|
|
(۳۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{Mbox
| |
| | type = notice
| |
| | class = ambox-In_use
| |
| | image = [[File:Ambox clock.svg|48px|alt=|link=]]
| |
| | css = margin: 1px
| |
| | text = این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|[[راهنما:بخش|بخش]]|{{#switch:{{NAMESPACE}}
| |
| | {{ns:0}} = مقاله
| |
| | بحث = [[راهنما:صفحه بحث|صفحه بحث]]
| |
| | ردهبندی = [[ویکیپدیا:ردهبندی|رده]]
| |
| | راهنما = [[راهنما:فهرست|فهرست]]
| |
| | درگاه = [[ویکیپدیا:درگاه|درگاه]]
| |
| | الگو = [[ویکیپدیا:فضای نام الگو|الگو]]
| |
| | کاربر = [[ویکیپدیا:صفحههای کاربری|صفحه کاربری]]
| |
| | بحث کاربر = [[ویکیپدیا:صفحههای کاربری|صفحه بحث کاربری]]
| |
| | ویکیپدیا = [[ویکیپدیا:فضای نام ویکیپدیا|صفحه ویکیپدیا]]
| |
| | بحث ویکیپدیا = [[ویکیپدیا:فضای نام ویکیپدیا|صفحه بحث ویکیپدیا]]
| |
| }}}} هماکنون برای {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|{{{2|مدتی کوتاه}}}|{{{1|مدتی کوتاه}}}}} '''تحت ویرایش عمده''' است. این برچسب برای جلوگیری از [[راهنما:تعارض ویرایشی|تعارض ویرایشی]] اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این {{#ifeq:{{{1|}}}|بخش|بخش|صفحه}} انجام ندهید.<br>
| |
| <small>{{#if:{{{زمان|}}}|این پیام در {{{زمان|}}} اضافه شده است.|}} این صفحه آخرینبار در {{#time:H:i، j F Y|{{REVISIONTIMESTAMP}}}} ({{کوچک}}ساعت هماهنگ جهانی{{پایان کوچک}}) ({{Time ago|{{REVISIONTIMESTAMP}}}}) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر [{{fullurl:{{FULLPAGENAME}}|action=history}} ویرایش نشده است]، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید.</small>
| |
| <includeonly>{{#ifeq:{{{category}}}|no||{{#switch:{{NAMESPACE}}
| |
| | کاربر
| |
| | بحث کاربر = <!-- no category -->
| |
| | [[رده:صفحههای سخت در دست ویرایش]]}}}}</includeonly>
| |
| }}<noinclude>
| |
| </noinclude>
| |
|
| |
|
| | | '''شریعت، طریقت، حقیقت''' سه مرحلهای هستند که گروهی از عارفان که غالباً از [[صوفیه]] هستند برای سیر و سلوک انسان به سوی [[خدا]] بیان کردهاند. آنها این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام میکنند. آنها [[شریعت]] را پوست میدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهری که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن می دانند! البته طرفداران این تقسیم سهگانه راههای مختلفی را پیمودهاند. |
| | |
| | |
| '''شریعت، طریقت، حقیقت''' سه مرحله ای هستند که گروهى از عارفان که غالباً از صوفیه هستند برای سیروسلوک انسان به سوى خدا بیان کرده اند. آنها این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام مىکنند. آنها شریعت را پوست مىدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهرى که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن مى دانند! البته طرفداران این تقسیم سهگانه راه هاى مختلفى را پیمودهاند. | |
|
| |
|
| =مراحل سیر و سلوک الی الله= | | =مراحل سیر و سلوک الی الله= |
| گروهى از عارفان که غالباً از صوفیه هستند مراحل سیروسلوک انسان را به سوى خدا به سه مرحله تقسیم مى کنند:
| | گروهی از عارفان که غالباً از صوفیه هستند مراحل سیروسلوک انسان را به سوی خدا به سه مرحله تقسیم می کنند: |
|
| |
|
| ==شریعت== | | == شریعت == |
| نخست، «شریعت» است که احکام دینى را شامل مىشود ومسائل مربوط به حلال و حرام و امثال آن است. | | نخست، «شریعت» است که احکام دینی را شامل میشود ومسائل مربوط به حلال و حرام و امثال آن است. |
|
| |
|
| =طریقت= | | == طریقت == |
| در ما وراى شریعت راهى باطنى را بهسوى کمال جویا مىشوند وآن را «سیر و سلوک عرفانى»(طریقت) مىنامند. | | در ما ورای شریعت راهی باطنی را بهسوی کمال جویا میشوند و آن را «سیر و سلوک عرفانی» (طریقت) مینامند. |
