۴۹۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
| 1374هـ | |1374هـ | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
| محمد عبده | |محمد عبده | ||
حسن طویل | حسن طویل | ||
احمد ابی خطوه | احمد ابی خطوه | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
عبدالمجید سلیم در سال 1302ق در يكى | عبدالمجید سلیم در سال 1302ق در يكى ازشـهركهاى «مـدينه الشهداء» به نام «ميت شهالة»<ref> قريه «ميت شـهالة» از شـهركهاى «مدينهالشهداء» منوفيه است. ياقوت میگويد: «منوف» از روستاهاى مصر قديم است كه در فتوحات مـصر نـيز نـامى از آن برده میشود. معمولاً واژه كورة هم به آن اضافه میكنند و «كورة رمسيس و منوف» میگويند. جايى كه از كشتزارها و آبادیها... پايينتر اسـت و بـه بخش كورة آن، امروزه منوفيه میگويند. معجمالبلدان، ج 5، ص 216؛ المعجم الوسيط، ج 1، ص 386 «توضيح واژه ريف.»</ref> متولد شد. عبدالمجيد از اوان كودكى بـه تيزهوشى و زيركى شناخته میشد و در سايۀ تربيت والدين، دوران كودكى را در روستاى كوچك خود «ميت شهاله» به دور از غوغاهاى معمول و تأثيرات ناشى ازتهاجم خارجى و... گـذراند. وى هـمانند ديگـر كودكان روستا با خواندن و نوشتن ابتدايى آشنا شد. با اين تفاوت كه تربيت و آمـوزش وى بـا علاقه و انگيزه و جديّت از سوى والدين پیگيرى شد تا جايى كه كل قرآن مجيد را حفظ كرد. <br>در سالهاى آغازين قرن نوزدهم هـمزمان بـاگرايش جـوانان عربى و مصرى به تحصيل علوم غربى عبدالمجيد بار سفر را بست و به سوى كانـون عـلم و ايمـان يعنى الأزهر رهسپار شد. | ||
در سالهاى آغازين قرن نوزدهم هـمزمان بـاگرايش جـوانان عربى و مصرى به تحصيل علوم غربى عبدالمجيد بار سفر را بست و به سوى كانـون عـلم و ايمـان يعنى الأزهر رهسپار شد. | |||
=استادان عبدالمجيد در الازهر= | =استادان عبدالمجيد در الازهر= | ||
وى در ايندوره از محضر اساتيد بزرگ و محدثان نامدارى سود برد و دروس ادبى، كلامى، حديثى، تفسيرى، فقهى و... را با موفقيت پشت سر گذاشت. او به درس امام محمد عبده حاضر شد و پنجسال بر آن مداومت كرد. همچنين به درس شيخ حسن طويل و عالم بزرگوار احمد ابى خطوه و بـزرگان ديگـرى از ائمه و محدثان حاضر شـد. <br> | وى در ايندوره از محضر اساتيد بزرگ و محدثان نامدارى سود برد و دروس ادبى، كلامى، حديثى، تفسيرى، فقهى و... را با موفقيت پشت سر گذاشت. او به درس امام محمد عبده حاضر شد و پنجسال بر آن مداومت كرد. همچنين به درس شيخ حسن طويل و عالم بزرگوار احمد ابى خطوه و بـزرگان ديگـرى از ائمه و محدثان حاضر شـد. <br>در ميان اساتيد سليم، شيخ محمد عبده (1905 ـ 1849م) كه در سال 1888م به عنوان مفتى اعظم مصر برگزيده شد، <ref>رسالة الاسلام، سال 6، ص 431، به نقل از الاهرام.</ref> تأثيرگذارترين استاد در حيات مذهبى و سياسى عبدالمجيد بود. <br> | ||
در ميان اساتيد سليم، شيخ محمد عبده (1905 ـ 1849م) كه در سال 1888م به عنوان مفتى اعظم مصر برگزيده شد، <ref>رسالة الاسلام، سال 6، ص 431، به نقل از الاهرام.</ref> تأثيرگذارترين استاد در حيات مذهبى و سياسى عبدالمجيد بود. <br> | |||
الته قابل ذکر است با توجه به اینکه عبدالمجيد در سال 1882 م. به دنيا آمده و محمد عبده در سـال 1905م وفـات يافته هنگام رحلت استاد، جوانى 23 ساله بوده و بعد از آن هم تا سـه سـال (1908 م.) فـارغالتحصيلى او به طول كشيده است، <ref>پيشين، ص 306 و موسوعة اعلام مصر فى قرن العشرين، جلد4،ص318.</ref> میتوان گفت احـتمالاً مدت پنج سال حضور وى در محضر استاد بين سالهاى (1900 تا 1905) بوده است؛ يعنى از 18 سـالگى تا 23 سالگى عبدالمجيد. <br> | الته قابل ذکر است با توجه به اینکه عبدالمجيد در سال 1882 م. به دنيا آمده و محمد عبده در سـال 1905م وفـات يافته هنگام رحلت استاد، جوانى 23 ساله بوده و بعد از آن هم تا سـه سـال (1908 م.) فـارغالتحصيلى او به طول كشيده است، <ref>پيشين، ص 306 و موسوعة اعلام مصر فى قرن العشرين، جلد4،ص318.</ref> میتوان گفت احـتمالاً مدت پنج سال حضور وى در محضر استاد بين سالهاى (1900 تا 1905) بوده است؛ يعنى از 18 سـالگى تا 23 سالگى عبدالمجيد. <br> | ||
مـحمد عـبده در اين دوره، به اصلاحات دينى و فرهنگى و حتى اجتماعى دست زده بود. او حتى به مقام مفتى مصر هم رسيده بود و در سه زمينه (دانشگاه الازهر، اوقاف، دادگاههاى شرعى) فعاليت میكرد و از نظر سياسى به شدت تحت فشار حـكومت خديو توفيق و فرماندار انگليسى مصر (لردكرومر) قرار داشت. | مـحمد عـبده در اين دوره، به اصلاحات دينى و فرهنگى و حتى اجتماعى دست زده بود. او حتى به مقام مفتى مصر هم رسيده بود و در سه زمينه (دانشگاه الازهر، اوقاف، دادگاههاى شرعى) فعاليت میكرد و از نظر سياسى به شدت تحت فشار حـكومت خديو توفيق و فرماندار انگليسى مصر (لردكرومر) قرار داشت. | ||
=وقايع دوران تحصيل = | =وقايع دوران تحصيل= | ||
