۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
[[ابوالقاسم بلخی]] میگوید: گروهی از مسلمیه را «[[خرمدینیه]]» مینامند و شنیدهام که در نزد ما فرقهای از ایشان هستند که در دهکده خرمباد (احتمالا خرمآباد) زندگی میکنند و از [[مسلمانان]] در حال ترس و بیم هستند. مسعودی مینویسد: «[[حریانیه]]» فرقهای بودند که نخست قائل به امامت [[محمد بن حنفیه|محمدبنحنفیه]] بودند و سپس به «[[راوندیه]]» پیوستند و پس از آن پیرو «[[ابومسلمیه]]» شدند و معتقدند که ابومسلم پایهگذار حکومت بنیالعباس ملقّب به حریان بودند و از این جهت این فرقه را «[[حریانیه]]» گفتهاند. | [[ابوالقاسم بلخی]] میگوید: گروهی از مسلمیه را «[[خرمدینیه]]» مینامند و شنیدهام که در نزد ما فرقهای از ایشان هستند که در دهکده خرمباد (احتمالا خرمآباد) زندگی میکنند و از [[مسلمانان]] در حال ترس و بیم هستند. مسعودی مینویسد: «[[حریانیه]]» فرقهای بودند که نخست قائل به امامت [[محمد بن حنفیه|محمدبنحنفیه]] بودند و سپس به «[[راوندیه]]» پیوستند و پس از آن پیرو «[[ابومسلمیه]]» شدند و معتقدند که ابومسلم پایهگذار حکومت بنیالعباس ملقّب به حریان بودند و از این جهت این فرقه را «[[حریانیه]]» گفتهاند. | ||
ظاهرا کلمه حریانیه باید تصحیف حیّانیّه باشد که اصحاب حیّان سراج بودند که از «[[کیسانیه]]» و طرفداران امامت [[محمد بن حنفیه|محمدبنحنفیه]] بهشمار میرفتند و برای [[حسن بن علی (مجتبی)|حسنبنعلی (علیهالسلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسینبنعلی ( | ظاهرا کلمه حریانیه باید تصحیف حیّانیّه باشد که اصحاب حیّان سراج بودند که از «[[کیسانیه]]» و طرفداران امامت [[محمد بن حنفیه|محمدبنحنفیه]] بهشمار میرفتند و برای [[حسن بن علی (مجتبی)|حسنبنعلی (علیهالسلام)]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسینبنعلی (علیهالسّلام)]] حقی در امامت قائل نبودند. | ||
== در کلام عبدالقاهر بغدادی == | == در کلام عبدالقاهر بغدادی == | ||
[[عبدالقاهر بغدادی]] میگوید: ابومسلمیه دربارۀ ابومسلم سخن به گزاف گفتهاند و پنداشتند که او در اندر آمدن روح خدا در وی، خدا باشد و او را بهتر از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و دیگر فرشتگان دانند و گفتند که ابومسلم زنده است و منتظرش هستند. ابومسلمیه را در مرو و هرات [[برکوکیه|«برکوکیه]]» خوانند و هرگاه از کسی که منصور او را کشته است بپرسند پاسخ میدهند که: او شیطان بود و بهصورت ابومسلم متمثل و به دست منصور کشته شد. صاحب '''«تبصره العوام»''' مینویسد: این فرق را به [[شیعه]] بندند از بهر آنکه ابومسلم خروج کرد و خلق بسیار از اعداء اللّه و اعداء آلمحمّد ( | [[عبدالقاهر بغدادی]] میگوید: ابومسلمیه دربارۀ ابومسلم سخن به گزاف گفتهاند و پنداشتند که او در اندر آمدن روح خدا در وی، خدا باشد و او را بهتر از [[جبرئیل]] و [[میکائیل]] و دیگر فرشتگان دانند و گفتند که ابومسلم زنده است و منتظرش هستند. ابومسلمیه را در مرو و هرات [[برکوکیه|«برکوکیه]]» خوانند و هرگاه از کسی که منصور او را کشته است بپرسند پاسخ میدهند که: او شیطان بود و بهصورت ابومسلم متمثل و به دست منصور کشته شد. صاحب '''«تبصره العوام»''' مینویسد: این فرق را به [[شیعه]] بندند از بهر آنکه ابومسلم خروج کرد و خلق بسیار از اعداء اللّه و اعداء آلمحمّد (صلّیالله علیه وآله) و غیره را بکشت بدان که این خطاست و ابومسلمیه نه از [[شیعه]] هستند و نه از فرقههای [[اهل سنت و جماعت|سنیان]]؛ زیرا اعتقاد ابومسلم آن بود که امامت به «میراث» است نه به «نصّ» چنانکه [[مذهب شیعه|شیعیان]] گویند و نه به «اختیار» چنانکه