۸۷۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==تکفیر در لغت== | ==تکفیر در لغت== | ||
تکفیر، بر وزن تفعیل، از مادۀ [[کفر]] است و [[کفر]] مصدر، به معنی پوشش و پوشیدن. وقتی گفته میشود: "کفر الشی ء" یعنی آن را پوشید و پنهان کرد و "کفر اللیل الاشیاء" یعنی شب چیزها را از دیدهها پوشاند. | |||
پس تکفیر، یعنی نسبت انکار [[حق]] و حقایق به کسی دادن و او را به پنهان کاری متهم نمودن است. | پس تکفیر، یعنی نسبت انکار [[حق]] و حقایق به کسی دادن و او را به پنهان کاری متهم نمودن است. | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=اقسام تکفیر از دیدگاه علمای اهل سنت= | =اقسام تکفیر از دیدگاه علمای اهل سنت= | ||
علمای [[اهل سنت]]، تکفیر را به اقسام مختلفی تقسیم کردهاند که مشهورترین آن تقسیم تکفیر به مطلق و معین | علمای [[اهل سنت]]، تکفیر را به اقسام مختلفی تقسیم کردهاند که مشهورترین آن تقسیم تکفیر به مطلق و معین <ref>ابراهيم بن عامر الرحيلى، التكفير و ضوابطه، ص 117 و على محمد زمل العطيف، كتاب التكفير، مفهومه و اسبابه اثر، ج 3، ص 967.</ref> است. مقصود از تکفیر مطلق، [[تفسیر]] [[کفر]] بر وصف عامی است که اختصاص به فردی ندارد و دارای دومرتبه است: گاهی معلق بر وصف عامی، همچون قول یا فعل و یا اعتقاد است؛ مثل این که حکم میشود که اگر کسی چنین بگوید یا چنین فعلی را انجام دهد و یا چنین اعتقادی داشته باشد، [[کافر]] است. برخلاف آن، تکفیر معین است که حکم [[کفر]] را برای شخص معینی صادر میکند <ref>همان، ص 117 و 118. اين تقسيم در كلمات ابنتيم و حتى محمد بن عبدالوهاب مشهود است( العثيمين، مجموع فتاوى و رسائل، ج 12، ص 487 و 487 و علماء نجد الاعلام، الدرر السنيه فى الاجوبة النجدية، ج 10، ص 433).</ref> برخی با فرق نگذاشتن بین این دو قسم، باعث افراطگرایی و یا تفریط در مسئلهٔ تکفیر شدهاند، <ref>على محمد زمل العطيف، التكفير، مفهومه و اسبابه، ج 3، ص 972.</ref> چراکه آثار و احکام هریک متفاوت است. ابن تیمیه، تکفیر عام و مطلق را مثل وعید عام و مطلق میداند و تکفیر مطلق را مستلزم تکفیر معین نمیداند، مگر این که شروط تکفیر <ref> اين شروط عبارتند از: 1. معين بالغ و عاقل باشد؛ 2. از روى اختيار كفر را اختيار كرده باشد؛ 3. حجه بر او تمام شده باشد؛ 4. اهل تأويل نباشد( ابراهيم بن عامر الرحيلى، التكفير و الضوابطه، ص 259).</ref> معین را داشته باشد و مانعی هم در آن نباشد <ref>ابن تيميه، مجموع فتاوى، ج 10، ص 372 و ج 35، ص 165.</ref> بدین معنا که اطلاق حکم تکفیر بر فعلی و یا قولی و اعتقادی، دلیل بر [[کفر]] شخصی و یا فرد معینی نیست، بلکه برای تکفیر معین، باید شروط آن و موانع آن، چون [[جهل]] و [[اکراه]] و [[تأویل]] بررسی شود و الا نمیتوان به آسانی حکم تکفیر داد. <ref>سايت مركز الفتوى، به شماره 106483.</ref> تکفیر معین از مسائل فقهی است که مجتهد درمورد آن بر اساس ادله فقهی از [[قرآن]] و [[سنت]] اجتهاد میکند و خارج از حیطه مسائل و دلایل عقلی است که هرکسی بتواند در آن نفوذ پیدا کند.<ref> محمد غزالى، الاقتصاد فى الاعتقاد، ص 133.</ref> | ||
==شرایط و ضوابط تکفیر== | ==شرایط و ضوابط تکفیر== | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
قبل از نسبت دادن [[کفر]] به کسی باید در کلام و رفتار و اعتقاد او تحقیق و تفحص کرد و در نقل کلمات و عقاید و کردار او جانب [[عدالت]] و [[امانت]] را مراعات نمود. | قبل از نسبت دادن [[کفر]] به کسی باید در کلام و رفتار و اعتقاد او تحقیق و تفحص کرد و در نقل کلمات و عقاید و کردار او جانب [[عدالت]] و [[امانت]] را مراعات نمود. | ||