|
| |
|
| =حقیقت= | | == حقیقت == |
| پس از طریقت معتقدند که سالک به «حقیقت» مى رسد خواه این حقیقت بهمعناى فناى فى الله وفراموش کردن همه چیز جز خدا باشد و یا به معناى رسیدن به وحدت وجود به معناى وحدت موجود. | | پس از [[طریقت]] معتقدند که سالک به «حقیقت» می رسد خواه این حقیقت بهمعنای فنای فی الله و فراموش کردن همه چیز جز خدا باشد و یا به معنای رسیدن به وحدت وجود به معنای وحدت موجود. |
|
| |
|
| آنها گاه این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام مىکنند. شریعت را پوست مىدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص. و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهرى که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن مى دانند. | | آنها گاه این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام میکنند. شریعت را پوست میدانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص. و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهری که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن می دانند. |
|
| |
|
| =راه های پیمایش این مراحل= | | == استدلال بر این سه مرحله == |
| نخست راهى است که گروهى از صوفیه به آن عقیده دارند و مى گویند:
| | گاه طرفداران این تقسیم سه گانه به این حدیث که مرحوم محدث نوری در مستدرک الوسائل از عوالی اللئالی نقل کرده استناد میجویند که [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیغمبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]] می فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِی و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِی وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالی...». |
|
| |
|
| هنگامى که انسان به حقیقت برسد دیگر تقید به احکام شرع براى او مطرح نیست، تقید به این احکام براى وصول به حقیقت بوده است و پس از وصول به آن احتیاج به ابزار و مقدمهاى وجود ندارد.
| | در حالی که این حدیث از نظر سند معتبر نیست و از نظر دلالت، بر خلاف منظور آنها دلالت دارد زیرا افعال [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|رسول اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]] به یقین جزء شریعت است واحوال آن حضرت مجموعه اخلاق فضیلهای است که برگرفته از کتابالله میباشد، بنابراین همه به شریعت باز می گردد. |
|
| |
|
| مرحوم سید مرتضى رازى از علماى قرن پنجم و ششم که از استادان شیخ منتجب الدین بوده است در کتاب خود به نام تبصرة العوام چنین مىگوید: «صوفیان مىگویند که ما واصلیم به حق و نماز و روزه و زکات و حج و احکام دیگر مقرر شده که سالک بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق کند و او را معرفت حاصل گردد یعنى به حق رسد و چون واصل شد تکلیف از وى برخاست و هیچ از شرایع دین بر او واجب نیست هرچه او کند نیکو کند».(1)
| | == راههای پیمایش این مراحل == |
| | === بینیازی به شریعت پس از رسیدن به طریقت === |
| | |
| | نخست راهی است که گروهی از صوفیه به آن عقیده دارند و میگویند: هنگامی که انسان به حقیقت برسد دیگر تقید به احکام شرع برای او مطرح نیست، تقید به این احکام برای وصول به حقیقت بوده است و پس از وصول به آن احتیاج به ابزار و مقدمهای وجود ندارد. |
|
| |
|
| و مرحوم علامه حلى در کتاب کشف الحق و نهج الصدق گفته است: «من جماعتى از صوفیه را در حرم امام حسین(علیه السلام) مشاهده کردم که به هنگام اقامه نماز مغرب و عشا یکى از آنان نماز بهجا نیاورد. سؤال کردم که علت ترک نماز آن شخص چه بود؟ یک نفر از آن جماعت در جواب گفت: آن شخص چه حاجت به نماز دارد در حالى که واصل شده است».(2) | | === دلیل ادعای بینیازی به شریعت === |
