۸۸٬۱۲۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
نگاهی هرچند کوتاه به تاریخ اسلام بخوبی گویای این امر است که [[افراطگرایی]] بیشترین صدمه را به [[مسلمانان]] وارد نموده و سبب بدبینی و تنفر بسیاری از مردم دنیا نسبت به مکتب انسان ساز [[اسلام]] گردیده است. بگونهای که در جهان معاصر یکی از ابزار موثر غربیان در ایجاد [[اسلام هراسی]] به خدمت گرفتن افراطگرایان میباشد. | {{ویرایش}} | ||
نگاهی هرچند کوتاه به تاریخ اسلام بخوبی گویای این امر است که [[افراطگرایی]] بیشترین صدمه را به [[مسلمانان]] وارد نموده و سبب بدبینی و تنفر بسیاری از مردم دنیا نسبت به مکتب انسان ساز [[اسلام]] گردیده است. بگونهای که در جهان معاصر یکی از ابزار موثر غربیان در ایجاد [[اسلام هراسی|اسلامهراسی]] به خدمت گرفتن افراطگرایان میباشد. | |||
==1 - جریانهای تکفیری و افراطیگری در عالم اسلام == | ==1 - جریانهای تکفیری و افراطیگری در عالم اسلام == | ||
یکی از مصادیق بارز این افراطیگری گروه کجاندیش مارقین یا خوارج بودند که بعد از تکفیر امیر | یکی از مصادیق بارز این افراطیگری گروه کجاندیش مارقین یا خوارج بودند که بعد از تکفیر [[علی بن ابیطالب|امیر مومنا]]<nowiki/>ن او را در محراب عبادت به شهادت رساندند این نگرش در طول تاریخ به اشکال مختلف حتی بصورت مذاهب باصطلاح انقلابی بروز کرده و کمتر زمانی را میتوان یافت که اثری از افراطیگری در آن دوره دیده نشود جنگهای مذهبی که بین پیروان مذاهب و فر ق مختلف در اعصار مختلف وجود داشته و همچنان ادامه دارد یکی از عوامل اصلیاش نگرش افراطی به آموزههای دینی بوده است. این جنگهای خونین که بین پیروان فرقههای مختلف اسلام مسیحیت و یهودیت با یکدیگر و نیز درگیریهایی داخلی که بین پیروان یک دین با یکدیگر وجود داشته است حاکی از جدی بودن این خطر است. جهت تبیین بیشتر این تهدید و لزوم پیشگیری از آن برخی از این منازعات مذهبی را که از آثار افراطیگری و نگاههای تکفیری به دین است را بیان میکنیم: | ||
=== الف – منازعات مذهبی و افراطیگری بین مذاهب | === الف – منازعات مذهبی و افراطیگری بین مذاهب اهلسنت === | ||
استاد جعفر سبحانی به نقل از سبکی در کتاب طبقات الشافعیه و از ابن کثیر در البدایة والنهایة در زمینه فتنه بزرگی که بین برخی از پیروان مذاهب حنفی و حنبلی و شافعی درسال554 هجری اتفاق افتاد میگوید: | استاد جعفر سبحانی به نقل از سبکی در کتاب طبقات الشافعیه و از ابن کثیر در البدایة والنهایة در زمینه فتنه بزرگی که بین برخی از پیروان مذاهب حنفی و حنبلی و شافعی درسال554 هجری اتفاق افتاد میگوید: | ||
فتنههای بزرگی که بین پیروان مذاهب حنفی و شافعی اتفاق افتاد دراثر اتش آنها بسیاری از مردم از بین رفته و مراکز کسب و نیز مدارس سوزانده شد و تعداد کشتههای پیروان مذهب شافعی بیشتر بود البته اینان بعد از مدتی بر پیروان مذهب حنفی پیروز شده ودر انتقام گرفتن از آنها اسراف نمودند. این واقعه در سال 554 هجری اتفاق افتاد. شبیه این فتنه بین پیروان مذاهب شافعی و حنبلی اتفاق افتاد بگونهای که حکومت وقت با قدرت نظامیاش جهت دفع آن دخالت نمود که در اینجا نیز کشتار زیادی اتفاق افتاد و مساکن و مراکز کسب در اصفهان سوزانده شد. حوادث مشابهی نیز بین پیروان این مذاهب در بغداد و دمشق اتفاق افتاد و هر گروه در صدد تکفیر دیگری بود برخی میگفتند هر کس حنبلی نباشد مسلمان نیست دیگری که مخالف مذهب حنبلی بود همین حکم را علیه او صادر میکرد و کلمات و نسبتهای ناروائی به علماء و فضلاء صورت | فتنههای بزرگی که بین پیروان مذاهب حنفی و شافعی اتفاق افتاد دراثر اتش آنها بسیاری از مردم از بین رفته و مراکز کسب و نیز مدارس سوزانده شد و تعداد کشتههای پیروان مذهب شافعی بیشتر بود البته اینان بعد از مدتی بر پیروان مذهب حنفی پیروز شده ودر انتقام گرفتن از آنها اسراف نمودند. این واقعه در سال 554 هجری اتفاق افتاد. شبیه این فتنه بین پیروان مذاهب شافعی و حنبلی اتفاق افتاد بگونهای که حکومت وقت با قدرت نظامیاش جهت دفع آن دخالت نمود که در اینجا نیز کشتار زیادی اتفاق افتاد و مساکن و مراکز کسب در اصفهان سوزانده شد. حوادث مشابهی نیز بین پیروان این مذاهب در بغداد و دمشق اتفاق افتاد و هر گروه در صدد تکفیر دیگری بود برخی میگفتند هر کس حنبلی نباشد مسلمان نیست دیگری که مخالف مذهب حنبلی بود همین حکم را علیه او صادر میکرد و کلمات و نسبتهای ناروائی به علماء و فضلاء صورت میگرفت. | ||
