۲۱٬۸۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات کتاب | ||
| عنوان = طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد | | عنوان = طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد | ||
| تصویر = | | تصویر = طبائع و الاستبداد.jpg | ||
| نام = طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد | | نام = طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد | ||
| پدیدآوران = عبدالرحمن کواکبی | | پدیدآوران = عبدالرحمن کواکبی | ||
| زبان = عربی | | زبان = [[زبان عربی|عربی]] | ||
| زبان اصلی = عربی | | زبان اصلی = [[زبان عربی|عربی]] | ||
| ترجمه = فارسی | | ترجمه = فارسی | ||
| سال نشر = | | سال نشر = | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
==مؤلف== | ==مؤلف== | ||
[[عبدالرحمن کواکبی|سید عبدالرحمن بن احمد بن مسعود کواکبی]]، مشهور به سید فراتی به دلیل انتسابش به ناحیه [[فرات]] (سرزمین پدرانشان)، از رجال اصلاح طلب اسلامی است که در سال 1266 ق در حلب متولد شد و در مدرسه کواکبیه آن شهر، علومی مانند ادبیات عرب، [[فقه]]، [[تاریخ]] و دانشهای جدید را فرا گرفت و به [[زبان عربی]] و ترکی نیز تسلط داشت. اگرچه وی علت عقب ماندگی کشورهای [[مسلمان]] را در ابتدا نابسامانی اقتصادی میدانست و بر اساس این اندیشه در شهر حلب و اطراف آن به کارهای عمرانی، زراعی و تأسیس بنادر همت گذاشت و در این کار موفق نیز بود، اما به زودی دریافت که محیط زندگی وی بیش از مشکلات اقتصادی، از فقر فرهنگی و ناآگاهی در رنج است و لذا برای [[بیداری اسلامی]] با قلم و اندیشه خود مقالاتی را در نشریه «الفرات» منتشر کرد و سپس نخست مجله « الشهباء» و بعد نشریه «الاعتدال» را منتشر کرد که هر دو توسط دولت وقت، سلطان عبدالحمید عثمانی، تعطیل شد. اقدامات اصلاح گریانه کواکبی موجب شد که برای مدتی زندانی شود و حتی اموالش نیز توقیف گردد. اين پيشامدها و دسيسهها، روز به روز بر محبوبيتش افزود تا آنجا که پس از مدتی شهردار حلب شد. و سپس مناصبی مانند: رياست اتاق بازرگانى، سرمنشيگرى محكمه شرع، رييس هيأت فروش اراضى دولتى و حتی منصب نقيب السادات را نيز برعهده داشت و در همه اين مناصب با زورگويى تركان و فساد دولتمردان سورى مبارزه كرد و چون در اين مبارزات توفیق چندانی نیافت، [[سوریه|سوريه]] را ترك كرد و عازم [[مصر]] گشت. در [[قاهره]] خديو عباس حلمى كه مثل سلطان [[عثمانی|عثمانى]] داعيه خلافت داشت سعى كرد از وجود او براى جلب حمايت بعضى شيوخ عرب استفاده كند. از اينرو، كواكبى تا حدى به تشويق و اصرار خديو در اين سالهاى آخر عمر از [[مصر]] به كشورهاى اسلامى و عربى، زنگبار، بلاد [[هند]] و حتی كراچى سفر کرد و در ضمن اين مسافرتها به تحقيق احوال مسلمانان پرداخت. در بازگشت به [[مصر]] قصد سفر به [[مغرب|مغرب]] را داشت كه مرگ به سراغش آمد و در سال 1320 ق، فوت کرد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبایع الاستبداد یا سرشتهای خودکامگی، صص 9-6.</ref>. | [[عبدالرحمن کواکبی|سید عبدالرحمن بن احمد بن مسعود کواکبی]]، مشهور به سید فراتی به دلیل انتسابش به ناحیه [[فرات]] (سرزمین پدرانشان)، از رجال اصلاح طلب اسلامی است که در سال 1266 ق در حلب متولد شد و در مدرسه کواکبیه آن شهر، علومی مانند ادبیات عرب، [[فقه]]، [[تاریخ]] و دانشهای جدید را فرا گرفت و به [[زبان عربی]] و ترکی نیز تسلط داشت. اگرچه وی علت عقب ماندگی کشورهای [[مسلمان]] را در ابتدا نابسامانی اقتصادی میدانست و بر اساس این اندیشه در شهر حلب و اطراف آن به کارهای عمرانی، زراعی و