| | مرحوم سید مرتضی رازی از علمای قرن پنجم و ششم که از استادان شیخ منتجب الدین بوده است در کتاب خود به نام تبصرة العوام چنین میگوید: «صوفیان میگویند که ما واصلیم به حق و نماز و روزه و زکات و حج و احکام دیگر مقرر شده که سالک بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق کند و او را معرفت حاصل گردد یعنی به حق رسد و چون واصل شد تکلیف از وی برخاست و هیچ از شرایع دین بر او واجب نیست هرچه او کند نیکو کند»<ref>تبصرة العوام، مرتضی بن قاسم داعی حسنی رازی، تصحیح: اقبال آشتیانی، عباس، ص 49.</ref>. |
|
| |
|
| گاه پا را از این فراتر نهاده و به این آیه شریفه متوسل مىشوند: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» مى گویند: غرض از عبادت وصول به یقین بوده است، وقتى انسان به یقین برسد دیگر نیازى به عبادت نیست. به همین دلیل گروهى از آنها پشت پا به احکام شرع مى زدند.
| | و مرحوم علامه حلی در کتاب کشف الحق و نهج الصدق گفته است: «من جماعتی از صوفیه را در [[حرم حسین بن علی (سیدالشهدا)|حرم امام حسین (علیهالسلام)]] مشاهده کردم که به هنگام اقامه نماز مغرب و عشا یکی از آنان نماز بجا نیاورد. سؤال کردم که علت ترک نماز آن شخص چه بود؟ یک نفر از آن جماعت در جواب گفت: آن شخص چه حاجت به نماز دارد در حالی که واصل شده است»<ref>کشف الحق و نهج الصدق، علامه حلی، حسن بن یوسف، ص 58 و59.</ref>. |
|
| |
|
| البته همه صوفیان چنین عقیدهاى ندارند و بعضى از سران آنها با صراحت پایبندى به شریعت را در تمام مراحل سیر و سلوک لازم و واجب مى شمرند از جمله از جنید بغدادى نقل شده که مى گوید: همه راه ها به بنبست مى رسد مگر راهى که به دنبال رسول خدا(صل الله علیه و آله) باشد پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروى از وى در کار نیست چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است.(3)
| | گاه پا را از این فراتر نهاده و به این آیه شریفه متوسل میشوند: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» می گویند: غرض از عبادت وصول به یقین بوده است، وقتی انسان به یقین برسد دیگر نیازی به عبادت نیست. به همین دلیل گروهی از آنها پشت پا به احکام شرع می زدند. |
|
| |
|
| و نیز از قشیرى نقل شده که معتقد بود: حتى در حال فنا و رسیدن به مقام حقیقت نیز باید به تکلیف خویش عمل کرد و خداوند عارف سالک را در این موضوع کمک مى کند.(4)
| | === رد نظریه بینیازی به شریعت === |
| | ==== قرآن کریم ==== |
| | [[قرآن|قرآن مجید]] در سوره مدثر آیات 46 و47 از قول دوزخیان میگوید: «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّی أَتَانَا الْیَقِینُ»؛ (ما پیوسته روز رستاخیز را دروغ می شمردیم تا اینکه یقین [مرگ ما] فرارسید). |
|
| |
|
| اضافه بر این همه مى دانیم که صاحبان اصلى شریعت یعنى پیغمبر اکرم و امامان معصوم: که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتى مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت مى کردند. | | ==== روش پیامبر و ائمه (صلوات الله علیهم) ==== |
| | اضافه بر این همه می دانیم که صاحبان اصلی شریعت یعنی پیغمبر اکرم و امامان معصوم: که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتی مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت می کردند. پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتی که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را در حالی که به شدت بیمار بود اقامه کرد. [[علی بن ابی طالب|علی (علیهالسلام)]] در محراب عبادت شهید شد و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|امام حسین (علیهالسلام)]] روز [[عاشورا]] در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت به پا داشت. آیا کسی می تواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادت های خالصانه خود ادامه می دادند؟ |
|
| |
|
| پیغمبر(صل الله علیه آله) در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتى که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را در حالى که به شدت بیمار بود اقامه کرد.