ایشان در کتاب دیگرشان، (فی ظل أصول الإسلام) از سبکی، در زمینه تکفیر حنابله نسبت به اشاعره نقل میکند: | ایشان در کتاب دیگرشان، (فی ظل أصول الإسلام) از سبکی، در زمینه تکفیر حنابله نسبت به اشاعره نقل میکند: | ||
این فتنه که شرارهاش گسترش یافته و آثار خسارت بار آن طولانی گردید تمامی خراسان و شام و حجاز و عراق را در بر گرفت و به اوج خودش رسید. حنبلیها در | این فتنه که شرارهاش گسترش یافته و آثار خسارت بار آن طولانی گردید تمامی خراسان و شام و حجاز و عراق را در بر گرفت و به اوج خودش رسید. حنبلیها در ناسزاگویی به اشاعره از اهلسنت از همه توان و امکاناتشان بهره میبردند. براحتی در مجامع عمومی آنها را لعن میکردند و موقعیت ابوالحسن اشعری همانند علی بن ابیطالب در زمان بنیامیه شده بود که مورد لعن و نفرین قرار میگرفت.2 | ||
مؤلف کتاب «ورکبت السفینة» مروان خلیقات نیز به نقل از برخی کتب تاریخی مینویسد: | مؤلف کتاب «ورکبت السفینة» مروان خلیقات نیز به نقل از برخی کتب تاریخی مینویسد: | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
ب) منازعات افراطیگرائی بین پیروان مذاهب سنی و شیعی با یکدیگر | ب) منازعات افراطیگرائی بین پیروان مذاهب سنی و شیعی با یکدیگر | ||
اختلافات و منازعات بین پیروان مذاهب أهل سنت با مذاهب شیعی به ویژه شیعه امامیه از زمان خلفای بنیامیه و عباسی تشدید گردید. اینان با کمک نمودن به برخی از عالمان | اختلافات و منازعات بین پیروان مذاهب أهل سنت با مذاهب شیعی به ویژه شیعه امامیه از زمان خلفای بنیامیه و عباسی تشدید گردید. اینان با کمک نمودن به برخی از عالمان اهلسنت و تحریک آنان علیه عالمان شیعی و پیروان آنان فضای رعب و وحشت را نسبت به شیعیان افزایش دادند. | ||
رسول جعفریان در این رابطه میگوید: | رسول جعفریان در این رابطه میگوید: | ||
تقریباً تا پیش از روی کار آمدن حکومت بنیامیه این اختلافات سبب به وجود آمدن نزاع عمده ای نشده بود اما بنیامیه و به خصوص خود معاویه و جانشینانش بنا را بر دشمنی آشکار و خشن با اهل بیت و شیعیان گذاشتند و همین باعث شد اختلافات عمیقتر شود بنی عباس هم با اینکه با شعارهای علوی و اندیشههای موافق شیعه روی کار آمدند اما بعد از مدتی به دلیل مطامع سیاسی بنای مخالفت با شیعیان را گذاشته و راهی را رفتند که بنیامیه پیشتر رفته بودند از این رو مذهب آنان را به عنوان مذهب رسمی به رسمیت نشناخته و روند علوی کش را پی گرفتند همین باعث شد اختلافات دامنه دار شود و از شهرهای کوفه و بصره به سراسر جهان اسلام برسد7 | تقریباً تا پیش از روی کار آمدن حکومت بنیامیه این اختلافات سبب به وجود آمدن نزاع عمده ای نشده بود اما بنیامیه و به خصوص خود معاویه و جانشینانش بنا را بر دشمنی آشکار و خشن با اهل بیت و شیعیان گذاشتند و همین باعث شد اختلافات عمیقتر شود بنی عباس هم با اینکه با شعارهای علوی و اندیشههای موافق شیعه روی کار آمدند اما بعد از مدتی به دلیل مطامع سیاسی بنای مخالفت با شیعیان را گذاشته و راهی را رفتند که بنیامیه پیشتر رفته بودند از این رو مذهب آنان را به عنوان مذهب رسمی به رسمیت نشناخته و روند علوی کش را پی گرفتند همین باعث شد اختلافات دامنه دار شود و از شهرهای کوفه و بصره به سراسر جهان اسلام برسد7 | ||
ایشان در ادامه نسبت به تلاش عباسیان در گسترش مذاهب | ایشان در ادامه نسبت به تلاش عباسیان در گسترش مذاهب اهلسنت و مبارزه با مذاهب شیعی میگوید: | ||
بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی میکردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمیماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکتها را با رفتارهای متقابل انجام میدادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای | بنی عباس به مذاهب مخالف و دشمنان شیعیان کمک مالی میکردند تا شیعیان را آزار و اذیت کنند البته این اقدامات بی پاسخ هم نمیماند و شیعیان نیز تلافی برخی از حرکتها را با رفتارهای متقابل انجام میدادند... در این میان خلفا با کمک برخی از علمای اهلسنت به تحریک علمای مخالف بر میآمدند که سرکوب بیش از پیش شیعیان و ایجاد فضای رعب و وحشت را به همراه داشت با این همه علمای شیعه که مقصدشان یکپارچه کردن جهان اسلام بود توصیه میکردند که پشت سر ائمه جماعت اهلسنت نماز خوانده شود و از مریضهای آنها دیدن کنند و تلاشهای بسیاری برای کم کردن این اختلافات داشتند اما به هر حال ریشه این اختلافات گستردهتر از این نکات بود8 | ||
آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگهای مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و میگوید: | آنگاه ایشان پیدایش دولت صفویه را نقطه عطفی در بروز جنگهای مذهبی بین دولت شیعی مذهب ایران و دولت سنی مذهب عثمانی قلمداد کرده و میگوید: | ||
تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهمترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص میشود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگهای مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم9 | تا قرن نهم هجری یعنی پیش از روی کار آمدن دولت صفویه به عنوان مهمترین حکومت شیعی، بیشتر منازعات به آزار و اذیت شیعیان مختص میشود در حالی که بعد از روی کار آمدن این دولت شاهد بروز جنگهای مذهبی میان دولت شیعی مذهب ایران با دولت سنی مذهب عثمانی هستیم9 | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
بعد از سیر تاریخی در منازعات مذهبی بین جریانهای تکفیری اینک به تحلیل و بررسی عوامل بروز آنها میپردازیم: | بعد از سیر تاریخی در منازعات مذهبی بین جریانهای تکفیری اینک به تحلیل و بررسی عوامل بروز آنها میپردازیم: | ||
در یک تحلیل کلی باید گفت قطع نظر از نقش عوامل سیاسی و | در یک تحلیل کلی باید گفت قطع نظر از نقش عوامل سیاسی و جریانهای استکباری در پیدایش برخی فرقههای مذهبی نظیر وهابیت و بهاییت که توسط ا ستعمارپیر انگلیس بوجود امد یکی از عوامل پیدایش چنین جریانهای افراطی راباید جهالت و کجاندیشی در آموزههای دینی دانست در تبیین این نکته مهم میتوان به مذ هب خوا رج در عهد امام علی ع اشاره کردسران این مذهب مبنای حرکت تند و افراطی خویش را احیای دو اصل امر بمعروف و نهی از منکر قرار دادند شهید مطهری در این زمینه میگوید: | ||
علت تاسیس حزب خوارج احیای یک سنت اسلامی بود اما عدم بصیرت آنها را بدین جا کشانید که آیات قرآن را غلط تفسیر کنند12 | علت تاسیس حزب خوارج احیای یک سنت اسلامی بود اما عدم بصیرت آنها را بدین جا کشانید که آیات قرآن را غلط تفسیر کنند12 | ||
کجاندیشی اینان در عدم فهم درست این اصل مهم اسلامی از آنجا نشات میگرفت که اینان بین احکام تعبدی و توصلی آن فرق نگذاشته و معتقد بودند که تمامی احکام اسلام میبایست بدون چون و چرا اجرا گرددبهمین دلیل در اجرای امربمعروف و نهی از منکر که مبتنی بر شرائطی نظیر احتمال تاثیر و یا عدم ایجاد مفسده است به هیچ شرطی پایبند نبودند در حالی که گرچه بیشتر احکام اسلام تعبدی است اما امربمعروف و نهی از منکر تعبدی محض نیست بدین معنا که لازم است در اجرای آن رعایت مصا لح و مفاسد را نمود اما خوارج میگفتند این دو اصل هم تعبدی محض است و مطلقا باید آن را اجرا نمود از اینرو با علم به اینکه هیج اثر مفیدی بر آن بار نمیشود | کجاندیشی اینان در عدم فهم درست این اصل مهم اسلامی از آنجا نشات میگرفت که اینان بین احکام تعبدی و توصلی آن فرق نگذاشته و معتقد بودند که تمامی احکام اسلام میبایست بدون چون و چرا اجرا گرددبهمین دلیل در اجرای امربمعروف و نهی از منکر که مبتنی بر شرائطی نظیر احتمال تاثیر و یا عدم ایجاد مفسده است به هیچ شرطی پایبند نبودند در حالی که گرچه بیشتر احکام اسلام تعبدی است اما امربمعروف و نهی از منکر تعبدی محض نیست بدین معنا که لازم است در اجرای آن رعایت مصا لح و مفاسد را نمود اما خوارج میگفتند این دو اصل هم تعبدی محض است و مطلقا باید آن را اجرا نمود از اینرو با علم به اینکه هیج اثر مفیدی بر آن بار نمیشود | ||
شهیدمطهری در زمینه تنگ نظری خوارج واینکه آنان اسلام و مسلمانی در محدوده اندیشههای خویش مىدانستند میفرماید: | شهیدمطهری در زمینه تنگ نظری خوارج واینکه آنان اسلام و مسلمانی در محدوده اندیشههای خویش مىدانستند میفرماید: | ||
مثلا میگفتند مرتکب گناه کبیره کافر است و مستحق خلود در اتش بنابراین جز عده معدودی از بشر بقیه مخلد در اتش هستند.....درحالی که پیامبر ص جانی را سیاست میکرد و بر جنازه ا و نماز میخواند اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود بر جنازه آنها نماز نمیخواند زیرا بر جنازه کافر نماز خواندن جای زنیست و قرآن از آن نهی کرده است شراب خور ر احدزد و دست دزد ر ا برید....اما اسمشان را از اسامی مسلمانان بیرون نبرد 14 | مثلا میگفتند مرتکب گناه کبیره کافر است و مستحق خلود در اتش بنابراین جز عده معدودی از بشر بقیه مخلد در اتش هستند.....درحالی که پیامبر ص جانی را سیاست میکرد و بر جنازه ا و نماز میخواند اگر ارتکاب کبیره موجب کفر بود بر جنازه آنها نماز نمیخواند زیرا بر جنازه کافر نماز خواندن جای زنیست و قرآن از آن نهی کرده است شراب خور ر احدزد و دست دزد ر ا برید....اما اسمشان را از اسامی مسلمانان بیرون نبرد 14 | ||