شوکانی مینویسد: اعلم انّ الحکم علی رجل مسلم بخروجه عن دین الإسلام و دخوله فی دین الکفر لاینبغی لمسلم یؤمن بالله و الیوم الآخر أن یقدم علیه إلاّ ببرهان اوضح من شمس النهار... | شوکانی مینویسد: اعلم انّ الحکم علی رجل مسلم بخروجه عن دین الإسلام و دخوله فی دین الکفر لاینبغی لمسلم یؤمن بالله و الیوم الآخر أن یقدم علیه إلاّ ببرهان اوضح من شمس النهار...<ref>السيل الجرار، ج 4، ص 578.</ref> | ||
بدان که حکم کردن بر مرد مسلمانی به خروج از دین [[اسلام]] و داخل شدن او در دین [[کفر]]، برای مسلمانی که به خدا و روز قیامت [[ایمان]] دارد، چنین اقدامی صحیح نیست، مگر با برهانی واضحتر از خورشید روز... | بدان که حکم کردن بر مرد مسلمانی به خروج از دین [[اسلام]] و داخل شدن او در دین [[کفر]]، برای مسلمانی که به خدا و روز قیامت [[ایمان]] دارد، چنین اقدامی صحیح نیست، مگر با برهانی واضحتر از خورشید روز... | ||
ابن حجر هیتمی مینویسد: ینبغی للمفتی ان یحتاط فی التکفیر ما امکنه لعظیم اثره و غلبة عدم قصده سیما من العوام، ولا زال ائمتنا ـ یعنی الشافعیة ـ علی ذلک قدیماً و حدیثاً. | ابن حجر هیتمی مینویسد: ینبغی للمفتی ان یحتاط فی التکفیر ما امکنه لعظیم اثره و غلبة عدم قصده سیما من العوام، ولا زال ائمتنا ـ یعنی الشافعیة ـ علی ذلک قدیماً و حدیثاً. <ref>تحفة المحتاج في شرح المنهاج، ج 9، ص 88.</ref> | ||
بر فتوادهنده سزاوار است که تا حدی که میتواند در تکفیر [[احتیاط]] کند، به جهت مهمّی اثر آن، و غلبه عدم قصد او خصوصاً از عوام. و همیشه امامان ما از شافعیها در قدیم و جدید بر این روش عمل میکردند. | بر فتوادهنده سزاوار است که تا حدی که میتواند در تکفیر [[احتیاط]] کند، به جهت مهمّی اثر آن، و غلبه عدم قصد او خصوصاً از عوام. و همیشه امامان ما از شافعیها در قدیم و جدید بر این روش عمل میکردند. | ||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
قبل از حکم کردن بر فردی به [[کفر]] باید اسباب [[کفر]] را دانسته و نیز دانست که آن اسباب از روی عمد از او صادر شده است. | قبل از حکم کردن بر فردی به [[کفر]] باید اسباب [[کفر]] را دانسته و نیز دانست که آن اسباب از روی عمد از او صادر شده است. | ||
ابن تیمیه میگوید:... و کذلک بلال لما باع الصاعین بالصاع امره النبی صلّی الله علیه وآله برّده، ولم یرتّب علی ذلک حکم آکل الربا من التفسیق و اللعن و التغلیظ؛ لعدم علمه بالتحریم. | ابن تیمیه میگوید:... و کذلک بلال لما باع الصاعین بالصاع امره النبی صلّی الله علیه وآله برّده، ولم یرتّب علی ذلک حکم آکل الربا من التفسیق و اللعن و التغلیظ؛ لعدم علمه بالتحریم. <ref>مجموع الفتاوي، ج20، ص253.</ref> | ||
... و همچنین بود در مورد بلال که چون دو صاع را به یک صاع فروخت [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله او را دستور به رد داد و بر آن حکم خورنده ربا از قبیل نسبت به فسق، و لعن، و شدت مترتب نکرد؛ چرا که او از تحریم ربا آگاهی نداشت. | ... و همچنین بود در مورد بلال که چون دو صاع را به یک صاع فروخت [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله او را دستور به رد داد و بر آن حکم خورنده ربا از قبیل نسبت به فسق، و لعن، و شدت مترتب نکرد؛ چرا که او از تحریم ربا آگاهی نداشت. | ||
