confirmed، مدیران
۳۷٬۸۳۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
یک مطالعه ژنتیکی اخیر که در «ژورنال اروپایی ژنتیک بشر» در طبیعت (۲۰۱۹) منتشر شد، نشان داد که جمعیت در غرب آسیا (اعراب)، اروپاییها، آفریقای شمالی، آسیای جنوبی (هندیها) و برخی از آسیاییهای مرکزی رابطه نزدیکی دارند. آنها بسیار متفاوت از آفریقاییهای زیر صحرایی یا جمعیت آسیای شرقی هستند.<ref>Pakstis, Andrew J.; Gurkan, Cemal; Dogan, Mustafa; Balkaya, Hasan Emin; Dogan, Serkan; Neophytou, Pavlos I.; Cherni, Lotfi; Boussetta, Sami; Khodjet-El-Khil, Houssein (2019-12). "Genetic relationships of European, Mediterranean, and SW Asian populations using a panel of 55 AISNPs". European Journal of Human Genetics. 27 (12): 1885–1893. doi:10.1038/s41431-019-0466-6. ISSN 1018-4813. PMC 6871633 Check |pmc= value (help). PMID 31285530. Check date values in: |date= (help)</ref> | یک مطالعه ژنتیکی اخیر که در «ژورنال اروپایی ژنتیک بشر» در طبیعت (۲۰۱۹) منتشر شد، نشان داد که جمعیت در غرب آسیا (اعراب)، اروپاییها، آفریقای شمالی، آسیای جنوبی (هندیها) و برخی از آسیاییهای مرکزی رابطه نزدیکی دارند. آنها بسیار متفاوت از آفریقاییهای زیر صحرایی یا جمعیت آسیای شرقی هستند.<ref>Pakstis, Andrew J.; Gurkan, Cemal; Dogan, Mustafa; Balkaya, Hasan Emin; Dogan, Serkan; Neophytou, Pavlos I.; Cherni, Lotfi; Boussetta, Sami; Khodjet-El-Khil, Houssein (2019-12). "Genetic relationships of European, Mediterranean, and SW Asian populations using a panel of 55 AISNPs". European Journal of Human Genetics. 27 (12): 1885–1893. doi:10.1038/s41431-019-0466-6. ISSN 1018-4813. PMC 6871633 Check |pmc= value (help). PMID 31285530. Check date values in: |date= (help)</ref> | ||
= | =اوستی هاایرانیانی در قلب قفقاز= | ||
منطقه قفقاز با ویژگیهای جغرافیایی خود، سبب پیدایش اقوام گوناگونی شده است، که از زمانهای دور تا کنون، در کنار هم زیسته و طی حوادث بیشماری، تاریخ منطقه را پدید آوردهاند. | |||
منطقه قفقاز با | کاوشهای جدید باستانشناسی حکایت از این امر دارد که قدیمترین نمونه انسان هوموارکتوس قریب به دو میلیون سال قبل در منطقه قفقاز می زیسته است. حتی این احتمال داده میشود که انسان اولیه مهاجرت خود را نه از آفریقا، که از قفقاز آغاز کرده باشد، در صورت اثبات این نظریه، پیوند ایران و قفقاز مستحکمتر خواهد شد. چرا که با بررسیهای صورت گرفته، این مسئله اثبات شده که در سرتاسر شمال ایران و همچنین از دامنههای زاگرس تا خلیج فارس انسان اولیه سکونت داشته است و آثار بدست آمده در شمال شرقی ایران نشان از قدمت یک میلیون ساله انسان در این سرزمین دارد. <ref>دکتر رفیعفر، میزگرد فرهنگ و تمدن مشرقزمین، فصلنامه مطالعات ملی، سال دوم، بهار ۱۳۸۰، ص ص ۲۵، ۲۴، ۲۳</ref> بنابر فرضیه مذکور انسان اولیه به احتمال زیاد از قفقاز به ایران مهاجرت کرده است. اثبات این مسئله خود به تنهایی مقالهای دیگر میطلبد ونیاز به کاوشها و تحقیقات باستانشناسی وسیعتری دارد. | ||
