پرش به محتوا

صفویه: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۲٬۸۶۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ مهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۷: خط ۷۷:


دوره ریاست شیخ صفی تماس‌های منظم بین اردبیل و مریدان طریقت صفویه در سایر مناطق بوجود آورد و توانست تا آناتولی شرقی و سوریه گسترش یابد. با به رهبری رسیدن جنید فرزند ابراهیم در سال ۸۵۱ق نهضت وارد مرحله جدیدی شد و تمایل خود را به قدرت دنیوی و پادشاهی بسیار نشان داد و اولین رهبر صفویه بود که لقب سلطان را گرفت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۱۵</ref>  
دوره ریاست شیخ صفی تماس‌های منظم بین اردبیل و مریدان طریقت صفویه در سایر مناطق بوجود آورد و توانست تا آناتولی شرقی و سوریه گسترش یابد. با به رهبری رسیدن جنید فرزند ابراهیم در سال ۸۵۱ق نهضت وارد مرحله جدیدی شد و تمایل خود را به قدرت دنیوی و پادشاهی بسیار نشان داد و اولین رهبر صفویه بود که لقب سلطان را گرفت.<ref>سیوری، ایران عصر صفوی، ص۱۵</ref>  
=صفویه و تشیع=
==رسمی شدن مذهب شیعه==
صفویه در دوران حکومت خود [[تشیع]] را مذهب رسمی ایران اعلام کردند. با اینکه برخی از پژوهشگران از آمادگی اجتماعی ایرانیان برای قبول تشیع سخن رانده و به گسترش تشیع در سال‌های پیش از قدرت گیری صفویان در ایران اشاره کرده‌اند،<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین،‌فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۲۱</ref> منابع تاریخ صفویان، به اقدامات سختگیرانه شاه اسماعیل صفوی برای رسمیت بخشیدن به آیین تشیع در ایران معترفند.
شاه اسماعیل دستور داد خطیبان مساجد خطبه به نام امامان دوازدگانه بخوانند و خلفای سه‌گانه را لعن و نفرین کنند. وی همچنین گروهی به نام تبرائیان را تشکیل داد که در خیابان‌ها حرکت می‌کردند و با صدای بلند لعن خلفا می‌گفتند.[<ref>قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، ج۱، ص: ۷۳</ref> شاه اسماعیل همچنین دستور داد اذان را به روش شیعیان بگویند و هر کس نماز را به مذهب امامیه برپا نکند از دم تیغ بگذرانند.<ref>جنابدی، روضه الصفویه، ص۱۵۴</ref> برخی از منابع از قتل تعداد زیادی از مخالفان تشیع که در برابر سیاست جدید مذهبی ایستادگی می‌کردند، سخن رانده‌اند.<ref>شیخ نوری و پرغو، چگونگی رسمیت یافتن تشیع توسط صفویان، ص۴-۵</ref> در مقابل، برخی پژوهشگران علی رغم تهدیدهای شاه اسماعیل، تغییر آیین ایرانیان به تشیع را، حرکتی آرام و تدریجی و بدون برخورد دانسته‌اند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۳۴</ref> برخی نیز گزارش‌هایی را که درباره شدت عمل اسماعیل نسبت به شیعیان در منابع عصر صفوی منعکس شده حاصل داستان پردازی تاریخ نگاران به شمار آورده و با واقعیت تاریخی مطابق نمی‌دانند و به ارائه شواهدی علیه چنین انگاره‌ای پرداخته‌اند.<ref>صفا و رضایی، آرایه‌های داستانی منابع عصر صفوی و رسمیت تشیع در ایران، ص۱۰۸، ۱۱۵</ref>
در کنار سختگیری بر اهل سنت و اجبار مردم به اظهار تشیع، شاه اسماعیل صفوی از روش‌های دیگری برای گسترش تشیع بهره گرفت. از جمله این روش‌ها دعوت از علمای شیعه برای مهاجرت به ایران بود. پس از مدتی با ورود علمای شیعه، مدارس شیعه و مراکز علمی در ایران تشکیل شد. برگزاری آیین‌های شیعی از جمله عزاداری محرم از دیگر اقدامات صفویان بود که در برانگیختن احساسات مذهبی و در نتیجه گسترش ‌و تثبیت مذهب تشیع موثر بود.<ref>فروغی، کارکرد مراسم سوگواری عاشورا در رسمی شدن مذهب شیعه، ۶۷-۶۸</ref>