در زمانى كه كشور مسلمان مصر، تحت حاكميت خديو عباس حلمى (1914 ـ 1892م.) و زيرپرچم و سلطه انگليس قرار داشت و دوران تلخ ذلت را تجربه میكرد، عبدالمجيد سليم به آينـدهای آزاد و اسـلامى براى مصر میانديشيد و با اين روحيه تحصيلاتش را ادامه میداد تا اينكه با گذرسالها، در سن 26 سالگى (1918 ميلادى) توانست با درجه عالى از الأزهر فارغالتحصيل شود. دراين دوره از زندگى علمىِ عبدالمجيد سليم، الأزهر شـاهد تـغيير و تـحولات عملى و ادارى بود و تلاشهاى زيادى صورت مـیگرفت تـا اين مـركز تبديل به مكانى منطبق با شرايط روز و پاسخگو به نيازهاى علمى، مذهبى و سياسى روز گردد.<ref> در قرن نوزدهم، جنبشى فرهنگى و آموزشى در مصر پديد آمد و جـوانان بـه سـوى فرهنگ نوين گرايش پيدا كردند و صدها نفر براى تحصيل عازم اروپا شـدند و مدارس جديد در مصر تأسيس شد. با اين وضع، الأزهر با روش قديمى نمیتوانست در جذب جوانان موفق باشد. به همين دليل مـدتى مـتروك مـاند. در پى اقدامات اصلاحگرايانه كه سالها از 1872 تا 1936 به طول كشيد، به صورت مدرن و مـتشكل از سـه دانشكده (اصول دين، حقوق اسلامى و زبان و ادبيات عرب) درآمد و دانشجويان قبل از ورود به رشتههاى تخصصى، دروس مقدماتى و عمومى را در دو دوره مـقدماتى و مـتوسطه مـیگذرانند. هنوز هم برخى كلاسها به روش سابق، يعنى نشستن دور استاد، اداره میشود. (بـیآزار شـيرازى، 1377، ص 391؛ خـفاجى، ج 1، ص181). </ref> عبدالمجيد سليم در اين دوره شاهد وضع قوانينى، نظيرقانون تشكيل مجلس اداره الازهـر، امـتحان گـرفتن از كسانى كه میخواستند در الأزهر تدريس كنند، نحوه هـزينه شـهريهها در الازهر (در سال 1895 م.)، قانون مدارج علمى و بالأخره قانون جامع الأزهر(در سال 1896 م.) بود. <br> | در زمانى كه كشور مسلمان مصر، تحت حاكميت خديو عباس حلمى (1914 ـ 1892م.) و زيرپرچم و سلطه انگليس قرار داشت و دوران تلخ ذلت را تجربه میكرد، عبدالمجيد سليم به آينـدهای آزاد و اسـلامى براى مصر میانديشيد و با اين روحيه تحصيلاتش را ادامه میداد تا اينكه با گذرسالها، در سن 26 سالگى (1918 ميلادى) توانست با درجه عالى از الأزهر فارغالتحصيل شود. دراين دوره از زندگى علمىِ عبدالمجيد سليم، الأزهر شـاهد تـغيير و تـحولات عملى و ادارى بود و تلاشهاى زيادى صورت مـیگرفت تـا اين مـركز تبديل به مكانى منطبق با شرايط روز و پاسخگو به نيازهاى علمى، مذهبى و سياسى روز گردد.<ref> در قرن نوزدهم، جنبشى فرهنگى و آموزشى در مصر پديد آمد و جـوانان بـه سـوى فرهنگ نوين گرايش پيدا كردند و صدها نفر براى تحصيل عازم اروپا شـدند و مدارس جديد در مصر تأسيس شد. با اين وضع، الأزهر با روش قديمى نمیتوانست در جذب جوانان موفق باشد. به همين دليل مـدتى مـتروك مـاند. در پى اقدامات اصلاحگرايانه كه سالها از 1872 تا 1936 به طول كشيد، به صورت مدرن و مـتشكل از سـه دانشكده (اصول دين، حقوق اسلامى و زبان و ادبيات عرب) درآمد و دانشجويان قبل از ورود به رشتههاى تخصصى، دروس مقدماتى و عمومى را در دو دوره مـقدماتى و مـتوسطه مـیگذرانند. هنوز هم برخى كلاسها به روش سابق، يعنى نشستن دور استاد، اداره میشود. (بـیآزار شـيرازى، 1377، ص 391؛ خـفاجى، ج 1، ص181). </ref> عبدالمجيد سليم در اين دوره شاهد وضع قوانينى، نظيرقانون تشكيل مجلس اداره الازهـر، امـتحان گـرفتن از كسانى كه میخواستند در الأزهر تدريس كنند، نحوه هـزينه شـهريهها در الازهر (در سال 1895 م.)، قانون مدارج علمى و بالأخره قانون جامع الأزهر(در سال 1896 م.) بود. <br> | ||
علاوه بر اين امور، عبدالمجيد سليم در اين دوره با وقايع تلخى هم روبه رو بود؛ درگـذشت اسـاتيد بزرگوارش و نـيز شخصيتهاى علمى و اصلاحگر بزرگ در مصرِ تحت سلطه روح او را میآزرد. او درسال 1897م. از وفات سيد جمالالدين اسدآبادى آغـازگر نـهضت اصلاحگرى اسلامى مطلع شد و به فاصله پنج سال از اين ماجرا، از درگذشت عبدالرحمن كواكبى (1902م.) برجستهترين شـخصيت پيرومـكتب اتـحاد اسلامى سيد جمالالدين و محمد عبده، آگاهى يافت. كواكبى اهل حلب و ايرانیالاصل بود او در سال 1899م. بعد از هـجرت بـه مصر، منصب قضاوت شرعى را عهدهدار شد و بعد ازمسافرت به كشورهاى ديگر به مـصر بـازگشت و بـا محمد عبده كه حاصل افكار جمالالدين بود، آشنا شد.<ref> (موثقى، 1371، ج 2، ص 57ـ52). </ref> اما بزرگترين مصيبتى كه عبدالمجيد به آن دچار شـد، درگـذشت استاد فرزانه و پيشواى عزتطلب او شيخ محمد عبده بود كه در سال 1905م. روى داد. <br> | علاوه بر اين امور، عبدالمجيد سليم در اين دوره با وقايع تلخى هم روبه رو بود؛ درگـذشت اسـاتيد بزرگوارش و نـيز شخصيتهاى علمى و اصلاحگر بزرگ در مصرِ تحت سلطه روح او را میآزرد. او درسال 1897م. از وفات سيد جمالالدين اسدآبادى آغـازگر نـهضت اصلاحگرى اسلامى مطلع شد و به فاصله پنج سال از اين ماجرا، از درگذشت عبدالرحمن كواكبى (1902م.) برجستهترين شـخصيت پيرومـكتب اتـحاد اسلامى سيد جمالالدين و محمد عبده، آگاهى يافت. كواكبى اهل حلب و ايرانیالاصل بود او در سال 1899م. بعد از هـجرت بـه مصر، منصب قضاوت شرعى را عهدهدار شد و بعد ازمسافرت به كشورهاى ديگر به مـصر بـازگشت و بـا محمد عبده كه حاصل افكار جمالالدين بود، آشنا شد.<ref> (موثقى، 1371، ج 2، ص 57ـ52). </ref> اما بزرگترين مصيبتى كه عبدالمجيد به آن دچار شـد، درگـذشت استاد فرزانه و پيشواى عزتطلب او شيخ محمد عبده بود كه در سال 1905م. روى داد. <br> | ||