تأسیس بنادر همت گذاشت و در این کار موفق نیز بود، اما به زودی دریافت که محیط زندگی وی بیش از مشکلات اقتصادی، از فقر فرهنگی و ناآگاهی در رنج است و لذا برای [[بیداری اسلامی]] با قلم و اندیشه خود مقالاتی را در نشریه «الفرات» منتشر کرد و سپس نخست مجله « الشهباء» و بعد نشریه «الاعتدال» را منتشر کرد که هر دو توسط دولت وقت، سلطان عبدالحمید عثمانی، تعطیل شد. اقدامات اصلاح گریانه کواکبی موجب شد که برای مدتی زندانی شود و حتی اموالش نیز توقیف گردد. اين پيشامدها و دسيسهها، روز به روز بر محبوبيتش افزود تا آنجا که پس از مدتی شهردار حلب شد. و سپس مناصبی مانند: رياست اتاق بازرگانى، سرمنشيگرى محكمه شرع، رييس هيأت فروش اراضى دولتى و حتی منصب نقيب السادات را نيز برعهده داشت و در همه اين مناصب با زورگويى تركان و فساد دولتمردان سورى مبارزه كرد و چون در اين مبارزات توفیق چندانی نیافت، [[سوریه|سوريه]] را ترك كرد و عازم [[مصر]] گشت. در [[قاهره]] خديو عباس حلمى كه مثل سلطان [[عثمانی|عثمانى]] داعيه خلافت داشت سعى كرد از وجود او براى جلب حمايت بعضى شيوخ عرب استفاده كند. از اينرو، كواكبى تا حدى به تشويق و اصرار خديو در اين سالهاى آخر عمر از [[مصر]] به كشورهاى اسلامى و عربى، زنگبار، بلاد [[هند]] و حتی كراچى سفر کرد و در ضمن اين مسافرتها به تحقيق احوال مسلمانان پرداخت. در بازگشت به [[مصر]] قصد سفر به [[مغرب|مغرب]] را داشت كه مرگ به سراغش آمد و در سال 1320 ق، فوت کرد<ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبایع الاستبداد یا سرشتهای خودکامگی، صص 9-6.</ref>. | ||
==ساختار کتاب== | ==ساختار کتاب== | ||
این کتاب شامل دو مقدمه، مقدمه اول شرح حال مختصری از زبان مؤلف درباره حضورش در مصر و نگارش مقالاتی در باب استبداد در نشریات و جرائد آن و سپس جمع آوری این مقالات در قالب کتابی با عنوان «طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد» و مقدمه دوّم، مقدمه اصلی کتاب، است. سپس نویسنده به تعریف استبداد و بررسی ارتباط و تاثیر آن بر مفاهیمی مانند علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت و پیشرفت و همچنین نحوه رهایی از استبداد، میپردازد. | این کتاب شامل دو مقدمه، مقدمه اول شرح حال مختصری از زبان مؤلف درباره حضورش در مصر و نگارش مقالاتی در باب استبداد در نشریات و جرائد آن و سپس جمع آوری این مقالات در قالب کتابی با عنوان «طبائع الاستبداد و مصارع الاستعباد» و مقدمه دوّم، مقدمه اصلی کتاب، است. سپس نویسنده به تعریف استبداد و بررسی ارتباط و تاثیر آن بر مفاهیمی مانند علم، دین، بزرگی، مال، اخلاق، تربیت و پیشرفت و همچنین نحوه رهایی از استبداد، میپردازد. | ||
خط ۳۰: | خط ۲۸: | ||
===تأثیر استبداد بر دین=== | ===تأثیر استبداد بر دین=== | ||
در اندیشه کواکبی، مغایر بودن قول و فعل اربابان کلیسا با حقیقت آموزههای کتاب مقدس، نوعی از استبداد دینی بر آنان حاکم بوده که در برخی موارد مولد استبداد سیاسی نیز شده است. از دیدگاه ایشان، درک مفهوم حقيقى اصل توحيد يعنى کلمه «لا اله الا الله» موجب دستیابی به استوارترين سنگرهاى ضداستبدادى بوده و اگر در هر ملّتی اصل توحيد انتشار یابد، قفل و زنجير اسيرى در آن ملت شکسته میشود. از اینرو دین اسلام نخست با حكمت و عزم، بنای شرك را به كلى منهدم ساخته و سپس قواعد آزادى سياسى كه معتدل کننده قانون دموكراسى (آزادی مشروع) و آريستوكراسى (حکومت دانایان) بوده را استوار ساخته و اساس آن را بر توحيد بنا نهاده و با بیان این مفاهیم، خواستار برچیده شدن استبداد است. <ref>همان، صص 21-15.