خداوند متعال میفرماید: «وَ لَیسَ عَلَیکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ» | خداوند متعال میفرماید: «وَ لَیسَ عَلَیکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ» <ref>احزاب: 5</ref> | ||
و گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی زند [و بی توجّه آنها را به نام دیگران صدا میزنید]، ولی آنچه را از روی عمد می گویید [مورد حساب قرار خواهد داد]. | و گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی زند [و بی توجّه آنها را به نام دیگران صدا میزنید]، ولی آنچه را از روی عمد می گویید [مورد حساب قرار خواهد داد]. | ||
از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: انّ الله تجاوز لی عن امّتی الخطأ و النسیان. | از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: انّ الله تجاوز لی عن امّتی الخطأ و النسیان. <ref>سنن ابن ماجه، ح 2043.</ref> | ||
همانا خداوند برای خاطر من از امتم [حکم] خطا و فراموشی را برداشته است. | همانا خداوند برای خاطر من از امتم [حکم] خطا و فراموشی را برداشته است. | ||
ابن تیمیه در شرح آن میگوید: و ذلک یعم الخطأ فی المسائل الخبریة القولیة و المسائل العملیة. و ما زال السلف یتنازعون فی کثیر من هذه المسائل، ولم یشهد أحد منهم علی أحد لا بکفر ولا بفسق ولا بمعصیة. | ابن تیمیه در شرح آن میگوید: و ذلک یعم الخطأ فی المسائل الخبریة القولیة و المسائل العملیة. و ما زال السلف یتنازعون فی کثیر من هذه المسائل، ولم یشهد أحد منهم علی أحد لا بکفر ولا بفسق ولا بمعصیة. <ref>مجموع الفتاوي، ج3، ص229</ref> | ||
و این شامل خطا در مسائل خبری قولی و مسائل عملی میشود، و همیشه قدما در بسیاری از این مسائل نزاع میکردند و هیچ یک از آنان بر دیگری گواهی به [[کفر]] و فسق و معصیت نمیداد. | و این شامل خطا در مسائل خبری قولی و مسائل عملی میشود، و همیشه قدما در بسیاری از این مسائل نزاع میکردند و هیچ یک از آنان بر دیگری گواهی به [[کفر]] و فسق و معصیت نمیداد. | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
کسی را میتوان به [[کفر]] نسبت داد که کاری کفرآمیز را از روی قصد و اختیار انجام داده یا آن را بر زبان جاری ساخته است و به اضطرار نرسیده است. | کسی را میتوان به [[کفر]] نسبت داد که کاری کفرآمیز را از روی قصد و اختیار انجام داده یا آن را بر زبان جاری ساخته است و به اضطرار نرسیده است. | ||
ابن حجر هیثمی میگوید: الذی صرّح به ائمتنا انّ من تکلّم بمحتمل للکفر لا یحکم علیه حتّی یستفسر. | ابن حجر هیثمی میگوید: الذی صرّح به ائمتنا انّ من تکلّم بمحتمل للکفر لا یحکم علیه حتّی یستفسر. <ref> الفتاوي الکبري، ج4، ص239</ref> | ||
آنچه که امامان ما بر آن تصریح نمودهاند اینکه هرکس به کلامی که در آن احتمال [[کفر]] است تکلم کند بر او حکم به [[کفر]] نمیشود تا از او درخواست شود که سخنش را توضیح داده و تفسیر کند. | آنچه که امامان ما بر آن تصریح نمودهاند اینکه هرکس به کلامی که در آن احتمال [[کفر]] است تکلم کند بر او حکم به [[کفر]] نمیشود تا از او درخواست شود که سخنش را توضیح داده و تفسیر کند. | ||
ملاّ علی قاری میگوید: الصواب عند الأکثرین من علماء السلف و الخلف ان لا نکفّر أهل البدع و الأهواء إلاّ ان أتوا بکفر صریح لا استلزامی؛ لان الاصح انّ لازم المذهب لیس بمذهب... | ملاّ علی قاری میگوید: الصواب عند الأکثرین من علماء السلف و الخلف ان لا نکفّر أهل البدع و الأهواء إلاّ ان أتوا بکفر صریح لا استلزامی؛ لان الاصح انّ لازم المذهب لیس بمذهب...<ref>شرح سنن الترمذي، مبارکفوري، ج6، ص362، به نقل از "شرح المشکاة" ملا علي قاري</ref> | ||