ويژگى اين دوره از زندگى عـبدالمجيد سـليم، تـلاش انديشمندان و دلسوزان اسلامى، براى بازگرداندن عزّت اسلامى به جهان اسلام و ايجاد نهضتهاى اصلاحگرى دينى است. از اينرو عـبدالمجيد در يكى از حـساسترين قـلههاى وقايع مربوط به جهان اسلام قرار داشت. در اين بين بايد به حركتهايى كه عبدالمجيد بـعدها ادامـه دهنده آن شد، يعنى روند تاريخى تقريب و وحدت اسلامى نيز توجه كرد. زمانى كه عبدالمجيد دو سال تا فارغالتحصيلى فاصله داشـت، عـلامه شرفالدين موسوى عاملى در مصر با سليم بشرى، مفتى مصر ارتباطات علمى برقرار كرده و در مـسير شـناخت و ارتباط بيشتر مذاهب اسلامى، تلاش میكرد، كه حـاصل اين تـلاش، كتـاب گرانقدر «المراجعات»میباشد. <ref> ر.ك: پيشين، ص 272ـ260. </ref> به اين تـرتيب، وى بـا رئيس علماى مصر، سليم بشرى (1335 ـ1284 ق) آشنا شد و هر دو براى درد مشترك، گام بر میداشتند. اهـميت اين رويداد آنجا روشنمیشود كه بدانيم عبدالمجيد سليم، دقـيقاً رهنورد همين مـسيرى اسـت كه در دوران جـوانى و تحصيل او، سليم بشرى و سيد عبدالحسين شـرفالّدين پى ريخـتهاند و نهايت كار عبدالمجيد سليم هم توسط شاگردش شيخ محمود شلتوت به اين آرمان میرسد كه: «اتـحاد اسـلامى و پيمان برادرى وقتى بهدست میآيد كه شـما مذهب شيعه را آزاد اعلام كنـيد و آن را مـانند يكى از مذاهب چهارگانه بدانيد. بايدنظر شـافعى و حـنفى و مالكى و حنبلى به شيعه و پيروان آلمحمد عليهمالسلاممانند نظرشان به يكديگرباشد تا در اثر اين احـترام اخـتلافات مسلمانان برطرف شود». <ref>پيشين، ص28. </ref> | ويژگى اين دوره از زندگى عـبدالمجيد سـليم، تـلاش انديشمندان و دلسوزان اسلامى، براى بازگرداندن عزّت اسلامى به جهان اسلام و ايجاد نهضتهاى اصلاحگرى دينى است. از اينرو عـبدالمجيد در يكى از حـساسترين قـلههاى وقايع مربوط به جهان اسلام قرار داشت. در اين بين بايد به حركتهايى كه عبدالمجيد بـعدها ادامـه دهنده آن شد، يعنى روند تاريخى تقريب و وحدت اسلامى نيز توجه كرد. زمانى كه عبدالمجيد دو سال تا فارغالتحصيلى فاصله داشـت، عـلامه شرفالدين موسوى عاملى در مصر با سليم بشرى، مفتى مصر ارتباطات علمى برقرار كرده و در مـسير شـناخت و ارتباط بيشتر مذاهب اسلامى، تلاش میكرد، كه حـاصل اين تـلاش، كتـاب گرانقدر «المراجعات»میباشد. <ref> ر.ك: پيشين، ص 272ـ260. </ref> به اين تـرتيب، وى بـا رئيس علماى مصر، سليم بشرى (1335 ـ1284 ق) آشنا شد و هر دو براى درد مشترك، گام بر میداشتند. اهـميت اين رويداد آنجا روشنمیشود كه بدانيم عبدالمجيد سليم، دقـيقاً رهنورد همين مـسيرى اسـت كه در دوران جـوانى و تحصيل او، سليم بشرى و سيد عبدالحسين شـرفالّدين پى ريخـتهاند و نهايت كار عبدالمجيد سليم هم توسط شاگردش شيخ محمود شلتوت به اين آرمان میرسد كه: «اتـحاد اسـلامى و پيمان برادرى وقتى بهدست میآيد كه شـما مذهب شيعه را آزاد اعلام كنـيد و آن را مـانند يكى از مذاهب چهارگانه بدانيد. بايدنظر شـافعى و حـنفى و مالكى و حنبلى به شيعه و پيروان آلمحمد عليهمالسلاممانند نظرشان به يكديگرباشد تا در اثر اين احـترام اخـتلافات مسلمانان برطرف شود». <ref>پيشين، ص28. </ref> | ||
=اوضـاع فـرهنگى مصر در زمـان عـبدالمجيد سـليم = | =اوضـاع فـرهنگى مصر در زمـان عـبدالمجيد سـليم= | ||
وقوع جنگ جهانى بـين سالهاى 1939 تا 1945، وضع كشور مصر را نيز آشفته ساخت و اين كشور اسيرِ دست انگليس را با تلاطم ديگـر روبـهرو كرد. در اين سالها حزب وفد كه با امضاى مـعاهده1936 بـا انـگليس، مـصر را دربـند نمود و به جـدايى حـزب سعد زغلول از مردم انجاميد، در سال 1942 باپشتيبانى تانكهاى انگليس به قدرت رسيد و با ويژگى غيرمذهبى ظاهر شـد و شـعار «دين براى خدا و وطن براى همه و حق مـافوق قـدرت و مـلّت بـرتر از حـكومت اسـت» سرداد. <ref> احزاب سياسى در مصر،ص109. </ref> <br> | وقوع جنگ جهانى بـين سالهاى 1939 تا 1945، وضع كشور مصر را نيز آشفته ساخت و اين كشور اسيرِ دست انگليس را با تلاطم ديگـر روبـهرو كرد. در اين سالها حزب وفد كه با امضاى مـعاهده1936 بـا انـگليس، مـصر را دربـند نمود و به جـدايى حـزب سعد زغلول از مردم انجاميد، در سال 1942 باپشتيبانى تانكهاى انگليس به قدرت رسيد و با ويژگى غيرمذهبى ظاهر شـد و شـعار «دين براى خدا و وطن براى همه و حق مـافوق قـدرت و مـلّت بـرتر از حـكومت اسـت» سرداد. <ref> احزاب سياسى در مصر،ص109. </ref> <br> | ||
