۱٬۲۳۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
== حق باز گشت == | == حق باز گشت == | ||
از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقي اسلام == | از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقي اسلام == | ||
سیدمصطفی حسینی رودباری( ) | |||
== چكيده : == | == چكيده : == | ||
از جمله حقوق انسانها كه مورد اتفاق مجامع جهاني بوده و نظام حقوقي اسلام نيز انرا تاييد نموده است حق بازگشت انسانها به اوطانشان مي باشد . خلاء امنيت و بحران روحي كه بعد از جنگ جهاني دوم در فضاي عمومي جهان حاكم گرديد رهبران دنيا را بر ان داشت كه اقدام اساسي در حل اين معضل جهاني بنمايند؛ ازاينرو با تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر در سنه 1948 بسياري از حقوق طبيعي انسانها - كه از جمله انها حق بازگشت مي باشد – را به رسميت شناخته و از نظامهاي سياسي سراسر جهان خواستند كه بدان پايبند باشند . در شريعت اسلام نيز بدليل اهتمام جدي به حقوق انسانها - كه از جمله انها حق بازگشت مي باشد – با سلب كنندگان اين حقوق مقابله جدي شده است . اين امر در ايات و روايات متعدد بخوبي مشهود است . در مقاله حاضر ضمن بررسي حق بازگشت از منظر اسلام - و تبيين ايات و روايات در اين مساله- و حقوق بين الملل ، برتري نظام حقوق اسلام بر منشور جهاني حقوق بشر – حقوق بين المللي – اثبات گرديده است . | |||
كليد واژه : حقوق ، وطن ، قران ، حديث ، بازگشت ، بين الملل ، صهيونيزم | كليد واژه : حقوق ، وطن ، قران ، حديث ، بازگشت ، بين الملل ، صهيونيزم | ||
== مقدمه : == | == مقدمه : == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
هر چند دولتهاي غربي كه خود افتخار تدوين چنين اعلاميه اي را داشتند در حيطه عمل از بزرگترين ناقضان ان شمرده مي شوند اما اين امر از طبيعي بودن چنين حقوقي نمي كاهد . اعلاميه مذكور معياري است براي ملتهاي جهان كه رفتار دولتها و حاكماني را كه مدعي طرفداري از حقوق بشرند با ان مورد سنجش قرار دهند. | هر چند دولتهاي غربي كه خود افتخار تدوين چنين اعلاميه اي را داشتند در حيطه عمل از بزرگترين ناقضان ان شمرده مي شوند اما اين امر از طبيعي بودن چنين حقوقي نمي كاهد . اعلاميه مذكور معياري است براي ملتهاي جهان كه رفتار دولتها و حاكماني را كه مدعي طرفداري از حقوق بشرند با ان مورد سنجش قرار دهند. | ||
== تحليل شهيد مطهري از ناكارامدي اعلاميه حقوق بشر == | |||
در اينكه چرا اعلاميه مذكور به رغم پشتوانه هاي عريض و طويلش هنوز نتوانسته است در سطح جهان خوشبختي را براي بشريت معاصر به ارمغان اورده و نگراني ها را بزدايد بلكه اينده جهان را بشدت درمعرض تهديد قرار داده است دلائل مهمي مطرح گرديده است كه مهمترين ان تناقضي است كه بين حقوق مطرح شده دراعلاميه مذكور و مباني فكري تدوين كنندگان – دولتهاي غربي - ان در زمينه انسان شناسي است . شهيد مطهري در تبيين اين تناقض مي نويسد : | در اينكه چرا اعلاميه مذكور به رغم پشتوانه هاي عريض و طويلش هنوز نتوانسته است در سطح جهان خوشبختي را براي بشريت معاصر به ارمغان اورده و نگراني ها را بزدايد بلكه اينده جهان را بشدت درمعرض تهديد قرار داده است دلائل مهمي مطرح گرديده است كه مهمترين ان تناقضي است كه بين حقوق مطرح شده دراعلاميه مذكور و مباني فكري تدوين كنندگان – دولتهاي غربي - ان در زمينه انسان شناسي است . شهيد مطهري در تبيين اين تناقض مي نويسد : | ||