صواب نزد اکثر علما از قدما و متأخرین این است که ما اهل بدعت و هوای نفسانی را تکفیر نمیکنیم مگر در صورتی که [[کفر]] صریح انجام داشته باشند نه [[کفر]] استلزامی؛ زیرا صحیحتر آن است که لازم مذهب، مذهب به حساب نمیآید... | صواب نزد اکثر علما از قدما و متأخرین این است که ما اهل بدعت و هوای نفسانی را تکفیر نمیکنیم مگر در صورتی که [[کفر]] صریح انجام داشته باشند نه [[کفر]] استلزامی؛ زیرا صحیحتر آن است که لازم مذهب، مذهب به حساب نمیآید... | ||
او همچنین در کتاب «شرح الفقه الأکبر» مینویسد: ذکروا انّ المسألة المتعلقة بالکفر إذا کان لها تسعة و تسعون احتمالاً للکفر و احتمال واحد فی نفیه، فالأولی للمفتی و القاضی ان یعمل بالإحتمال النافی؛ لانّ الخطأ فی ابقاء الف کافر أهون من الخطأ فی افناء مسلم واحد. | او همچنین در کتاب «شرح الفقه الأکبر» مینویسد: ذکروا انّ المسألة المتعلقة بالکفر إذا کان لها تسعة و تسعون احتمالاً للکفر و احتمال واحد فی نفیه، فالأولی للمفتی و القاضی ان یعمل بالإحتمال النافی؛ لانّ الخطأ فی ابقاء الف کافر أهون من الخطأ فی افناء مسلم واحد. <ref>شرح الفقه الأکبر، ص 162.</ref> | ||
ذکر کردهاند که مسأله متعلق به [[کفر]]، اگر برای آن نود و نه احتمال [[کفر]] باشد و یک احتمال در نفی [[کفر]]، سزاوار برای مفتی و قاضی آن است که به احتمال نافی عمل کند؛ زیرا خطا در باقی گذاشتن هزار [[کافر]] آسانتر است از خطا در نابود کردن یک [[مسلمان]]. | ذکر کردهاند که مسأله متعلق به [[کفر]]، اگر برای آن نود و نه احتمال [[کفر]] باشد و یک احتمال در نفی [[کفر]]، سزاوار برای مفتی و قاضی آن است که به احتمال نافی عمل کند؛ زیرا خطا در باقی گذاشتن هزار [[کافر]] آسانتر است از خطا در نابود کردن یک [[مسلمان]]. | ||
خط ۱۰۱: | خط ۱۰۱: | ||
کسانی که بعد از [[ایمان]] [[کافر]] شوند ـ به جز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با [[ایمان]] است ـ آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش [[کفر]] گشودهاند، غضب [[خدا]] بر آنهاست؛ و [[عذاب]] عظیمی در انتظارشان است. | کسانی که بعد از [[ایمان]] [[کافر]] شوند ـ به جز آنها که تحت فشار واقع شدهاند در حالی که قلبشان آرام و با [[ایمان]] است ـ آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش [[کفر]] گشودهاند، غضب [[خدا]] بر آنهاست؛ و [[عذاب]] عظیمی در انتظارشان است. | ||
از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده: انّ الله وضع عن امّتی الخطأ و النسیان و ما استکرهوا علیه. | از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده: انّ الله وضع عن امّتی الخطأ و النسیان و ما استکرهوا علیه. <ref>سنن ابن ماجه، ج 1، ص 659</ref> | ||
همانا خداوند از امتم خطا و نسیان و آنچه را که بر آن اکراه شدهاند [حکمش] را برداشته است. | همانا خداوند از امتم خطا و نسیان و آنچه را که بر آن اکراه شدهاند [حکمش] را برداشته است. | ||
===عدم حکم به لازمه قول=== | ===عدم حکم به لازمه قول=== | ||
ابن تیمیه میگوید:...فلازم المذهب لیس بمذهب إلاّ أن یستلزمه صاحب المذهب... | ابن تیمیه میگوید:...فلازم المذهب لیس بمذهب إلاّ أن یستلزمه صاحب المذهب...<ref>مجموع الفتاوي، ج 5، ص 306</ref> | ||
