۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
}} | }} | ||
'''ابومخنف''' (ابومِخنَف)، لوط بن یحیی ازدی بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی از | '''ابومخنف''' (ابومِخنَف)، لوط بن یحیی ازدی بن یحیی بن سعید بن مخنف بن سلیم ازدی از برجستهترین راویان اخبار تاریخی در قرن دوم هجری است. | ||
== نسب و | == نسب و زندگینامه == | ||
ابومخنف از خاندانی بزرگ و مشهور از تیره غامد و از قبیله بزرگ یمنیاَزْد در کوفه<ref>(كلْبی،2/481-482)</ref> است. جد او مخنف بن سلیم در 6ق، زمانی که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم)]] به دعوت ابوظبیان ازدی پرداخت، اسلام آورد<ref>(نكـ:ابن سعد،1(3)/30)</ref>. به همین سبب او را از اصحاب و محدثان از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میشمارند<ref>(نكـ:طبرانی،20/310-311؛ابوالشیخ،1/279-282؛ابن عبدالبر،4/1467؛ابونعیم،معرفة،2/گ 206الف؛مزی،تحفة،8/367-368؛ابن حجر،الاصابة،6/72).</ref>. | ابومخنف از خاندانی بزرگ و مشهور از تیره غامد و از قبیله بزرگ یمنیاَزْد در کوفه<ref>(كلْبی،2/481-482)</ref> است. جد او مخنف بن سلیم در 6ق، زمانی که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم)]] به دعوت ابوظبیان ازدی پرداخت، اسلام آورد<ref>(نكـ:ابن سعد،1(3)/30)</ref>. به همین سبب او را از اصحاب و محدثان از پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) میشمارند<ref>(نكـ:طبرانی،20/310-311؛ابوالشیخ،1/279-282؛ابن عبدالبر،4/1467؛ابونعیم،معرفة،2/گ 206الف؛مزی،تحفة،8/367-368؛ابن حجر،الاصابة،6/72).</ref>. | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
=== اعتماد مورخان === | === اعتماد مورخان === | ||
[[طبری]] بسیاری از | [[طبری]] بسیاری از نقلهای وی را پذیرفته و نقل کرده است. [[جاحظ]] گفته که «من الرواة والنسابین والعلماء» و اضافه کرده که با وجود نقل روایات او را ضعیف میدانند<ref>«یؤخذ منه، ویُطعن علیه»</ref>. | ||
[[یاقوت حموی]] گفته که وی آثار زیادی دارد ولی مشی او اخباری است<ref>اقوت الحموی (1993)، معجم الأدباء، تحقیق: إحسان عباس، بیروت، ج. 5، ص. 2252</ref>. | [[یاقوت حموی]] گفته که وی آثار زیادی دارد ولی مشی او اخباری است<ref>اقوت الحموی (1993)، معجم الأدباء، تحقیق: إحسان عباس، بیروت، ج. 5، ص. 2252</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
بنا بر نقد مستند آرای محدثان نداریم ولی به اجمال میتوان گفت که: نه ابومخنف و نه هیچ مورخ دیگری نمیتوانست در برابر انبوه اخبار و رویدادها با تأنی به شیوهای نقادانه محدثان بپردازد و به واسطه از دست رفتن بسیاری از اخبار نهراسد. ایراد دوم از آنجا برخاسته که وی مورخی واقعگرا و امین بود. همچنین او نمیتوانست بسیاری از وقایع سرزمینش را که عملا با اخبار شیعیان مرتبط بود، فرو گذارد. از سوی دیگر مسأله اعتبار روایی ابومخنف با گرایش مذهبی وی ارتباط مییابد و محدثانی نظیر ابن عدی و ذهبی<ref>تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات سال 160 - 141، ص 581.