confirmed، مدیران
۳۷٬۸۸۴
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۰: | خط ۱۶۰: | ||
==علی علیه السلام میزان ایمان و نفاق== | ==علی علیه السلام میزان ایمان و نفاق== | ||
بیان مناقب امیر المؤمنین توسط پیامبراکرم صلی الله علیه وآله موجب افزایش محبوبیت آن جناب در میان صحابه شده بود، به حدی که با | بیان مناقب امیر المؤمنین توسط پیامبراکرم صلی الله علیه وآله موجب افزایش محبوبیت آن جناب در میان صحابه شده بود، به حدی که با وجودپیامبر(ص)، علی (ع) سمبل و معیار حق وایمان شده بود; چنانکه انس بن مالک نقل کرده: «ما در عصر پیامبر اکرم (ص) اگرمی خواستیم بفهمیم کسی زنازاده است بابغض علی بن ابی طالب می فهمیدیم; بعد ازجنگ خیبر مردی بچه خود را به آغوش گرفته و می رفت، در راه که علی را دید; باءدستش او را به بچه نشان داد; از طفل پرسید:این مرد را دوست داری؟ اگر می گفت: آری، اورا می بوسید و اگر می گفت: نه، او را به زمین می انداخت و می گفت: نزد مادرت برو». | ||
عبادة بن صامت نیز می گوید: «ما اولاد وفرزندانمان را با حب علی بن ابی طالب می آزمودیم; اگر می دیدیم که یکی از آنها او رادوست ندارد، می دانستیم که او را رستگارنخواهد شد.» <ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 207</ref> | عبادة بن صامت نیز می گوید: «ما اولاد وفرزندانمان را با حب علی بن ابی طالب می آزمودیم; اگر می دیدیم که یکی از آنها او رادوست ندارد، می دانستیم که او را رستگارنخواهد شد.» <ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، ج 3، ص 207</ref> | ||
درباره شناختن مؤمن و منافق با حب وبغض علی | درباره شناختن مؤمن و منافق با حب وبغض علی (ع) می توان به حدیث ابن عباس هم اشاره کرد... . | ||
==اعلام جانشینی علی (ع)== | ==اعلام جانشینی علی (ع)== | ||
اگر چه از اوایل بعثت، جانشینی علی (ع) مطرح شده بود و پیامبر اکرم | اگر چه از اوایل بعثت، جانشینی علی (ع) مطرح شده بود و پیامبر اکرم (ص) در میان خویشان نزدیکش آن جناب را وزیر وجانشین خود اعلام کرده بود، ولی این مطلب در میان عده خاصی بود. اما با گذشت سالهای آخر عمر پیامبر، مساله جانشینی علی (ع) عمومی تر می شد، به حدی که لقب «وصی » ازالقاب شایع آن حضرت گشت که دوست ودشمن آن را قبول داشتند، به خصوص بعد اززمانی که پیامبر اکرم (ص) به علی (ع) فرمود:«انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی » که این قضیه پیش از رفتن به جنگ تبوک بود. | ||
بالاخص در جریان حجة الوداع در منی وعرفات، پیامبر اکرم | بالاخص در جریان حجة الوداع در منی وعرفات، پیامبر اکرم (ص) در سخنرانی های خود به مردم گوشزد می کرد که دوازده نفرجانشین او خواهند شد که همه از بنی هاشم هستند. بالاخره در باز گشت از مکه، در غدیرخم از سوی خدا مامور می شود که جانشینی علی علیه السلام را به تمام مسلمانان ابلاغ کند.رسول اکرم (ص) نیز به مسلمانان دستور دادکه توقف کنند و آنگاه بر منبری از جهازشتران رفت و فرمود: «... من کنت مولاه فهذا علی مولاه اللهم وال من والاه و عادمن عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله » بعد به مردم فرمود، که با آن جناب بیعت کنند. | ||