... لازمه [[مذهب]]، جزء [[عقاید]] [[مذهب]] به حساب نمیآید، مگر آنکه صاحب آن [[مذهب]] ملتزم به آن باشد... | ... لازمه [[مذهب]]، جزء [[عقاید]] [[مذهب]] به حساب نمیآید، مگر آنکه صاحب آن [[مذهب]] ملتزم به آن باشد... | ||
و نیز میگوید: فالصواب انّ مذهب الإنسان لیس بمذهب له إذا لم یلتزمه، فانّه إذا کان قد انکره و نفاه کانت اضافته إلیه کذباً علیه... | و نیز میگوید: فالصواب انّ مذهب الإنسان لیس بمذهب له إذا لم یلتزمه، فانّه إذا کان قد انکره و نفاه کانت اضافته إلیه کذباً علیه...همان، ج20، صص 217و218 | ||
صحیح آن است که [[مذهب]] [[انسان]] آن وقتی مذهب اوست که ملتزم به آن باشد، ولی اگر آن را [[انکار]] کرده و نفی کند انتساب آن به او دروغ بر اوست... | صحیح آن است که [[مذهب]] [[انسان]] آن وقتی مذهب اوست که ملتزم به آن باشد، ولی اگر آن را [[انکار]] کرده و نفی کند انتساب آن به او دروغ بر اوست... | ||
محمد خلیل هراس در شرح نونیه ابن قیم جوزیه میگوید: | محمد خلیل هراس در شرح نونیه ابن قیم جوزیه میگوید: | ||
والذی یظهر من کلام الأئمة انّهم لایفرقون فی الحکم بین اللوازم البینة الظاهرة واللوازم الخفیة؛ فانّ الإنسان قد یذهل عن اللازم القریب، بل غالب کلامهم عن اللوازم البینة آلتی ثبت لزومها؛ فإذا ثبت عدم المؤاخذة بها و عدم لزومها فالخفیة من باب أولی. | والذی یظهر من کلام الأئمة انّهم لایفرقون فی الحکم بین اللوازم البینة الظاهرة واللوازم الخفیة؛ فانّ الإنسان قد یذهل عن اللازم القریب، بل غالب کلامهم عن اللوازم البینة آلتی ثبت لزومها؛ فإذا ثبت عدم المؤاخذة بها و عدم لزومها فالخفیة من باب أولی. <ref>شرح نونيه ابن قيم، ج2، ص235.</ref> | ||
آنچه از کلام امامان به دست میآید اینکه آنان بین لوازم آشکار و ظاهر و لوازم مخفی ـ در عدم جواز انتساب به افراد ـ فرق نمیگذارند؛ زیرا انسان گاهی از لوازم قریب غافل است، بلکه غالب کلام [[انسان]] از لوازم آشکار است که لزومش ثابت میباشد. حال اگر نمیتوان کسی را به لوازم آشکار مؤاخذه کرد پس در لوازم خفی به طریق اولی نمیتوان انسان را مؤاخذه نمود. | آنچه از کلام امامان به دست میآید اینکه آنان بین لوازم آشکار و ظاهر و لوازم مخفی ـ در عدم جواز انتساب به افراد ـ فرق نمیگذارند؛ زیرا انسان گاهی از لوازم قریب غافل است، بلکه غالب کلام [[انسان]] از لوازم آشکار است که لزومش ثابت میباشد. حال اگر نمیتوان کسی را به لوازم آشکار مؤاخذه کرد پس در لوازم خفی به طریق اولی نمیتوان انسان را مؤاخذه نمود. | ||
خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده: امرتان اقاتل الناس حتّی یشهدوا أن لا إله إلاّ الله، و أنّ محمداً رسول الله صلّی الله علیه وآله: | از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده: امرتان اقاتل الناس حتّی یشهدوا أن لا إله إلاّ الله، و أنّ محمداً رسول الله صلّی الله علیه وآله: | ||
فإذا قالوها فقد عصموا دماءهم و أموالهم... | فإذا قالوها فقد عصموا دماءهم و أموالهم...<ref>صحيح بخاري، ح 25.</ref> | ||
به من دستور داده شده با [[مردم]] بجنگم تا به وحدانیت خداوند و رسالت محمد صلّی الله علیه وآله گواهی دهند، و چون چنین گفتند: خونها و اموالشان محفوظ خواهد شد... | به من دستور داده شده با [[مردم]] بجنگم تا به وحدانیت خداوند و رسالت محمد صلّی الله علیه وآله گواهی دهند، و چون چنین گفتند: خونها و اموالشان محفوظ خواهد شد... | ||