</ref>. | در اندیشه کواکبی، مغایر بودن قول و فعل اربابان کلیسا با حقیقت آموزههای کتاب مقدس، نوعی از استبداد دینی بر آنان حاکم بوده که در برخی موارد مولد استبداد سیاسی نیز شده است. از دیدگاه ایشان، درک مفهوم حقيقى اصل توحيد يعنى کلمه «لا اله الا الله» موجب دستیابی به استوارترين سنگرهاى ضداستبدادى بوده و اگر در هر ملّتی اصل توحيد انتشار یابد، قفل و زنجير اسيرى در آن ملت شکسته میشود. از اینرو دین اسلام نخست با حكمت و عزم، بنای شرك را به كلى منهدم ساخته و سپس قواعد آزادى سياسى كه معتدل کننده قانون دموكراسى (آزادی مشروع) و آريستوكراسى (حکومت دانایان) بوده را استوار ساخته و اساس آن را بر توحيد بنا نهاده و با بیان این مفاهیم، خواستار برچیده شدن استبداد است. <ref>همان، صص 21-15.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر علوم جدید=== | ===تأثیر استبداد بر علوم جدید=== | ||
کواکبی معتقد است که اگرچه علم در قرنهای اخیر، حقايقی را كشف کرده كه آن به كاشفان و مخترعان اروپايى و آمريكائى نسبت داده شده است، ولى اگر در آیات قرآن تدبر شود بیشتر این حقایق با صراحت و يا با اشارت ذكر شده است. از اينرو، ایشان آیه «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» را دلیلی برای بیان مباحث علمی در قرآن میداند و در بعضی موارد، به فرضيات و كشفيات علمى آیات قران اشاره میکند. از جمله: آتش بودن ماده اصلی هستی و اشاره قرآن به آن در آیه «ثم استوی الی السماء و هی دخان»، حرکت مستمر کائنات و اشاره قرآن به آن در آیات «و آیه لهم الارض میته فاحییناها» و «کل فی فلک یسبحون»، جدا شدن زمین از منظومه شمسی و اشاره به آن در آیه «إن السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما»، منشق شدن کره ماه از زمین و اشاره به آن در آیه «أفلا یرون أنا نأتی الارض ننقصها من أطرافها»، و...<ref>رفیعی، ناصر، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، صص 165-164.</ref>. | کواکبی معتقد است که اگرچه علم در قرنهای اخیر، حقايقی را كشف کرده كه آن به كاشفان و مخترعان اروپايى و آمريكائى نسبت داده شده است، ولى اگر در آیات قرآن تدبر شود بیشتر این حقایق با صراحت و يا با اشارت ذكر شده است. از اينرو، ایشان آیه «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین» را دلیلی برای بیان مباحث علمی در قرآن میداند و در بعضی موارد، به فرضيات و كشفيات علمى آیات قران اشاره میکند. از جمله: آتش بودن ماده اصلی هستی و اشاره قرآن به آن در آیه «ثم استوی الی السماء و هی دخان»، حرکت مستمر کائنات و اشاره قرآن به آن در آیات «و آیه لهم الارض میته فاحییناها» و «کل فی فلک یسبحون»، جدا شدن زمین از منظومه شمسی و اشاره به آن در آیه «إن السموات و الارض کانتا رتقا ففتقناهما»، منشق شدن کره ماه از زمین و اشاره به آن در آیه «أفلا یرون أنا نأتی الارض ننقصها من أطرافها»، و...<ref>رفیعی، ناصر، سیر تدوین و تطور تفسیر علمی قرآن، صص 165-164.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر علم=== | ===تأثیر استبداد بر علم=== | ||
