۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
== معنای تثلیث == | == معنای تثلیث == | ||
در میان [[ادیان ابراهیمی]]، [[یهودیت]] و [[اسلام]] معتقد به خدای «بسیط» و «واحد» هستند که شائبه هیچگونه ترکیبی، حتی ترکیب ذهنی در آن نیست. | در میان [[ادیان ابراهیمی]]، [[یهودیت]] و [[اسلام]] معتقد به خدای «بسیط» و «واحد» هستند که شائبه هیچگونه ترکیبی، حتی ترکیب ذهنی در آن نیست. | ||
مسیحیت نیز خود را از [[ادیان توحیدی]] و | مسیحیت نیز خود را از [[ادیان توحیدی]] و یکتاپرست میداند و شبهه شرک را از خود میزداید؛ با وجود این، هر سه فرقه مهم مسیحی<ref> کاتولیک، ارتدکس و پروتستان.</ref>. تثلیث را در کنار [[توحید]] از اعتقادات اساسی و شاخصه هر مسیحی میدانند. | ||
== معنای تثلیث == | == معنای تثلیث == | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
پس ریشه اعتقاد به تثلیث کجاست؟ ظاهراً ریشه آن به «اعتقادنامه نیقیه» برمیگردد. | پس ریشه اعتقاد به تثلیث کجاست؟ ظاهراً ریشه آن به «اعتقادنامه نیقیه» برمیگردد. | ||
== اعتقادنامه نیقیه<ref> از شهرهای آسیای صغیر، واقع در کشور ترکیه | == اعتقادنامه نیقیه<ref> از شهرهای آسیای صغیر، واقع در کشور ترکیه کنونی.</ref> == | ||
نخستین نزاع الهیاتی در مسیحیت درباره «تثلیث» و «ارتباط مسیح با پدر»، در زمان کنستانتین (قسطنطین)، در قرن چهارم، رخ داد. عقیده برخی از عالمان مسیحی این بود که خدا از خلقت کاملا جداست؛ پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است، با خدایی که نمیشود شناخت، یکی بشماریم... پدر، پسر را تولید نمود، پس پسر مخلوق است و از ذات پدر نیست و به تمام معنا وی را خدا نتوان خواند<ref>و. م. میلر، تاریخ کلیسای قدیم، ص ۲۴۰</ref>. | نخستین نزاع الهیاتی در مسیحیت درباره «تثلیث» و «ارتباط مسیح با پدر»، در زمان کنستانتین (قسطنطین)، در قرن چهارم، رخ داد. عقیده برخی از عالمان مسیحی این بود که خدا از خلقت کاملا جداست؛ پس ممکن نیست مسیحی را که به زمین آمده و چون انسان تولد یافته است، با خدایی که نمیشود شناخت، یکی بشماریم... پدر، پسر را تولید نمود، پس پسر مخلوق است و از ذات پدر نیست و به تمام معنا وی را خدا نتوان خواند<ref>و. م. میلر، تاریخ کلیسای قدیم، ص ۲۴۰</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
از کلمات آکوئیناس چنین بر میآید که آموزه تثلیث عقلستیز نیست، بلکه عقل گریز است؛ یعنی ضدیتی با عقل ندارد، بلکه فراتر از ادراک عقل است. اما واقعیت این است که چنین آموزهای عقلستیز است؛ چرا که سر از تناقض در میآورد، یعنی نمیتوان یک چیز را در عین وحدت، سه چیز خواند، آن هم به شکلی که وحدت آن از بین نرود و سه چیز جداگانه هم باشد. | از کلمات آکوئیناس چنین بر میآید که آموزه تثلیث عقلستیز نیست، بلکه عقل گریز است؛ یعنی ضدیتی با عقل ندارد، بلکه فراتر از ادراک عقل است. اما واقعیت این است که چنین آموزهای عقلستیز است؛ چرا که سر از تناقض در میآورد، یعنی نمیتوان یک چیز را در عین وحدت، سه چیز خواند، آن هم به شکلی که وحدت آن از بین نرود و سه چیز جداگانه هم باشد. | ||