سنیان گویند. ابومسلمیه معتقدند که بعد از پیامبر (صلّیالله علیه وآله) «[[امامت]]» از آن عباس بود، [[ابوبکر]] و [[عثمان]] بر وی ظلم کردند، و آن خروج بهر آن کرد که [[بنی امیه|بنیامیه]] را براندازد و امارت به [[عباسیان|بنیعباس]] دهد چنانکه کرد. و اگر او را اعتقاد آن بودی که امامت از آن امیرالمؤمنین [[علی بن ابیطالب|علی (علیهالسّلام)]] بود، بعد از هلاک بنیامیه به [[جعفر بن محمد (صادق)|حضرت صادق (علیهالسّلام)]] دادی نه به سفاح، و «[[راوندیه]]» در این مذهب تابع ابومسلم بودند. قومی از ایشان گویند: ابومسلم زنده است و هیچ چیز از تکالیف و [[نماز]] و [[روزه]] و [[زکات]] و [[حج]] واجب نیست و [[ایمان]] و [[دین]] در دو چیز است: اول معرفت امام، دوم معرفت نگهداشتن. | ||
== فرقههای طرفدار ابومسلم== | == فرقههای طرفدار ابومسلم== | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=== سنباذیه === | === سنباذیه === | ||
'''سنباذ''' مردی زردشتی به نام ''پیروز اسپهبد'' و متعلق به روستای اهروانه در [[نیشابور]] بود. وی با ابومسلم سابقه دوستی داشت و در دستگاه او ترقی کرد و به سپهسالاری رسید. از زمانی که ابومسلم از [[ری]] نزد خلیفه میرفت، خزائنش را به او سپرد. پس از کشته شدن ابومسلم، سنباذ به خونخواهی او برخاست و قومس(سمنان) و ری را زیر فرمان گرفت و خزائن ابومسلم را به تصرف خود در آورد. گویند سبب خروج او این بود که یکی از اعراب خراسان با کمک عربهای دیگر دسیسه کرده و پسرش را پنهانی کشته بودند، وی برای انتقام گرفتن از عرب، از یاران ابومسلم شد. طبری مینویسد: بیشتر یاران سنباذ اهل ایالت جبال یا کوهستان بودند. کار او در ادامه چنان بالا گرفت که بیش از صد هزار تن به او پیوستند. منصور خلیفه عباسی یکی از سرداران خود به نام جمهوربنمرارعجلی را با ده هزار تن به جنگ او فرستاد، این نبرد به قول طبری در بین همدان و [[ری|ری]] روی داد و سنباذ شکست خورده فرار کرد و در حال فرار در میان قومس و [[طبرستان]] بهدست یک ایرانی به نام لویان (لونان) طبرستانی کشته شد. شهرستانی مینویسد: غالیان را در [[اصفهان]] «خرمیه» و «کودکیه» (برکوکیه) و در ری «مزدکیه» و در [[آذربایجان]] «ذقولیه» و در جایی دیگر «[[محمره(سرخ جامگان)|محمره]]» یعنی سرخجامگان و در ماوراء النهر «مبیضه» یعنی اسپیدجامگان خوانند. | '''سنباذ''' مردی زردشتی به نام ''پیروز اسپهبد'' و متعلق به روستای اهروانه در [[نیشابور]] بود. وی با ابومسلم سابقه دوستی داشت و در دستگاه او ترقی کرد و به سپهسالاری رسید. از زمانی که ابومسلم از [[ری]] نزد خلیفه میرفت، خزائنش را به او سپرد. پس از کشته شدن ابومسلم، سنباذ به خونخواهی او برخاست و قومس (سمنان) و ری را زیر فرمان گرفت و خزائن ابومسلم را به تصرف خود در آورد. گویند سبب خروج او این بود که یکی از اعراب خراسان با کمک عربهای دیگر دسیسه کرده و پسرش را پنهانی کشته بودند، وی برای انتقام گرفتن از عرب، از یاران ابومسلم شد. طبری مینویسد: بیشتر یاران سنباذ اهل ایالت جبال یا کوهستان بودند. کار او در ادامه چنان بالا گرفت که بیش از صد هزار تن به او پیوستند. منصور خلیفه عباسی یکی از سرداران خود به نام جمهوربنمرارعجلی را با ده هزار تن به جنگ او فرستاد، این نبرد به قول طبری در بین همدان و [[ری|ری]] روی داد و سنباذ شکست خورده فرار کرد و در حال فرار در میان قومس و [[طبرستان]] بهدست یک ایرانی به نام لویان (لونان) طبرستانی کشته شد. شهرستانی مینویسد: غالیان را در [[اصفهان]] «خرمیه» و «کودکیه» (برکوکیه) و در ری «مزدکیه» و در [[آذربایجان]] «ذقولیه» و در جایی دیگر «[[محمره(سرخ جامگان)|محمره]]» یعنی سرخجامگان و در ماوراء النهر «مبیضه» یعنی اسپیدجامگان خوانند. | ||
