پرش به محتوا

علی بن موسی (رضا): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷: خط ۷:
|امام رضا (علیه‌اسلام)، عالم آل محمد، ثامن الحجج
|امام رضا (علیه‌اسلام)، عالم آل محمد، ثامن الحجج
|-
|-
|زاده
|ولادت
|سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق هجری شهر [[مدینه]]  
|سال ۱۴۸ یا ۱۵۳ق هجری شهر [[مدینه]]  
|-
|-
خط ۷۴: خط ۷۴:
در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است:
در مورد جایگاه علمی امام در مدینه نیز از خود ایشان نقل شده است:


من در مسجد پیامبر می‌نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله‌ای درمی‌ماندند، همگی به من ارجاع می‌دادند و مسائل‌شان را نزد من می‌فرستادند و من به آنها پاسخ می‌دادم.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۱۵۱</ref>
من در مسجد پیامبر می‌نشستم و دانشمندانی که در مدینه بودند، هرگاه در مسئله‌ای درمی‌ماندند، همگی به من ارجاع می‌دادند و مسائل‌شان را نزد من می‌فرستادند و من به آنها پاسخ می‌دادم.<ref>کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۸، ص۱۵۱.</ref>.


== سفر به خراسان ==
== سفر به خراسان ==
خط ۸۳: خط ۸۳:
=== حدیث سلسلة الذهب ===
=== حدیث سلسلة الذهب ===
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
اللَّه جَلَّ جَلَالُهُ یقُولُ لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ‏ حِصْنِی‏ فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی قَالَ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا
...خداوند جل جلاله می‌فرماید: «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](علیه‌اسلام) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.<ref>ابن بابویه، کتاب التوحید، ص۴۹</ref>.
...خداوند جل جلاله می‌فرماید: «لَا إِلَهَ‏ إِلَّا اللَّهُ» دژ من است، پس هرکس که در دژ من درآید از عذابم در امان است. چون مرکب به راه افتاد [امام رضا](علیه‌اسلام) گفت: [البته] با شرایطش و من جزو شرایط آنم.<ref>ابن بابویه، کتاب التوحید، ص ۴۹.</ref>.
اسحاق بن راهویه می‌گوید: وقتی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند:‌ ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف می‌‏برید و برای ما حدیثی بیان نمی‌فرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:
اسحاق بن راهویه می‌گوید: وقتی امام رضا (علیه‌السلام) در سفر به خراسان به نیشابور رسید، شماری از مُحدِّثان عرض کردند:‌ ای پسر پیغمبر از شهر ما تشریف می‌‏برید و برای ما حدیثی بیان نمی‌فرمایید؟ پس از این تقاضا، حضرت سرش را از کجاوه بیرون آورد و فرمود:


شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه‏ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref>
شنیدم از پدرم موسی بن جعفر که فرمود شنیدم از پدرم جعفر بن محمّد که فرمود شنیدم از پدرم محمّد بن علی که فرمود شنیدم از پدرم علی بن الحسین که فرمود شنیدم از پدرم حسین بن علی فرمود شنیدم از پدرم امیرالمؤمنین علی بن أبی‌طالب که فرمود شنیدم از رسول خدا که فرمود شنیدم از جبرئیل که گفت شنیدم از پروردگار عزّ و جلّ فرمود: «کلمه‏ «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ‏» دژ و حصار من است. پس هر کس داخل دژ و حصار من شود، از عذاب من ایمن خواهد بود.» پس هنگامی که مَرکب حضرت حرکت کرد با آواز بلند فرمود با شروط آن و من یکی از آن شروط هستم.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص ۲۵۹.</ref>.
بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهم‌ترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا (علیه‌السلام) می‌دانند.<ref>صدوق، معانی الاخبار‏،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱</ref>
بیان این حدیث را در نیشابور یکی از مهم‌ترین و مستندترین حوادث مسیر حرکت امام رضا (علیه‌السلام) می‌دانند.<ref>صدوق، معانی الاخبار‏،۱۴۰۳ق، ص۳۷۱.</ref>.