و نیز در حدیثی از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده: | و نیز در حدیثی از [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده: | ||
یخرج من النار من قال: لا إله إلاّ الله. | یخرج من النار من قال: لا إله إلاّ الله. <ref>صحيح بخاري، ح 44.</ref> | ||
هر کس که کلمه [[توحید]] را بر زبان جاری ساخته از [[آتش]] [[دوزخ]] خارج میشود. | هر کس که کلمه [[توحید]] را بر زبان جاری ساخته از [[آتش]] [[دوزخ]] خارج میشود. | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۰: | ||
جمهور [[فقیهان]] و [[متکلمان]] بر این باورند که کسی حق ندارد دیگری را که اهل [[قبله]] است و به طرف آن [[نماز]] میخواند، با اقرار به [[شهادتین]] و عدم [[انکار]] ضرورتی از ضروریات دین، تکفیر نماید: | جمهور [[فقیهان]] و [[متکلمان]] بر این باورند که کسی حق ندارد دیگری را که اهل [[قبله]] است و به طرف آن [[نماز]] میخواند، با اقرار به [[شهادتین]] و عدم [[انکار]] ضرورتی از ضروریات دین، تکفیر نماید: | ||
قاضی سبکی میگوید: اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هر کسی که در قلبش [[ایمان]] است، تکفیر اهل هوا و [[بدعت]] را دشوار میشمارد، در صورتی که اقرار به [[شهادتین]] دارد؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است. | قاضی سبکی میگوید: اقدام بر تکفیر مؤمنین جداً دشوار است. و هر کسی که در قلبش [[ایمان]] است، تکفیر اهل هوا و [[بدعت]] را دشوار میشمارد، در صورتی که اقرار به [[شهادتین]] دارد؛ زیرا تکفیر امری دشوار و خطیر است. <ref>اليواقيت و الجواهر، ص 58.</ref> | ||
قاضی ایجی میگوید: «جمهور [[متکلمین]] و [[فقیهان]] بر این امر اتفاق دارند که نمیتوان احدی از اهل [[قبله]] را تکفیر نمود...». | قاضی ایجی میگوید: «جمهور [[متکلمین]] و [[فقیهان]] بر این امر اتفاق دارند که نمیتوان احدی از اهل [[قبله]] را تکفیر نمود...». | ||
تفتازانی میگوید: «مخالف حق از اهل قبله [[کافر]] نیست؛ مادامی که ضرورتی از ضروریات [[دین]] را مخالفت نکند؛ مثل حدوث عالم، حشر اجساد». | تفتازانی میگوید: «مخالف حق از اهل قبله [[کافر]] نیست؛ مادامی که ضرورتی از ضروریات [[دین]] را مخالفت نکند؛ مثل حدوث عالم، حشر اجساد». <ref>شرح المقاصد، ج 5، ص</ref> | ||
ابن عابدین میگوید: در کلمات صاحبان مذاهب، تکفیر دیگران بسیار مشاهده میشود، ولی این گونه تعبیرها از کلام فقهای مجتهد نیست. و معلوم است که اعتباری به غیر فقها نیست. | ابن عابدین میگوید: در کلمات صاحبان مذاهب، تکفیر دیگران بسیار مشاهده میشود، ولی این گونه تعبیرها از کلام فقهای مجتهد نیست. و معلوم است که اعتباری به غیر فقها نیست. <ref>ردّ المحتار علي الدّر المختار، ج 4، ص 237.</ref> | ||
تکفیرگرایان وهابی در فهم حقیقت عوامل و اسبابی که انسان را از دایره [[اسلام]] خارج میکند و موجب میشود که متصف به [[کفر]] گردد، به اشتباه و بی راهه رفتهاند. لذا بی جهت افرادی را متهم به [[کفر]] مینمایند. آنان به حدی در این امر افراط دارند که در نتیجه قضاوتشان به جز اندکی از [[مسلمانان]]، کسی بر [[اسلام]] باقی نمیماند، که مصداق بارز آنان در این عصر و زمان وهابیان میباشند. آنان گرچه به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر چنین نسبتی را به [[مسلمانان]] میدهند، ولی باید بدانند که در ادای این فریضه، ملاحظه حکمت و [[موعظه]] حسنه ضرورت دارد؛ همان گونه