| | ==== بطلان استدلال به روایت ==== |
| | استناد به روایتی که رسول اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم) می فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِی و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِی وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالی...». باطل است؛ زیرا: |
|
| |
|
| على(علیه السلام) در محراب عبادت شهید شد و امام حسین(علیه السلام) روز عاشورا در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت به پا داشت. آیا کسى مى تواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادت هاى خالصانه خود ادامه مى دادند؟
| | این حدیث از نظر سند معتبر نیست و از نظر دلالت، بر خلاف منظور آنها دلالت دارد زیرا افعال پپیامبر به یقین جزء شریعت است واحوال آن حضرت مجموعه اخلاق فضیلهای است که برگرفته از کتابالله میباشد، بنابراین همه به شریعت باز می گردد. |
|
| |
|
| این گروه متأسفانه یقین را که بهمعناى مرگ است تحریف کرده وآن را بهمعناى یقین به ذات پاک پروردگار تفسیر کردهاند. | | ==== امام خمینی ==== |
| | [[سید روح الله موسوی خمینی|امام خمینی]] در این زمینه در کتاب چهل حدیث می فرماید: «بدان که هیچ راهی در معارف الهیه پیموده نمی شود مگر اینکه انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او پیدا نمی شود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت برای او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معرفت در قلب نیز باید متأدب به آداب ظاهره باشد و لذا دعوی بعضی باطل است که می گویند: با ترک ظاهر علم باطن پیدا می شود یا می گویند: پس از پیدایش علم باطن به آداب ظاهر احتیاجی نیست. این از جهل گوینده به مقامات عبادت و مدارج انسانیت است»<ref>چهل حدیث، موسوی خمینی، روحالله، ص 8.</ref>. |
|
| |
|
| قرآن مجید در سوره مدثر آیات 46 و47 از قول دوزخیان مىگوید: «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ»؛ (ما پیوسته روز رستاخیز را دروغ مى شمردیم تا اینکه یقین [مرگ ما] فرارسید).
| | البته همه صوفیان چنین عقیدهای ندارند و بعضی از سران آنها با صراحت پایبندی به شریعت را در تمام مراحل سیر و سلوک لازم و واجب می شمرند از جمله: |
|
| |
|
| چرا این افراد از زندگى پیشوایان دین غافل مى شوند و آنچه را که به ذهن قاصر خودشان مى رسند معیار برنامه هاى به اصطلاح سیر و سلوکى خود قرار مىدهند؟
| | ==== جنید بغدادی ==== |
| | از جنید بغدادی نقل شده که میگوید: همه راه ها به بنبست می رسد مگر راهی که به دنبال رسول خدا (صلیالله علیه وآله وسلم) باشد پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروی از وی در کار نیست چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است<ref>این سخن در پاورقی کتاب المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق: محمد محمد جابر، ص 158 آمده است.</ref>. |
|
| |
|
| امام خمینى(قد سره) در این زمینه در کتاب چهل حدیث مى فرماید: «بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمى شود مگر اینکه انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ یک از اخلاق حسنه از براى او پیدا نمى شود و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت براى او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معرفت در قلب نیز باید متأدب به آداب ظاهره باشد و لذا دعوى بعضى باطل است که مى گویند: با ترک ظاهر علم باطن پیدا مى شود یا مى گویند: پس از پیدایش علم باطن به آداب ظاهر احتیاجى نیست. این از جهل گوینده به مقامات عبادت و مدارج انسانیت است».(5)
| | ==== قشیری ==== |