تكيه گاه اين اعلاميه «مقام ذاتى انسان» است ، شرافت و حيثيت ذاتى انسان است.از نظر اين اعلاميه انسان به واسطه يك نوع كرامت و شرافت مخصوص به خود داراى يك سلسله حقوق و آزاديها شده است كه ساير جانداران به واسطه فاقد بودن آن حيثيت و شرافت و كرامت ذاتى، از آن حقوق و آزاديها بىبهرهاند. ... بايد بپرسيم آن حيثيت ذاتى انسانى كه منشأ حقوقى براى انسان گشته و او را از اسب و گاو و گوسفند و كبوتر متمايز ساخته چيست؟ و همين جاست كه يك تناقض واضح ميان اساس اعلاميه حقوق بشر از يك طرف و ارزيابى انسان در فلسفه غرب از طرف ديگر نمايان مىگردد. | |||
ايشان ادامه مي دهد : | ايشان ادامه مي دهد : | ||
در فلسفه غرب سالهاست كه انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. ...انسان از نظر غربى تا حدود يك ماشين تنزل كرده است، روح و اصالت آن مورد انكار واقع شده است. اعتقاد به علت غايى و هدف داشتن طبيعت يك عقيده ارتجاعى تلقى مىگردد....از نظر برخى فلسفههاى نيرومند غربى انسان ماشينى است كه محرك او جز منافع اقتصادى نيست. دين و اخلاق و فلسفه و علم و ادبيات و هنر همه رو بناهايى هستند كه زيربناى آنها طرز توليد و پخش و تقسيم ثروت است؛ همه اينها جلوهها و مظاهر جنبههاى اقتصادى زندگى انسان است. ... اگر بناست نيك و بد بهطور كلى مفاهيم نسبى باشند و الهامات فطرى و وجدانى سخن ياوه شمرده شود، اگر انسان جنساً بنده شهوات و ميلهاى نفسانى خود باشد و جز در برابر زور سر تسليم خم نكند، ....چگونه مىتوانيم از حيثيت و شرافت انسانى و حقوق غير قابل سلب و شخصيت قابل احترام انسان دم بزنيم و آن را اساس و پايه همه فعاليتهاى خود قرار دهيم؟! | در فلسفه غرب سالهاست كه انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. ...انسان از نظر غربى تا حدود يك ماشين تنزل كرده است، روح و اصالت آن مورد انكار واقع شده است. اعتقاد به علت غايى و هدف داشتن طبيعت يك عقيده ارتجاعى تلقى مىگردد....از نظر برخى فلسفههاى نيرومند غربى انسان ماشينى است كه محرك او جز منافع اقتصادى نيست. دين و اخلاق و فلسفه و علم و ادبيات و هنر همه رو بناهايى هستند كه زيربناى آنها طرز توليد و پخش و تقسيم ثروت است؛ همه اينها جلوهها و مظاهر جنبههاى اقتصادى زندگى انسان است. ... اگر بناست نيك و بد بهطور كلى مفاهيم نسبى باشند و الهامات فطرى و وجدانى سخن ياوه شمرده شود، اگر انسان جنساً بنده شهوات و ميلهاى نفسانى خود باشد و جز در برابر زور سر تسليم خم نكند، ....چگونه مىتوانيم از حيثيت و شرافت انسانى و حقوق غير قابل سلب و شخصيت قابل احترام انسان دم بزنيم و آن را اساس و پايه همه فعاليتهاى خود قرار دهيم؟! | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
صهيونيست ها در تعليل نامگذاري قانون بازگشت معتقدند كه :" يهوديان يك ملت بدون سرزمين و ملتي اندام وار ارگانيك هستند كه دو هزارسال است از ميهن خود فلسطين تبعيد شده اند اما اين تبعيدشدن در اعضاي اين ملت تاثير نداشته است زيرا بر اساس تصور صهيونيسم بيشتر انها پيوند كاملي با ميهنشان دارند و بازگشت به ميهن را مي خواهند تا به حالت پراكندگي پايان دهندو يكپارچگي ملت يهود را با زمين يهودي ان تحقق بخشند نامگذاري اين قانون به قانون بازگشت از همين جا سرچشمه مي گيرد ". | صهيونيست ها در تعليل نامگذاري قانون بازگشت معتقدند كه :" يهوديان يك ملت بدون سرزمين و ملتي اندام وار ارگانيك هستند كه دو هزارسال است از ميهن خود فلسطين تبعيد شده اند اما اين تبعيدشدن در اعضاي اين ملت تاثير نداشته است زيرا بر اساس تصور صهيونيسم بيشتر انها پيوند كاملي با ميهنشان دارند و بازگشت به ميهن را مي خواهند تا به حالت پراكندگي پايان دهندو يكپارچگي ملت يهود را با زمين يهودي ان تحقق بخشند نامگذاري اين قانون به قانون بازگشت از همين جا سرچشمه مي گيرد ". | ||