که [[خداوند]] متعال میفرماید: | تکفیرگرایان وهابی در فهم حقیقت عوامل و اسبابی که انسان را از دایره [[اسلام]] خارج میکند و موجب میشود که متصف به [[کفر]] گردد، به اشتباه و بی راهه رفتهاند. لذا بی جهت افرادی را متهم به [[کفر]] مینمایند. آنان به حدی در این امر افراط دارند که در نتیجه قضاوتشان به جز اندکی از [[مسلمانان]]، کسی بر [[اسلام]] باقی نمیماند، که مصداق بارز آنان در این عصر و زمان وهابیان میباشند. آنان گرچه به انگیزه امر به معروف و نهی از منکر چنین نسبتی را به [[مسلمانان]] میدهند، ولی باید بدانند که در ادای این فریضه، ملاحظه حکمت و [[موعظه]] حسنه ضرورت دارد؛ همان گونه که [[خداوند]] متعال میفرماید: | ||
«ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» | «ادْعُ إِلی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجادِلْهُمْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ» <ref>نحل: 125</ref> | ||
با [[حکمت]] و [[اندرز]] نیکو به راه پرودرگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است استدلال و [[مناظره]] کن. | با [[حکمت]] و [[اندرز]] نیکو به راه پرودرگارت دعوت نما و با آنها به روشی که نیکوتر است استدلال و [[مناظره]] کن. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
این طریق و روش در برخورد، به پذیرش طرف مقابل نزدیکتر است. لذا اگر کسی مسلمانی را که [[نماز]] میخواند و فرایض دینی را به جای میآورد و از محارم الهی اجتناب میکند، به اموری که نزد او بر [[حق]] است دعوت کند در حالی که طرف مقابل برخلاف عقیده اوست، در صورت نپذیرفتن نباید او را متهم به [[کفر]] و [[شرک]] نماید؛ زیرا از قدیم الأیام آرای علما و [[مردم]] مختلف بوده و هنگام [[دعوت]]، بعضاً عقاید یکدیگر را نمیپذیرفتند. لذا نمیتوان به مجرد نپذیرفتن عقایدی را که نزد جماعتی بر حقّ است، یک [[مسلمان]] را به [[کفر]] و زندقه متهم کرد. | این طریق و روش در برخورد، به پذیرش طرف مقابل نزدیکتر است. لذا اگر کسی مسلمانی را که [[نماز]] میخواند و فرایض دینی را به جای میآورد و از محارم الهی اجتناب میکند، به اموری که نزد او بر [[حق]] است دعوت کند در حالی که طرف مقابل برخلاف عقیده اوست، در صورت نپذیرفتن نباید او را متهم به [[کفر]] و [[شرک]] نماید؛ زیرا از قدیم الأیام آرای علما و [[مردم]] مختلف بوده و هنگام [[دعوت]]، بعضاً عقاید یکدیگر را نمیپذیرفتند. لذا نمیتوان به مجرد نپذیرفتن عقایدی را که نزد جماعتی بر حقّ است، یک [[مسلمان]] را به [[کفر]] و زندقه متهم کرد. | ||
علامه امام سید احمد مشهور الحداد میگوید: وقد انعقد الإجماع علی منع تکفیر أحد من أهل القبلة إلاّ بما فیه نفی الصانع القادر جلّ و علا أو شرک جلی لایحتمل التأویل أو إنکار النبوة أو إنکار ما علم من الدین بالضرورة أو إنکار متواتر أو مجمع علیه ضرورة من الدین. | علامه امام سید احمد مشهور الحداد میگوید: وقد انعقد الإجماع علی منع تکفیر أحد من أهل القبلة إلاّ بما فیه نفی الصانع القادر جلّ و علا أو شرک جلی لایحتمل التأویل أو إنکار النبوة أو إنکار ما علم من الدین بالضرورة أو إنکار متواتر أو مجمع علیه ضرورة من الدین. <ref>مفاهيم يجب أن تصحح، ص 72</ref> | ||