| | و نیز از قشیری نقل شده که معتقد بود: حتی در حال فنا و رسیدن به مقام حقیقت نیز باید به تکلیف خویش عمل کرد و خداوند عارف سالک را در این موضوع کمک می کند<ref>الرسالة القشیریه، عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک القشیری، تحقیق عبدالحلیم محمود، محمود بن الشریف، ص 19.</ref>. |
|
| |
|
| این سخن را با نقل مطلبى که در دیباچه کتاب مثنوى، دفتر پنجم آمده است پایان مى دهیم: | | ==== مثنوی مولوی ==== |
| | «این مجلد پنجم از دفترهای مثنوی و تبیان معنوی در بیان آن که شریعت همچو شمع است و ره می نماید و بی آنکه شمع به دست آوری راه رفته نشود و چون در ره آمدی آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدی به مقصود، آن حقیقت است و جهت این گفتهاند که لو ظهرت الحقائق لبطلت الشرائع همان گونه که مس زر شود و یا خود از اصل، زر بُود (که) او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنانکه گفتهاند: «طلب الدلیل بعد الوصول الی المدلول قبیح وترک الدلیل قبل الوصول الی المدلول مذموم». حاصل آن که شریعت همچون کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب، و طریقت، استعمال کردن دارو ها و مس را در کیمیا مالیدن است، و حقیقت زر شدن مس است ... یا شریعت همچون علم طب آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و دارو ها خوردن و حقیقت، صحت یافتن ابدی و از آن هر دو فارغ شدن»<ref>مثنوی معنوی، بلخی مولوی، جلالالدین، دفتر پنجم.</ref>. |
|
| |
|
| «این مجلد پنجم از دفتر هاى مثنوى و تبیان معنوى در بیان آن که شریعت همچو شمع است ره مى نماید و بى آنکه شمع به دست آورى راه رفته نشود و چون در ره آمدى آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدى به مقصود، آن حقیقت است و جهت این گفتهاند که لو ظهرت الحقائق لبطلت الشرائع همان گونه که مس زر شود و یا خود از اصل، زر بُود (که) او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنانکه گفتهاند: «طلب الدلیل بعد الوصول الى المدلول قبیح وترک الدلیل قبل الوصول الى المدلول مذموم». حاصل آن که شریعت همچون کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب، و طریقت، استعمال کردن دارو ها و مس را در کیمیا مالیدن است، و حقیقت زر شدن مس است ... یا شریعت همچون علم طب آموختن است و طریقت پرهیز کردن به موجب طب و دارو ها خوردن و حقیقت، صحت یافتن ابدى و از آن هر دو فارغ شدن».(6)
| | == لزوم همراهی شریعت با طریقت == |
| | گروه دیگری هستند که معتقدند شریعت در تمام مسیر باید همراه باشد و هرگز نمیتوان از شریعت جدا شد ولی در دل این شریعت حقایقی نهفته شده است که میتوان آن را طریقت نامید و در واقع روح احکام و تشریعات دینی است و هنگامی که سالک این روح را درک کند به تدریج به حقیقت واصل میشود. بسیاری از عارفان متشرع اخیر همین راه را پیمودهاند و این مسیر چیزی نیست که برخلاف تعلیمات اسلام باشد. |
|
| |
|
| * * *
| | به تعبیر دیگر، جوهره دین که همان اخلاق و صفات برجسته انسانی است با انجام فرائض و مستحبات و پرهیز از معاصی و مکروهات در انسان رشد می کند و او را به مسیر کمال می برد بنابراین تقسیم سه گانه مزبور در واقع درهم ادغام می شود. |
|
| |
|
| گروه دیگرى هستند که معتقدند شریعت در تمام مسیر باید همراه باشد و هرگز نمى توان از شریعت جدا شد ولى در دل این شریعت حقایقى نهفته شده است که مى توان آن را طریقت نامید و در واقع روح احکام و تشریعات دینى است و هنگامى که سالک این روح را درک کند به تدریج به حقیقت واصل مىشود. بسیارى از عارفان متشرع اخیر همین راه را پیمودهاند و این مسیر چیزى نیست که برخلاف تعلیمات اسلام باشد.