به هر حال، حقیقتی که در مورد قفقاز وجود دارد قدمت و تنوع نژادی و قومی آن است. به طوری که، گفته میشود در ۲ هزار سال قبل حدود ۷۰ قبیله در این منطقه زندگی میکرده است. در این میان تمدن و فرهنگ ایرانی و آریایی با قدمتی ۱۷۰۰ ساله در این منطقه <ref> بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و قفقاز، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، چاپ اول، پیشگفتار، ص ۱۶</ref> - که اقوام ایرانی صاحب تمدن چون سکاها، سازماتها، ماساژتها و آلانها در آن میزیستهاند حضوری چشمگیر داشته است. | |||
حضور ایرانیان در قفقاز از قرن ششم قبل از میلاد بوده است. به این صورت که هخامنشیان مناطقی چون [[گرجستان]] را زیر سلطه خویش در آورده و از آن زمان تا ظهور اسلام رقابتی مستمر بین ایران و روم بر سر تسلط بر منطقه وجود داشته است. | |||
با ورود [[اسلام]] به [[ایران]] در سال ۶۴۲ میلادی، بسیاری از ساکنان قفقاز به پیروی از ایرانیان اسلام آوردند و از سپاهیان [[مسلمان]] استقبال کردند. به طوریکه شهریار حاکم شیروان سراقهبن عمر مأمور فتح منطقه را به گرمی پذیرفت و با مسلمانان علیه ترکهای خزر متحد شد. | |||
در سال ۴۵۴ قمری ترکهای سلجوقی به منطقه لشکرکشی کردند و ملکشاه، تعداد زیادی از ترکان را در منطقه داغستان ساکن کرد، که تا دو قرن حکومت راندند و با حمله مغولان بساط آنها برچیده شد. پس از حمله مغول ، منوچهر شاه، که منتسب به ایرانیان بود، در داغستان حکومتی تشکیل داد و «شماخی» واقع در «شیروان» را مرکز حکومت خود قرار داد. بدنبال آن شاهد حکومت شیروانشاهیان هستیم که سلسلهای ایرانی تبار محسوب میشدند و تا سال ۹۴۲ قمری در قسمتهایی از قفقاز حکم راندند. | |||
با ظهور صفویه شاه طهماسب صفوی با سوءاستفاده از جوانی و نابخردی آخرین شاه شیروانشاهیان، سربازانش را به شیروان اعزام کرد و دولت آنها را برانداخت و به این ترتیب ایران بار دیگر به طور مستقیم بر منطقه حاکم شد. در قرن شانزدهم میلادی منطقه بین عثمانی و ایران تقسیم شد و از قرن ۱۸ میلادی روسها به تدریج منطقه را فتح کردند و سلطه ایرانیان از میان رفت. هدف از ذکر این تاریخ مختصر، روشن کردن این مطلب است که نژاد، تمدن و فرهنگ ایرانی ریشهای عمیق در قفقاز دارد که شناخت آنها میتواند ما را در نزدیکی به مردم این منطقه یاری دهد با توجه به گستردگی موضوع، در این مقاله مختصرا به اوستیها یکی از اقوام ایرانی و آریایی باقیمانده از آن تمدن عظیم میپردازیم. | |||
با | |||
به | ==وجه تسمیه اوستیا== | ||