به طور حتم، [[اجماع]] منعقد شده بر اینکه هیچ یک از اهل [[قبله]] را نمیتوان تکفیر کرد مگر در عقیدهای که منجر به نفی [[خداوند]] قادر جلّ وعلا شده یا در آن [[شرک]] آشکاری باشد که احتمال [[تأویل]] در آن نباشد. یا انکار [[نبوّت]] بوده یا چیزی از ضروریات [[دین]] انکار گردد، یا خبر متواتر یا امری که [[اجماع]] بر ضروری بودن آن است انکار شود. | به طور حتم، [[اجماع]] منعقد شده بر اینکه هیچ یک از اهل [[قبله]] را نمیتوان تکفیر کرد مگر در عقیدهای که منجر به نفی [[خداوند]] قادر جلّ وعلا شده یا در آن [[شرک]] آشکاری باشد که احتمال [[تأویل]] در آن نباشد. یا انکار [[نبوّت]] بوده یا چیزی از ضروریات [[دین]] انکار گردد، یا خبر متواتر یا امری که [[اجماع]] بر ضروری بودن آن است انکار شود. | ||
در غیر این موارد حکم به [[کفر]] [[مسلمان]] امر خطیری است. [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله فرمود: | در غیر این موارد حکم به [[کفر]] [[مسلمان]] امر خطیری است. [[پیامبر اکرم]] صلّی الله علیه وآله فرمود: | ||
إذا قال الرجل لأخیه یا کافر فقد بآء بها أحدهما. | إذا قال الرجل لأخیه یا کافر فقد بآء بها أحدهما. <ref>صحيح بخاري، ج 7، ص 597.</ref> | ||
هرگاه شخصی به برادر دینیاش بگوید ای [[کافر]]، یکی از آن دو به [[کفر]] بازگشته است. | هرگاه شخصی به برادر دینیاش بگوید ای [[کافر]]، یکی از آن دو به [[کفر]] بازگشته است. | ||
خط ۱۶۳: | خط ۱۶۳: | ||
یعنی اگر آن شخص واقعاً [[کافر]] بود که هیچ وگرنه خود شخصی که این نسبت را داده به [[کفر]] سزاوارتر است. | یعنی اگر آن شخص واقعاً [[کافر]] بود که هیچ وگرنه خود شخصی که این نسبت را داده به [[کفر]] سزاوارتر است. | ||
مراعات [[مدارا]] در [[دعوت]] به [[حق]] رفق و [[مدارا]] و لطف و دوری از غلظت و تندروی اصل بزرگی است در پذیرش [[حق]] و پیروی و [[اطاعت]] [[مردم]] از آن. لذا هرکس که میخواهد [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] کند باید از این راه وارد شود، همان گونه که از [[رسول اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: انّ الرفق ما کان فی شیء إلاّ زانه، ولا نزع من شیء إلاّ شانه. | مراعات [[مدارا]] در [[دعوت]] به [[حق]] رفق و [[مدارا]] و لطف و دوری از غلظت و تندروی اصل بزرگی است در پذیرش [[حق]] و پیروی و [[اطاعت]] [[مردم]] از آن. لذا هرکس که میخواهد [[امر به معروف]] و [[نهی از منکر]] کند باید از این راه وارد شود، همان گونه که از [[رسول اکرم]] صلّی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: انّ الرفق ما کان فی شیء إلاّ زانه، ولا نزع من شیء إلاّ شانه. <ref>صحيح مسلم، ج 8، ص 22</ref> | ||
همانا [[مدارا]] در هیچ چیزی نمیباشد جز آنکه آن را [[زینت]] میبخشد، و از هیچ چیزی گرفته نمیشود جز آنکه آن را زشت میکند. | همانا [[مدارا]] در هیچ چیزی نمیباشد جز آنکه آن را [[زینت]] میبخشد، و از هیچ چیزی گرفته نمیشود جز آنکه آن را زشت میکند. | ||
[[خداوند]] متعال خطاب به پیامبرش میفرماید: | [[خداوند]] متعال خطاب به پیامبرش میفرماید: | ||
«فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» | «فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ» <ref>آل عمران: 159</ref> | ||
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [مردم] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. | به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان [[مردم]] نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده میشدند. | ||
==پانویس== | |||
{{پانویس رنگی|1}} | |||
[[رده: سلفیان]] | |||
[[رده: گروههای افراطی]] |