| | بهعنوان مثال می توان نماز را مطرح کرد که هم معراج مؤمن است، هم [[امر به معروف و نهی از منکر|ناهی از فحشا و منکر]] و هم سبب ذکرالله: «الصلاة معراج المؤمن»<ref>سفینة البحار، محدث قمی، عباس، ج 2، 268.</ref>، «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ و َالْمُنْکَرِ»<ref>قرآن کریم، سوره، عنکبوت، آیه 45.</ref> و«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْری»<ref>قرآن کریم، سوره، طه، آیه 14.</ref>. روشن است که اگر نماز با تمام آداب انجام شود، از جمله حضور قلب کامل، تمام این آثار را در بردارد. |
|
| |
|
| به تعبیر دیگر، جوهره دین که همان اخلاق و صفات برجسته انسانى است با انجام فرائض و مستحبات و پرهیز از معاصى و مکروهات در انسان رشد مى کند و او را به مسیر کمال مى برد بنابراین تقسیم سه گانه مزبور در واقع درهم ادغام مى شود.
| | جمعی از بزرگان کتابهایی درباره آداب الصلاة و اسرارالصلاة نوشتهاند که اولی ظاهر شریعت است و دومی باطن شریعت که می توان نام آن را طریقت نهاد و نتیجه همه رسیدن به قرب پروردگار و معرفت اسماء و صفات اوست که حقیقت نامیده می شود. |
|
| |
|
| بهعنوان مثال مى توان نماز را مطرح کرد که هم معراج مؤمن است، هم ناهى از فحشا و منکر و هم سبب ذکرالله: «الصلاة معراج المؤمن»(7)، «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ و َالْمُنْکَرِ»(8) و«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى».(9)
| | در حدیثی از امام صادق(علیهالسلام) می خوانیم: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ»<ref>بحارالانوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، ج 79، ص 198.</ref>؛ (کسی که دوست دارد بداند نمازش مقبول درگاه خدا شده یا نه، نگاه کند ببینید آیا نمازش او را از فحشا و منکر بازداشته است؟ به همان مقداری که باز داشته مقبول درگاه پروردگار شده است). |
|
| |
|
| روشن است که اگر نماز با تمام آداب انجام شود، از جمله حضور قلب کامل، تمام این آثار را در بردارد.
| | =کلام مرحوم آخوند ملاحسین قلی همدانی= |
| | این کلام را با سخنی پرمعنا از مرحوم آخوند ملا حسین قلی همدانی که از عارفان متشرع عصر ماست پایان می دهیم: |
|
| |
|
| جمعى از بزرگان کتابهایى درباره آداب الصلاة و اسرارالصلاة نوشتهاند که اولى ظاهر شریعت است و دومى باطن شریعت که مى توان نام آن را طریقت نهاد و نتیجه همه رسیدن به قرب پروردگار و معرفت اسماء و صفات اوست که حقیقت نامیده مى شود.