برخى از استفتاهايى كه از شيخ عبدالمجيد سليم میشد، و پاسخهاى وى، گوشههايى از اوضاع فرهنگى آن دوره را نشان میدهد. در يكى از استفتاها (24 رجب 1362) بانويى از خانوادهای مذهبى مینويسد: «شوهرم كه اوايل مرا دعوت به حجاب كامل و... مـیكرد، اينك زنان فريبكار را بيرون خانه میبيند و از من میخواهد بدون روسرى و جوراب و... در گردشها و... حاضر شوم و در صورت امتناع مرا تهديد به طلاق میكند». اين استفتا به تنهايى میتواند نشاندهنده اوضاع دينى وفرهنگى بخشى از جامعه مـصر آن روز بـاشد؛ دورهای كه در آن به تدريج استحاله فرهنگى آغازمیشد. <br> | برخى از استفتاهايى كه از شيخ عبدالمجيد سليم میشد، و پاسخهاى وى، گوشههايى از اوضاع فرهنگى آن دوره را نشان میدهد. در يكى از استفتاها (24 رجب 1362) بانويى از خانوادهای مذهبى مینويسد: «شوهرم كه اوايل مرا دعوت به حجاب كامل و... مـیكرد، اينك زنان فريبكار را بيرون خانه میبيند و از من میخواهد بدون روسرى و جوراب و... در گردشها و... حاضر شوم و در صورت امتناع مرا تهديد به طلاق میكند». اين استفتا به تنهايى میتواند نشاندهنده اوضاع دينى وفرهنگى بخشى از جامعه مـصر آن روز بـاشد؛ دورهای كه در آن به تدريج استحاله فرهنگى آغازمیشد. <br> | ||
عبدالمجيد در پاسخ به اين استفتا، ضمن اعلام حرمت خروج زن با حالت آشكار كردن زينتها،به آيه 31 نور تمسّك میكند و مینويسد: «خِمار، مقنعه است كه زن بـر سرش میاندازد... زنان بايد گردن و سينه خود را از نامحرم بپوشانند و اگر شوهر چنان امر كند، اطاعتش حرام است، چون امر به معصيت كرده و رسولاكرم صلیاللهعليه وآله فرموده: لا طاعة لمـخلوق فـى معصية الخالق. اطاعت زوجه از زوج درجـايى اسـت كه زوج حقى داشته باشد و آشكار كردن زينت سر و گردن به اجنبى از حقوق او نيست و واجب است تقوا و تحمل اذيتهاى شوهر». در نهايت نيز او را به نصيحت نمودن و امر بـه مـعروف ونهى از منكر شوهرش فـرا خـوانده و آيات امر به معروف و نهى از منكر را به او يادآورى میكند. <ref> الفتاوى الجديدة، ص 423 تا 428. </ref> | عبدالمجيد در پاسخ به اين استفتا، ضمن اعلام حرمت خروج زن با حالت آشكار كردن زينتها،به آيه 31 نور تمسّك میكند و مینويسد: «خِمار، مقنعه است كه زن بـر سرش میاندازد... زنان بايد گردن و سينه خود را از نامحرم بپوشانند و اگر شوهر چنان امر كند، اطاعتش حرام است، چون امر به معصيت كرده و رسولاكرم صلیاللهعليه وآله فرموده: لا طاعة لمـخلوق فـى معصية الخالق. اطاعت زوجه از زوج درجـايى اسـت كه زوج حقى داشته باشد و آشكار كردن زينت سر و گردن به اجنبى از حقوق او نيست و واجب است تقوا و تحمل اذيتهاى شوهر». در نهايت نيز او را به نصيحت نمودن و امر بـه مـعروف ونهى از منكر شوهرش فـرا خـوانده و آيات امر به معروف و نهى از منكر را به او يادآورى میكند. <ref> الفتاوى الجديدة، ص 423 تا 428. </ref> | ||
= | =ريشـه يابى افكار ضد استعمارى عبدالمجيد= | ||
عبدالمجيد سليم بعد از فراغت از تحصيل، اوقات خود را به تحقيق و تدريس و... گذراند و در واقع سالهاى بين 1909 تا 1926 م.، يعنى از 27 سالگى تا 44 سالگى، را به تكميل شخصيت علمى واندوختن تجربههاى لازم گـذراند. او در اين سـالها با تاريخیترين دوران مصر و در عين حال تلخترين ايام آن | عبدالمجيد سليم بعد از فراغت از تحصيل، اوقات خود را به تحقيق و تدريس و... گذراند و در واقع سالهاى بين 1909 تا 1926 م.، يعنى از 27 سالگى تا 44 سالگى، را به تكميل شخصيت علمى واندوختن تجربههاى لازم گـذراند. او در اين سـالها با تاريخیترين دوران مصر و در عين حال تلخترين ايام آن روبه رو بود. مصر همچنان زير سيطره انگليسیها قرار داشت تا اين كه در سال1914 م. شعله هاى جنگ جهانى اول مصر را هم در برگرفت. <br> | ||
انگليسیها به دليل تمايل خديو عباس حلمى به آلمـانیها، او را بـركنار كرده و سـلطان حسين كامل (1917 ـ 1914 م.) را به سلطنت رساندند و انـگليس كشـور مـسلمان مصر را تحتالحمايه خوداعلام كرد <ref> دانشگاه الأزهر، تاريخ هزار ساله تعليمات اسلامى، ص 164. </ref> و در سال 1917 م. قيموميت خود برمصر را به جاى سلطه عثمانى تثبيت نمود. <br> | انگليسیها به دليل تمايل خديو عباس حلمى به آلمـانیها، او را بـركنار كرده و سـلطان حسين كامل (1917 ـ 1914 م.) را به سلطنت رساندند و انـگليس كشـور مـسلمان مصر را تحتالحمايه خوداعلام كرد <ref> دانشگاه الأزهر، تاريخ هزار ساله تعليمات اسلامى، ص 164. </ref> و در سال 1917 م. قيموميت خود برمصر را به جاى سلطه عثمانى تثبيت نمود. <br> | ||