عجيب انكه صهيونيست ها معتقدند كه حق بازگشت يهوديان به فلسطين در نهاد هر يهودي نهفته است و قانون بازگشت در صدد ان نيست كه حقي را براي يهوديان تشريع كند بلكه "غرض اين قانون مشخص كردن ويژگي كشور صهيونيستي و هدف بي نظير ان است – به اين معنا كه - اين كشور از نظر عناصر تشكيل دهنده و اهداف با ديگر كشورها جهان فرق مي كند، حاكميت ان محدود به ساكنانش است اما درهاي ان به روي هر يهودي در هر جائي كه باشد باز است ". | عجيب انكه صهيونيست ها معتقدند كه حق بازگشت يهوديان به فلسطين در نهاد هر يهودي نهفته است و قانون بازگشت در صدد ان نيست كه حقي را براي يهوديان تشريع كند بلكه "غرض اين قانون مشخص كردن ويژگي كشور صهيونيستي و هدف بي نظير ان است – به اين معنا كه - اين كشور از نظر عناصر تشكيل دهنده و اهداف با ديگر كشورها جهان فرق مي كند، حاكميت ان محدود به ساكنانش است اما درهاي ان به روي هر يهودي در هر جائي كه باشد باز است ". | ||
نتيجه انكه بر اساس قانون بازگشت ، يهوديان در هر سرزميني كه باشند حق مهاجرت به اسرائیل را داشته اما فلسطينياني كه در اثر اشغال سرزمين شان توسط صهيونيست ها از خانه پدري و اباء واجدادي شان اواره شده و به كشورهاي مختلف گريخته اند حق بازگشت به سرزمين خود را نخواهند داشت . | |||
== ب - حق بازگشت به موطن در اسلام == | == ب - حق بازگشت به موطن در اسلام == | ||
در نظام اجتماعي اسلام مبحث حقوق ادميان – با قطع نظر از مباني اعتقادي و فكري شان - از اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد . دليل اين امر شواهد متعدد قراني و روايي و نيز سيره عملي رهبران الهي است كه در مقاله حاضر به تبيين برخي از انها خواهيم پرداخت . | در نظام اجتماعي اسلام مبحث حقوق ادميان – با قطع نظر از مباني اعتقادي و فكري شان - از اهميت ويژه اي برخوردار مي باشد . دليل اين امر شواهد متعدد قراني و روايي و نيز سيره عملي رهبران الهي است كه در مقاله حاضر به تبيين برخي از انها خواهيم پرداخت . | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
4- قداست جهاد با اشغالگران و متجاوزين : از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ و وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ بدست مي ايد همه كساني كه در مبارزه با اشغالگران و اخراج كنندگان مردم ازسرزمين شان پيكارمي كنند درزمره كساني هستند كه به ياري خدا برخاسته و خداوند نيز به انها وعده نصرت داده است . بنابراين جهاد با متجاوزين و اشغالگران علاوه بر مشروعيت از قداست نيز برخوردار مي باشد كه در نتيجه چنين عملي سبب تقرب مجاهدان به حضرت حقتعالي خواهد بود. | 4- قداست جهاد با اشغالگران و متجاوزين : از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ و وَلَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ بدست مي ايد همه كساني كه در مبارزه با اشغالگران و اخراج كنندگان مردم ازسرزمين شان پيكارمي كنند درزمره كساني هستند كه به ياري خدا برخاسته و خداوند نيز به انها وعده نصرت داده است . بنابراين جهاد با متجاوزين و اشغالگران علاوه بر مشروعيت از قداست نيز برخوردار مي باشد كه در نتيجه چنين عملي سبب تقرب مجاهدان به حضرت حقتعالي خواهد بود. | ||
5- بازگشت به وطن امري ذاتي و طبيعي است : از مجموع ايه مذكور بدست مي ايد كه بازگشت به وطن حق طبيعي انسانها بوده و اخراج انان از موطنشان امري قبيح ، ظلمي اشكارو عمل ضد ارزشي مي باشد. | 5- بازگشت به وطن امري ذاتي و طبيعي است : از مجموع ايه مذكور بدست مي ايد كه بازگشت به وطن حق طبيعي انسانها بوده و اخراج انان از موطنشان امري قبيح ، ظلمي اشكارو عمل ضد ارزشي مي باشد. | ||