== ولایتعهدی ==  
== ولایتعهدی ==  
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من می‌خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمی‌تـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه‌السلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (علیه‌السلام) نداشت. وی مباحث گسترده‌ای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی می‌کند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر. ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم. امام (علیه‌اسلام) پاسخ داد: پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.<ref>رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (علیه‌السلام)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶</ref>
پس از استقرار امام در مرو، مأمون قاصدی به خانه امام رضا فرستاد و به وی پیشنهاد داد که من می‌خواهم خودم را از خلافت خلع کنم و آن را به تو بسپارم ولی امام به شدت با این کار مخالفت کرد. امام در پاسخ مأمون گفت: «اگر حکومت حق توست، نمی‌تـوانی به کس دیگر ببخشی و اگر متعلق به تو نیست، شایستگی بخشـش آن را نـداری»<ref>فضل الله، تحلیلی از زندگانی امام رضا (علیه‌السلام)، ۱۳۷۷ش، ص۱۳۳</ref> محققان معتقدند این پاسخ امام اساس مشروعیت خلافت مأمون را زیر سوال برد.<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳، ج۴۹، ص۱۲۹</ref>سید جعفر مرتضی عاملی نیز معتقد است اساسا مأمون جدیتی در پیشنهاد خلافت به امام رضا (علیه‌السلام) نداشت. وی مباحث گسترده‌ای را مطرح ساخته و در نهایت این پیشنهاد مأمون را تلاشی برای تثبیت خلافت خود وی ارزیابی می‌کند.<ref>رک: درخشه، حسینی فائق، «سیره سیاسی امام رضا (علیه‌السلام) در برخورد با حکومت جور»، ص۲۱</ref> پس از این، مأمون خواست که ولایت عهدی پس از خودش را به امام واگذار نماید. باز با مخالفت شدید امام مواجه شد. در این هنگام مأمون سخنی با شائبه تهدید به زبان آورد و در این میان گفت: عمر بن خطاب، شورا را در شش نفر قرار داد (ر. ک: شورای شش نفره) که یکی از آنان جد تو امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب بود. عمر شرط کرد هرکدام از آنان مخالفت کرد گردنش زده شود. چاره‌ای نیست جز اینکه آنچه از تو می‌خواهم بپذیری که من گزیری از آن نمی‌یابم. امام (علیه‌اسلام) پاسخ داد: پس من می‌پذیرم بدین شرط که نه فرمان دهم و نه بازدارم، نه فتوا دهم و نه قضاوت کنم، نه کسی را به کاری گمارم و نه عزل کنم و نه چیزی را از جایگاهش تغییر دهم. مأمون، شرط او را پذیرفت.<ref>رک: عاملی، الحیاة السیاسیه للامام الرضا (علیه‌السلام)، ۱۴۱۶ق، ص۲۸۶.</ref>.


بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش می‌پوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، صص۴۴۰-۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (علیه‌السلام) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref>
بدین طریق، مأمون در روز دوشنبه هفتم رمضان سال ۲۰۱ق. با امام رضا به عنوان ولیعهد پس از خود بیعت کرد و مردم را به جای لباس سیاه<ref>لباسی که ابومسلم خراسانی و یارانش می‌پوشیدند که شاید به تقلید از رنگ پرچم پیامبر(ص) یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت پیامبر (ص) بوده است. (دائرة المعارف تشیع، ج۱، ۱۳۶۶، ص۴۴۰ - ۴۳۹)</ref>، سبزپوش کرد و فرمان آن را به اطراف و نواحی نوشت و برای امام رضا (علیه‌السلام) بیعت گرفت و به نام وی بر منبرها خطبه خواندند و دینار و درهم به نامش سکه زدند و کسی نماند که لباس سبز نپوشد مگر اسماعیل بن جعفر بن سلیمان بن علی هاشمی.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۵۹</ref>


== مناظرات ==
== مناظرات ==
مأمون پس از آوردن امام رضا (علیه‌السلام) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵</ref>برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref>
مأمون پس از آوردن امام رضا (علیه‌السلام) به مرو، جلسات علمی متعددی با حضور علمای گوناگون تشکیل داد. در این جلسات، مذکرات زیادی میان امام و دیگران صورت می‌گرفت که به طور عمده درباره مسائل اعتقادی و فقهی بود. بخشی از این مذاکرات را طبرسی در کتاب احتجاج فراهم آورده است.<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۵</ref>برخی از این مناظرات [یا احتجاجات] از این قرارند:<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲.</ref>.


مناظره امام رضا در باب [[توحید]]
مناظره امام رضا در باب [[توحید]]
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
مناظره امام رضا با عالم زرتشتی
مناظره امام رضا با عالم زرتشتی
مناظره امام رضا (علیه‌السلام) با عمران صابی
مناظره امام رضا (علیه‌السلام) با عمران صابی
مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد.<ref>ر. ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد</ref> صدوق در‌این‌باره می‌گوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲</ref>
مأمون می‌خواست با کشاندن امام به بحث، تصوری را که عامه مردم درباره ائمه اهل‌بیت علیهم‌السلام داشتند و آنان را صاحب علم خاص مثلاً «‌علم لدنّی‌» می‌دانستند، از بین ببرد.<ref>ر. ک: طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۳۹۶ به بعد</ref> صدوق در‌این‌باره می‌گوید: مأمون اندیشمندان سطح بالای هر فرقه را در مقابل امام قرار می‌داد تا حجت آن حضرت را به وسیله آنان از اعتبار بیندازد و این به جهت حسد او نسبت به امام و منزلت علمی و اجتماعی او بود. اما هیچ کس با آن حضرت روبه رو نمی‌شد جز آن که به فضل او اقرار کرده و به حجتی که از طرف امام علیه او اقامه می‌شود، ملتزم می‌گردید.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲.</ref>.


