۸۷٬۷۷۵
ویرایش
(←پانویس) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
نوشتهاند که فضلالله او را بهجهت خودپسندیاش طرد کرد و از آن پس به محمود مطرود یا مردود مشهور شد. | نوشتهاند که فضلالله او را بهجهت خودپسندیاش طرد کرد و از آن پس به محمود مطرود یا مردود مشهور شد. | ||
محمود پسیخانی دیر زمانی در کنار رود ارس میزیست. وی مردی دانا و پرهیزکار بود و در عمر خود همسری انتخاب نکرد و در سال 831 هجری قمری درگذشت. | محمود پسیخانی دیر زمانی در کنار رود ارس میزیست. وی مردی دانا و پرهیزکار بود و در عمر خود همسری انتخاب نکرد و در سال 831 هجری قمری درگذشت. | ||
برخی گفتهاند که او خود را در تیزاب انداخت و نابود کرد، ولی پیروانش این ادعا را تکذیب کردند | برخی گفتهاند که او خود را در تیزاب انداخت و نابود کرد، ولی پیروانش این ادعا را تکذیب کردند<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117 با ویرایش اندک </ref>. | ||
== تاریخچه == | == تاریخچه == | ||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
پیش از این زمان، برخی از نقطویان از [[ایران]] به [[هند]] گریخته بودند. | پیش از این زمان، برخی از نقطویان از [[ایران]] به [[هند]] گریخته بودند. | ||
«نقطویان» را به چند نام خواندهاند به ایشان «نقطوی» و نقطه و اهل نقطه گفتهاند، زیرا محمود پسیخانی، آفرینش و منشأ پیدایش همه چیز را از خاک میداند و آن را نقطه میخواند. این گروه، «واحدیه» و «اُمنا» نیز نامیده شدهاند، برای اینکه آنان هر کسی را که زناشویی نکرده بود واحد و هر کسی را که متأهل بود امین میخواندند. | «نقطویان» را به چند نام خواندهاند به ایشان «نقطوی» و نقطه و اهل نقطه گفتهاند، زیرا محمود پسیخانی، آفرینش و منشأ پیدایش همه چیز را از خاک میداند و آن را نقطه میخواند. این گروه، «واحدیه» و «اُمنا» نیز نامیده شدهاند، برای اینکه آنان هر کسی را که زناشویی نکرده بود واحد و هر کسی را که متأهل بود امین میخواندند. | ||
زناشویی نکردن در این مذهب ستوده و محمود بود. موسس این فرقه در زندگانی کوتاه خود زناشویی نکرده و پیروان خویش را تا آنجا که بتوانند به پرهیز از آن دعوت میکرد. به پیروان ایشان «پسیخانیان» و «پسیحانیها» و «محمودیه» نیز گفتهاند و این هر دو از نام دینآور آنان محمود پسیخانی گرفته شده است | زناشویی نکردن در این مذهب ستوده و محمود بود. موسس این فرقه در زندگانی کوتاه خود زناشویی نکرده و پیروان خویش را تا آنجا که بتوانند به پرهیز از آن دعوت میکرد. به پیروان ایشان «پسیخانیان» و «پسیحانیها» و «محمودیه» نیز گفتهاند و این هر دو از نام دینآور آنان محمود پسیخانی گرفته شده است<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117 با ویرایش</ref>. | ||
== دلیل گسترش نقطویان(پسیخانیه) == | == دلیل گسترش نقطویان (پسیخانیه) == | ||
تاریخنگاران صفوی و بسیاری از مورخان بعدی بر این اندیشه بودند که شاهعباس اول، باعث رشد و گسترش نقطویان شد تا از آنان به عنوان وسیلهای برای زیر نظر گرفتن خود آنان استفاده کند. حقیقت این است که نقطویان در سال 996 هجری قمری، بشارت ظهور موعود نقطوی را میدادند و حتی شاهطهماسب را مهدی میخواندند. چنین به نظر میرسد که نقطویان پس از سرکوب شدن در سال 982 و 994 هجری قمری، چشم امید به شاهعباس اول دوختند تا او را در سلک خود درآورند. شاهعباس اول مدتی با درویشخسرو در قزوین معاشرت کرد. گرایش شاه عباساول به نقطویان چه از روی کنجکاوی چه از روی مصلحتاندیشی، بر گسترش جنبش نقطوی در میان جمعیتهای شهری تأثیر گذاشت | تاریخنگاران صفوی و بسیاری از مورخان بعدی بر این اندیشه بودند که شاهعباس اول، باعث رشد و گسترش نقطویان شد تا از آنان به عنوان وسیلهای برای زیر نظر گرفتن خود آنان استفاده کند. حقیقت این است که نقطویان در سال 996 هجری قمری، بشارت ظهور موعود نقطوی را میدادند و حتی شاهطهماسب را مهدی میخواندند. چنین به نظر میرسد که نقطویان پس از سرکوب شدن در سال 982 و 994 هجری قمری، چشم امید به شاهعباس اول دوختند تا او را در سلک خود درآورند. شاهعباس اول مدتی با درویشخسرو در قزوین معاشرت کرد. گرایش شاه عباساول به نقطویان چه از روی کنجکاوی چه از روی مصلحتاندیشی، بر گسترش جنبش نقطوی در میان جمعیتهای شهری تأثیر گذاشت<ref>با استفاده از دانشنامه جهاناسلام، ج5، ص 649</ref>. | ||