</ref>برای تبیین و تعلیل نگرش تاریخی وی، آن را به گرایش [[شیعی]] وی منسوب میدارند و وی را شیعهای افراطی یا [[رافضی]] میشمارند. | بنا بر نقد مستند آرای محدثان نداریم ولی به اجمال میتوان گفت که: نه ابومخنف و نه هیچ مورخ دیگری نمیتوانست در برابر انبوه اخبار و رویدادها با تأنی به شیوهای نقادانه محدثان بپردازد و به واسطه از دست رفتن بسیاری از اخبار نهراسد. ایراد دوم از آنجا برخاسته که وی مورخی واقعگرا و امین بود. همچنین او نمیتوانست بسیاری از وقایع سرزمینش را که عملا با اخبار شیعیان مرتبط بود، فرو گذارد. از سوی دیگر مسأله اعتبار روایی ابومخنف با گرایش مذهبی وی ارتباط مییابد و محدثانی نظیر ابن عدی و ذهبی<ref>تاریخ الاسلام، حوادث و وفیات سال 160 - 141، ص 581.</ref>برای تبیین و تعلیل نگرش تاریخی وی، آن را به گرایش [[شیعی]] وی منسوب میدارند و وی را شیعهای افراطی یا [[رافضی]] میشمارند. | ||
این نسبت اگر چه از روی سوء غرض به وی داده شده است، در عین حال برخی از رجالشناسان متأخر شیعی مانند مامقانی در کتابش بدان استناد کردهاند<ref>تنقیح المقال، 44:2.</ref> و همین اقتباس سبب شده است تا دیگر رجالیون شیعی نیز به تشیع وی به همین دلیل و نیز دلایل دیگر - چون همراهی نیای بزرگ وی، مخنف با علی (علیهالسلام)، اخبار ابومخنف در باب ائمه شیعه و شمرده شدنش در زمره اصحاب حضرت صادق (علیهالسلام) - تصریح کنند<ref>شیخ عباس قمی، الکنی، 151:1؛ مدرس، ریحانة الادب، 258:7؛ بحرالعلوم (مصحح)، فهرست [طوسی]، 156 - 155 (حاشیه)؛ زرکلی، الاعلام، 245:5.</ref>. همین نسبت بیدلیل باعث شهرت ابومخنف به عنوان مورخی شیعی شده است و خود سبب گشته تا برخی محققان به صرف شیعی بودن ابومخنف با نظر انکار به اخبار او نگریسته و | این نسبت اگر چه از روی سوء غرض به وی داده شده است، در عین حال برخی از رجالشناسان متأخر شیعی مانند مامقانی در کتابش بدان استناد کردهاند<ref>تنقیح المقال، 44:2.</ref> و همین اقتباس سبب شده است تا دیگر رجالیون شیعی نیز به تشیع وی به همین دلیل و نیز دلایل دیگر - چون همراهی نیای بزرگ وی، مخنف با علی (علیهالسلام)، اخبار ابومخنف در باب ائمه شیعه و شمرده شدنش در زمره اصحاب حضرت صادق (علیهالسلام) - تصریح کنند<ref>شیخ عباس قمی، الکنی، 151:1؛ مدرس، ریحانة الادب، 258:7؛ بحرالعلوم (مصحح)، فهرست [طوسی]، 156 - 155 (حاشیه)؛ زرکلی، الاعلام، 245:5.</ref>. همین نسبت بیدلیل باعث شهرت ابومخنف به عنوان مورخی شیعی شده است و خود سبب گشته تا برخی محققان به صرف شیعی بودن ابومخنف با نظر انکار به اخبار او نگریسته و بدانها چون روایاتی بی پایه و اساس بنگرند<ref>امین قلعجی، (مصحح)، کتاب الضعفاء الکبیر، [عقیلی المکی]، 19، (حاشیه).</ref> و البته چنین رأی بدون تحقیقی نیز نمیتواند درست باشد. | ||
