پرش به محتوا

عبدالمطلب: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۹: خط ۱۹:
}}
}}
'''عَبْدُالمُطَّلِب''' فرزند [[هاشم بن عبدمناف]] (که [[بنى‌هاشم]] به وى منسوب است) و پدر بزرگ [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)]] بود. نام او شیبه، کنیه‌اش ابوالحارث (حارث بزرگ‌ترین پسر او بود)، و مادرش سلمی بنت عمر از [[قبیله خزرج]] بود.  
'''عَبْدُالمُطَّلِب''' فرزند [[هاشم بن عبدمناف]] (که [[بنى‌هاشم]] به وى منسوب است) و پدر بزرگ [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)]] بود. نام او شیبه، کنیه‌اش ابوالحارث (حارث بزرگ‌ترین پسر او بود)، و مادرش سلمی بنت عمر از [[قبیله خزرج]] بود.  
عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت. عبدالمطلب فرزند هاشم در [[یثرب]]([[مدینه]]) به دنیا آمد و با مرگ پدرش در سفر [[شام]] در یثرب باقی ماند و دوران کودکی خود را در آن‌جا سپری کرد تا این‌که عمویش مطّلب به دنبالش آمده و او را به [[مکه]] برد. پس از مرگ مطّلب عبدالمطلب جانشین او شد.
عبدالمطلب در بین مردم به «فیاض» (بخشنده) شهرت داشت. عبدالمطلب فرزند هاشم در یثرب ([[مدینه]]) به دنیا آمد و با مرگ پدرش در سفر [[شام]] در یثرب باقی ماند و دوران کودکی خود را در آن‌جا سپری کرد تا این‌که عمویش مطّلب به دنبالش آمده و او را به [[مکه]] برد. پس از مرگ مطّلب عبدالمطلب جانشین او شد.
از کارهای مهم او این بود که:
از کارهای مهم او این بود که:
* [[چاه زمزم]] را که بر اثر درگیری‌های مردم مکه نابود شده بود دوباره احیا کرد.
* [[چاه زمزم]] را که بر اثر درگیری‌های مردم مکه نابود شده بود دوباره احیا کرد.
خط ۷۸: خط ۷۸:
== ایمان عبدالمطلب ==
== ایمان عبدالمطلب ==
بر اساس روایات، عبدالمطلب [[بت|بت‌پرست]] نبود، بلکه به سوی [[کعبه]] عبادت می‌کرد:
بر اساس روایات، عبدالمطلب [[بت|بت‌پرست]] نبود، بلکه به سوی [[کعبه]] عبادت می‌کرد:
[[علی بن ابی طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] می‌فرماید: «به خدا سوگند! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، [[بت]] نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ امام (علیه‌السلام): «آنها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین [[حضرت ابراهیم|ابراهیم (علیه‌السلام)]] ‌بوده‌اند<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 174، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق</ref>».
[[علی بن ابی‌طالب|امام علی (علیه‌السلام)]] می‌فرماید: «به خدا سوگند! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، [[بت]] نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ امام (علیه‌السلام): «آنها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین [[حضرت ابراهیم|ابراهیم (علیه‌السلام)]] ‌بوده‌اند<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 174، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق</ref>».


[[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق (علیه‌السلام)]] فرمود: «[[جبرئیل]] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند [[شفاعت]] تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمى که تو را حمل کرد و آن [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبد مناف]] است. صلبى که تو را بار آورده و آن [[عبدالله بن عبدالمطلب]] است. آغوشى که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب‏ بن‏ هاشم‏ است...<ref> شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 294، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش</ref>».
[[جعفر بن محمد (صادق)|امام صادق (علیه‌السلام)]] فرمود: «[[جبرئیل]] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند [[شفاعت]] تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمى که تو را حمل کرد و آن [[آمنه دختر وهب|آمنه]] دختر وهب بن عبد مناف است. صلبى که تو را بار آورده و آن [[عبدالله بن عبدالمطلب]] است. آغوشى که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب‏ بن‏ هاشم‏ است...<ref> شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 294، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش</ref>».