با دقت در نامهای محلی این قوم که عبارتند از «ایرون» و «دیگورون» و نامهای روسی آنها که عبارتند از آستینی، دیگوری، ایرونی و ایری، نشانههای قومیت ایرانی را در آنها میتوان یافت، چرا که جزء «ایر» در این اسامی همان است که در لفظ «ایران» نیز بکار رفته است، چنانکه گفته میشود نامی که بومیان این سرزمین برخود نهاده بودند «ایرستان» بوده که این نام در زبان روسی و به تبع آن در زبانهای اروپایی به اوستیا تغییر یافته است. <ref> پرفسور کریستن سنآرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، دنیای کتاب ۱۳۶۸، ص ۵۳. و برجیان، حبیب، ریشههای تاریخی جنگهای کنونی در قفقاز، مجله مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره ۳۰، تابستان ۷۹، ص ۱۰۱</ref> | |||
==ویژگیهای جغرافیایی اوستیا== | |||
این منطقه از مناطق بسیار خوش آب و هوای قفقاز محسوب میشود که مورخین از آن تحت عنوان الان سرزمینی که در مغرب دریای خزر قرار دارد یاد کردهاند و در منابع تاریخی از درّالان به عنوان یکی از خرم ترین شهرها نام برده شده است. <ref>مجهول، حدودالعالم من المشرق الی المغرب، ۳۷۲ قمری، به کوشش دکتر منوچهر ستوده، کتابخانه طهوری، تهران ۱۳۶۲، ص ۳۵</ref> | |||
صاحب نزهه القلوب ضمن یاد کردن از الان به عنوان اقلیم پنجم در توصیف آن میگوید: | |||
هوایش به غایت خوب است و بسردی مایل است و حاصلش غلات باشد و علفزارهای نیکو و شکارگاههای خوب فراوان دارد. | |||
این منطقه هم اکنون در قلب قفقاز و در دامنه سلسله جبال قفقاز قرار دارد. مساحت آن ۱۱۹۰۰ کیلومتر مربع میباشد و کل جمعیت آن در حدود ۷۰۰۰۰۰ نفر میباشد. | |||
همسایگان آن شامل داغستان، کاباردینوبالکار، چچن و اینگوش در جمهوری فدراتیو روسیه و جمهوری گرجستان میباشد. این منطقه هماکنون به دو جهموری خودمختار تقسیم شده که عبارتند از: | |||
۱) جمهوری اوستیای شمالی یا آلانیای شمالی، که در جنوب غربی روسیه و بر دامنه شمالی رشته کوههای قفقاز قرار دارد و از جنوب با گرجستان هممرز است. این جمهوری به صورت خودمختار، تابع روسیه است و مساحت آن ۸۰۰۰ کیلومتر مربع و پایتخت آن شهر «ولادی قفقاز» میباشد. این جمهوری دارای ۶ شهر و ۷ شهرک است و جمعیت آن در سال ۱۹۸۵ بالغ بر ۶۱۲۰۰۰ نفر بوده است. ۷۱ درصد از اهالی از مردم اوست و بقیه از روسها، اینقوشها، ارامنه و دیگر ملیتها میباشند. | |||
منابع اصلی این جمهوری شامل ذخایر سرب و روی است. بعلاوه از نظر کشاورزی شرایط مستعدی را دارا میباشد. غلات، نیشکر، انواع میوه و سبزیها و محصولات لبنی از تولیدات اصلی آن محسوب میشوند. | |||
صنایع مهم آن شامل استخراج سرب و روی، معدن، الوار، بافندگی، صنایع غذایی، صنایع تولید فلز، ماشینسازی، تراکتورسازی، صنایع تولید ادوات برقی، مواد شیمیایی و شیشهسازی است. | |||
دانشگاه اوستیای شمالی در حدود ۷۰۰۰ دانشجو دارد که در رشتههای مختلفی چون فیزیک، ریاضیات، شیمی، زیستشناسی، تاریخ، زبانشناسی، اقتصاد و حقوق مشغول به تحصیل هستند. | |||