خصیصه دیگری که میتوان آن را مهمتر از عامل اول دانست تفکیک اینان بین تدین و تعقل بود براین اساس بین ظاهر قرآن و محتوای آن تمییز و تفاوت قائل نشده و درنتیجه براحتی فریب مکارانی نظیر معاویه را در جنگ صفین و ماجرای حکمیت خوردند در تایید وجود این خصیصه برای خوارج و سایر گروههای تکفیری باید گفت هر گاه به مبانی و ادله اینان مراجعه گردد بخوبی روشن میگردد که بیشترین تمسک آنان به اخبا رو روایات ویه ظواهر آیات قرآن کریم میباشد در حالی که هرگاه درایت و تعقل در آیات و روایات را شیوه خویش قرار میدادند به چنین | خصیصه دیگری که میتوان آن را مهمتر از عامل اول دانست تفکیک اینان بین تدین و تعقل بود براین اساس بین ظاهر قرآن و محتوای آن تمییز و تفاوت قائل نشده و درنتیجه براحتی فریب مکارانی نظیر معاویه را در جنگ صفین و ماجرای حکمیت خوردند در تایید وجود این خصیصه برای خوارج و سایر گروههای تکفیری باید گفت هر گاه به مبانی و ادله اینان مراجعه گردد بخوبی روشن میگردد که بیشترین تمسک آنان به اخبا رو روایات ویه ظواهر آیات قرآن کریم میباشد در حالی که هرگاه درایت و تعقل در آیات و روایات را شیوه خویش قرار میدادند به چنین بیماری خطرناکی مبتلا نمیشدند | ||
باید گفت امروز نیزجهان اسلام اماج حملات این جریانات تکفیری قرار گر فته و بر رهبران فکری جوامع اسلامی فرض است تا امت اسلامی را نسبت به خطر این اندیشههای ناصواب و | باید گفت امروز نیزجهان اسلام اماج حملات این جریانات تکفیری قرار گر فته و بر رهبران فکری جوامع اسلامی فرض است تا امت اسلامی را نسبت به خطر این اندیشههای ناصواب و نفرتانگیز آگاه نمایند. متاسفانه اندیشه جدائی تدیّن از تعقّل در تسنن و تشیع تاثیرات زیادی گذاشته است بگونهای که میتوان مکتب احمد بن حنبل در اهلسنت و مکتب اخباریگری را درتشیع دو نمونه عینی این اندیشه خطرناک دانست. | ||
پیشگویی پیامبر ص نسبت به جریانهای افراطی تکفیری در بین امت اسلام | |||
در روایات متعددی که مورد قبول برادران | در روایات متعددی که مورد قبول برادران اهلسنت نیزاست امده است که رسول اکرم ص اقدامات کفرامیزوتروریستی برخی ازافراطیون امت خویش را پیشگوئی نموده و بشدت مسلمانان را از تکفیر و کشتن یکدیگر تحذیر نموده است که بعنوان نمونه یکی ازانها در اینجا ذکر میشود: | ||
حاکم در مستدرک نقل میکند: | حاکم در مستدرک نقل میکند: | ||
مخشى بن حجر بن عدی عن أبیه أن نبی الله صلى الله علیه وآله وسلم خطبهم فقال ای یوم هذا قالوا یوم حرام قال فأی بلدهذا قالوا بلد حرام قال فأی شهر هذا قالوا شهر حرام قال فان دماءکم وأموالکم واعراضکم حرام علیکم کحرمة یومکم هذا کحرمة شهرکم هذا کحرمة بلدکم هذا لیبلغ الشاهد الغائب لا ترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض- انتهی - المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 470 | مخشى بن حجر بن عدی عن أبیه أن نبی الله صلى الله علیه وآله وسلم خطبهم فقال ای یوم هذا قالوا یوم حرام قال فأی بلدهذا قالوا بلد حرام قال فأی شهر هذا قالوا شهر حرام قال فان دماءکم وأموالکم واعراضکم حرام علیکم کحرمة یومکم هذا کحرمة شهرکم هذا کحرمة بلدکم هذا لیبلغ الشاهد الغائب لا ترجعوا بعدی کفارا یضرب بعضکم رقاب بعض- انتهی - المستدرک - الحاکم النیسابوری - ج 3 - ص 470 | ||
خط ۶۶: | خط ۶۴: | ||
ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به تیهه16 | ثم انتم شرار الناس و من رمی به الشیطان مرامیه و ضرب به تیهه16 | ||
==2-بررسی یکی از مبانی حدیثی تکفیریها: احادیث رفض == | ==2-بررسی یکی از مبانی حدیثی تکفیریها: احادیث رفض == | ||
دربرخی از کتابهای حدیثی | دربرخی از کتابهای حدیثی اهلسنت احادیثی امده است که مضمونش این است که عدهای در اخرالزمان میایند که مدعی عشق به اهلبیت پیامبر ص هستند در حالی که دروغ میگویند اینان رافضی بوده و نشانه رفض و خروج اینان این است که به اصحاب من از جمله ابوبکر و عمر سب و لعن میکنند آنگاه پیامبر دستور میدهد ا ینان ر ا به قتل برسانید در برخی از این روایات از اینان بعنوان مشرک نیز یاد شده است در اینجا برخی از این روایات ر اذکر میکنیم: | ||
1- محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون على أصحابی ویشتمونهم.17 | 1- محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون على أصحابی ویشتمونهم.17 | ||
خط ۸۲: | خط ۸۰: | ||
1-ضعف سندی | 1-ضعف سندی | ||