ايه سوم : | |||
لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛ | لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛ | ||
در اين ايه نيز همانند ايات پيشين طبق نقل مفسرين مخاطبين ان مهاجريني هستند كه بزور از ديارشان - مكه – رانده شده و در مدينه اقامت گزيدند اما شكي نيست كه مفاد ان همه كساني را كه ظالمانه در اخراج انسانها از ديارشان اقدام مي كنند شامل مي گردد. سيد قطب در تفسير في ظلال القران به اين تعميم تصريح كرده و معتقد است ايه مذكور بيانگر لزوم نفي رابطه مودت اميز و ولايت پذيري با كساني است كه با مسلمانان بجهت عقائد ديني شان پيكار نموده و انان را از سرزمين شان اخرا ج نموده اند . | |||
برخي ديگر از انديشمندان اسلامي نيز ضمن پذيرش تعميم - در ايه مذكور- يكي از مصاديق بارز ايه " إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ" در جهان معاصر را صهيونيست ها و دولتهائي مي داند كه به حمايت از اشغالگران فلسطين اقدام نمودند : | برخي ديگر از انديشمندان اسلامي نيز ضمن پذيرش تعميم - در ايه مذكور- يكي از مصاديق بارز ايه " إِنَّما يَنْهاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ قاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ" در جهان معاصر را صهيونيست ها و دولتهائي مي داند كه به حمايت از اشغالگران فلسطين اقدام نمودند : | ||
بايد از وجدان بشريت معاصر پرسيد : امروزه چه كساني با مسلمانان پيكار نموده و انان را از ديارشان اخراج نموده اند ؟چه كساني از اشغالگران فلسطين در جهت نابودي مسلمانان و مردم فلسطين حمايت مي كنند...در چنين شرائطي بر هر انسان دينداري لازم است به ايه «قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ» كه دستور مبارزه با متجاوزين را مي دهد عمل نمايد . | بايد از وجدان بشريت معاصر پرسيد : امروزه چه كساني با مسلمانان پيكار نموده و انان را از ديارشان اخراج نموده اند ؟چه كساني از اشغالگران فلسطين در جهت نابودي مسلمانان و مردم فلسطين حمايت مي كنند...در چنين شرائطي بر هر انسان دينداري لازم است به ايه «قاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقاتِلُونَكُمْ» كه دستور مبارزه با متجاوزين را مي دهد عمل نمايد . | ||
نكات : | |||
1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست مي ايد اخراج مردم از موطنشان معادل جنگ اعتقادي با انان مي باشد. | 1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست مي ايد اخراج مردم از موطنشان معادل جنگ اعتقادي با انان مي باشد. | ||
2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست مي ايد حمايت وهمكاري با سلب كنندگان حق طبيعي انسانها - زيستن درموطن خويش - و اخراج انان از ديارشان ادمي را در رديف كساني قرار خواهد داد كه نقش اصلي را در اخراج انسانها از خانه و كاشانه شان داشته اند. | 2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست مي ايد حمايت وهمكاري با سلب كنندگان حق طبيعي انسانها - زيستن درموطن خويش - و اخراج انان از ديارشان ادمي را در رديف كساني قرار خواهد داد كه نقش اصلي را در اخراج انسانها از خانه و كاشانه شان داشته اند. | ||
3- مسلمانان مامور به اجتناب از ولايت پذيري ، رابطه محبت اميز و همكاري با هر دو گروه- اخراج كنندگان و حاميانشان - گرديده اند -...وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ.- | |||