==تشیع و هویت ملی در حکومت صفویه==
پژوهشگران معاصر، حکومت صفویه را نخستین حکومت ملی ایران می‌دانند. برخی، رسمی و فراگیر شدن مذهب شیعه در ایران را عاملی اساسی در شکل‌گیری هویت ملی در عصر صفوی به شمار آورده‌اند که به یکپارچگی مردم ایران و در نتیجه توانمندی آنان را در برابر دشمنان سنی مذهب در پی داشت. در این رویکرد مذهب شیعه، عاملی برای وحدت بخشی به جامعه ایرانی و در عین حال ایجاد تمایز و تشخص ایرانیان در برابر دشمنانش، بخصوص حکومت عثمانی بود.<ref>گودرزی، کارکرد هویت بخش مذهب شیعه در دوره صفویه، ص۶۲-۶۳</ref>
==ارتباط علمای شیعه و صفویان==
با اینکه در مرحله آغازین تشکیل حکومت صفویه،‌ علمای شیعه نقشی در تشکیل حکومت نداشتند، در اواخر دوران سلطنت شاه اسماعیل صفوی، علما به ساختار حکومتی صفویان وارد شدند و عهده‌دار مناصبی مانند صدارت و قضاوت شدند. از دوران سلطنت شاه طهماسب صفوی، ورود فقها به دربار صفوی سرعت بالاتری یافت. همزمان از سوی محقق کرکی نظریه تازه‌ای مطرح شد که حضور علما در دربار را از نظر شرعی توجیه می‌کرد. بر اساس این نظریه، حکومت در زمان امام معصوم از اختیارات [[فقیه]] جامع الشرایط است اما این فقیه می‌تواند از روی مصلحت قدرت سیاسی مشروع خود را به سلطان واگذار کند. شاه طهماسب این نظریه را پذیرفت و خود را نایب فقیه جامع الشرایط خواند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین،‌فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۱۲۱</ref>
بدین ترتیب هر چند موقعیت علما در طول حکومت صفویان با فراز و فرودهایی همراه بود، آنان همیشه نقشی تعیین کننده و موثر در ساختار سیاسی حکومت صوفیان داشتند. علما در این دوران با بر عهده داشتن مناصب مختلف به امور شرعی مانند قضاوت، رسیدگی به موقوفات، امامت جمعه و... می‌پرداختند. با وجود این باید در نظر داشت که علما را شاهان بر مناصب دینی می‌گماشتند و قدرت علما همواره با قدرت شاه و درباریان محدود می‌شد. برخی از شاهان صفوی مانند شاه عباس اول، اختیارات محدودتری برای علما و سایر مناصب قائل می‌شدند و برخی از شاهان صفوی مانند شاه عباس دوم نقش بیشتری برای علما در تصمیم‌گیری درباره مسائل دینی و حکومتی قائل می‌شدند.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۲، ص۱۲۳</ref>
==مناصب علما==
<big>صدرالاسلام</big> این منصب از زمان شاه اسماعیل اول تشکیل شد. منصب صدارت در بیشتر عمر حکومت صفویان بالاترین منصب دینی بود. میزان قدرت صدر، تا حدودی بستگی به شخصیتی که عهده‌دار این منصب بود بستگی داشت. هنگامی که صاحب منصب صدر از علمای تراز اول بود قدرت و نفوذ کلام او بر شاه و درباریان بیشتر بود.
نظارت بر امور قاضیان، و علما و سادات و اداره مدارس و مساجد بر عهده صدر الاسلام بود. از مهم‌ترین وظایف صدر الاسلام، مدیریت اوقاف بود. این منصب از نیمه دوم دولت صفوی به دو بخش تقسیم شد،‌ صدر خاصه و صدر عامه. صدر خاصه مسئول اداره موقوفات حکومتی و دولتی بود و صدر عامه بر اوقاف غیر دولتی نظارت داشت.<ref>شاردن، سفرنامه شاردن، ج۴، ص۱۳۳۶-۱۳۳۷</ref>
<big>شیخ الاسلام</big> نخستین بار لقب شیخ‌ الاسلام را شاه طهماسب درباره محقق کرکی به کار برد. طهماسب که به محقق کرکی احترام زیادی می‌گذاشت با این منصب در واقع او را بالاتر از صدر قرار داد و اختیارات زیادی حتی در امور حکومتی به او تفویض کرد. از دیگر افرادی که منصب شیخ الاسلامی داشتند می‌توان به سید حسین مجتهد کرکی، شیخ بهایی (م.۱۰۳۰ ق.)، محمد باقر سبزواری (م۱۰۹۰ ق.) و علامه مجلسی (م۱۱۱۰ ق.) اشاره کرد.