| | «مخفی نماند بر برادران دینی که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیر ها راهی به قرب حضرت ملک الملوک (جل جلاله) نیست و به خرافات ذوقیه ـ اگرچه ذوق در غیر این مقام خوب است ـ کما هو دأب الجهال و الصوفیه (خذلهم الله) راه رفتن (به این طریق) لایوجب الا بعدآ حتی شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار آورده باشد باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد و هکذا در کیفیت ذکر بغیر ما ورد عن السادة المعصومین(علیهمالسلام)»<ref>کتاب تذکرة المتقین، بهاری همدانی، محمد، ص 177</ref>. |
|
| |
|
| در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «مَنْ أَحَبَّ أَنْ یَعْلَمَ أَ قُبِلَتْ صَلاتُهُ أَمْ لَمْ تُقْبَلْ فَلْیَنْظُرْ هَلْ مَنَعَتْهُ صَلاتُهُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ فَبِقَدْرِ مَا مَنَعَتْهُ قُبِلَتْ مِنْهُ»(10)؛ (کسى که دوست دارد بداند نمازش مقبول درگاه خدا شده یا نه، نگاه کند ببینید آیا نمازش او را از فحشا و منکر بازداشته است؟ به همان مقدارى که باز داشته مقبول درگاه پروردگار شده است).
| | == منابع == |
| | 1. قرآن کریم. |
|
| |
|
| گاه طرفداران این تقسیم سه گانه به این حدیث که مرحوم محدث نورى در مستدرک الوسائل از عوالى اللئالى نقل کرده استناد مى جویند که پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِى و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِى وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالى...».
| | 2. بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، محقق/ مصحح: جمعی از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 قمری، چاپ دوم. |
|
| |
|
| در حالى که این حدیث از نظر سند معتبر نیست و از نظر دلالت، بر خلاف منظور آنها دلالت دارد زیرا افعال پیغمبر(صل الله علیه و آله) به یقین جزء شریعت است واحوال آن حضرت مجموعه اخلاق فضیلهاى است که برگرفته از کتابالله مى باشد، بنابراین همه به شریعت باز مى گردد.
| | 3. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، مرتضی بن قاسم داعی حسنی رازی، تصحیح: اقبال آشتیانی، عباس، اساطیر، تهران، 1383 شمسی، چاپ دوم. |
|
| |
|
| کوتاه سخن این که به نظر مى رسد طرفداران این تقسیم سه گانه که غالباً متصوفه هستند سه منظور از آن داشتهاند:
| | 4. تذکرة المتقین، بهاری همدانی، محمد، آستان قدس رضوی، مشهد، 1384 شمسی |
| | |
| نخست این که نیاز پیروان را به خودشان در مرحله طریقت حفظ کنند دربرابر نیاز آنها به فقها در مرحله شریعت.
| |
| | |
| دوم این که راه را براى دستورات اضافى از شریعت هموار سازند و بتوانند پیروان خود را به انجام آن دستورات ملزم کنند.
| |
| | |
| سوم، عملاً خود را برتر از فقها نشان دهند، فقها را حافظان مرحله قشر و پوسته وخود را حافظان مرحله مغز و حقیقت بشمرند.
| |
| | |
| این کلام را با سخنى پرمعنا از مرحوم آخوند ملا حسین قلى همدانى که از عارفان متشرع عصر ماست پایان مى دهیم:
| |
|
| |
|
| «مخفى نماند بر برادران دینى که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و تکلمات و لحظات و غیر ها راهى به قرب حضرت ملک الملوک (جل جلاله) نیست و به خرافات ذوقیه ـ اگرچه ذوق در غیر این مقام خوب است ـ کما هو دأب الجهال و الصوفیه (خذلهم الله) راه رفتن (به این طریق) لایوجب الا بعدآ حتى شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد اگر ایمان به عصمت ائمه اطهار آورده باشد باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد و هکذا در کیفیت ذکر بغیر ما ورد عن السادة المعصومین(علیهم السلام)».(11)
| | 5. چهل حدیث، موسوی خمینی، روحالله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، قم، 1371 شمسی. |
|
| |
|
| مقالات مرتبط:
| | 6. الرسالة القشیریة، عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک القشیری، تحقیق عبدالحلیم محمود، محمود بن الشریف، دار المعارف، القاهرة. |
|
| |
|
| بعضی از عرفان هاى کاذب و نوظهور
| |
| عرفان و مسأله وحدت وجود
| |
| کرامات اولیاءالله
| |
| مکاشفات رحمانى ومکاشفات شیطانى
| |
| کشف و شهود و رؤیا
| |
| ریاضت های مشروع و نا مشروع در سیر و سلوک و تهذیب نفس
| |
| جایگاه استاد و راهنما در سیر و سلوک
| |
| اهمیت ذکر پروردگار در قرآن و احادیث اسلامى
| |
| روش های قابل نقد در سیر و سلوک
| |
| معیارهای عرفان راستین و هشدرها
| |
| روش های پیشنهادی اساتید سیر و سلوک
| |
| عرفان حلقه و شعور کیهانی
| |
| منبع:
| |
| 1. قرآن کریم.