احادیث رفض بر اساس اعتراف عالمان بزرگ | احادیث رفض بر اساس اعتراف عالمان بزرگ اهلسنت از موضوعات و مجعولات بوده و قابل استناد نمیباشد بعلاوه آنکه در سلسله سند آنها افرادی قرار گرفتهاند که در کتب رجالی اهلسنت ضعیف شمرده شدهاند د ر اینجا گفتار برخی از عالمان اهلسنت ر ا در زمینه غیر قابل استناد بودن احادیث رفض بیان میکنیم | ||
1- حدیث اول: محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون على أصحابی ویشتمونهم.21 | 1- حدیث اول: محمد بن علی بن میمون، حدثنا أبو سعید محمد بن أسعدالتغلبی. حدثنا عثبر بن القاسم أبو زبید، عن حصین بن عبدالرحمن، عن أبی عبدالرحمن السلمی. عن علی قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم: سیأتی بعدی قوم لهم نبز یقال لهم الرافضة فإذا لقیتموهم فاقتلوهم فإنهم مشرکون. قلت یا رسول الله ما العلامة فیهم؟ قال: یقرضونک بما لیس فیک ویطعنون على أصحابی ویشتمونهم.21 | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۱: | ||
إسناده ضعیف، الحجاج بن تمیم ضعیف. وعمران بن زید وهو التغلبی کما فی " التقریب ". وسائر رجاله ثقات رجال مسلم، وإسماعیل بن سالم هو الصائغ البغدادی. والحدیث أخرجه أبو یعلى (2 / 673) من طریق أخرى عن عمران بن زید به. وقال الهیثمی (10 / 22): " رواه أبو یعلى، والبزار، والطبرانی، ورجاله وثقوا، وفی بعضهم خلاف " 28. | إسناده ضعیف، الحجاج بن تمیم ضعیف. وعمران بن زید وهو التغلبی کما فی " التقریب ". وسائر رجاله ثقات رجال مسلم، وإسماعیل بن سالم هو الصائغ البغدادی. والحدیث أخرجه أبو یعلى (2 / 673) من طریق أخرى عن عمران بن زید به. وقال الهیثمی (10 / 22): " رواه أبو یعلى، والبزار، والطبرانی، ورجاله وثقوا، وفی بعضهم خلاف " 28. | ||
همانگونه ملاحظه شد علاوه بر ضعف برخی رواتی که در سند حدیث قرار گرفتهاند در مورد برخی از روات بین رجال | همانگونه ملاحظه شد علاوه بر ضعف برخی رواتی که در سند حدیث قرار گرفتهاند در مورد برخی از روات بین رجال اهلسنت نسبت به جرح و تعدیل آنها اختلاف است که دراینصورت نیز حدیث مقبول نخواهد بود اگر در مورد یکی از روات بین علمای رجال در توثیق و عدم آن اختلا ف وجود داشت همگی معتقدند که قول جارح مقدم است در این زمینه سید حسین رجا - مولف کتاب دفاع من وحی الشریعة ضمن دائرة السنة والشیعة مینویسد: | ||
إذا اختلف علماء الرجال فی رجال السند فجرح بعضهم زیدا وعدله آخرون یقدم الجرح على التعدیل وهذا هو الصحیح الذی علیه الجمهور وکما جاء فی التدریب على التقریب ما ملخصه إذا اجتمع فی الراوی جرح مفسر وتعدیل فالجرح مقدم ولو زاد عدد المعدل | إذا اختلف علماء الرجال فی رجال السند فجرح بعضهم زیدا وعدله آخرون یقدم الجرح على التعدیل وهذا هو الصحیح الذی علیه الجمهور وکما جاء فی التدریب على التقریب ما ملخصه إذا اجتمع فی الراوی جرح مفسر وتعدیل فالجرح مقدم ولو زاد عدد المعدل | ||
ایشان در علت تقدیم قول جارح مینویسد:.لأن مع الجارح زیادة علم لم یطلع علیها المعدل، ولأنه مصدق للمعدل فیما أخبر به من ظاهر حاله إلا أنه یخبر عن أمر باطن خفی عنه، وقید الفقهاء ذلک بما لم یقل المعدل عرفت السبب الذی ذکره الجارح ولکنه تاب وحسنت حاله فإنه حینئذ یقدم المعدل31. | ایشان در علت تقدیم قول جارح مینویسد:.لأن مع الجارح زیادة علم لم یطلع علیها المعدل، ولأنه مصدق للمعدل فیما أخبر به من ظاهر حاله إلا أنه یخبر عن أمر باطن خفی عنه، وقید الفقهاء ذلک بما لم یقل المعدل عرفت السبب الذی ذکره الجارح ولکنه تاب وحسنت حاله فإنه حینئذ یقدم المعدل31. | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۴: | ||
این حدیث نیز بدلیل ارسالش قابل استناد نیست | این حدیث نیز بدلیل ارسالش قابل استناد نیست | ||
6-عن ابن عباس قال کنت عند النبی صلى الله علیه وسلم وعنده على فقال النبی صلى الله علیه وسلم یا علی سیکون فی أمتی قوم ینتحلون حب أهل البیت لهم نبز یسمون الرافضة قاتلوهم فإنهم مشرکون.33 | 6-عن ابن عباس قال کنت عند النبی صلى الله علیه وسلم وعنده على فقال النبی صلى الله علیه وسلم یا علی سیکون فی أمتی قوم ینتحلون حب أهل البیت لهم نبز یسمون الرافضة قاتلوهم فإنهم مشرکون.33 | ||
این روایت نیز بدلیل حجاج بن تمیم از منظر رجالیین | این روایت نیز بدلیل حجاج بن تمیم از منظر رجالیین اهلسنت قابل استناد نیست | ||
7- عن 7-أبی الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمی، عن زینب بنت على، عن فاطمة، قالت: نظر رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى علی فقال: هذا فی الجنة، وإن من شیعته قوما یلفظون الاسلام لهم نبز یسمون الرافضة، من لقیهم فلیقتلهم، فإنهم مشرکون 34 | 7- عن 7-أبی الجحاف، عن محمد بن عمرو الهاشمی، عن زینب بنت على، عن فاطمة، قالت: نظر رسول الله صلى الله علیه وسلم إلى علی فقال: هذا فی الجنة، وإن من شیعته قوما یلفظون الاسلام لهم نبز یسمون الرافضة، من لقیهم فلیقتلهم، فإنهم مشرکون 34 | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۳: | ||