از دیدگاه کواکبی، استبداد و علم از اسماء اضداد بوده و هر يك در مقام غلبه بر ديگرى است و همواره ميان آگاهان و استبدادگران درگيرى و مبارزه وجود دارد و چون استبداد نمیتواند بر مردمی که دچار گمراهی جهل و حیرت نشدهاند، حاکم شود، از اینرو، مستبد با علومی مانند: حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق امم، سیاست مدنی، تاریخ تحلیلی و خطابه ادبی که به مردم درس زندگی میدهد و عقل و آگاهی آنان را افزایش دهد مخالف است. <ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 35-21.</ref>. | از دیدگاه کواکبی، استبداد و علم از اسماء اضداد بوده و هر يك در مقام غلبه بر ديگرى است و همواره ميان آگاهان و استبدادگران درگيرى و مبارزه وجود دارد و چون استبداد نمیتواند بر مردمی که دچار گمراهی جهل و حیرت نشدهاند، حاکم شود، از اینرو، مستبد با علومی مانند: حکمت نظری، فلسفه عقلی، حقوق امم، سیاست مدنی، تاریخ تحلیلی و خطابه ادبی که به مردم درس زندگی میدهد و عقل و آگاهی آنان را افزایش دهد مخالف است. <ref>کواکبی، سید عبدالرحمان، طبائع الاستبداد و مصارع الاستبعاد، صص 35-21.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر بزرگی=== | ===تأثیر استبداد بر بزرگی=== | ||
کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه میگیرد. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی حقيقى سازگارى ندارد و مستبد میکوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين و گاهی نیز تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، را با آن عوض کند. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى، كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلتبار برتر دانسته، انتقاد مىكند، مینویسد: «ائمه اهلبيت عليهم السلام معذور بودند که جان خويش را به مهلكه بیندازند، ايشان آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مىدادند»<ref>کواکبی، ص 53-41.</ref>. | |||
کواکبی مجد و بزرگی را به احراز مقام حب و احترام در دل مردم تعریف کرده که از فطرت آدمی سرچشمه میگیرد. از نظر ایشان، استبداد با مجد و بزرگی حقيقى سازگارى ندارد و مستبد میکوشد تا آن را فاسد ساخته و مجد و عظمت دروغين و گاهی نیز تمجدد يا بزرگى كاذب، یعنی انسان مستبد كوچك تحت حمايت مستبد بزرگ، را با آن عوض کند. ایشان در نقد دیدگاه ابن خلدون، که در مقدمه تاریخ خود آزمندى در دنيا را بر حرص در شرافتمندى و بزرگوارى ترجيح داده و از امام حسين(ع) و مانند وى، كه مرگ شرافتمندانه را از زندگى ذلتبار برتر دانسته، انتقاد مىكند، مینویسد: «ائمه اهلبيت عليهم السلام معذور بودند که جان خويش را به مهلكه بیندازند، ايشان آزادگان و نيكوكارانی بودند که مرگ با عزت را بر زندگى رياكارانه و با ذلت ترجيح مىدادند»<ref>کواکبی، | |||
===تأثیر استبداد بر مال=== | ===تأثیر استبداد بر مال=== | ||
كواكبى نابرابريهاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان، صرف كردن ثروت زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان حريص، محتكران را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی میتواند خوب و سودمند باشد که با عدالت بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حکومت دموکراسی عادلانه با وضع تدابیری مانند زکات، مالکیت عمومی، وضع خراج و... در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى مسلمانان فقر و تنگدستی را که ملتهای متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشهکن کند.<ref>همان، ص 65-53</ref>. | |||
كواكبى نابرابريهاى اجتماعى نظیر تبعیض میان زنان و مردان، صرف كردن ثروت زحمتكشان در ميان رجال سياسى، صاحبان صنايع تجملى، بازرگانان حريص، محتكران را از آثار استبداد دانسته، و معتقد است که مال و ثروت زمانی میتواند خوب و سودمند باشد که با عدالت بدست بیاید و در راه درست مصرف شود. ایشان اسلام را بنيانگذار عدالت اجتماعى دانسته که با بنا نهادن حکومت دموکراسی عادلانه با وضع تدابیری مانند زکات، مالکیت عمومی، وضع خراج و... در کمتر از دو قرن از ظهورش توانست در حوزه فرمانروايى مسلمانان فقر و تنگدستی را که ملتهای متمدن جهان از جمله اروپائیان در آرزوی حذف آن بودند را ریشهکن کند.<ref>همان، | |||