| |
| 2. بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 قمری، چاپ دوم.
| |
| 3. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، مرتضی بن قاسم داعی حسنی رازی، تصحیح: اقبال آشتیانی، عباس، اساطیر، تهران، 1383 شمسی، چاپ دوم.
| |
| 4. تذکرة المتقین، بهاری همدانی، محمد، آستان قدس رضوی، مشهد، 1384 شمسی
| |
| 5. چهل حدیث، موسوی خمینى، روح الله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى، قم، 1371 شمسی.
| |
| 6. الرسالة القشیریة، عبد الکریم بن هوازن بن عبد الملک القشیری، تحقیق عبد الحلیم محمود، محمود بن الشریف، دار المعارف، القاهرة.
| |
| 7. سفینة البحار، محدث قمی، عباس، اسوه، قم، 1414 قمری. | | 7. سفینة البحار، محدث قمی، عباس، اسوه، قم، 1414 قمری. |
| 8. کشف الحق و نهج الصدق، علامه حلى، حسن بن یوسف، تاسوعا، تهران، 379982شمسی.
| |
| 9. مثنوى معنوى، بلخی مولوی، جلال الدین، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1361 شمسی.
| |
| 10. المنقذ من الضلال، الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق : محمد محمد جابر، المکتبة الثقافیة، بیروت.
| |
| پی نوشت:
| |
| (1). تبصرة العوام، مرتضی بن قاسم داعی حسنی رازی، تصحیح: اقبال آشتیانی، عباس، ص 49.
| |
|
| |
| (2). کشف الحق و نهج الصدق، علامه حلى، حسن بن یوسف، ص 58 و59.
| |
|
| |
| (3). این سخن در پاورقى کتاب المنقذ من الضلال، الغزالی، أبو حامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق : محمد محمد جابر، ص 158 آمده است.
| |
|
| |
| (4). الرسالة القشیریه، عبد الکریم بن هوازن بن عبد الملک القشیری، تحقیق عبد الحلیم محمود، محمود بن الشریف، ص 19.
| |
|
| |
| (5). چهل حدیث، موسوی خمینى، روح الله، ص 8.
| |
|
| |
| (6). مثنوى معنوى، بلخی مولوی، جلال الدین، دفتر پنجم.
| |
|
| |
|
| (7). سفینة البحار، محدث قمی، عباس، ج 2، 268.
| | 8. کشف الحق و نهج الصدق، علامه حلی، حسن بن یوسف، تاسوعا، تهران، 379982شمسی. |
|
| |
|
| (8). قرآن کریم، سوره، عنکبوت، آیه 45 .
| | 9. مثنوی معنوی، بلخی مولوی، جلالالدین، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1361 شمسی. |
|
| |
|
| (9). قرآن کریم، سوره، طه، آیه 14 .
| | 10. المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق: محمد محمد جابر، المکتبة الثقافیة، بیروت. |
|
| |
|
| (10). بحارالانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق/ مصحح: جمعى از محققان، ج 79، ص 198.
| | == پانویس == |
| | {{پانویس}} |
|
| |
|
| (11). کتاب تذکرة المتقین، بهاری همدانی، محمد، ص 177
| | [[رده:تصوف]] |