سقوط عثمانى در سال 1924 م. و به قدرت رسيدن آتاترك، تـشكيل حـكومت وهـابى درعربستان و... وضعيت مذهبى، فرهنگى و اجتماعى مصر را تيره كرد و در همين دوره عبدالمجيد سليم عزم خود را براى مبارزه بـا اسـتعمار جزم كرد و با ديدن اين همه ضعف و زبونى مسلمين، به راز آن يعنى تفرقه پى برد و در تمام اين دوران، الأزهر تـا حـد تـوان به ايفاى نقش میپرداخت و علما وطلاب آن میكوشيدند بنيانهاى اسلامى محفوظ بماند. همكارى با سياسيون مـصر دقـيقاً در | سقوط عثمانى در سال 1924 م. و به قدرت رسيدن آتاترك، تـشكيل حـكومت وهـابى درعربستان و... وضعيت مذهبى، فرهنگى و اجتماعى مصر را تيره كرد و در همين دوره عبدالمجيد سليم عزم خود را براى مبارزه بـا اسـتعمار جزم كرد و با ديدن اين همه ضعف و زبونى مسلمين، به راز آن يعنى تفرقه پى برد و در تمام اين دوران، الأزهر تـا حـد تـوان به ايفاى نقش میپرداخت و علما وطلاب آن میكوشيدند بنيانهاى اسلامى محفوظ بماند. همكارى با سياسيون مـصر دقـيقاً در همين راستا قابل ارزيابى است، علاوه بر اين كه بعدها شخصيت هايى مثل حسن البنّا را نـيز تـحويل جـامعه مصر داد. دكتر محمدرجب البيومى در اين باره مینويسد: الأزهر در قيام 1919 شركت كرد و علماى الأزهر به عنوان استقلال خواهى و وحـدتطلبى قـيامكردند كه مـصطفى القاديانى، محمود ابوالعيون، عبدربه مفتاح، محمد عبداللطيف دراز و على سرورزنكلويى از آن جمله بودند».<ref> بـيومى، ص 68. </ref> | ||
جـالب اين كه عبدالمجيد سليم بعد از دستيابى بـه مـراحل بـالاتر علم و حضور در جماعت كبارعلما، با همين شـخصيتهاى مـبارز همرديف و هممسلك میشود، هم در «كبارالعلما» و مبارزات براى اصلاح امور اجتماعى و هم در «جماعت تقريب». | جـالب اين كه عبدالمجيد سليم بعد از دستيابى بـه مـراحل بـالاتر علم و حضور در جماعت كبارعلما، با همين شـخصيتهاى مـبارز همرديف و هممسلك میشود، هم در «كبارالعلما» و مبارزات براى اصلاح امور اجتماعى و هم در «جماعت تقريب». | ||
=شاگردان عبدالمجيد= | =شاگردان عبدالمجيد= | ||
در مورد شاگردان او از افـراد معينى غير از «محمود شلتوت» نام برده نشده است، اما كثرت شاگردانش از نوشتههاى اهل تراجم و گزارشگران روشن میشود. خفاجى درباره وفات وى میگويد: «خلأ بزرگى ايجاد كرد كه چيزى آن را پر نمیكند گرچه شاگردان و مريدانى بـجا گـذاشت كه از اوبـه خير و شكوه و وفا ياد میكنند.» <br> | در مورد شاگردان او از افـراد معينى غير از «محمود شلتوت» نام برده نشده است، اما كثرت شاگردانش از نوشتههاى اهل تراجم و گزارشگران روشن میشود. خفاجى درباره وفات وى میگويد: «خلأ بزرگى ايجاد كرد كه چيزى آن را پر نمیكند گرچه شاگردان و مريدانى بـجا گـذاشت كه از اوبـه خير و شكوه و وفا ياد میكنند.» <br> | ||
شلتوت درباره استاد خود عـبدالمجيد سـليم میگويد: «آرزو داشتم میتوانستم تصويرى ارايه دهم همچون... مرحوم استاد اكبر شيخ عبدالمجيد سليم، مـردى بـا ايمان و عالم به علوم مـختلف اسـلامى ومـسلط به مذاهب فـقهى در اصـول و فروع. او همچون كوهى عـظيم و پايدار بـود، مردى كه در تأسيسپايههاى تقريب، گامهاى بسيار مؤثرى برداشت. <ref>بیآزار شيرازى، 1377، ص 52، به نقل از شيخ شلتوت درمـقاله تـاريخچه فشرده تقريب</ref>. | شلتوت درباره استاد خود عـبدالمجيد سـليم میگويد: «آرزو داشتم میتوانستم تصويرى ارايه دهم همچون... مرحوم استاد اكبر شيخ عبدالمجيد سليم، مـردى بـا ايمان و عالم به علوم مـختلف اسـلامى ومـسلط به مذاهب فـقهى در اصـول و فروع. او همچون كوهى عـظيم و پايدار بـود، مردى كه در تأسيسپايههاى تقريب، گامهاى بسيار مؤثرى برداشت. <ref>بیآزار شيرازى، 1377، ص 52، به نقل از شيخ شلتوت درمـقاله تـاريخچه فشرده تقريب</ref>. | ||
=سليم در هيئت «كبار العلما» = | =سليم در هيئت «كبار العلما»= | ||
هيئت كبار العلما مـجموعهای مـتشكل از نـخبگان علمى الازهر است كه رئيس الازهر را انتخاب میكند. شرط ورود به اين هيئت، داشتن ويژگیهاى برجسته علمى و مذهبى اسـت كه عـبدالمجيدسليم از آن برخوردار بود. وى در زمان رياست مصطفى مراغى جزء هيئت كبار العلما بوده است. <br> | هيئت كبار العلما مـجموعهای مـتشكل از نـخبگان علمى الازهر است كه رئيس الازهر را انتخاب میكند. شرط ورود به اين هيئت، داشتن ويژگیهاى برجسته علمى و مذهبى اسـت كه عـبدالمجيدسليم از آن برخوردار بود. وى در زمان رياست مصطفى مراغى جزء هيئت كبار العلما بوده است. <br> | ||
او در اين موقعيت نـيز نـبوغ علمى خود را نشان داد و در شمار برجستگان اين هيئت درآمد. در اين هيئت، عبدالمجيد سليم علاوه بـر امـور مـعمول، به مشكلات و معضلات اجتماعى و مذهبى نيز توجه داشت و در صورت بروز پيشآمدى خاص، براى حل آن تـلاش مـینمود. نمونه آن را میتوان درمبارزه با مفاسد اخلاقى در جامعه دانست. ورود عبدالمجيد به هيئت كبار العـلما هـمزمان بـا اوج انحطاط مصر از لحاظ اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى بود. جوانان جذب مخالفان دين میشدند، ومكاتب الحادى با رنـگهاى فـريبنده آنان را از دين منحرف میكردند. در بعد فرهنگى، بیاعتنايى به مظاهر اسلامى همچون حجاب و اصول اخـلاقى اوج گـرفته بـود. رواج شرابخوارى، مجالس مختلط،مراسم وقيحانه ملكه زيبايى و دهها مفاسد اخلاقى، جلوهای زشت از جامعه مصر آن دوره تـرسيم كرده بـود. <br> | او در اين موقعيت نـيز نـبوغ علمى خود را نشان داد و در شمار برجستگان اين هيئت درآمد. در اين هيئت، عبدالمجيد سليم علاوه بـر امـور مـعمول، به مشكلات و معضلات اجتماعى و مذهبى نيز توجه داشت و در صورت بروز پيشآمدى خاص، براى حل آن تـلاش مـینمود. نمونه آن را میتوان درمبارزه با مفاسد اخلاقى در جامعه دانست. ورود عبدالمجيد به هيئت كبار العـلما هـمزمان بـا اوج انحطاط مصر از لحاظ اخلاقى، فرهنگى و اعتقادى بود. جوانان جذب مخالفان دين میشدند، ومكاتب الحادى با رنـگهاى فـريبنده آنان را از دين منحرف میكردند. در بعد فرهنگى، بیاعتنايى به مظاهر اسلامى همچون حجاب و اصول اخـلاقى اوج گـرفته بـود. رواج شرابخوارى، مجالس مختلط،مراسم وقيحانه ملكه زيبايى و دهها مفاسد اخلاقى، جلوهای زشت از جامعه مصر آن دوره تـرسيم كرده بـود. <br> | ||
