۵۵ق، ص81</ref> | ||
== جایگاه امام در مدینه == | == جایگاه امام در مدینه == | ||
خط ۹۳: | خط ۹۳: | ||
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا | اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا | ||
...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا]( | ...خداوند جل جلاله میفرماید: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](علیهاسلام) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.<ref>ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹</ref>. | ||
اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا (علیهالسلام) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: | اسحاق بن راهویه میگوید: وقتی امام رضا (علیهالسلام) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند: ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف میبرید و برای ما حدیثی بیان نمیفرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود: | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
=ولایتعهدی مأمون= | =ولایتعهدی مأمون= | ||
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (علیهالسلام) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (علیهالسلام) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر. ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام ( | پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من میخواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمیتـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (علیهالسلام) نداشت. وی مباحث گستردهای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی میکند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (علیهالسلام) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر. ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چارهای نیست جز اینکه آنچه از تو میخواهم بپذیری که من گزیری از آن نمییابم. امام (علیهاسلام) پاسخ داد: پس من میپذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.<ref>رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (علیهالسلام)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶</ref> | ||
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (علیهالسلام) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref> | بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش میپوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (علیهالسلام) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref> | ||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
=شهادت= | =شهادت= | ||
شهادت علیبنموسی ( | شهادت علیبنموسی (علیهاسلام) را جمعه یا دوشنبه آخر ماه صفر، یا ۱۷ صفر، یا ۲۱ رمضان، یا ۱۸ جمادیالاولی، یا ۲۳ ذیالقعده، یا آخر آن، در سال ۲۰۲، یا ۲۰۳، یا ۲۰۶ نقل کردهاند.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۳-۴۴۴</ref>کلینی، وفات او را در ماه صفر سال ۲۰۳ق. در ۵۵ سالگی ذکر میکند.<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیهالسلام)، ۱۳۷۷ش، ص۴۳</ref> طبق نظر بیشتر علماء و مورخین سال شهادت امام رضا، ۲۰۳ق. بوده است.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۴۸۶</ref>طبرسی روز شهادت را در آخر ماه صفر نقل میکند.<ref>عاملی، الحیاة السیاسیة للامام الرضا، ۱۴۳۰ق، ص۱۶۹</ref> | ||
در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. | در تعداد سالهای زندگی علی بنموسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است. | ||
خط ۱۶۹: | خط ۱۶۹: | ||
=== تقیه نکردن در بحث امامت === | === تقیه نکردن در بحث امامت === | ||
دوره امامت امام رضا (علیهالسلام) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق( | دوره امامت امام رضا (علیهالسلام) تا حدی تقیه را برنمیتافت؛ زیرا وقایع مربوط به پیدایش جریان واقفیه، جامعه امامیه را با خطری جدی روبرو ساخته بود. بهعلاوه برخی بازماندگان فرقه فطحیه نیز در زمان امام رضا(ع) فعال بودند. با توجه به این شرایط، امام تا حدی از سیاست تقیه فاصله گرفت و با صراحت بیشتری به تبیین ابعاد امامت پرداخت. برای نمونه بحث مفترض الطاعه بودن امام، از زمان امام صادق(علیهاسلام) در محافل دینی و کلامی مطرح شده بود ولی امامان در این مسئله با تقیه برخورد میکردند. امام رضا بدون آنکه به تعبیر روایات «ترسی از طغیانگر به خود راه دهد» خود را امام مفترض الطاعه معرفی مینمود.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref><ref>برای نمونه در پاسخ علی بن ابی حمزه بطائنی (از سران واقفیه) که از ایشان پرسید: آیا تو امام مفترض الطاعه هستی؟ فرمود: آری (کشی، ۱۳۴۸، ص۴۶۳) و در پاسخ فرد دیگری که همین سؤال را پرسید و سپس گفت: آیا مانند اطاعت از علی بن ابیطالب؟ نیز پاسخ آری داد. (کلینی، (۱۳۶۳ش)، ج۱، ص۱۸۷)</ref> در عین حال امام از شیعیان میخواست که «از خدا تقوا پیشه کنید و سخن ما را برای همگان پخش نکنید.»<ref>پاکتچی، ابعاد شخصیت و زندگی حضرت امام رضا، ۱۳۹۲ش، ج۱، ص۱۴۱-۱۴۷</ref> | ||
همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی( | همچنین امام در پاسخ نامه مأمون که از ایشان خواسته بود درباره محض اسلام برای او بنویسد، پس از اشاره به توحید و نبوت پیامبر اسلام، امامت و جانشینی امام علی(علیهاسلام) و یازده امام پس از وی را مطرح میکند و عبارت «القائم بامر المسلمین: کسی که امور مسلمانان را بر عهده دارد» را در مورد امام به کار میبرد.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۲۲۴ | ||
</ref> | </ref> | ||
=آثار منسوب= | =آثار منسوب= |