4- از فقره وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ بدست مي ايد كه ولايت پذيري و همكاري با اخراج كنندگان انسانها از وطنشان حرام شرعي بوده و تخلف از اين دستور الهي ادمي را در رديف ستمكاران به حقوق انسانها قرار خواهد داد. | 4- از فقره وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ بدست مي ايد كه ولايت پذيري و همكاري با اخراج كنندگان انسانها از وطنشان حرام شرعي بوده و تخلف از اين دستور الهي ادمي را در رديف ستمكاران به حقوق انسانها قرار خواهد داد. | ||
ايه چهارم : | |||
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ | |||
تبيين : | تبيين : | ||
در ايه مذكور از زبان گروهى از بنى اسرائیل نقل شده است انگاه كه از پيامبرخويش خواستند تا فرماندهي براي انان جهت پيكار با اشغالگران سرزمين شان تعيين نمايد به انان ابلاغ شد كه ايا در نبرد با متجاوزين مصمم هستيد ؟ انان گفتند : وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ چگونه با دشمنانمان پيكار ننمائيم درحالي كه انان ما را از ديار و فرزندانمان جدا نموده و سرزمين مان را اشغال نموده اند . | در ايه مذكور از زبان گروهى از بنى اسرائیل نقل شده است انگاه كه از پيامبرخويش خواستند تا فرماندهي براي انان جهت پيكار با اشغالگران سرزمين شان تعيين نمايد به انان ابلاغ شد كه ايا در نبرد با متجاوزين مصمم هستيد ؟ انان گفتند : وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ چگونه با دشمنانمان پيكار ننمائيم درحالي كه انان ما را از ديار و فرزندانمان جدا نموده و سرزمين مان را اشغال نموده اند . | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۲: | ||
3- پيكار با متجاوزين به حقوق انسانها – ودفاع از حق طبيعي بازگشت به وطن – از قداست معنوي برخوردار بوده و از مصاديق جهاد في سبيل الله خواهد بود . -وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ- | 3- پيكار با متجاوزين به حقوق انسانها – ودفاع از حق طبيعي بازگشت به وطن – از قداست معنوي برخوردار بوده و از مصاديق جهاد في سبيل الله خواهد بود . -وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ- | ||
ايه پنجم : | ايه پنجم : | ||
إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد»؛ (آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت باز مى گرداند). | |||
درشان نزول ايه مذكور امده است : پيامبرص در مسير هجرت از مكه به مدينه انگاه كه به جحفه رسيد شوق به وطن – مكه - در دلش راه يافت ايه مذكور ان حضرت را تسلي داده و به او مژده بازگشت مجدد به مكه را داد. | درشان نزول ايه مذكور امده است : پيامبرص در مسير هجرت از مكه به مدينه انگاه كه به جحفه رسيد شوق به وطن – مكه - در دلش راه يافت ايه مذكور ان حضرت را تسلي داده و به او مژده بازگشت مجدد به مكه را داد. | ||
در تفسير نمونه ذيل ايه مذكور امده است كه خداوند پيامبرش را بهنگام خروج از مكه اينچنين بشارت داد كه : غم مخور همان خدايى كه موسى را در طفوليت به مادرش بازگرداند، همان خدايى كه او را بعد از يك غيبت ده ساله از مصر به زادگاه اصليش بازگردانيد تا چراغ توحيد را برافروزد و حكومت مستضعفان را تشكيل دهد و قدرت فرعونيان طاغوتى را درهم بشكند، همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مكه باز مىگرداند، و چراغ توحيد را با دست تو در اين سرزمين مقدسبرمىافروزد.همان خدايى كه قرآن را بر تو نازل كرد و ابلاغش را فرض نمود و احكامش را واجب گردانيد، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمين و آسمان اين امور در برابر قدرتش سهل و آسان است. | در تفسير نمونه ذيل ايه مذكور امده است كه خداوند پيامبرش را بهنگام خروج از مكه اينچنين بشارت داد كه : غم مخور همان خدايى كه موسى را در طفوليت به مادرش بازگرداند، همان خدايى كه او را بعد از يك غيبت ده ساله از مصر به زادگاه اصليش بازگردانيد تا چراغ توحيد را برافروزد و حكومت مستضعفان را تشكيل دهد و قدرت فرعونيان طاغوتى را درهم بشكند، همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مكه باز مىگرداند، و چراغ توحيد را با دست تو در اين سرزمين مقدسبرمىافروزد.