در این ایام علامه شيخ مرتضى آلياسين از عـلماى بـزرگ نجف اشرف بعد از اطلاع از تحريم مشروبات الكلى در هندوستان توسط دولت هند، نامهای از سوى علماى نـجف اشـرف به جماعت كبار العلماى الازهر فـرستاد و آنـان را به تـبادل رأى و ايجـاد نـهضتى همگانى جهت مبارزه بامشروبات الكلى دعوت كرد. وى اين نـامه را در رجب 1369 ق به الازهر ارسال كرد. جماعت تقريب الأزهر با دو شخصيت بزرگ، شيخ عـبدالمجيد سـليم و شيخ محمود شلتوت، ازاعضاى هيئت كبـار علما، ارتباط برقرار نـمود و بـا آنان گفتوگو كرد، آنان هم از پيشـنهاد عـلامه آلياسين استقبال نموده و قول همكارى دادند. چند روز بعد، با همكارى عبدالمجيد سليم، جلسهای تـاريخى در جـامع الازهر برگزار شد و بـه اين نـتيجه رسيدند كه به صورت دسته جمعى نامهای به رييس مجلس و وزراى مصطفى نحاس پاشا بفرستند و از وى بخواهند براى تـحريم مـشروبات الكلى در مصر اقدام نمايد. همچنين مقرر شد هـمزمان نـامهای به پادشـاه مـصر بـنويسند و اهميت تحريم مشروبات الكلى را بـراى وى توضيح دهند. هر دو نامه نگاشته شد و ارسال گرديد و در 25 شعبان 1369 در دو نوبت در راديوى دولتى مصرقرائت شد. چند تـن از كبـار العلماى الازهر در اين مورد با علماى نجف اشـرف هـمكارى بـيشترى داشـتند كهـ عبارتاند از: شيخ عبدالمجيد سـليم، شـيخ محمود شلتوت، شيخ محمد عبداللطيف دراز، شيخ محمد الفتاح العنانى، شيخ عيسى منون و شيخ محمد محمد مدنى. | در این ایام علامه شيخ مرتضى آلياسين از عـلماى بـزرگ نجف اشرف بعد از اطلاع از تحريم مشروبات الكلى در هندوستان توسط دولت هند، نامهای از سوى علماى نـجف اشـرف به جماعت كبار العلماى الازهر فـرستاد و آنـان را به تـبادل رأى و ايجـاد نـهضتى همگانى جهت مبارزه بامشروبات الكلى دعوت كرد. وى اين نـامه را در رجب 1369 ق به الازهر ارسال كرد. جماعت تقريب الأزهر با دو شخصيت بزرگ، شيخ عـبدالمجيد سـليم و شيخ محمود شلتوت، ازاعضاى هيئت كبـار علما، ارتباط برقرار نـمود و بـا آنان گفتوگو كرد، آنان هم از پيشـنهاد عـلامه آلياسين استقبال نموده و قول همكارى دادند. چند روز بعد، با همكارى عبدالمجيد سليم، جلسهای تـاريخى در جـامع الازهر برگزار شد و بـه اين نـتيجه رسيدند كه به صورت دسته جمعى نامهای به رييس مجلس و وزراى مصطفى نحاس پاشا بفرستند و از وى بخواهند براى تـحريم مـشروبات الكلى در مصر اقدام نمايد. همچنين مقرر شد هـمزمان نـامهای به پادشـاه مـصر بـنويسند و اهميت تحريم مشروبات الكلى را بـراى وى توضيح دهند. هر دو نامه نگاشته شد و ارسال گرديد و در 25 شعبان 1369 در دو نوبت در راديوى دولتى مصرقرائت شد. چند تـن از كبـار العلماى الازهر در اين مورد با علماى نجف اشـرف هـمكارى بـيشترى داشـتند كهـ عبارتاند از: شيخ عبدالمجيد سـليم، شـيخ محمود شلتوت، شيخ محمد عبداللطيف دراز، شيخ محمد الفتاح العنانى، شيخ عيسى منون و شيخ محمد محمد مدنى. | ||
= | =گامهاى نخستين تقريب و همبستگى= | ||
در سال 1938م. استاد محمدتقى قمی وارد مصر شد. وى يك روحانى ايرانى بود كه براى انجام امورفرهنگى از سـوى دولت ايران بـه مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس گرفت و در نتيجه، با شيوخ بزرگوارى چون عبدالمجيد سليم، محمود شلتوت، محمد فحام، محمد ابوزهره، محمد غزالى،حسن البنّا و... آشنا شد. او موضوع تـقريب را بـه عـنوان استراتژى در نظر داشت و براى دسـتيابى بـه آن تـحمل زيادى از خود نشان میداد و بعد از 9 سال تلاش اساسنامه تقريب در سال 1947م. به تصويب رسيد. در اين دوره مصطفى مراغى رياست الازهـر رابـه عـهده داشت. <br> | در سال 1938م. استاد محمدتقى قمی وارد مصر شد. وى يك روحانى ايرانى بود كه براى انجام امورفرهنگى از سـوى دولت ايران بـه مصر اعزام شده بود، اما او با الازهر تماس گرفت و در نتيجه، با شيوخ بزرگوارى چون عبدالمجيد سليم، محمود شلتوت، محمد فحام، محمد ابوزهره، محمد غزالى،حسن البنّا و... آشنا شد. او موضوع تـقريب را بـه عـنوان استراتژى در نظر داشت و براى دسـتيابى بـه آن تـحمل زيادى از خود نشان میداد و بعد از 9 سال تلاش اساسنامه تقريب در سال 1947م. به تصويب رسيد. در اين دوره مصطفى مراغى رياست الازهـر رابـه عـهده داشت. <br> | ||