امتناع تناقض از مسلّمات عقلی است که به هیچ وجه گریزی از آن نیست و نمیتوان گفت اگر آموزهای در دین عقلستیز است، تعبداً باید پذیرا شد؛ زیرا هیچ دین و امر دینی اصولی خلاف مسلّمات عقل نمیآورد. ضمن آن که آموزه تثلیث جزء مطالب کتاب مقدس شمرده نمیشود، بلکه از اصولی است که بعدها جزء آیین مسیحیت در آمده است<ref>در مورد خردستیزی آموزه | امتناع تناقض از مسلّمات عقلی است که به هیچ وجه گریزی از آن نیست و نمیتوان گفت اگر آموزهای در دین عقلستیز است، تعبداً باید پذیرا شد؛ زیرا هیچ دین و امر دینی اصولی خلاف مسلّمات عقل نمیآورد. ضمن آن که آموزه تثلیث جزء مطالب کتاب مقدس شمرده نمیشود، بلکه از اصولی است که بعدها جزء آیین مسیحیت در آمده است<ref>در مورد خردستیزی آموزه تثلیث، ر. ک: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۲۳۰.</ref>. | ||
وجود مقولات فوق ادراک، در هر نظام فکری و الهیاتی مسئلهای است که نمیتوان آن را یکسره مردود شمرد، اما نکته اساسی آن است که تنها پس از خضوع در مقابل حقایقی که از راه فطرت و عقل به وضوح قابل اثبات هستند و اثبات حقانیت اشخاصی که بیانگر حقایق اند، میتوان به مقولات فوق ادراک ایمان آورد... حال آن که مسیحیت نقطه آغازین الهیات و حساسترین مسئله فلسفه خود را فوق ادراک میداند و شعار «ایمان بیاور تا بفهمی» را مطرح میسازد. چنین کلامی برای شخصی که درصدد انتخاب یک مکتب و نظام الهیاتی است، قانع کننده نیست؛ چنین شخصی در مواجهه با [[ادیان]] مختلفی که به توحید کامل یا چندخدایی میخوانند، با توجه به کدام رجحان عقلی یا فطری به مسیحیت بگرود؟ آیا تقاضای ایمان به امور فوق ادراک و یا ضد عقل خود بر خلاف عقل و منطق نیست؟<ref>محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۴۷.</ref>.! | وجود مقولات فوق ادراک، در هر نظام فکری و الهیاتی مسئلهای است که نمیتوان آن را یکسره مردود شمرد، اما نکته اساسی آن است که تنها پس از خضوع در مقابل حقایقی که از راه فطرت و عقل به وضوح قابل اثبات هستند و اثبات حقانیت اشخاصی که بیانگر حقایق اند، میتوان به مقولات فوق ادراک ایمان آورد... حال آن که مسیحیت نقطه آغازین الهیات و حساسترین مسئله فلسفه خود را فوق ادراک میداند و شعار «ایمان بیاور تا بفهمی» را مطرح میسازد. چنین کلامی برای شخصی که درصدد انتخاب یک مکتب و نظام الهیاتی است، قانع کننده نیست؛ چنین شخصی در مواجهه با [[ادیان]] مختلفی که به توحید کامل یا چندخدایی میخوانند، با توجه به کدام رجحان عقلی یا فطری به مسیحیت بگرود؟ آیا تقاضای ایمان به امور فوق ادراک و یا ضد عقل خود بر خلاف عقل و منطق نیست؟<ref>محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۴۷.</ref>.! | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
== قرآن و تثلیث == | == قرآن و تثلیث == | ||
در آیات بسیاری از [[قرآن مجید]] بر [[وحدانیت]] خداوند متعال تکیه شده<ref>. مانند [[سوره توحید]]: بگو خداوند یکتا و یگانه است. خداوندی که بینیاز است. هرگز نزاده و زاییده نشده و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست.</ref>، چنان که در آیاتی از حضرت عیسی (علیهالسلام) و [[حضرت مریم |حضرت مریم (علیهالسلام)]] نفی الوهیت شده است<ref>مانند: سوره | در آیات بسیاری از [[قرآن مجید]] بر [[وحدانیت]] خداوند متعال تکیه شده<ref>. مانند [[سوره توحید]]: بگو خداوند یکتا و یگانه است. خداوندی که بینیاز است. هرگز نزاده و زاییده نشده و برای او هیچ شبیه و مانندی نیست.</ref>، چنان که در آیاتی از حضرت عیسی (علیهالسلام) و [[حضرت مریم |حضرت مریم (علیهالسلام)]] نفی الوهیت شده است<ref>مانند: سوره مائده، آیه ۱۷ و ۱۱۶ و سوره توبه، آیه ۳۰.</ref>. اما در مورد تثلیث، در دو آیه به صراحت از تفوّه به آن نهی شده و یا معادل [[کفر]] دانسته شده است که ذیلاً ذکر میگردند: | ||