۲. اوستیای جنوبی: این جمهوری بر روی شیبهای جنوبی رشتهکوههای قفقاز و در شمال تفلیس- مرکز گرجستان- قرار دارد و از شمال با جمهوری خودمختار اوستیای شمالی هم مرز است و تحت سلطه گرجستان میباشد. مساحت آن ۳۹۰۰ کیلومتر مربع و پایتخت آن تسخینوالی است. این ایالت دارای یک شهر و چهار شهرک است و جمعیت آن در سال ۱۹۸۵ بالغ بر ۹۹۰۰۰ نفر بوده است که ۲/۶۶ درصد آنرا اوستیها تشکیل دادهاند و بقیه شامل اینگوشها، گرجیها، روسها، ارمنیها و یونانیها میشوند و در مجموع ۴۰ ملیت در آن سکونت دارند. صنایع آن شامل صنعت معدن، ماشینسازی، الوار، تولید مصالح ساختمانی، صنایع غذایی و دیگر صنایع سبک میشود. مهمترین محصولات کشاورزی آن غلات- گندم، جو، ذرت- است و دامداری نیز در آن رواج دارد. | |||
==زبان، نژاد و مذهب== | |||
مردم اوستیا از نژاد ایرانی و اخلاف آلانها و سکاهایی هستند که قرون وسطی به قفقاز مهاجرت کردند. نژاد اوستیها آمیزهای از ریشههای ایرانی- یافثی است. زبانشان به گروه ایرانی از خانواده زبانهای هند و اروپایی تعلق دارد و جانشین زبان باستانی قبایل آلانی است. | |||
از نظر مذهبی اکثر اوستها مسیحی ارتدوکس بوده و تعداد کمی از آنها مسلمانان سنی مذهبند، که اکثراً در اوستیای شمالی زندگی میکنند. | |||
==خاستگاه قومی، تاریخی و قرابتهای نژادی- زبانی اوستیا با ایران== | |||
قدمت وخاستگاه مردم اوست به چندین سده قبل از میلاد میرسد و از لحاظ نژادی از بازماندگان اقوام ایرانی قفقاز یعنی سکاها (سده هشتم و هفتم پیش از میلاد)، سارماتها (سده چهارم تا یکم پیش از میلاد) و آلانها (سده اول میلادی) هستند. <ref>بهزادی، رقیه، قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالملی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳، ص ۱۹۱</ref> | |||
سارماتها در میان یونانیان و رومیان برای نشان دادن طوایف ایرانی که در سدههای دوم و سوم پیش از میلاد از شرق به غرب و تا دانوب و اروپای غربی پیش رفتند مطرح بودهاند. | |||
به گفته هرودت سارماتها از اقوام ایرانی سکایی بودهاند که از سکاهای جوان و آمازونها شکل یافتند. بقراط نیز در این عقیده با وی همراه است. این قوم متعلق به شعبه شمالی گروه ایرانی زبان ساکن در آسیا بوده که در قرن سوم قبل از میلاد جانشین سکاها در جنوب اوکراین شدند و تا حمله گوتها و هونها در این سرزمین باقی ماندند و با مادها، پارسها و پارتها از نظر نژادی پیوستگی نزدیکی داشتهاند و زبانشان وابسته به زبان اوستایی بوده است که از زبان سکاها گرفته شده است. | |||
در متون کهن اسلامی از آنها به صورت «سرم و سلم» یاد شده<ref>طبری، محمد بن جریر، «تاریخ الرسل و الملوک»، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج۱، تهران، ۱۳۵۲، ص ۱۵۳</ref> و در اساطیر ایرانی از «سلم» به عنوان یکی از پسران فریدون یاد شده که داستان این وجه تسمیه از این قرار است: | |||
«فریدون سر دودمان کیانیان سرزمین زیر فرمان خویش را میان سه فرزندش ایرج، سلم و تور تقسیم کرد و هریک از بخشهای ملک فریدون و نیز اقوام ساکن این بخشها به نام فرمانروایان آنها ذکر شده است». | |||