همان خدايى كه قرآن را بر تو نازل كرد و ابلاغش را فرض نمود و احكامش را واجب گردانيد، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمين و آسمان اين امور در برابر قدرتش سهل و آسان است. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
== ب- "حق بازگشت "در منابع حديثي == | == ب- "حق بازگشت "در منابع حديثي == | ||
بطور كلي احاديثي را كه بحث وطن در انها مطرح گرديده است مي توان به چند طائفه تفسيم نمود : | |||
1- رواياتي كه علاقه به وطن را از اثار ايمان مي داند ؛ | 1- رواياتي كه علاقه به وطن را از اثار ايمان مي داند ؛ | ||
نظير روايت نبوي ص : حب الوطن من الايمان ؛ | نظير روايت نبوي ص : حب الوطن من الايمان ؛ | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۳۶: | ||
در اين روايت حب انسانها به اوطانشان سبب اباداني انها شمرده شده است چون حب وطن انگيزه انسان را در انجام اقدامات رفاهي و خدماتي در موطن خويش شدت مي بخشد . اين امر نشانه انست كه ميل و گرايش به وطن بعنوان امري طبيعي و غريزي در وجود انسان تعبيه شده است . | در اين روايت حب انسانها به اوطانشان سبب اباداني انها شمرده شده است چون حب وطن انگيزه انسان را در انجام اقدامات رفاهي و خدماتي در موطن خويش شدت مي بخشد . اين امر نشانه انست كه ميل و گرايش به وطن بعنوان امري طبيعي و غريزي در وجود انسان تعبيه شده است . | ||
3- رواياتي كه عشق به وطن را از نشانه هاي كرامت انساني مي داند نظيرروايت : من كرم المرءبكائه علي ما مضي من زمانه و حنينه الي اوطانه و حفظه قديم اخوانه | 3- رواياتي كه عشق به وطن را از نشانه هاي كرامت انساني مي داند نظيرروايت : من كرم المرءبكائه علي ما مضي من زمانه و حنينه الي اوطانه و حفظه قديم اخوانه | ||
بنابر اين عشق به وطن و ارزوي برگشت به ان و ريختن اشك تاثر از دوري ان نشانه طبيعي بودن حق انسان در بازگشت به موطنش مي باشد. | |||
در روايتي ديگر از حالات پيامبر ص نقل شده است كه ان حضرت برغم انكه در مدينه موفق به تاسيس نظم اسلامي گرديدند اما همچنان شوق بازگشت به وطن اصلي شان – مكه – را داشتند : وكان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) يهتم لعشرة أشياء فآمنه الله منها وبشره بها : لفراقه وطنه ، فأنزل الله ( إن الذي فرض عليك القرآن لرادك إلى معاد ) | در روايتي ديگر از حالات پيامبر ص نقل شده است كه ان حضرت برغم انكه در مدينه موفق به تاسيس نظم اسلامي گرديدند اما همچنان شوق بازگشت به وطن اصلي شان – مكه – را داشتند : وكان رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) يهتم لعشرة أشياء فآمنه الله منها وبشره بها : لفراقه وطنه ، فأنزل الله ( إن الذي فرض عليك القرآن لرادك إلى معاد ) | ||
4- رواياتي كه امر به لزوم دفاع از وطن در برابر اشغاگران و مهاجمين بدان مي كند : ألا وإني قد دعوتكم إلى قتال ( حرب ) هؤلاء القوم ليلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لكم : اغزوهم قبل أن يغزوكم ، فوالله ما غزي قوم قط في عقر دارهم إلا ذلوا ، فتواكلتم وتخاذلتم حتى شنت عليكم الغارات ، وملكت عليكم الأوطان | 4- رواياتي كه امر به لزوم دفاع از وطن در برابر اشغاگران و مهاجمين بدان مي كند : ألا وإني قد دعوتكم إلى قتال ( حرب ) هؤلاء القوم ليلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لكم : اغزوهم قبل أن يغزوكم ، فوالله ما غزي قوم قط في عقر دارهم إلا ذلوا ، فتواكلتم وتخاذلتم حتى شنت عليكم الغارات ، وملكت عليكم الأوطان | ||