سپس درجواب میگوید: | سپس درجواب میگوید: | ||
أنا أجیب عن أخوانی أهل السنة - بالطبع لا، سعد بن عبادة غیر رافضی وغیر مشرک وغیر مهدور الدم بل من السابقین الأولین ورضی الله عنه أرضاه | أنا أجیب عن أخوانی أهل السنة - بالطبع لا، سعد بن عبادة غیر رافضی وغیر مشرک وغیر مهدور الدم بل من السابقین الأولین ورضی الله عنه أرضاه | ||
من از طرف برادران | من از طرف برادران اهلسنت جواب میدهم خیر سعدبن معاذ رافضی و مشرک و مهدورالدم نبوده بلکه از سابقین و صحابه راستین پیامبر ص بود که خداوند از او راضی بود. | ||
،انگاه سئوال دیگری را مطرح میکند اگر سعد از سابقین و صحابه است پس به چه جرمی او را کشتند و قتلش را به جنیان نسبت دادند: | ،انگاه سئوال دیگری را مطرح میکند اگر سعد از سابقین و صحابه است پس به چه جرمی او را کشتند و قتلش را به جنیان نسبت دادند: | ||
خط ۲۰۷: | خط ۲۰۵: | ||
6- در برخی از احادیث رفض پیشگوئی از امری شده است که جریان گروه رافضه اخرالزمان اتفاق میافتد در حالی که بر اساس شواهد تاریخی و حدیثی که وجود دارد شیعه در زمان پیامبرص وجود داشته است که در اینجا چند نمونه از آن را بیان میکنیم | 6- در برخی از احادیث رفض پیشگوئی از امری شده است که جریان گروه رافضه اخرالزمان اتفاق میافتد در حالی که بر اساس شواهد تاریخی و حدیثی که وجود دارد شیعه در زمان پیامبرص وجود داشته است که در اینجا چند نمونه از آن را بیان میکنیم | ||
7- سیره عملی پیامبرص ناقض مضمون این روایات رفض است روایات فراوانی ازرفتارپیامبرص رسیده است که مفادش آن است در حضور آن حضرت گاه به یکی ازصحابه آن حضرت جسارت میشد اما آن حضرت نسبت کفربه او نداده ودستوربه کشتن او نمیدادند در اینجا برخی ازاین روایات را بیان میکنیم: | 7- سیره عملی پیامبرص ناقض مضمون این روایات رفض است روایات فراوانی ازرفتارپیامبرص رسیده است که مفادش آن است در حضور آن حضرت گاه به یکی ازصحابه آن حضرت جسارت میشد اما آن حضرت نسبت کفربه او نداده ودستوربه کشتن او نمیدادند در اینجا برخی ازاین روایات را بیان میکنیم: | ||
8- چگونه پیامبری که مظهر رافت و محبت به ا نسانهاست و دینی که او برای بشریت به ارمغان اورد بر مبنای رحمانیت و رحیمیت الهی بنا گردیده است اینچنین و بر احتی دستور کشتن انسانها را میدهد بدون اینکه توجیه منطقی | 8- چگونه پیامبری که مظهر رافت و محبت به ا نسانهاست و دینی که او برای بشریت به ارمغان اورد بر مبنای رحمانیت و رحیمیت الهی بنا گردیده است اینچنین و بر احتی دستور کشتن انسانها را میدهد بدون اینکه توجیه منطقی برای آن ار ائه دهد و فرد باصطلاح مستحق قتل را نسبت به کاری که انجام میدهد مجاب کند ممکن نیست دینی که نسبت به خون و ابرو و حیثیت مسلمانان اهتمام فراوان داشته و نهایت احتیاط و سختگیریها را نسبت به آن اعمال کرده است پیامبرش اینچنین دستور قتل انسانها را صادر نماید | ||
پاسخهای نقضی: | پاسخهای نقضی: | ||
خط ۲۲۸: | خط ۲۲۷: | ||
إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم فمن نکث فإنما ینکث على نفسه ومن أوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه أجرا عظیما | إن الذین یبایعونک إنما یبایعون الله ید الله فوق أیدیهم فمن نکث فإنما ینکث على نفسه ومن أوفى بما عاهد علیه الله فسیؤتیه أجرا عظیما | ||
دراینجا باید گفت:نگاهی هر چند کوتاه به تاریخ اسلام نشان میدهد که برخی از صحابه پیامبرص متاسفانه نقض عهد نموده وحتی مرتدشدند چنانکه طبق بر خی از احادیثی که از منابع | دراینجا باید گفت:نگاهی هر چند کوتاه به تاریخ اسلام نشان میدهد که برخی از صحابه پیامبرص متاسفانه نقض عهد نموده وحتی مرتدشدند چنانکه طبق بر خی از احادیثی که از منابع معتبراهلسنت نظیر صحیح مسلم و بخاری نقل شده است در قیامت آنگاه که سراغ اصحابش را نمیگیرد به آن حضرت گفته میشود که بسیاری از آنان به جاهلیت سابقشان برگشت ه و از شریعتت دور شدند: | ||
عن ابن عباس رضی الله عنهما عن النبی صلى الله علیه وسلم قال إنکم تحشرون حفاةعراة غرلا ثم قرأ کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا انا کنا فاعلین وأول من یکسى یوم القیامة إبراهیم وان أناسا من أصحابی یؤخذ بهم ذات الشمال | عن ابن عباس رضی الله عنهما عن النبی صلى الله علیه وسلم قال إنکم تحشرون حفاةعراة غرلا ثم قرأ کما بدأنا أول خلق نعیده وعدا علینا انا کنا فاعلین وأول من یکسى یوم القیامة إبراهیم وان أناسا من أصحابی یؤخذ بهم ذات الشمال | ||