براین اساس غالب خاورشناسان، قوم سلم را همان طوایف معروف Sarmat یا Saurmat میدانند که ریشهای ایرانی و آریائی داشتهاند. <ref> معین، دکتر محمد، فرهنگ فارسی، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۱، جلد پنجم، ص ۷۹۰.</ref> | |||
در اوستا نیز از سارمتها تحت عنوان «سئیریم» یاد شده و در فرودین یشت بند ۱۴۳ چنین آمده: «فروهرهای مردان پاکدین ممالک ایران را می ستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک ایران را میستاییم. فروهرهای ممالک توران را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک توران را میستاییم، فروهرهای مردان پاکیدن ممالک سئیریم را میستاییم، فروهرهای زنان پاکدین ممالک سئیریم را میستاییم».<ref>«پشتها» گزارش استاد پورداوود، به کوشش دکتر بهرام فرهوشی، چاپ سوم، ج۲، تهران، ۱۳۵۶، ص ۱۰۸</ref> | |||
با | همچنین در مآخذ گرجی آمده که خواهر «فرنواز» فرمانروای سرمت با شاه اوس ازدواج میکند و این ازدواج که در سده سوم پیش از میلاد صورت میگیرد باعث اتحاد در قفقاز میشود. | ||
نام «فرنواز» نامی است ایرانی و نشانگر خاستگاه ایرانی سرمستهاست. | |||
براساس مطالب گفته شده بسیاری از محققان معتقدند که اقوام ایرانی، سکایی و سارمات از یک ریشه و نژاد بودهاند. پروفسور آبایف- که خود از مردم اوستیای شمالی است- در این باره چنین مینویسد: | |||
«اقوام سکایی و سرمتی تنها اقوامی از تیرههای ایرانی بودند که آیین زرتشت به سرزمینشان راه نیافت» وی از دیدگاه زبانشناسی اثبات میکند که منشاء اقوام ایرانی، تورانی- سکایی- و سرمت یکی است. <ref>آبایف، و. ای، شرحی در پیرامون واژهشناسی نامهای خاص ایرانی، ترجمه عنایت الله رضا، مجله بررسیهای تاریخی، سال ۱۲، شماره ۳، ص ۲۴</ref> | |||
سامارتها از آسیای مرکزی به حرکت درآمدند و برسکاها غلبه کردند، گفته میشود آنها در نژاد ایرانی خالصتر از سکاها محسوب میشدهاند و حتی در بعضی از منابع آمده که پارتها شعبهای از سامارتها محسوب میشدهاند. | |||
در کاوشهای باستانشناسی از گورهای سارماتها مربوط به سدههای ۳-۶ پیش از میلاد، وجود ارتباط آنها با ایرانیان کاملاً مشخص است. سرزمین سرمتها از شمال شرقی دریاچه آرال تا رود ولگا امتداد داشته است و از لحاظ اداری بسیار با کفایت بودند. پس از فتح اورسیای غربی بر منطقهای که امروزه در جنوب روسیه واقع است تسلط سیاسی کامل خود را برقرار کردند. | |||
این | این قوم در فنون جنگی مهارتهای زیادی داشتند و از زمرهی اولین اقوامی محسوب میشوند که به علت کمبود آهن از استخوان برای ساخت نوک نیزهها و تیرها استفاده کردند و در کنار آن از استحکامات چوبی محکمی برای نگهداری وسایل نظامی استفاده میکردند. | ||
جنگ به نوعی به عنوان نماد زندگی آنها محسوب میشد به طوری که از آنها به عنوان قومی که بر پشت اسبانشان زندگی میکردند نام برده شده و همین مسئله باعث آن شد که به تدریج قدرتی قوی از آنان در منطقه ایجاد شود و در سال ۳۷۴ میلادی توانستند شکستهای سختی به رومیها وارد کنند. | |||
