۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
پس از واصل علمای معتزله، به ترتیب شاگردی و استادی عبارتند از: بشر بن المعتمر، ابوالهذیل علاف، نظام شیبانی، ابویوسف، جاحظ، ابن ابی داود و جبائی.<ref> تحقیقی در مسائل کلامی، ص 15.</ref> | پس از واصل علمای معتزله، به ترتیب شاگردی و استادی عبارتند از: بشر بن المعتمر، ابوالهذیل علاف، نظام شیبانی، ابویوسف، جاحظ، ابن ابی داود و جبائی.<ref> تحقیقی در مسائل کلامی، ص 15.</ref> | ||
معتزله، به عنوان فرقه ای کلامی و نهضتی سیاسی، در اواخر قرن اوّل هجری و اوائل دومین قرن هجری پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. امّا، این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیری یک نهضت، و یا یک مذهب فکری و عقیدتی بدون مقدمات نبوده و مسلماً زمینه های لازم جهت بوجود آمدن و رشد آن در متن جامعه وجود داشته است. درست است که اوّلین تشکیلات رسمی معتزله، پس از واصل بن عطا بوجود آمد، لیکن، قبل از او هم عقایدی که بعدها، به عنوان اصول اعتقادی معتزله، مطرح شدند، وجود داشت و به اشکال مختلف مطرح می شد. | معتزله، به عنوان فرقه ای کلامی و نهضتی سیاسی، در اواخر قرن اوّل هجری و اوائل دومین قرن هجری پا به عرصه حیات نهادند. تقریباً همه محققین این مطلب را قبول دارند. امّا، این واقعیت را نباید از یاد برد که شکل گیری یک نهضت، و یا یک مذهب فکری و عقیدتی بدون مقدمات نبوده و مسلماً زمینه های لازم جهت بوجود آمدن و رشد آن در متن جامعه وجود داشته است. درست است که اوّلین تشکیلات رسمی معتزله، پس از واصل بن عطا بوجود آمد، لیکن، قبل از او هم عقایدی که بعدها، به عنوان اصول اعتقادی معتزله، مطرح شدند، وجود داشت و به اشکال مختلف مطرح می شد. | ||
===اصول معتزله=== | |||
به طور کلی همه فرق عمده معتزله در برخی از اصول با یکدیگر متفق و مشترک اند. ابوالحسن اشعری، در مقالات الإسلامیین اصول معتزله را ذکر کرده است. | به طور کلی همه فرق عمده معتزله در برخی از اصول با یکدیگر متفق و مشترک اند. ابوالحسن اشعری، در مقالات الإسلامیین اصول معتزله را ذکر کرده است. | ||
1. اعتقاد به توحید و این که خداوند به هیچ یک از صفات آفریدگان، که نشانه حدوث است، متصف نیست. | 1. اعتقاد به توحید و این که خداوند به هیچ یک از صفات آفریدگان، که نشانه حدوث است، متصف نیست. | ||
2. خداوند قابل روءیت نیست، چشم ها او را نبینند و بصیرت ها او را درنیابند. | 2. خداوند قابل روءیت نیست، چشم ها او را نبینند و بصیرت ها او را درنیابند. | ||
3. در امر آفرینش، تفاوتی وجود ندارد. آفریدن چیزی از چیز دیگر برای او دشوارتر نیست و برای او در این کار سود و زیان، شادمانی و لذت نباشد. | 3. در امر آفرینش، تفاوتی وجود ندارد. آفریدن چیزی از چیز دیگر برای او دشوارتر نیست و برای او در این کار سود و زیان، شادمانی و لذت نباشد. | ||
4. اعتقاد به حدوث و مخلوق بودن کلام الله. | 4. اعتقاد به حدوث و مخلوق بودن کلام الله. | ||
5. خداوند هرگز کفر و گناه و افعال دیگر را نیافریده است. | 5. خداوند هرگز کفر و گناه و افعال دیگر را نیافریده است. | ||
6. اعتقاد به اینکه مرتکب گناه کبیره نه موءمن است و نه فاسق (منزلة بین المنزلتین). | 6. اعتقاد به اینکه مرتکب گناه کبیره نه موءمن است و نه فاسق (منزلة بین المنزلتین). | ||
7. اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر. | 7. اعتقاد به وجوب امر به معروف و نهی از منکر. | ||
8. اعتقاد به وعد و وعید.<ref>تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، جلد2، علی محمد ولوی، انتشارات بعثت، 1367، صفحات 356 357.</ref> | 8. اعتقاد به وعد و وعید.<ref>تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، جلد2، علی محمد ولوی، انتشارات بعثت، 1367، صفحات 356 357.</ref> | ||
===جایگاه عقل نزد معتزله=== | |||