فأقول أصحابی أصحابی فیقال انهم لم یزالوا مرتدین على أعقابهم منذ فارقتهمصحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 110 | فأقول أصحابی أصحابی فیقال انهم لم یزالوا مرتدین على أعقابهم منذ فارقتهمصحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 110 | ||
. | . | ||
==3-حکم فقهی سب و لعن بر صحابه از منظر | ==3-حکم فقهی سب و لعن بر صحابه از منظر اهلسنت == | ||
در اینکه ایا سب و شتم صحابه موجب کفر است یا خیر باید گفت: | در اینکه ایا سب و شتم صحابه موجب کفر است یا خیر باید گفت: | ||
خط ۲۴۱: | خط ۲۴۰: | ||
. وعن الأوزاعی انه قال: لئن نشرت لا أقول بتکفیر أحد من أهل الشهادتین، وعن صاحب الاختیار: اتفق الأئمة على تضلیل أهل البدع أجمع وتخطئهم، وسب أحد من الصحابة وبغضه لا یکون کفرا لکن یضلل، وعن صاحب فتح القدیر: انه قطع بعدم کفر من یکفر الصحابة ویسبهم، وذکر آن ما وقع فی کلام أهل المذهب فی تکفیرهم لیس من کلام الفقهاء الذین هم المجتهدون انما هو من کلام غیرهم. وصرح ابن حجر فی الصواعق بان مذهبه فیمن لعن انه لا یکفر بذلک اوزاعی میگوید اگر مرا تهدید به اعدام هم کنند هیچگاه حکم به تکفیر حتی یک نفر در صورتی که اظهار شهادتین کند نخواهم کرد و مولف کتاب الاختیار میگوید: همه امامان | سپس از قول برخی عالمان اهلسنت نقل میکند که: | ||
. وعن الأوزاعی انه قال: لئن نشرت لا أقول بتکفیر أحد من أهل الشهادتین، وعن صاحب الاختیار: اتفق الأئمة على تضلیل أهل البدع أجمع وتخطئهم، وسب أحد من الصحابة وبغضه لا یکون کفرا لکن یضلل، وعن صاحب فتح القدیر: انه قطع بعدم کفر من یکفر الصحابة ویسبهم، وذکر آن ما وقع فی کلام أهل المذهب فی تکفیرهم لیس من کلام الفقهاء الذین هم المجتهدون انما هو من کلام غیرهم. وصرح ابن حجر فی الصواعق بان مذهبه فیمن لعن انه لا یکفر بذلک اوزاعی میگوید اگر مرا تهدید به اعدام هم کنند هیچگاه حکم به تکفیر حتی یک نفر در صورتی که اظهار شهادتین کند نخواهم کرد و مولف کتاب الاختیار میگوید: همه امامان اهلسنت بر گمراهی اهل بدعت اجماع دارند اما سب و بغض صحابه را موجب کفر ندانسته وفقط چنین شخصی را گمراه میدانند و مولف فتح القدیر میگوید: کسی که صحابه را کافر دانسته یا به آنان سب میکند قطعا کافر نخواهد بود و کسانی که حکم به کفر اینان نمودهاند در زمره مجتهدان نیستند و ابن حجر نیز در الصواعق لعن کننده به صحابه را کافر نمیداند | |||
ایشان در ادامه مینویسد: | ایشان در ادامه مینویسد: | ||
. ولو سردنا الکلام فی نقل فتاوى اعلام أهل السنة فی ذلک خرجنا عن طریق الایجاز، ومقتضى کلام غیر واحد من هؤلاء آن الساب لا یکفر، وان کان متعمدا فی ذلک، عالما بحرمته، مثل آن یسبه لمناقشة وقعت بینهما اگر بخواهیم همه فتاوای فقیها ن | . ولو سردنا الکلام فی نقل فتاوى اعلام أهل السنة فی ذلک خرجنا عن طریق الایجاز، ومقتضى کلام غیر واحد من هؤلاء آن الساب لا یکفر، وان کان متعمدا فی ذلک، عالما بحرمته، مثل آن یسبه لمناقشة وقعت بینهما اگر بخواهیم همه فتاوای فقیها ن اهلسنت را ذکر کنیم از حالت اختصار خارج شده اما اجمالا میگوئیم مقتضای کلام بسیاری از آنان است که ساب به صحابه کافر نخواهد بود حتی اگر عملش از روی عمد و علم به حرمت آن باشد | ||
ایشان در ادامه مستند گفتار این فقیهان را از احادیث نبوی بیان کرده و در ادامه ازبزرگان | ایشان در ادامه مستند گفتار این فقیهان را از احادیث نبوی بیان کرده و در ادامه ازبزرگان اهلسنت نقل میکند که قول به عدم کفر ساب به صحابه و مسلم بودن کسی که اظهار شهادتین نموده و به ارکان خمسه دین اعتقاد دارد مورد اتفاق همه فقیهان اهلسنت است اینا حتی خوارج را کافر میدانند بنابراین بطریق اولی پیرو آن مذهبی که شعار اهلبیت را میدهد مسلمان خواهند 45 | ||
- ابن عابدین از عالمان | - ابن عابدین از عالمان اهلسنت (علاءالدین) در تکملة حاشیة رد المحتار) - ج 1 - ص 580 – 581مینویسد: | ||
.......والحاصل: أن الحکم بالکفر على ساب الشیخین أو غیرهما من الصحابة مطلقا قول ضعیف لا ینبغی الافتاء به ولا التعویل علیه کما حققه سیدی الوالد رحمه الله تعالى فی کتابه تنبیه الولاة والحکام فراجعه 46. ‹ | .......والحاصل: أن الحکم بالکفر على ساب الشیخین أو غیرهما من الصحابة مطلقا قول ضعیف لا ینبغی الافتاء به ولا التعویل علیه کما حققه سیدی الوالد رحمه الله تعالى فی کتابه تنبیه الولاة والحکام فراجعه 46. ‹ | ||