بدین ترتیب رسول | بدین ترتیب رسول خدا(ص) وآله به مسلمانان اعلام کرد که چه کسی جانشین اوست; از این رو عموم مردم بر این باور بودندکه بعد از رحلت پیامبر (ص)، علی (ع) خلیفه او خواهد شد; چنان که زبیر بن بکار - که ازخاندان زبیر و از مخالفان علی علیه السلام است. -می نویسد: «عموم مهاجران و همه انصار شک نداشتند که علیع 09 خلیفه و صاحب امر بعداز رسول خدا(ص) است.» .<ref>زبیر بن بکار: اخبار الموفقیات، منشورات الشریف الرضی، قم، 1416 ه .ق، ص 580</ref زبیر بن بکار: اخبار الموفقیات، منشورات الشریف الرضی، قم، 1416 ه .ق، ص 580> همچنین این مطالب از اشعاری که از جریان سقیفه بر جای مانده، به خوبی مشهود است; زیرا تحریف کمتر به شعر راه یافته است . <ref>ابن واضح، تاریخ یعقوبی، منشورات الشریف الرضی، قم، 1414 ه .ق، ج 2، ص 128 - 126 و مغنیه;محمد جواد، الشیعة فی المیزان، منشورات الشریف الرضی، قم، ص 20</ref> | ||
این مطلب به قدری روشن بود که دشمنی چون معاویه نیزبه آن اقرار کرده است; چنان که در جواب نامه محمد بن ابی بکر نوشته است: «ما و پدرت درعصر رسول خداصلی الله علیه وآله اطاعت پسر ابی طالب را بر خود لازم می دیدیم و فضلش را برخودمان آشکار، بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله پدرت و عمر نخستین کسانی بودن که منزلت او را پایین آوردند و به یعت خودشان فراخواندند.» <ref> بلاذری، احمد بن جابر انساب الاشراف،منشورات مؤسسه الاعلمی المطبوعات، بیروت،1394 ه .ق، ج 2، ص 296</ref> بدین جهت آنان که درماههای آخر عمر پیامبر در مدینه نبودند و ازبعضی توطئه ها خبر نداشتند، بعد از رحلت پیامبر که به مدینه برگشتند و مشاهده کردندکه ابو بکر به جای پیامبر نشسته و خود راخلیفه پیامبر معرفی می کند، سخت برآشفتند; مثل خالد بن سعید ، حتی ابوسفیان وقتی که از سفر برگشت و وضع راچنین دید، خدمت عباس بن عبد المطلب وعلی علیه السلام آمد و از آنان خواست که برای استیفای حق خویش قیام کنند، ولی آنان پیشنهاد او را نپذیرفتند. <ref> تاریخ یعقوبی، ص 126</ref> | این مطلب به قدری روشن بود که دشمنی چون معاویه نیزبه آن اقرار کرده است; چنان که در جواب نامه محمد بن ابی بکر نوشته است: «ما و پدرت درعصر رسول خداصلی الله علیه وآله اطاعت پسر ابی طالب را بر خود لازم می دیدیم و فضلش را برخودمان آشکار، بعد از رحلت پیامبرصلی الله علیه وآله پدرت و عمر نخستین کسانی بودن که منزلت او را پایین آوردند و به یعت خودشان فراخواندند.» <ref> بلاذری، احمد بن جابر انساب الاشراف،منشورات مؤسسه الاعلمی المطبوعات، بیروت،1394 ه .ق، ج 2، ص 296</ref> بدین جهت آنان که درماههای آخر عمر پیامبر در مدینه نبودند و ازبعضی توطئه ها خبر نداشتند، بعد از رحلت پیامبر که به مدینه برگشتند و مشاهده کردندکه ابو بکر به جای پیامبر نشسته و خود راخلیفه پیامبر معرفی می کند، سخت برآشفتند; مثل خالد بن سعید ، حتی ابوسفیان وقتی که از سفر برگشت و وضع راچنین دید، خدمت عباس بن عبد المطلب وعلی علیه السلام آمد و از آنان خواست که برای استیفای حق خویش قیام کنند، ولی آنان پیشنهاد او را نپذیرفتند. <ref> تاریخ یعقوبی، ص 126</ref> |