در آیه ۱۷۱ [[سوره نساء]] آمده است: | در آیه ۱۷۱ [[سوره نساء]] آمده است: | ||
خط ۹۸: | خط ۹۸: | ||
به نقل از: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۳۶.</ref>. | به نقل از: عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۳۶.</ref>. | ||
لکن در آیات فوق شواهدی است که ثابت میکند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه اول (نساء: ۱۷۱) ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلوّ باز میدارد، سپس به صورت حصر میفرماید: «مسیح فقط پیامبر خدا و کلمه<ref>ترکیب اضافی «کلمة الله» و «روحالله» از نوع «اضافه | لکن در آیات فوق شواهدی است که ثابت میکند مقصود قرآن همان تثلیث رایج مسیحی است. در آیه اول (نساء: ۱۷۱) ابتدا خداوند اهل کتاب را از غلوّ باز میدارد، سپس به صورت حصر میفرماید: «مسیح فقط پیامبر خدا و کلمه<ref>ترکیب اضافی «کلمة الله» و «روحالله» از نوع «اضافه تشریفی» است. چنین اضافه ای در تمامی زبانها یافت میشود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است.</ref> اوست.» و پس از عبارت «نگویید سه تا» میافزاید: «خدا منزه است از این که پسری داشته باشد.» این در حالی است که شخصیت دوم تثلیث، «پسر» است. پس [[اسلام]] و قرآن این اندیشه رسمی مسیحی رایج را رد میکند. | ||
آیه دوم نیز (مائده: ۷۳ ـ ۷۵) الوهیت مسیح را نفی میکند و میفرماید: «مسیح جز پیامبری نبود که قبل از او هم پیامبرانی آمده بودند.» | آیه دوم نیز (مائده: ۷۳ ـ ۷۵) الوهیت مسیح را نفی میکند و میفرماید: «مسیح جز پیامبری نبود که قبل از او هم پیامبرانی آمده بودند.» | ||
پس، از نظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد<ref>ترکیب اضافی «کلمة الله» و «روحالله» از نوع «اضافه | پس، از نظر قرآن، مسیح انسانی صرف است و این با تثلیث رایج مسیحی سازگاری ندارد<ref>ترکیب اضافی «کلمة الله» و «روحالله» از نوع «اضافه تشریفی» است. چنین اضافه ای در تمامی زبانها یافت میشود و مراد از آن بیان عظمت و احترام است.</ref>. | ||
از نگاه قرآن حضرت عیسی علیهالسلام شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام [[رسالت]]، و دیگری تولّد معجزه آسای او با کلمه تکوینی خداوند<ref> ر. ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>. | از نگاه قرآن حضرت عیسی علیهالسلام شخصیتی است که دو امتیاز مهم دارد: یکی مقام [[رسالت]]، و دیگری تولّد معجزه آسای او با کلمه تکوینی خداوند<ref> ر. ک: درآمدی بر الهیات تطبیقی اسلام و مسیحیت، ص ۱۳۶ ـ ۱۳۷.</ref>. | ||
در امتیاز اول تمام رسولان خداوند با وی شریکاند و در امتیاز دوم به [[آدم ابوالبشر]] شباهت دارد: | در امتیاز اول تمام رسولان خداوند با وی شریکاند و در امتیاز دوم به [[آدم ابوالبشر]] شباهت دارد: | ||