== بزرگی عبدالمطلب بر اهالی مکه ==
== بزرگی عبدالمطلب بر اهالی مکه ==
پس از مرگ مطّلب عبدالمطلب بن هاشم زمام امور را به دست گرفت و صاحب اموال بسیار شد<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 111، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا</ref>.
پس از مرگ مطّلب عبدالمطلب بن هاشم زمام امور را به دست گرفت و صاحب اموال بسیار شد<ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 111، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا</ref>.
از جمله القاب عبدالمطلب، صاحب [[زمزم‏]] است<ref>البدء و التاریخ، ج‏ 4، ص 129</ref>. چاه زمزم با این‌که بنابر [[معجزه|معجزه الهی]] به وجود آمده بود؛ ولی قبیله جرهم که قرار بود از آن‌جا خارج شده و مکه را به دست قبیله خزاعه بدهند، آن چاه را به صورت کامل از بین برده و آن‌را پر کردند<ref>أنساب ‏الأشراف، ج‏ 1، ص 78</ref>! اما این چاه سال‌ها بعد توسط عبدالمطلب حفر شد.  
از جمله القاب عبدالمطلب، صاحب [[زمزم‏]] است<ref>البدء و التاریخ، ج‏ 4، ص 129</ref>. چاه زمزم با این‌که بنابر [[معجزه|معجزه الهی]] به وجود آمده بود؛ ولی قبیله جرهم که قرار بود از آن‌جا خارج شده و مکه را به دست قبیله خزاعه بدهند، آن چاه را به صورت کامل از بین برده و آنرا پر کردند<ref>أنساب ‏الأشراف، ج‏ 1، ص 78</ref>! اما این چاه سال‌ها بعد توسط عبدالمطلب حفر شد.  


بنابر نقل‌ها مکان این چاه را خداوند به عبدالمطلب نشان داد:
بنابر نقل‌ها مکان این چاه را خداوند به عبدالمطلب نشان داد:
«عبدالمطلب در خواب بود... در خواب مأمور به حفر [[چاه زمزم|زمزم]] شد و پرسید که زمزم چیست؟ پاسخ شنید: جایى که آبش را تمامى نیست و هرگز کم نمی‌شود و حاجیان بسیار را سیراب کند و ... .
«عبدالمطلب در خواب بود... در خواب مأمور به حفر [[چاه زمزم|زمزم]] شد و پرسید که زمزم چیست؟ پاسخ شنید: جایى که آبش را تمامى نیست و هرگز کم نمی‌شود و حاجیان بسیار را سیراب کند و ... .


عبدالمطلب به همراه فرزندش [[حارث]] که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما [[حضرت اسماعیل]] است و ما را در آن حقى است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد... در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنى از [[بنى سعد]] در شام بروند تا میان آنها قضاوت کند.  
عبدالمطلب به همراه فرزندش حارث که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما [[حضرت اسماعیل]] است و ما را در آن حقى است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد... در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنى از بنى سعد در شام بروند تا میان آنها قضاوت کند.  


در میان راه آب‌هایشان تمام شد تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند... در این هنگام از زیر پاى شتر عبدالمطلب چشمه‌اى جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعى نخواهیم داشت و آن‌کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد<ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 244، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>».
در میان راه آب‌هایشان تمام شد تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند... در این هنگام از زیر پاى شتر عبدالمطلب چشمه‌اى جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعى نخواهیم داشت و آن‌کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد<ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 244، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>».
خط ۱۰۱: خط ۱۰۱:


در مورد سن او نقل‌های مختلفی وجود دارد. از هشتاد و دو سال<ref> الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 1، ص 95</ref> تا یک‌صد و بیست سال<ref>بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فى اخبار قریش، تحقیق، فاروق، خورشید احمد، ص 364، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول 1405ق</ref>!
در مورد سن او نقل‌های مختلفی وجود دارد. از هشتاد و دو سال<ref> الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 1، ص 95</ref> تا یک‌صد و بیست سال<ref>بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فى اخبار قریش، تحقیق، فاروق، خورشید احمد، ص 364، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول 1405ق</ref>!
اما در مورد علت درگذشت او مطلبی در منابع حدیثی و تاریخی یافت نشد. با این حال؛ با توجه به سنی که برای ایشان ذکر شده می‌توان کهولت سن و عوارض ناشی از آن‌را علت اصلی رحلت ایشان دانست.
اما در مورد علت درگذشت او مطلبی در منابع حدیثی و تاریخی یافت نشد. با این حال؛ با توجه به سنی که برای ایشان ذکر شده می‌توان کهولت سن و عوارض ناشی از آنرا علت اصلی رحلت ایشان دانست.


== پانویس ==
== پانویس ==
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۵۶۷

ویرایش