در کنار این روحیه جنگجویی و سلحشوری از نظر فرهنگی از سطح تمدن بالایی برخوردار بودند به طوری که در لشگرکشیها قومی مخرب محسوب نشده و قصد نابودی شهرها را نداشتند، بلکه موج تازهای از فاتحان ایرانی محسوب میشدند، که قصد گسترش فرهنگ ایرانی را داشتند. | |||
سنگ نوشتههای پانتیکاپیم تانایس البیا بهترین توصیف کننده ریشه زبان و فرهنگ ایرانی آنهاست. از نظر دینی همانند ایرانیان مظاهر طبیعت و آتش را میپرستیدند. زن در میان آنها از موقعیت والایی برخوردار بود به طوری که در میان بعضی از آنها زنسالاری وجود داشته است و زنان بخش مهمی از نیروی جنگی آنها محسوب میشدند، تا آنجا که براساس سنت مرسوم تا زمانی که در جنگ دشمنی را از پای در نمیآوردند حق ازدواج نداشتند. | |||
سامارتها هرگز قومی همگون نبودند و از طوایف مختلفی تشکیل میشدند که مهمترین آنها عبارتند از: یازیگها، (در قرن اول میلادی در حوزههای رود دانوب و تئیس مستقر شدند) روکسولانها (میان دانوب و دن زندگی میکردهاند)، سیراکها، آورسها، آنتاها و آلانها که نیرومندترین آنها محسوب میشدند گفته میشود بتدریج سارماتها نام خود را به طوایف خویشاوند، بخصوص آلانها نسبت دادند. آلانها از اقوام ایرانی سارماتی بودهاند که در حدود دو هزار سال پیش اقوام اسکیفی و سارماتی را متحد کردند و در هزاره یکم میلادی پیدا شدند که از سده اول میلادی از نواحی شمالی دریای مازندران به مناطق جنوبی یعنی جنوب قفقاز کوچ کردند، که در جغرافیای یونانی و رومی و وقایع نویسان چینی قرن اول پیش از میلاد که به آنها اشاره شده است. | |||
آلانها که در بسیاری از منابع غربی از نیاکان آسها، تلقی میشوند، از سده دوم میلادی در جنوب روسیه و غرب آسیا نیرویی عمده محسوب میشدند. بسیاری از باستانشناسان از یکسانی آسها، آلانها و پارتها خبر میدهند و آنها را در زمره اقوام ایرانی قرار میدهند. | |||
محققان در بررسی منابع کهن چینی که مربوط به دوره «هان» میشود، این مسئله را تأیید کردهاند، چرا که در این منابع از پارتها تحت عنوان آن-سیها یاد شده که منابع غربی، آن- سیها را با آسها و آلانها یکی دانستهاند به علاوه در خوارزم از قرن دوم قبل از میلاد از اقوام آئورس نام برده شده که نویسندگان چینی آن راین تسای نوشتهاند و در طی قرن بعد اقوام آئورس به حرکت درآمده و روبجانب غرب نهادند یعنی همان راهی را در پیش گرفتند که سابقاً سکاها و سارماتها دنبال کرده بودند و درنهایت بعد از نیمه اول سده نخست پیش از میلاد نام آئورس محو شد و آنان را آلان خواندند. | |||
همین افراد اشاره دارند به خبری مبنی بر اینکه در سرزمینهای استپ ینتسای عدهای زندگی میکنند که آلان لوئی نام دارند و به همین دلیل پادشاهی آن نام خود را به آلان لوئی تغییر داد استرابو از آنها تحت عنوان آئورسی یاد میکند که با سارماتها پیوستگی خاصی داشتهاند و بر این اساس برخی از دانشمندان آلانها را با سلسله اشکانیان مربوط دانسته اند. کشف بقایای باستانشناسی پارتی در مناطقی واقع در شرق دریای خزر و یکسانی پرچم هردو گروه- که اژدها بوده است میتواند مؤید این مطلب باشد. | |||
