۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبدالله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
== سریه دومة الجندل == | == سریه دومة الجندل == | ||
روزی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن عمامهاش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر | روزی پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و آله و سلم) عبدالرحمن را احضار کرد و به او فرمود: «آماده شو که به خواست خداوند، امروز یا فردا تو را برای نبردی اعزام خواهم کرد». پس از آن عمامهاش را باز کرد و دوباره بر سرش بست و سر آنرا به اندازه چهار انگشت آویزان گذاشت و فرمود: «اى پسر عوف! اگر اینگونه عمامه ببندى بهتر است ... به نام خدا به [[جهاد]] برو و فقط در راه خدا با [[کافران]] بجنگ، مکر و فریب مکن و هیچ کودکى را نکش<ref> ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 2، ص 632، بیروت، دارالمعرفة، چاپ اول، بیتا</ref>». | ||
عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آنجا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا میخواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و [[مسیحى]] بود، مسلمان شد. در پی آن عبدالرحمن نامهاى براى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و در ضمن آن به حضرتشان اطلاع داد که میخواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق</ref>. | عبدالرحمن با یاران خود به راه افتاد تا به «دومة الجندل» رسید. آنجا سه روز صبر نمود و دشمنان را به اسلام فرا میخواند. آنها در آغاز از پذیرش اسلام خوددارى کردند و گفتند که پاسخش جز با شمشیر نخواهد بود، ولى روز سوم، اصبغ بن عمرو کلبى که رئیس ایشان و [[مسیحى]] بود، مسلمان شد. در پی آن عبدالرحمن نامهاى براى پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نوشت و در ضمن آن به حضرتشان اطلاع داد که میخواهد از آن قوم براى خود همسری انتخاب کند. پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به او توصیه فرمود که با دختر اصبغ ازدواج کند. عبدالرحمن دختر اصبغ را به همسرى گرفت و با او به مدینه آمد<ref>واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 2، ص 560- 561، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق</ref>. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
== اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف == | == اقتدای پیامبر به عبدالرحمن بن عوف == | ||
برخی از منابع [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] از [[مغیرة بن شعبه]] چنین نقل کردهاند: | برخی از منابع [[اهل سنت و جماعت|اهلسنت]] از [[مغیرة بن شعبه]] چنین نقل کردهاند: | ||
[در راه یکی از جنگها] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا( صلی الله علیه و آله و سلم)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دستهایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دستهایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالیکه امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا</ref>». مشابه این مطلب به گونههای دیگر نیز نقل شده است<ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بیتا</ref>. | [در راه یکی از جنگها] [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)]] برای قضای حاجت بیرون رفت. من هم با ایشان بودم. [پس از قضای حاجت] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «آیا آب به همراهت داری؟» پس برای پیامبر ظرف آبی بردم. آب ریختم و پیامبر صورتش را شست و خواست دستهایش را بشوید، اما چون آستین لباسش تنگ بود، ناچار دستهایش را از زیر جبّه درآورد و شست... . هنگامی که برگشتیم، دیدیم عبدالرحمن بن عوف رکعت اوّل را [در حالیکه امام جماعت بود] خوانده بود و زمانی که متوجه حضور پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) شد، خواست به عقب برود که پیامبر اشاره فرمود که در جای خود بماند و سپس پشت سر او یک رکعت [[نماز]] گزارد. زمانی که مردم و عبدالرحمن سلام دادند، پیامبر برخاسته و رکعت دیگر را خواند و سلام داد و به مردم فرمود: «بسیار خوب کردید<ref>قشیری نیشابوری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلی رسول الله( صلی الله علیه و آله و سلم)(صحیح مسلم)، محقق، عبدالباقی، محمد فؤاد، ج 1، ص 317، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، بیتا</ref>». مشابه این مطلب به گونههای دیگر نیز نقل شده است<ref>ر. ک: نسائی، أبوعبدالرحمن أحمد بن شعیب، السنن الکبری، محقق، شلبی، حسن عبدالمنعم، ج 1، ص 63، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ سجستانی، أبوداود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، محقق، عبدالحمید، محمد محیی الدین، ج 1، ص 37، بیروت، المکتبة العصریة، صیدا، بیتا</ref>. | ||
== عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر == | == عبدالرحمن پس از رحلت پیامبر == | ||
برخی منابع عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنیهاشم]] و تهدید [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا (سلام الله علیها)]] به شمار آوردهاند<ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا</ref>. | برخی منابع عبدالرحمن را از همراهان [[خلیفه دوم]] در ماجرای کوچه [[بنیهاشم]] و تهدید [[فاطمه بنت محمد (زهرا)|حضرت زهرا (سلام الله علیها)]] به شمار آوردهاند<ref>جوهری بصری، احمد بن عبدالعزیز، السقیفة و فدک، محقق، امینی، محمدهادی، ص 70، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بیتا</ref>. | ||
اما به یقین مهمترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای شورای شش نفرهای بود که خلیفه دوم | اما به یقین مهمترین واقعه زندگی عبدالرحمن که در آن حضور پررنگی داشت و مسیر تاریخ اسلام با تصمیم او تغییر کرد؛ ماجرای شورای شش نفرهای بود که خلیفه دوم آنرا برای انتخاب [[خلیفه]] بعد از خود تعیین کرد. عبدالرحمن به عنوان مهمترین فرد این گروه برگزیده شد؛ زیرا در صورت تساوی آراء، فردی که او تأیید میکرد؛ خلیفه [[مسلمانان]] میشد. در نهایت نیز رأی او بود که [[عثمان]] را خلیفه مسلمانان کرد. | ||
از برخی منابع تاریخی به دست میآید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود پشیمان شد:»پس از [[شهادت]] [[ابوذر]] در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ [[علی بن | از برخی منابع تاریخی به دست میآید که بعدها عبدالرحمن از این تصمیم خود پشیمان شد:»پس از [[شهادت]] [[ابوذر]] در ربذه که عثمان مسبب آن بود؛ [[علی بن ابیطالب|علی(علیهالسلام)]] خطاب به عبدالرحمن میگوید که تو مسبب این کار هستی [زیرا تو عثمان را خلیفه کردی] عبدالرحمن گفت: اگر میخواهی شمشیرت را بگیر و من نیز شمشیرم را بگیرم و [به جنگ عثمان برویم، زیرا] او با شرایطی که خلافت را با آن شرطها به او دادم؛ مخالفت کرده است<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 5، ص 546، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق</ref>». | ||
عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقلهایی پیرامون ثروت او وجود دارد<ref> مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیتهای مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها [[وصیت]] کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند<ref>الطبقات الکبرى، ج 3، ص 100</ref>. | عبدالرحمن از ثروتمندترین افراد زمان خود بود و نقلهایی پیرامون ثروت او وجود دارد<ref> مسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 333، قم، دارالهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. ثروت او به حدی بود که در زمان مرگش وصیتهای مالی هنگفتی داشت و در یکی از آنها [[وصیت]] کرد پنجاه هزار دینار را به افراد در راه مانده بدهند<ref>الطبقات الکبرى، ج 3، ص 100</ref>. |