== اعتقادات == | == اعتقادات == | ||
[[مسلمانان]] این گروه را «[[ملاحده]]» | [[مسلمانان]] این گروه را «[[ملاحده]]» و آیین ایشان را آیین الحاد خواندهاند، زیرا که آنان خداوند، رستاخیز، بهشت و دوزخ و آن جهان را نمیشناختند و انسان کامل را میپرستیدند و بیشتر آن را به نام مرکب مبین میخواندند و میگفتند که هرچه اکنون پدید آمده و صورت و پیکری دارد، ذرات پدیدآورندهاش همیشه در این جهان است و هر زمان به صورت پیکری در میآید، گاه صورت سنگ و خاک میگیرد و گاه به پیکر گیاه و جانور و مردم نمودار میشود و از خوی و کردار و دیدار کنونی هر چیز میتوان پی برد که پیش از این در چه پیکر و صورتی بوده است. این پیبردن ایشان را احصا، و احصا کننده را «مُحصی» میخواندند. محمود پسیخانی مانند فضل خود را مهدی موعود میخواند که پیامبر اسلام به آمدن وی مژده داده است. | ||
او میگفت که دین اسلام برافتاد و زمان عرب به پایان رسید و از این پس، دین، دینی است که او آورده و دور، دور عجم است و این دور هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبین خواهند آمد که نخستین ایشان، خود اوست | |||
در کتاب «دبستانالمذاهب» آمده است که محمود پسیخانی خود را واحد میخواند و این که حضرت محمد ( | او میگفت که دین اسلام برافتاد و زمان عرب به پایان رسید و از این پس، دین، دینی است که او آورده و دور، دور عجم است و این دور هشت هزار سال خواهد بود و در آن هشت مبین خواهند آمد که نخستین ایشان، خود اوست<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 117</ref>. | ||
از جمله اصول اعتقادی پسیخانیان یکی آن است که موجود جز مرکب و محسوس نیست. علاوه ایشان منکر وحدت و بساطت هستند و تصور را، کواذب (دروغ) میدانند<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 120 با ویرایش</ref>. | |||
در کتاب «دبستانالمذاهب» آمده است که محمود پسیخانی خود را واحد میخواند و این که حضرت محمد (صلّیالله علیه وآله) به حضرت علی (علیهالسّلام) گفته: «انا و علی من نور واحد و لحمک لحمی و جسمک جسمی» اشارت بدان است که صفوت و قوّت اجزا و اجساد همه انبیاء و اولیا به هم آمد و از آن، جسد محمد (صلّیالله علیه وآله) و علی (علیهالسّلام) به وجود آمد و از آن پیکر، محمود سرشته گشت. | |||
به عقیده محمود پسیخانی، خدا نمونه قدرت و نیرویی برتر و فراتر از انسان نیست، بلکه در نظر او، خدا نمونه نیروهای «خود انسان» است که بشر میکوشد تا در زندگی خود به آنها دست یازد<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 118 با ویرایش</ref>. | |||
محمود دهداری که از دشمنان سرسخت پسیخانیان بود مینویسد: طایفه دوم از منکران وجود «واجب الوجود» ملاحده تناسخیهاند که خود را «نقطویه» میخوانند. آنان خویشتن را خدا میدانند و میگویند که انسان تا خود را نشناخته بنده است و چون خود را شناخت، خدا خواهد بود. کلمه ایشان این است که میگویند: لا اله الا المرکب المبین و مراد ایشان از «مرکبمبین» انسان است<ref>مشکور محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 118 با ویرایش </ref>. | |||
بسیاری از شاعران و اندیشمندان پسیخانی، به جهت گریز از تعقیب و شکنجه دشمنان و پادشاهان جلای وطن کردند و به هندوستان و نواحی دیگر گریختند. | بسیاری از شاعران و اندیشمندان پسیخانی، به جهت گریز از تعقیب و شکنجه دشمنان و پادشاهان جلای وطن کردند و به هندوستان و نواحی دیگر گریختند. | ||
== پانویس == | == پانویس == |