خلاصه آنکه حکم به کفر کسی که به شیخین یا دیگر صحابه سب میکند قول ضعیفی است و شایسته نیست کسی چنین فتوایی بدهد و اعتماد به چنین فتوایی نیزنباید کرد | خلاصه آنکه حکم به کفر کسی که به شیخین یا دیگر صحابه سب میکند قول ضعیفی است و شایسته نیست کسی چنین فتوایی بدهد و اعتماد به چنین فتوایی نیزنباید کرد | ||
خط ۲۵۸: | خط ۲۵۸: | ||
بنابر این حکم به کفر و قتل ساب الصحابه طبق این گفتار جایز نیست | بنابر این حکم به کفر و قتل ساب الصحابه طبق این گفتار جایز نیست | ||
اما برخی از عالمان | اما برخی از عالمان اهلسنت در این زمینه ارای دیگری دارند چنانکه در کتاب الغدیر – علامه أمینی - ج 10 از قول برخی اهلسنت نقل میکند که ساب الصحاب ه مطلقا حتی سب و شتم افرادی مثل عمروعاص موجب کفر شده و چنین شخصی قتلش لازم و واجب است: | ||
...... وقال القاضی أبو یعلى: الذی علیه الفقهاء فی سب الصحابة إن کان مستحلا لذلک کفر، وإن لم یکن مستحلا فسق ولم یکفر، سواء کفرهم أو طعن فی دینهم مع إسلامهم وقد قطع طائفة من الفقهاء من أهل الکوفة وغیرهم بقتل من سب الصحابة وکفر الرافضة. وقال أبوبکر بن عبدالعزیز فی المقنع: فأما الرافضی فإن کان یسب فقد کفر فلا یزوج. وقال الشیخ علاءالدین أبوالحسن الطرابلسی الحنفی فی [معین الحکام فیما یتردد بین الخصمین من الأحکام] ص 187: من شتم أحدا من أصحاب النبی علیهالسلام أبا بکر أو عمر أو عثمان أو علیا أو معاویة أو عمرو بن العاص فإن قال: کانوا على ضلال وکفر. قتل وإن شتمهم بغیر هذا من مشاتمة الناس نکل نکالا شدیدا. | ...... وقال القاضی أبو یعلى: الذی علیه الفقهاء فی سب الصحابة إن کان مستحلا لذلک کفر، وإن لم یکن مستحلا فسق ولم یکفر، سواء کفرهم أو طعن فی دینهم مع إسلامهم وقد قطع طائفة من الفقهاء من أهل الکوفة وغیرهم بقتل من سب الصحابة وکفر الرافضة. وقال أبوبکر بن عبدالعزیز فی المقنع: فأما الرافضی فإن کان یسب فقد کفر فلا یزوج. وقال الشیخ علاءالدین أبوالحسن الطرابلسی الحنفی فی [معین الحکام فیما یتردد بین الخصمین من الأحکام] ص 187: من شتم أحدا من أصحاب النبی علیهالسلام أبا بکر أو عمر أو عثمان أو علیا أو معاویة أو عمرو بن العاص فإن قال: کانوا على ضلال وکفر. قتل وإن شتمهم بغیر هذا من مشاتمة الناس نکل نکالا شدیدا. | ||
ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار آیات الهی در مدح صحابه برمیگردد و آنگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند 48 - | ایشان در ادامه از ذهبی نقل میکند که ساب به صحابه از دین الهی خارج شده و عملش به انکار آیات الهی در مدح صحابه برمیگردد و آنگاه به روایاتی در این باب استشهاد میکند 48 - | ||
احادیثی نیزدراین رابطه در برخی منابع | احادیثی نیزدراین رابطه در برخی منابع اهلسنت امده است49 | ||
بنابراین بین فقیهان | بنابراین بین فقیهان اهلسنت در حکم نمودن به کفر و کشتن کسانی که به برخی صحابه سب و اهانت میکنند اختلاف زیادی وجود داشته و همانطور که ملاحظه گردید اکثر آنان مخالف آن میباشند. | ||
درمورد سب و شتم خصوص شیخین و عثمان نیز باید گفت برخی از افراطیون | درمورد سب و شتم خصوص شیخین و عثمان نیز باید گفت برخی از افراطیون اهلسنت قائل به کفر و مهدور الدم بودن چنین شخصی میباشندکه در کتاب الغدیر علامه امینی گفتار برخی از اینان نظیر ابن تیمیه و ابویعلی ذکر شده است 50.نکته مهمی که در این قسمت از بحث ذکرش خالی از لطف نیست این است که برادران اهلسنت از آنجا که تمامی صحابه پیامبرص را عادل دانسته وبرخی از آنان مخالفت با صحابه را مخالفت با قرآن و پیامبر ص میدانند ناچار از برخی الزامات این عقیده نظیر کافر بودن کسانی که صحابه را سب یا لعن میکنند میباشند ولی باید گفت این مبنا بهیچ وجه مبنای قرآنی و عقلایی نداشته و احکامی که بر این اساس بنا گذاشته شده است صحیح نمیباشد در این راستا میگوییم | ||
1- ینکه ادعا میکنید بر اساس قرآن کریم خداوند از مهاجرین و انصار راضی است گرچه سخنی درست است ا ما ناتمام است چون دقت در این آیات بیانگر آن است که این رضایت مشروط به عدم النکث است و خداوند متعال همین صحابه را تهدید میکند که در صور ت نقض بیعت شدیدا مواخذه خواهند شد: | 1- ینکه ادعا میکنید بر اساس قرآن کریم خداوند از مهاجرین و انصار راضی است گرچه سخنی درست است ا ما ناتمام است چون دقت در این آیات بیانگر آن است که این رضایت مشروط به عدم النکث است و خداوند متعال همین صحابه را تهدید میکند که در صور ت نقض بیعت شدیدا مواخذه خواهند شد: | ||