از دیگر مناصب علما در دربار صفویان می‌توان به وکیل حلالیات اشاره کرد که به فرمان برخی از شاهان صفوی که سعی داشتند اموال خاص خود را به شیوه حلال به دست آورند به کار گماشته می‌شد. امامت جمعه دیگر سمت رسمی علما بود که تعیین آن معمولا بر عهده شیخ الاسلام بود. ملاباشی نیز منصبی بود که در زمان شاه سلطان حسین به محمد باقر خاتون آبادی تعلق گرفت که شاه به او علاقه بسیار داشت و او را از شیخ الاسلام بالاتر می‌دانست.<ref>جعفریان، صفویان در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج۱، ص۲۳۶-۲۴۳</ref>
==علمای مخالف حکومت==
با اینکه تعامل بیشتر علمای شیعه با حکومت صفوی، دوستانه بود، برخی از علمای شیعه بر اساس نظریاتی که همکاری عالمان با حکومت‌های دنیوی را ناصحیح قلمداد می‌کرد، از حکومت کناره می‌گرفتند و علمایی را که با حکومت همکاری داشتند سرزنش می‌کردند. شیخ ابراهیم قطیفی، مقدس اردبیلی (م.۹۹۳ق.)، [[صدرالمتالهین شیرازی]] و [[شیخ حسن عاملی]] (م. ۱۰۱۱ق.) از جمله چهره‌های شاخصی بودند که همکاری و سازش علما با حکومت صفویان را نادرست می‌دانستند.<ref>درباره نظر این دسته از فقها نک:‌ رجبی، فقیهان عصر صفوی درباره تعامل با حکومت‌ها،‌ص ۵۹-۶۸</ref>
==تشیع و تصوف در عصر صفویه==
حکومت صفویان خاستگاهی صوفیانه داشت و بر پایه حمایت انبوه پیروان این فرقه که به قزلباشان نامبردار بودند استوار بود. بعد از تاسیس حکومت، رئیس طریقه صفویه در عین حال شاه و هم مرشد کامل بود. بخش اصلی نیروی نظامی صفویان را نیز همین گروه قزلباشان تشکیل می‌دادند. اما پیوند نزدیک شاه و قزلباشان بعد از مدتی کوتاه به اختلاف و کشمکش انجامید. شاه طهماسب که تلاش می‌کرد از قدرت و نفوذ قزلباشان بکاهد، در عمل به فقهای شیعه نزدیک شد.
اختلاف فقها و علمای شیعه با گروه‌های صوفیه ریشه‌ای قدیم داشت و با قدرت یابی علما در حکومت صفویه این اختلاف ظهوری تازه یافت. مخالفت با تصوف در آثار علمای شیعه کم کم رو به فزونی گذاشت و در اواخر حکومت صفویان به دشمنی شدید و آشکاری تبدیل شد که به نگارش آثار علمای شیعه در رد و حتی تکفیر صوفیان انجامید.<ref>تشکری و نقیبی، تعامل و تقابل تصوف و تشیع در عصر صفوی، ص۵۸-۶۰</ref> نماد ستیز آشتی ناپذیر علما با صوفیان را علامه محمد باقر مجلسی بود که در اواخر حکومت صفویان مقامی پر ارج یافت و آثاری در رد صوفیان نگاشت وی همچنین با استفاده از مقام شیخ الاسلامی، اقدامات عملی در محدود کردن فعالیت صوفیان صورت داد.<ref>جعفریان، صفویه در عرصه دین،‌ فرهنگ و سیاست، ج۲، ص۵۶۸</ref>در دوران سلطان حسین، برخوردهایی با صفویه و خانقاه‌های ایشان صورت گرفت و سعی شد از ارتباط مردم با صوفیان جلوگیری شود.


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۷٬۴۰۴

ویرایش