confirmed
۵٬۸۲۷
ویرایش
خط ۴: | خط ۴: | ||
اما در اصطلاح، «جری و تطبیق» از واژگانی است که نخستین بار توسط علامه طباطبایی، استعمال شده و ایشان نیز مفهوم آن را از روایاتی که آیات قرآن را دارای ظاهر و باطن دانسته و ظاهر را به تنزیل و باطن را به تأویل معنا کرده و [[تأویل]] قرآن را به مثابه گردش ماه و خورشید میداند که در گذر زمان جریان دارد. مانند [[روایت|روایتی]] که میگوید که از امام صادق (ع) درباره «مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» سوال شد و امام در پاسخ فرمودند: «...ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كَمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ...»؛...ظاهر قرآن تنزیل آن و باطن آن تاویلش است. بخشی از تاویل آن واقع شده و بخشی دیگر هنوز نیامده است. مثل تاویل قرآن مانند جریان خورشید و ماه جریان دارد همچنانکه بر گذشتگان جاری بوده بر آیندگان نیز جاری خواهد بود... | اما در اصطلاح، «جری و تطبیق» از واژگانی است که نخستین بار توسط علامه طباطبایی، استعمال شده و ایشان نیز مفهوم آن را از روایاتی که آیات قرآن را دارای ظاهر و باطن دانسته و ظاهر را به تنزیل و باطن را به تأویل معنا کرده و [[تأویل]] قرآن را به مثابه گردش ماه و خورشید میداند که در گذر زمان جریان دارد. مانند [[روایت|روایتی]] که میگوید که از امام صادق (ع) درباره «مَا مِنَ الْقُرْآنِ آيَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ» سوال شد و امام در پاسخ فرمودند: «...ظَهْرُهُ تَنْزِيلُهُ وَ بَطْنُهُ تَأْوِيلُهُ مِنْهُ مَا قَدْ مَضَى وَ مِنْهُ مَا لَمْ يَكُنْ يَجْرِي كَمَا يَجْرِي الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ كَمَا جَاءَ تَأْوِيلُ شَيْءٍ مِنْهُ يَكُونُ عَلَى الْأَمْوَاتِ كَمَا يَكُونُ عَلَى الْأَحْيَاءِ...»؛...ظاهر قرآن تنزیل آن و باطن آن تاویلش است. بخشی از تاویل آن واقع شده و بخشی دیگر هنوز نیامده است. مثل تاویل قرآن مانند جریان خورشید و ماه جریان دارد همچنانکه بر گذشتگان جاری بوده بر آیندگان نیز جاری خواهد بود... | ||
علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام در مورد فلسفه «جری» میگوید: | علامه طباطبایی در کتاب قرآن در اسلام در مورد فلسفه «جری» میگوید: | ||
«نظر به اینکه قرآن مجید کتابی است همگانی و همیشگی، در غایب مانند حاضر جاری است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق می شود، مثلا آیاتی که در شرایط | «نظر به اینکه قرآن مجید کتابی است همگانی و همیشگی، در غایب مانند حاضر جاری است و به آینده و گذشته مانند حال منطبق می شود، مثلا آیاتی که در شرایط خاصهای برای مومنین زمان نزول تکالیفی بار میکنند، مومنینی که پس از عصر نزول دارای همان شرایط هستند بی کم و کاست همان تکالیف را دارند و آیاتی را که صاحبان صفاتی را ستایش یا سرزنش میکنند یا مژده میدهند یا میترسانند کسانی را که با آن صفات متّصفند در هر زمان و در هر مکان باشند شامل هستند. بنابراین هرگز مورد نزول آیه ای مُخَصِّصِ آن آیه نخواهد بود. یعنی آیهای که درباره شخصی یا اشخاص معیّنی نازل شده در مورد نزول خود منجمد نشده، به هر موردی که در صفات و خصوصیّات با مورد نزول آیه شریک است سرایت خواهد نمود و این خاصه همان است که در عرف روایات به نام «جری» نامیده می شود». | ||
همچنین ایشان در تفسیرش در توضیح «تطبیق» مینویسد: | همچنین ایشان در تفسیرش در توضیح «تطبیق» مینویسد: | ||
«اين خود سليقه [[اهل بیت|اهل بيت (ع)]] است، كه همواره يك آيه از قرآن را بر هر موردى كه قابل انطباق با آن باشد تطبيق مىكنند، هر چند كه اصلا ربطى به مورد نزول آيه نداشته باشد، [[عقل]] هم همين سليقه و روش را صحيح مىداند، براى اينكه قرآن بهمنظور هدايت همه انسانها، در همه ادوار نازل شده، تا آنان را بسوى آنچه بايد بدان معتقد باشند، و آنچه بايد بدان متخلّق گردند، و آنچه كه بايد عمل كنند، هدايت كند، چون معارف نظرى قرآن مختصّ به يك عصر خاص، و يك حال مخصوص نيست...» | «اين خود سليقه [[اهل بیت|اهل بيت (ع)]] است، كه همواره يك آيه از قرآن را بر هر موردى كه قابل انطباق با آن باشد تطبيق مىكنند، هر چند كه اصلا ربطى به مورد نزول آيه نداشته باشد، [[عقل]] هم همين سليقه و روش را صحيح مىداند، براى اينكه قرآن بهمنظور هدايت همه انسانها، در همه ادوار نازل شده، تا آنان را بسوى آنچه بايد بدان معتقد باشند، و آنچه بايد بدان متخلّق گردند، و آنچه كه بايد عمل كنند، هدايت كند، چون معارف نظرى قرآن مختصّ به يك عصر خاص، و يك حال مخصوص نيست...» |