===تأثیر استبداد بر تربیت=== | ===تأثیر استبداد بر تربیت=== | ||
كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و... است. از اینرو،ملتهاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور از تهمت و نسبتهاى زشت را جاری میکنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان میآورد و موجب میشود که مردم به فرمان خداوند نهند و سپس عقلها را به مبادى حكمت نورانى کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق قلعههاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند<ref>همان، صص 77-65.</ref>. | كواكبى، استبداد را موجب فاسد شدن اخلاق، تغییر اميال طبيعى و اخلاق فاضله، سلب اراده و اعتماد به نفس، کشتن عاطفه انسان، زنده شدن ريا و نفاق و بدگمانى درجامعه و غالب شدن ترس در بین مردم و... است. از اینرو،ملتهاى آزاد برای رهایی از قيد استبداد، آزادى خطابه و قلم به دور از تهمت و نسبتهاى زشت را جاری میکنند. ایشان روش انبیاء برای نجات بشر را همین راه دانسته که آن گشایش در عقل مردم را به ارمغان میآورد و موجب میشود که مردم به فرمان خداوند نهند و سپس عقلها را به مبادى حكمت نورانى کنند و به مردم بفهمانند كه چگونه اراده و آزادى فكر و عمل را كسب كنند و از این طریق قلعههاى استبداد را ويران ساخته و سرچشمه فساد را مسدود نمایند<ref>همان، صص 77-65.</ref>. | ||
===تأثیر استبداد بر اخلاق=== | ===تأثیر استبداد بر اخلاق=== | ||
كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت، که از پدر ومادر، مربیان، محیط، نظام اجتماعی و سیاسی کسب میکند، مىتواند برتر از فرشتگان و يا پستتر از شياطين شود. از اینرو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل و بعد از تولد انسان توجه کند. از نظر ایشان حكومتهاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز میکوشند. از اینرو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب میکند<ref>همان، ص 87-77.</ref>. | |||
كواكبى معتقد است که خداوند استعداد صلاح و فساد را در وجود انسان آفريده است و او به حسب نوع تربيت، که از پدر ومادر، مربیان، محیط، نظام اجتماعی و سیاسی کسب میکند، مىتواند برتر از فرشتگان و يا پستتر از شياطين شود. از اینرو حکومت موفق، حکومتی است که در خصوص تربیت انسان، به نیازهای قبل و بعد از تولد انسان توجه کند. از نظر ایشان حكومتهاى استبدادى نه تنها هيچ گونه مراقبتى در تربيت و رشد انسان ندارند، بلكه در فساد جسم و روح وی نیز میکوشند. از اینرو، استبداد، اخلاق و دین را فاسد و اخلاص را ازبندگان و خلوص را از مذهب سلب میکند<ref>همان، | |||
===تأثیر استبداد بر ترقی=== | ===تأثیر استبداد بر ترقی=== | ||
از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریدهها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی آثار ترقی مشاهده شود حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت میکنیم. از نظر ایشان استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل میکند<ref>همان، صص 109-87</ref>. | از دیدگاه کواکبی ترقی و پیشرفت سنتی معمول در آفریدهها و رکن حیات آنان است و اگر در ملتی آثار ترقی مشاهده شود حکم به حیات آن ملت و اگر این آثار دیده نشود حکم به موت آن ملت میکنیم. از نظر ایشان استبداد، سیر ترقی به انحطاط تبدیل کرده و پیش رفتن را به واپس آمدن و رستن را به نیستی بدل میکند<ref>همان، صص 109-87</ref>. | ||