=== به آفریدیه === | === به آفریدیه === | ||
در زمان قدرت ابومسلم در خراسان، مرد زرتشتی الاصلی به نام ''به آفریدبنماه فروردین'' در روستای خواف از [[نیشابور]] در قصبه سیراوند با خروج خود دعوی اصلاحاتی در دین [[زرتشت|زردشت]] نمود. گویند اصل وی از قریه زوزن( خراسان) بود. او از [[خراسان]] به [[چین]] سفر کرد و هفتسال در آن دیار ماند و چون بازگشت، چیزهای شگفتانگیزی با خود آورد که از آن جمله پیراهنی سبز و نازک و نرم از حریر چینی بود که تمام آن در کف دست او جای میگرفت و آن را یکی از معجزات خود میدانست. بهآفرید بر امت خود هفت [[نماز]] واجب گردانید: اول: در یگانگی خدا، دوم: در آفرینش آسمانها و زمین، سوم: در خلق حیوان و روزیهای آنها، چهارم: در مرگ، پنجم: در [[رستاخیز]] و حساب و روز شمار ، ششم: در نماز هم برای اهل [[بهشت]] و [[دوزخ]] و هفتم: نماز در ستایش اهل بهشت به تنهایی. وی کتابی به فارسی برای امت خود نوشت و به ایشان امر کرد که بر یک زانو نشسته بهسوی چشمه خورشید نماز بگذارند و در هر جایی که باشد رو به سوی آفتاب کرده موهای خویش را پریشان کنند و هنگام غذاخوردن، واج نگیرند (یعنی زمزمه نکنند) و چهارپایان را نکشند مگر که پیر باشند. چون ابومسلم به نیشابور آمد «موبدان» و «هیربدان» زرتشتی به پیش وی آمدند و گفتند این مرد [[اسلام]] و دین ما را تباه کرد. ابومسلم وی را با پیروانش بکشت. شهرستانی میگوید: بهآفریدیان را «سیانیه» هم میگویند. بهآفرید از مظاهر اصلاحطلب فکر ایرانی در دوره ابومسلم در خراسان بود که به دست خود ابومسلم از بین رفته است. شاید سبب کشته شدن او جز این نباشد که وی در اوایل خروج ابومسلم در جبالبادغیس و قلب خراسان، حرکتی بهوجود آورد که مانع تمرکز قدرت سیاسی ابومسلم بوده است. | در زمان قدرت ابومسلم در خراسان، مرد زرتشتی الاصلی به نام ''به آفریدبنماه فروردین'' در روستای خواف از [[نیشابور]] در قصبه سیراوند با خروج خود دعوی اصلاحاتی در دین [[زرتشت|زردشت]] نمود. گویند اصل وی از قریه زوزن (خراسان) بود. او از [[خراسان]] به [[چین]] سفر کرد و هفتسال در آن دیار ماند و چون بازگشت، چیزهای شگفتانگیزی با خود آورد که از آن جمله پیراهنی سبز و نازک و نرم از حریر چینی بود که تمام آن در کف دست او جای میگرفت و آن را یکی از معجزات خود میدانست. بهآفرید بر امت خود هفت [[نماز]] واجب گردانید: اول: در یگانگی خدا، دوم: در آفرینش آسمانها و زمین، سوم: در خلق حیوان و روزیهای آنها، چهارم: در مرگ، پنجم: در [[رستاخیز]] و حساب و روز شمار ، ششم: در نماز هم برای اهل [[بهشت]] و [[دوزخ]] و هفتم: نماز در ستایش اهل بهشت به تنهایی. وی کتابی به فارسی برای امت خود نوشت و به ایشان امر کرد که بر یک زانو نشسته بهسوی چشمه خورشید نماز بگذارند و در هر جایی که باشد رو به سوی آفتاب کرده موهای خویش را پریشان کنند و هنگام غذاخوردن، واج نگیرند (یعنی زمزمه نکنند) و چهارپایان را نکشند مگر که پیر باشند. چون ابومسلم به نیشابور آمد «موبدان» و «هیربدان» زرتشتی به پیش وی آمدند و گفتند این مرد [[اسلام]] و دین ما را تباه کرد. ابومسلم وی را با پیروانش بکشت. شهرستانی میگوید: بهآفریدیان را «سیانیه» هم میگویند. بهآفرید از مظاهر اصلاحطلب فکر ایرانی در دوره ابومسلم در خراسان بود که به دست خود ابومسلم از بین رفته است. شاید سبب کشته شدن او جز این نباشد که وی در اوایل خروج ابومسلم در جبالبادغیس و قلب خراسان، حرکتی بهوجود آورد که مانع تمرکز قدرت سیاسی ابومسلم بوده است. | ||
=== برازبندیه === | === برازبندیه === |