نگاهی به اخبار وی در طبری و | نگاهی به اخبار وی در طبری و کتابهای دیگر نشان میدهد که وی موضع تندی بر ضد خلفا ندارد. ممکن است کسی بگوید که وی چنین موضعی داشته و طبری آن گونه اخبار وی را نیاورده است، ولی باید توجه داشت که علمای شیعه از آثار وی فراوان نقل کردهاند؛ اگر وقاعا در اخبار او چیزی در باب مطاعن خلفا وجود داشت، دست کم در آثار شیعیان روایت میشد. با این حال میتوان پذیرفت که وی نوعی عقیده به تشیع دارد؛ در همان حدی که در کوفه رایج بوده است، یعنی راجع به خلفای اول و دوم اثباتا و نفیا حرفی نداشتند؛ نسبت به خلیفه سوم انتقادهای تندی میشده و [[معاویه]] را اصلا نمیپذیرفتد. این همان چیزی است که در کربلا در خبر راجع به بریر بن حضیر منعکس شده است: ابومخنف به نقل از یوسف بن یزید از عفیف بن زهیر که خود در کربلا حضور داشته است نقل میکند که: | ||
خرج یزید بن معقل... فقال: یا بریر! کیف تری الله صنع بک؟ قال: صنع الله و الله بی خیرا و صنع الله بک شرا. قال: کذبت و قبل الیوم ما کنت کذابا. هل تذکر و أنا أما شیک فی بنی لوذان و أنت تقول: ان عثمان بن عفان کان علی نفسه مسرفا، و ان معاویة بن ابی سفیان ضال مضل، و ان امام الهدی و الحق علی بن أبی طالب<ref>تاریخ الطبری، ج 5، ص 431.</ref> یزید بن معقل از دل سپاه دشمن درآمد و خطاب به بریر از اصحاب امام حسین (علیهالسلام) گفت: ای بریر! کار خدا را با خود چگونه میبینی؟ گفت: کار خدا با من بسیار خیر و خوب و با تو بسیار شر بوده است. یزید گفت: دروغ میگویی، در حالی که پیش از این دروغگو نبودی. خاطرت هست که من و تو در میان بنی لوذان قدم میزدیم و تو میگفتی: عثمان بر نفس خود زیادهروی کرد و معاویه فردی گمراه و گمراه کننده است و علی بن ابی طالب امام هدایت و حق است؟ این سه قضاوت درباره عثمان، معاویه و امام علی (علیهالسلام) مبنای تشیع عمومی | خرج یزید بن معقل... فقال: یا بریر! کیف تری الله صنع بک؟ قال: صنع الله و الله بی خیرا و صنع الله بک شرا. قال: کذبت و قبل الیوم ما کنت کذابا. هل تذکر و أنا أما شیک فی بنی لوذان و أنت تقول: ان عثمان بن عفان کان علی نفسه مسرفا، و ان معاویة بن ابی سفیان ضال مضل، و ان امام الهدی و الحق علی بن أبی طالب<ref>تاریخ الطبری، ج 5، ص 431.</ref> یزید بن معقل از دل سپاه دشمن درآمد و خطاب به بریر از اصحاب امام حسین (علیهالسلام) گفت: ای بریر! کار خدا را با خود چگونه میبینی؟ گفت: کار خدا با من بسیار خیر و خوب و با تو بسیار شر بوده است. یزید گفت: دروغ میگویی، در حالی که پیش از این دروغگو نبودی. خاطرت هست که من و تو در میان بنی لوذان قدم میزدیم و تو میگفتی: عثمان بر نفس خود زیادهروی کرد و معاویه فردی گمراه و گمراه کننده است و علی بن ابی طالب امام هدایت و حق است؟ این سه قضاوت درباره عثمان، معاویه و امام علی (علیهالسلام) مبنای تشیع عمومی عراقیها بود که به ویژه در کوفه وجود داشت. | ||
====نگرش وهابیت معاصر به ابی مخنف==== | ====نگرش وهابیت معاصر به ابی مخنف==== |