باید توجه داشت که معتزله به اصالت عقل، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقل گرایانی بودند که می خواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمی توانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار می کردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکس العمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد. | باید توجه داشت که معتزله به اصالت عقل، اعتقاد کاملی داشتند. اینان عقل گرایانی بودند که می خواست، هر آنچه را که از طریق وحی رسیده است به محک عقل خویش بسنجند و در این مقصود راه افراط و زیاده روی در پیش گرفتند تا جایی که اگر چیزی را در قرآن و حدیث نمی توانستند با عقل خود تطبیق کنند آن را انکار می کردند. این ظاهربینی و زیاده روی در مشی استدلالی سبب عکس العمل شدیدی در عالم اسلام گردید وابوالحسن اشعری که خود عمری در اعتزال گذرانده بود، بر علیه معتزله شورید و عقاید آنها را مخالف دین دانست و پیروان زیادی پیدا کرد. | ||
گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوء ظن و تردید می نگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی فلسفه هند و یونان مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیت های جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر می کردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت. | گروهی از معتزله در اواخر قرن سوم هجری و اوائل قرن چهارم تبدیل به یک جامعه نخبه روشنفکر شده بودند که مردم به آنها با سوء ظن و تردید می نگریستند. چرا که در آثار و افکارشان، دوری از قرآن و حدیث و تقرب به مفاهیم نظری و کاملاً ذهنی فلسفه هند و یونان مشهود و محسوس بود. آنان، با بینشی روشنفکرانه و ذهنی گرایانه، از واقعیت های جامعه غافل شده و در عوالم خاصی سیر می کردند. تداوم این شرایط، سقوط و اضمحلال محتوم معتزله را به دنبال داشت. | ||
=اشاعره= | |||
دومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی اشاعره می باشد. این مکتب توسط ابوالحسن اشعری متوفی به سال 330پایه گذاری شد. | دومین مکتب برجسته کلامی، مکتب کلامی اشاعره می باشد. این مکتب توسط ابوالحسن اشعری متوفی به سال 330پایه گذاری شد. | ||
هدف کلام اشعری، زدودن همه عناصر ظاهراً غیر اسلامی از ساحت اسلام بود. دلایل گسترش مذهب اشاعره را به اختصار این گونه می توان بیان نمود که آنان از دو جنبه مثبت برخوردار بودند: آنان، هم به عقل تا حدی بها می دادند و هم این که به حدیث و سنت پشت نکرده بودند. | هدف کلام اشعری، زدودن همه عناصر ظاهراً غیر اسلامی از ساحت اسلام بود. دلایل گسترش مذهب اشاعره را به اختصار این گونه می توان بیان نمود که آنان از دو جنبه مثبت برخوردار بودند: آنان، هم به عقل تا حدی بها می دادند و هم این که به حدیث و سنت پشت نکرده بودند. بنابراین می توانستند واجد خصوصیات مثبت دو گروه معتزله و اهل سنت و حدیث باشند. | ||
هدف پایه گذار مکتب اشعری، ایجاد و تعدیل در عقاید اهل حدیث بود، او با تمام کوشش هایی که انجام داد، نتوانست برخی از معتقدات دور از منطق آنان را از مکتب خویش دور سازد، مانند قدیم بودن کلام خدا، روءیت خدا در سرای دیگر، افعال انسان مخلوق خدا است، و انسان بسان ظرفی است بر فعل خود. | هدف پایه گذار مکتب اشعری، ایجاد و تعدیل در عقاید اهل حدیث بود، او با تمام کوشش هایی که انجام داد، نتوانست برخی از معتقدات دور از منطق آنان را از مکتب خویش دور سازد، مانند قدیم بودن کلام خدا، روءیت خدا در سرای دیگر، افعال انسان مخلوق خدا است، و انسان بسان ظرفی است بر فعل خود. | ||
معروف ترین چهره های مکتب اشاعره عبارتند از : ابوالحسن اشعری، قاضی ابوبکر باقلانی، ابواسحاق اسفراینی، امام الحرمین جوینی، امام محمد غزالی و امام فخر رازی.<ref>شرح کشف المراد، علی محمدی، انتشارات دارالفکر، چاپ چهارم، 1378، ص 12.</ref> | معروف ترین چهره های مکتب اشاعره عبارتند از : ابوالحسن اشعری، قاضی ابوبکر باقلانی، ابواسحاق اسفراینی، امام الحرمین جوینی، امام محمد غزالی و امام فخر رازی.<ref>شرح کشف المراد، علی محمدی، انتشارات دارالفکر، چاپ چهارم، 1378، ص 12.</ref> | ||
ابوالحسن اشعری از افراد کثیر التألیف است، ولی ظاهراً اکثر آن کتابها از میان رفته است. معروف ترین کتاب او کتاب «مقالات الاسلامیین» است که چاپ شده است. | ابوالحسن اشعری از افراد کثیر التألیف است، ولی ظاهراً اکثر آن کتابها از میان رفته است. معروف ترین کتاب او کتاب «مقالات الاسلامیین» است که چاپ شده است. | ||
==اصول اشاعره== | |||
فهرست برخی از عقاید اشعری: | فهرست برخی از عقاید اشعری: | ||