مَثل عیسی نزد خدا هم چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: «باش.» پس وجود یافت<ref>«کلمة الله» بودن عیسی(علیهالسلام) به این معناست که با اراده | مَثل عیسی نزد خدا هم چون مَثل آدم است که او را از خاک آفرید، پس بدو گفت: «باش.» پس وجود یافت<ref>«کلمة الله» بودن عیسی(علیهالسلام) به این معناست که با اراده خاص خداوند، و از راهی غیرطبیعی ایجاد شده است. محمد رضا زیبایی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۳۶۱.</ref>. | ||
با دقت در آیات قرآن واضح میگردد که مسیحشناسی قرآن با مسیحشناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی (صلی الله علیه) را پسر خدا نامید<ref> سوره | با دقت در آیات قرآن واضح میگردد که مسیحشناسی قرآن با مسیحشناسی تثلیثی مسیحی سازگار نیست و بر اساس آن حتی به صورت تشریفی نیز نباید حضرت عیسی (صلی الله علیه) را پسر خدا نامید<ref> سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. | ||
== اشکال == | == اشکال == | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
جانشین کردن عیسی، یعنی مسیح تولد یافته به جای مسیح از پیش موجود، سابقه در طرز تفکّر تثلیث دارد؛ اما درباره جانشین شدن مریم به جای روحالقدس باید گفت که ممکن است سابقهای در چنین طرز تصوّر تثلیث، بدانگونه که اوریجن از انجیل عبرانیان نقل کرده، وجود داشته باشد<ref>هری اوبسترین ولفسن، فلسفه علم کلام، ص ۳۲۷، با اختصار.</ref>. | جانشین کردن عیسی، یعنی مسیح تولد یافته به جای مسیح از پیش موجود، سابقه در طرز تفکّر تثلیث دارد؛ اما درباره جانشین شدن مریم به جای روحالقدس باید گفت که ممکن است سابقهای در چنین طرز تصوّر تثلیث، بدانگونه که اوریجن از انجیل عبرانیان نقل کرده، وجود داشته باشد<ref>هری اوبسترین ولفسن، فلسفه علم کلام، ص ۳۲۷، با اختصار.</ref>. | ||
توضیح این نکته درباره کلام ولفسن ضروری است که: در هیچ جای قرآن به صراحت سه شخصیت تثلیث در کنار هم معرفی نشدهاند؛ آنچه در قرآن میتوان یافت، نفی صریح تثلیث<ref>سوره | توضیح این نکته درباره کلام ولفسن ضروری است که: در هیچ جای قرآن به صراحت سه شخصیت تثلیث در کنار هم معرفی نشدهاند؛ آنچه در قرآن میتوان یافت، نفی صریح تثلیث<ref>سوره نساء، آیه ۱۷۱ و سوره مائده، آیه ۷۳ ـ ۷۵</ref>، نفی الوهیت عیسی<ref>سوره مائده، آیه ۱۷ و ۷۲، سوره زخرف، آیه ۵۹.</ref>، نفی الوهیت مریم<ref>سوره مائده، آیه ۱۱۶.</ref>، و نفی الوهیت فرشتگان<ref>سوره نساء، آیه ۱۷۲، سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref> است. نفی الوهیت مریم بدان معنا نیست که ضرورتاً قرآن مریم را یکی از شخصیتهای تثلیث میداند؛ چون قراین نشان میدهد که پرستش عملی مریم در بسیاری کلیساهای مشرق زمین رواج داشته است. | ||
حاصل آن که: قرآن نمیگوید که اینها افراد تثلیث هستند، بلکه میگوید مسیحیان برای عیسی و مادرش الوهیت قایل شدند، چنان که در جای دیگر میگوید: «برای احبار و رهبانشان الوهیت قائل شدند»<ref>سوره | حاصل آن که: قرآن نمیگوید که اینها افراد تثلیث هستند، بلکه میگوید مسیحیان برای عیسی و مادرش الوهیت قایل شدند، چنان که در جای دیگر میگوید: «برای احبار و رهبانشان الوهیت قائل شدند»<ref>سوره توبه، آیه ۳۱.</ref>؛ و منظور این نیست که صریحاً خدا خوانده شدهاند، بلکه اطاعت محض از آنها داشتهاند. | ||
== مخالفت علمای مسیحی با آموزه تثلیث == | == مخالفت علمای مسیحی با آموزه تثلیث == |