در اين سخن امام ع علاوه بر اينكه مردم را در دفاع از وطنشان تحريك نموده و از انان مي خواهدمانع نفوذ و تجاوز بيگانگان به سرزمينشان گردند . بايد گفت اين گفتارحضرت نيز بيانگر طبيعي بودن ميل ادمي به وطن خويش مي باشد . | در اين سخن امام ع علاوه بر اينكه مردم را در دفاع از وطنشان تحريك نموده و از انان مي خواهدمانع نفوذ و تجاوز بيگانگان به سرزمينشان گردند . بايد گفت اين گفتارحضرت نيز بيانگر طبيعي بودن ميل ادمي به وطن خويش مي باشد . | ||
5- رواياتي كه بي تفاوتي و عدم پيكار با متجاوزين به مكان اقامت را مبغوض الهي مي داند : | |||
از پيامبر ص نقل شده است كه : إن الله عز وجل يبغض رجلا يدخل عليه في بيته ولا يقاتل | از پيامبر ص نقل شده است كه : إن الله عز وجل يبغض رجلا يدخل عليه في بيته ولا يقاتل | ||
6- رواياتي كه مرگ ادمي در غير وطن خويش - ديار غربت- را بمنزله شهادت مي داند نظير روايت : موت الغريب شهاده | 6- رواياتي كه مرگ ادمي در غير وطن خويش - ديار غربت- را بمنزله شهادت مي داند نظير روايت : موت الغريب شهاده | ||
مفاد روايت مذكور ان است كه مرگ در غربت بدليل زجر اور بودن و سختي اش شهادت تلقي شده است. | |||
7- رواياتي كه مردم را به ماندن در وطن خويش توصيه كرده است نظير شعري كه به امام علي منسوب است كه : يا قوم لاترغبوا في غربه ابدا ان الغريب غريب حيث ما كانا – | 7- رواياتي كه مردم را به ماندن در وطن خويش توصيه كرده است نظير شعري كه به امام علي منسوب است كه : يا قوم لاترغبوا في غربه ابدا ان الغريب غريب حيث ما كانا – | ||
8- رواياتي كه اخراج انسانها از ديارشان را كفر بما انزل الله مي داند : | 8- رواياتي كه اخراج انسانها از ديارشان را كفر بما انزل الله مي داند : | ||
خط ۱۴۹: | خط ۱۴۹: | ||
9-رواياتي كه گناه اخراج انسانها از اوطانشان را گناهي بزرگ مي داند : | 9-رواياتي كه گناه اخراج انسانها از اوطانشان را گناهي بزرگ مي داند : | ||
از قتاده در تفسير ايه شريفه وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ منه أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ امده است : إخراج محمد و أصحابه من مكة، أكبر عند الله من القتال في الشهر الحرام. | از قتاده در تفسير ايه شريفه وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ منه أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ امده است : إخراج محمد و أصحابه من مكة، أكبر عند الله من القتال في الشهر الحرام. | ||
و از ابن عباس نيز نقل شده است كه : و اخراج اهله منه أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ يعني : أكبر من القتال الذي أصاب أصحاب محمد صلى الله عليه و سلم. | |||
از مجموع روايات ذكر شده بدست مي ايد كه اقامت در وطن و زادگاه از حقوق طبيعي انسانها بوده و اخراج انان از اوطانشان ظلمي بزرگ خواهد بود. | |||
نتيجه : در مقاله حاضر حق بازگشت از منظر حقوق بين الملل و نظام حقوقي اسلام تبيين گرديد . هر چند در نظام بين الملل حقوق انسانها از جمله حق بازگشت به رسميت شناخته شده اما بدليل تناقض اين حقوق با مباني فكري تدوين كنندگان غربي ان - نگرش مادي به انسان و جهان - تصويب اين حقوق نتوانسته است امنيت جهاني را تامين كند درحالي كه در نظام حقوقي اسلام كه بر مبناي نگرش توحيدي و كرامت انساني بنا گرديده است اين حق همانند سائر حقوق طبيعي ضمانت اجرائي داشته و بين مباني و حقوق مذكور تناقضي وجود نخواهد داشت . و السلام | |||
== منابع : == | == منابع : == |