این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیه‌السلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲ به نقل از صدوق در عیون اخبار الرضا، اعلمی، ج۱، ص۱۵۲</ref>
این مجالس به تدریج مشکلاتی را برای مأمون درست کرد. زمانی که وی متوجه شد، تشکیل چنین جلساتی برای وی خطرناک است، اقدام به محدود کردن امام کرد. از عبدالسلام هروی نقل شده که به مأمون اطلاع دادند: امام رضا علیه‌السلام مجالس کلامی تشکیل داده و بدین وسیله مردم شیفته وی می‌شوند. مأمون به محمد بن عمرو طوسی مأموریت داد تا مردم را از مجلس آن حضرت طرد نماید. پس از آن امام در حق مأمون نفرین کرد.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲ به نقل از صدوق در عیون اخبار الرضا، اعلمی، ج۱، ص۱۵۲</ref>


== نماز عید ==
== نماز عید ==
پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا(ص) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (علیه‌السلام) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالی‌که تکبیر می‌گوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ این‌گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یک‌باره از اسب‌ها فرود آمده و کفش‌ها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که می‌رفت سه بار تکبیر می‌گفت.
پس از عقد ولایتعهدی (در ۷ رمضان سال ۲۰۱) چون عید (ظاهراً عید فطر سال ۲۰۱ق) رسید مأمون از امام خواست تا نماز عید بخواند، اما امام بر مبنای شرایطی که در ابتدای ولایتعهدی با مأمون ذکر کرده بود از پذیرش اقامه نماز عید عذر خواست. مأمون اصرار کرد و امام ناچار قبول کرد و فرمود: پس من همچون رسول خدا (صلی‎الله علیه وآله) به نماز خواهم رفت. مأمون نیز پذیرفت. مردم انتظار داشتند که امام رضا (علیه‌السلام) مانند خلفا با آداب و رسوم خاصی از خانه خارج شود، اما دیدند که ایشان با پای برهنه در حالی‌که تکبیر می‌گوید به راه افتاد. امیران که با لباس رسمی و معمولِ این‌گونه مراسم آمده بودند، با دیدن این وضع، یک‌باره از اسب‌ها فرود آمده و کفش‌ها را از پا درآوردند و با گریه و تکبیرگویان پشت سر امام به راه افتادند. امام در هر قدم که می‌رفت سه بار تکبیر می‌گفت.


گفته‌اند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او می‌شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref>
گفته‌اند که فضل به مأمون گفت: اگر امام رضا بدین صورت به مصلّا(محل برپایی نماز) برسد، مردم فریفته او می‌شوند، بهتر آن است که از او بخواهی برگردد. پس مأمون فردی را فرستاد و از امام خواست که برگردد. آن حضرت کفش خود را به پا کرد و سوار بر مرکب شد و بازگشت.<ref>جعفریان، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۴۴۲-۴۴۳؛ نیز نگاه کنید به: صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷۲</ref>
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
در تعداد سال‌های زندگی علی بن‌موسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است.
در تعداد سال‌های زندگی علی بن‌موسی نیز با توجه به اختلاف در تاریخ ولادت و شهادت او، از ۴۷ سال تا ۵۷ سال گفته شده است.<ref>طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۴۱</ref> طبق قول مشهور در تاریخ ولادت و وفات وی، سن امام رضا در هنگام شهادت ۵۵ سال بوده است.


هم‌چنین نقل قول‌های متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا (علیه‌السلام) ذکر شده است:
همچنین نقل قول‌های متفاوتی در چگونگی شهادت امام رضا (علیه‌السلام) ذکر شده است:


در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا (علیه‌السلام) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.<ref>ر. ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴</ref> چون به طوس رسیدند، امام رضا (علیه‌السلام) در قریه‌ای که به آن نوقان‌ گفته می‌شود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بی‌تابی نشان داد. یعقوبی در ادامه می‌نویسد: «‌خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می‌رفت و می‌گفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می‌آوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹</ref>
در تاریخ یعقوبی آمده است، مأمون در سال ۲۰۲ق از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش رضا (علیه‌السلام) و وزیرش فضل بن سهل ذوالریاستین همراه وی بودند.<ref>ر. ک: القرشی، حیاة الامام علی بن موسی الرضا، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۵۰۳-۵۰۴</ref> چون به طوس رسیدند، امام رضا (علیه‌السلام) در قریه‌ای که به آن نوقان‌ گفته می‌شود، در اول سال ۲۰۳ق وفات کرد و بیماری آن حضرت بیش از سه روز نبود و گفته شده که علی بن هشام انار مسمومی به او خورانید و مأمون بر وی سخت بی‌تابی نشان داد. یعقوبی در ادامه می‌نویسد: «‌خبر داد مرا ابوالحسن بن ابی عباد و گفت: مأمون را دیدم که قبایی سفید در برداشت و در (تشییع) جنازه رضا سربرهنه میان دو قائمه نعش پیاده می‌رفت و می‌گفت؛ یا اباالحسن پس از تو به که دلخوش باشم؟ و سه روز نزد قبرش اقامت گزید و هر روز قرصی نان و مقداری نمک برای او می‌آوردند و خوراکش همان بود، سپس در روز چهارم بازگشت».<ref>یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۸ش، ج۲، ص۴۶۹</ref>
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:


== مرقد و حرم ==
== مرقد و حرم ==
پس از شهادت امام رضا (علیه‌السلام)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.<ref>عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵</ref> امروزه حرم رضوی، در ایران و در شهر مشهد مقدس واقع است و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است.<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱
پس از شهادت امام رضا (علیه‌السلام)، مأمون، او را در خانه حمید بن قحطبه طائی (بقعه هارونیه) در روستای سناباد، دفن کرد.<ref>عطاردی، مسند الامام الرضا، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۸۴-۸۵</ref> امروزه حرم رضوی، در [[جمهوری اسلامی ایران|ایران]] و در شهر [[مشهد|مشهد مقدس]] واقع است و سالانه زیارتگاه میلیون‌ها مسلمان از کشورهای مختلف است<ref>مفید، الارشاد، ۱۳۷۲ش، ج۲، ص۲۷۱.</ref>.
</ref>
 
== سیرۀ رضوی ==
== سیرۀ رضوی ==
=== سیرۀ عبادی ===
=== سیرۀ عبادی ===
در سیره عملی امام رضا (علیه‌السلام) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک می‌کرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز می‌گزاریم و بازمی‌گردیم.<ref>دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷</ref> گزارش‌هایی از عبادت‌های شبانه و شب زنده‌داری ایشان نقل شده است.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲</ref> هنگامی که امام رضا (علیه‌السلام) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خوانده‌ام و با آن هزار بار قرآن را ختم کرده‌ام.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱84</ref> سجده‌های طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.<ref>طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹</ref>
در سیرۀ عملی امام رضا (علیه‌السلام) آمده است که آن حضرت در مناظرات علمی که بزرگان ادیان و فرق در آن حضور داشتند، به مجرد شنیدن صدای اذان، جلسه را ترک می‌کرد و در پاسخ به درخواست حاضران برای ادامه بحث علمی، فرمود: نماز می‌گزاریم و بازمی‌گردیم.<ref>دخیل، ائمتنا: سیرة الائمة الاثنی عشر، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۷۶-۷۷</ref> گزارش‌هایی از عبادت‌های شبانه و شب زنده‌داری ایشان نقل شده است.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱۷۲</ref> هنگامی که امام رضا (علیه‌السلام) پیراهن خود را به دعبل خزاعی هدیه داد به او فرمود: از این پیراهن محافظت کن که من با آن، هزار شب، در هر شب هزار رکعت نماز خوانده‌ام و با آن هزار بار قرآن را ختم کرده‌ام.<ref>صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۱، ص۱84</ref> سجده‌های طولانی آن حضرت نیز گزارش شده است.<ref>طوسی، الامالی، ۱۴۱۴ق، ص۳۵۹.</ref>.


=== سیرۀ اخلاقی ===
=== سیرۀ اخلاقی ===
نمونه‌های فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبت‌آمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷</ref> نمونه‌ای از این گزارش‌ها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمی‌شناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹</ref>
نمونه‌های فراوانی از برخورد نیک امام در معاشرت با دیگران نقل شده است. رفتار محبت‌آمیز و همسفره شدن امام با بردگان و زیردستان حتی پس از ولیعهدی<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۷</ref> نمونه‌ای از این گزارش‌ها است. ابن شهرآشوب نقل کرده است که روزی امام به حمام رفت و یکی از حاضران که امام را نمی‌شناخت از ایشان خواست دلاکی او را انجام دهد. امام پذیرفت و شروع به دلاکی کرد. دیگران با مشاهده این ماجرا امام را به آن مرد معرفی کردند و وقتی آن مرد شرمسار شد و عذرخواهی کرد، امام او را آرام کرد و به دلاکی ادامه داد.<ref>صدوق، عیون أخبار الرضا (علیه‌السلام)، ۱۳۷۸ق، ج۲، ص۱۵۹.</ref>.


=== سیرۀ تربیتی ===
=== سیرۀ تربیتی ===