به غیر از این در مورد پارتیان چنین مشهور است که آنان قومی جنگجو و بیابانگرد به نام «پارن» بودند که از آسیای مرکزی به ترکستان جنوب غربی تاختند و پس از ورود به فلات ایران، استاندار سلوکی استان «پارتیا» برکنار کردند، دولتی مستقل بوجود آوردند و خود را پارتی نامیدند که نشان از سکونت اولیه آنان در قفقاز و آسیای مرکزی و در کنار آلانها دارد. | |||
در سده دوم میلادی اتحاد قومی پدید آمده در میان اقوام ایرانی نژاد و ایرانی زبان، موجب ظهور دولتی قابل توجه در مرکز و شمال قفقاز شد و آلانها حکومت قدرتمندی را ایجاد کردند. به طوری که پادشاه آنها قادر بود دویست هزار کماندار را در یک زمان به کار گیرد و با داریوش اول علیه سکاها متحد شدند و بعدها از متحدان مهرداد اشکانی بشمار آمدند و در زمان ساسانیان آلان از نواحی ایران محسوب شده و حکمران آن را شاه میخواندند و شاه ساسانی شاه شاهان نامیده میشد. <ref>محمودآبادی، اصغر، پژوهشهایی در تاریخ، فرهنگ و سیاست ایران باستان، دفتر پارینه، اهواز، انتشارات مهزیار، چاپ اول ۱۳۶۸، ص ۲۴۱ و خدادایان، اردشیر، تاریخ ایران باستان هخامنشیها، مجموعهی سوم، نشر به دید، چاپ اول، ۱۳۷۸، صص ۴۷ و ۵</ref> به تدریج سرزمین آلانیا رشد و گسترش زیادی پیدا کرد، بطوریکه جاده ابریشم از سرزمین آنها عبور میکرد و شهر کاشک از مهمترین مراکز تجاری و بازرگانی آنان بشمار میآمد. | |||
به گفته آمیانوس مارسلینوس تاریخنگار بیزانس آنها از هنر و فرهنگ والایی برخوردار بودهاند و خدای مارس را میپرستیدند و در عین حال از قدرت نظامی بالایی برخوردار شدند و شهرهایی چون خیلان و درّالان به عنوان مهمترین مراکز نظامی و استراتژیک آن زمان محسوب میشدند، چنانچه صاحب کتاب حدود العالم در وصف درّالان میگوید: «شهریست چون قلعه بر سر کوه و هر روزی هزار مرد بنوبت باره این قلعه نگاه دارند». در سال ۳۷۲ میلادی، کشورگشایی هونها دولت سارمتها و در رأس آنها آلانها را ساقط و منقرض ساخت و ضربات سختی به تمدن آنها وارد کرد. <ref>سدییو، رنه، پرواز بر فراز تاریخ جهان، ترجمهٔ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، شرکت نشر آشتیانی، چاپ اول ۱۳۶۸ صص ۱۱۸ و ۱۲۱</ref> آمیانوس مارسلینوس درباره حمله هونها به سرزمین آلانها چنین شرح میدهد: «هونها از سرزمین آلانها گذشتند، بسیاری را کشتند و مورد نهب و غارت قرار دارند و متعاقب آن در سرزمینهای پرمحصول وسیعی، به غارت و چپاول دست زدند» این حملات مردم آلان را به دو شعبه تقسیم کرد: عدهای بسمت غرب مهاجرت کردند و به اروپا وارد شدند و در سراسر سده چهارم میلادی به همراه هونها در جنگهای اروپا شرکت کردند و گروهی دیگر در منطقه باقی ماندند که در اینجا اشارهای به سرنوشت هر دو گروه خواهیم داشت.<ref>اوستی ها, ایرانیانی در قلب قفقاز - ویستا | |||
https://vista.ir › ... › علوم انسانی | |||
</ref> | |||
=پانویس= | =پانویس= |