دعوت تقريب، انديشهای اصلاحى بود و در چارچوب اصـلاحطلبى دينـى جاى داشت كه ازرهبران بزرگ اصلاحى دينى، چون سيد جمال و محمد عبده الهام گرفته و از مواضع قوى سنّتى وفقهى و | دعوت تقريب، انديشهای اصلاحى بود و در چارچوب اصـلاحطلبى دينـى جاى داشت كه ازرهبران بزرگ اصلاحى دينى، چون سيد جمال و محمد عبده الهام گرفته و از مواضع قوى سنّتى وفقهى و جنبه هاى قـوى اصـلاحى از جـمله در مسئله اجتهاد و فكر تقريب برخوردار بود. | ||
=مرحله مقدماتى تقريب= | =مرحله مقدماتى تقريب= | ||
مرحله آغـازين تـقريب از سال 1938م. (ورود قمى به مصر) تا سال 1946م. به طول كشيد. دراين دوره رياست الازهر تا سـال 1944م. بـا مـراغى و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفى عبدالرزاق بود. در اين زمان جنگ جهانى دوم به فاصله يك سال پس از آغاز دعـوت تـقريب، تا سال1945م. تداوم يافت و در كار تقريب وقفه پيش آورد. در اين دوره عبدالمجيد همچنان مفتى ديارمصر بود و هر دو رئيس الازهـر، بـا وى ارتباطات گرمى داشتند و در مراحل تمهيد و تكوين از او يارى جستند. <br> | مرحله آغـازين تـقريب از سال 1938م. (ورود قمى به مصر) تا سال 1946م. به طول كشيد. دراين دوره رياست الازهر تا سـال 1944م. بـا مـراغى و بعد از آن (1945 تا 1948م.) با مصطفى عبدالرزاق بود. در اين زمان جنگ جهانى دوم به فاصله يك سال پس از آغاز دعـوت تـقريب، تا سال1945م. تداوم يافت و در كار تقريب وقفه پيش آورد. در اين دوره عبدالمجيد همچنان مفتى ديارمصر بود و هر دو رئيس الازهـر، بـا وى ارتباطات گرمى داشتند و در مراحل تمهيد و تكوين از او يارى جستند. <br> | ||
خـدمت بـزرگى كه مصطفى مراغى به جريان تـقريب كرد، بـرگزيدن و شـناساندن افرادى بود كه میتوانستند در مـسير تقريب مفيد واقع شـوند و البـته در اين ميان شخصيت علمى عبدالمجيد سليم چنان برجسته بود كه در صدر فهرست پيشنهادى مراغى قرار گرفت. <br> | خـدمت بـزرگى كه مصطفى مراغى به جريان تـقريب كرد، بـرگزيدن و شـناساندن افرادى بود كه میتوانستند در مـسير تقريب مفيد واقع شـوند و البـته در اين ميان شخصيت علمى عبدالمجيد سليم چنان برجسته بود كه در صدر فهرست پيشنهادى مراغى قرار گرفت. <br> | ||
بـر اسـاس يكى از مقالات و | بـر اسـاس يكى از مقالات و گزارش هاى دارالتقريب، مصطفى مراغى، خـود شـيخ عبدالمجيد سـليم را بـه دارالتـقريب معرفى كرد و احترام بسيار زيادى بـراى او قائل بود و معتقد بود اگر بتوانيم شيخ سليم را وارد جماعت تقريب كنيم، قدم بسيار مهمى بـرداشتهايم.<ref> مـوثقى، 1371، ص 147. </ref> به اين ترتيب،عبدالمجيد از همان مرحله اول وارد تـقريب شـد. از جـمله اتـفاقات اين دوره مـیتوان به جشن هـزارمين سال تـأسيس الازهر اشاره كرد كه قرار شد در آن، فعاليتى در مورد تقريب انجام گيرد. البته اين جشن به سال بعد موكول شد و گـسترش جـنگ جـهانى مانع برگزارى آن گرديد. <ref> بیآزار شيرازى، 1377، ص 65. </ref> | ||
=مرحله تكوين و تجهيز تقريب= | =مرحله تكوين و تجهيز تقريب= | ||
نقش دادن شيخ مراغى در مرحله تكوين و تـجهيز تـقريب به اشخاصى چون عـبدالمجيد سـليم ومصطفى عبدالرزاق همواره مورد تشويق و اعجاب محمدتقى قمى بانى و مؤسس تقريب بود. با اين حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، يعنى تكوين و پيدايش تقريب، میداند. اين مرحله را بايد ازسال 1946، زمان بازگشت محمدتقى قـمى بـه مصر، تا حمايت علنى عبدالرزاق از تقريب دانست كه موجب رسميت يافتن آن شد. وى مینويسد: <br> | نقش دادن شيخ مراغى در مرحله تكوين و تـجهيز تـقريب به اشخاصى چون عـبدالمجيد سـليم ومصطفى عبدالرزاق همواره مورد تشويق و اعجاب محمدتقى قمى بانى و مؤسس تقريب بود. با اين حال او عبدالرزاق را قهرمان مرحله دوم، يعنى تكوين و پيدايش تقريب، میداند. اين مرحله را بايد ازسال 1946، زمان بازگشت محمدتقى قـمى بـه مصر، تا حمايت علنى عبدالرزاق از تقريب دانست كه موجب رسميت يافتن آن شد. وى مینويسد: <br> | ||
اين مرحله با تصويب قانون تقريب در سال 1947 م. با موفقيت به پايان رسيد كه از افراد دخيل در آن مـیتوان بـه عبدالمجيد سليم رئيس هيئت فتواى دانشگاه الازهر اشاره كرد. به گفته مرحوم قمى، در اين مرحله شيخ مـصطفى عـبدالرزاق رئيس الازهـر در كنار اين دعوت ولى خارج از جمعيت تقريب باقى ماند تا هنگام بحران بهتر بتواند آنان را كمك كند و در واقـع نقش سپر دفاعى را به شيخ عبدالمجيد سليم واگذار كرد. <br> | اين مرحله با تصويب قانون تقريب در سال 1947 م. با موفقيت به پايان رسيد كه از افراد دخيل در آن مـیتوان بـه عبدالمجيد سليم رئيس هيئت فتواى دانشگاه الازهر اشاره كرد. به گفته مرحوم قمى، در اين مرحله شيخ مـصطفى عـبدالرزاق رئيس الازهـر در كنار اين دعوت ولى خارج از جمعيت تقريب باقى ماند تا هنگام بحران بهتر بتواند آنان را كمك كند و در واقـع نقش سپر دفاعى را به شيخ عبدالمجيد سليم واگذار كرد. <br> | ||
=مرحله اجرايى و نهايى تقريب = | =مرحله اجرايى و نهايى تقريب= | ||
بخشى از چهره سياسى عبدالمجيد سليم را بايد در دارالتـقريب جـستوجو كرد، همانگونه كه بخشى ديگر نيز، از مطالعه حضور وى در الازهر به دست میآيد. با اين كه عبدالرزاق از نظر سياسى اختلافنظرهايى بـا سـليم داشت، اما سليم، عبدالرزاق را شخصيتى صاحب علم و تقوا و مورد اطمينان میدانست و توسط وى بـه دارالتـقريب راه يافته بود. شيخ سليم با حضور در دارالتـقريب مـنشأ آثـارزيادى شد، هم از لحاظ علمى و اجتماعى، هم از لحـاظ جـلب شخصيتهاى جديد به دارالتقريب كه پشتوانه آينده آن شدند، مانند شاگردش شيخ شلتوت، و هـم از جـهت دفاع مستحكم در برابر حمله برخى شـيوخ الازهـر به انـديشه اصـلاحگرايانه در بـاب تقريب بين مذاهب اسلامى. <ref>ر.ك: موثقى، 1371،ص 148. </ref> <br> | بخشى از چهره سياسى عبدالمجيد سليم را بايد در دارالتـقريب جـستوجو كرد، همانگونه كه بخشى ديگر نيز، از مطالعه حضور وى در الازهر به دست میآيد. با اين كه عبدالرزاق از نظر سياسى اختلافنظرهايى بـا سـليم داشت، اما سليم، عبدالرزاق را شخصيتى صاحب علم و تقوا و مورد اطمينان میدانست و توسط وى بـه دارالتـقريب راه يافته بود. شيخ سليم با حضور در دارالتـقريب مـنشأ آثـارزيادى شد، هم از لحاظ علمى و اجتماعى، هم از لحـاظ جـلب شخصيتهاى جديد به دارالتقريب كه پشتوانه آينده آن شدند، مانند شاگردش شيخ شلتوت، و هـم از جـهت دفاع مستحكم در برابر حمله برخى شـيوخ الازهـر به انـديشه اصـلاحگرايانه در بـاب تقريب بين مذاهب اسلامى. <ref>ر.ك: موثقى، 1371،ص 148. </ref> <br> | ||
مـصطفى عـبدالرزاق بعد از زحمات زياد و اتمام اين بخش حياتى از پروژه تقريب، دار فانى را وداع گفت و از آن پس بود كه مـرحله اجـرايى آغاز شد. عالمان بزرگ در پى طرحريزى فـردايى متحد براى امّت اسلام بـودند. تـا اين مرحله از تقريب را عمدتاً محمدمصطفى مـراغى (1945 ـ 1935) و مـصطفى عبدالرزاق (1947 ـ 1945) با همراهى و مجاهدت مردانى چون شيخ عبدالمجيد سليم و شيخ محمدحسين كاشفالغطا راهبرى و هدايت كرده و بـه سـلامت به سرمنزل مقصود رسانده بـود و اكنـون (1948) نـوبت مردانى ديگر بـود كه اين راه را بـپيمايند. <br> | مـصطفى عـبدالرزاق بعد از زحمات زياد و اتمام اين بخش حياتى از پروژه تقريب، دار فانى را وداع گفت و از آن پس بود كه مـرحله اجـرايى آغاز شد. عالمان بزرگ در پى طرحريزى فـردايى متحد براى امّت اسلام بـودند. تـا اين مرحله از تقريب را عمدتاً محمدمصطفى مـراغى (1945 ـ 1935) و مـصطفى عبدالرزاق (1947 ـ 1945) با همراهى و مجاهدت مردانى چون شيخ عبدالمجيد سليم و شيخ محمدحسين كاشفالغطا راهبرى و هدايت كرده و بـه سـلامت به سرمنزل مقصود رسانده بـود و اكنـون (1948) نـوبت مردانى ديگر بـود كه اين راه را بـپيمايند. <br> | ||
خط ۸۴: | خط ۸۰: | ||
1. فتواها: از اين عالم بزرگ نزديك به پانزده هزار فتواى شرعى برجاى مانده است كه بیگمان گردآورى آن در بازشناسى شخصيت علمى و مذهبى وى، تأثيرى اساسى خواهد داشت. <br> | 1. فتواها: از اين عالم بزرگ نزديك به پانزده هزار فتواى شرعى برجاى مانده است كه بیگمان گردآورى آن در بازشناسى شخصيت علمى و مذهبى وى، تأثيرى اساسى خواهد داشت. <br> | ||
2. نوشته ها پيرامون تقريب: در اين بخش نـيز نـوشتهها، نامهها و رسالههاى مختلفى از وى بر جاى مانده است. رسالههاىخطى به جایمانده از او گوياى ابعاد ديگرى از شخصيت وى مانند شجاعت در قول حق و آشكاركردن آن است. <ref>خفاجى، ج 1، ص 257. </ref> | 2. نوشته ها پيرامون تقريب: در اين بخش نـيز نـوشتهها، نامهها و رسالههاى مختلفى از وى بر جاى مانده است. رسالههاىخطى به جایمانده از او گوياى ابعاد ديگرى از شخصيت وى مانند شجاعت در قول حق و آشكاركردن آن است. <ref>خفاجى، ج 1، ص 257. </ref> | ||
=در گذشت عبدالمجيد سليم = | =در گذشت عبدالمجيد سليم= | ||
عبدالمجيد سليم، سرانجام در صبح پنـجشنبه دهـم صفر 1374ق. (7 اكتـبر 1954 م.) در سن 72سالگى به رحمت الهى پيوست و مسلمانان را از وجود عالمى فرهيخته و انديشمندى اصلاحگرمحروم نمود. مجله رسالهالاسلام در ضمن مـقالات خود به مناسبت درگذشت وى،آورده است: شيخالاسلام عبدالمجيد سليم در روز پنجشنبه 9 صفر 1374 ه (7 اكتـبر 1954 م.) وفـات يافـت.خداوند او را نزد خويش برد؛ بنده صالح، تقواپيشه، پاكيزه، شيخ اسلام، علم اعلام، مغفور له، استاد بزرگ، شيخ عبدالمجيد سليم. <br> | عبدالمجيد سليم، سرانجام در صبح پنـجشنبه دهـم صفر 1374ق. (7 اكتـبر 1954 م.) در سن 72سالگى به رحمت الهى پيوست و مسلمانان را از وجود عالمى فرهيخته و انديشمندى اصلاحگرمحروم نمود. مجله رسالهالاسلام در ضمن مـقالات خود به مناسبت درگذشت وى،آورده است: شيخالاسلام عبدالمجيد سليم در روز پنجشنبه 9 صفر 1374 ه (7 اكتـبر 1954 م.) وفـات يافـت.خداوند او را نزد خويش برد؛ بنده صالح، تقواپيشه، پاكيزه، شيخ اسلام، علم اعلام، مغفور له، استاد بزرگ، شيخ عبدالمجيد سليم. <br> | ||