۲۱٬۸۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مدخلی بر فقه مقارن''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی <ref>نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری</ref> | '''مدخلی بر فقه مقارن''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی <ref>نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری</ref> | ||
که به | که به مسألهٔ فقه مقارن پرداخته است. در واقع فقه مقارن از جمله دانشهای ارزشمند و اساسی فقهی است که در [[اجتهاد]] نقش عظیمی دارد، به گونهای که اجتهاد بدون آن ناقص است. سیر تاریخی این علم گویای آن است که فقیهان [[سنی]] و [[شیعه]] بدان اهتمام فراوانی داشته و دارند و کتابهای مهمی در این زمینه از ناحیه آنان تدوین شده است. در این مقاله موضوعاتی در محور این دانش از قبیل: تعریف فقه مقارن، تاریخچه فقه مقارن، اهمیت فقه مقارن و ضرورت آن، فواید فقه مقارن، و منابع فقه مقارن مورد بحث واقع شده است.<br> | ||
غرض اصلی نگارنده این مقاله آن است که اثبات شود یکی از برترین راهکارهای تقریب و وحدت واقعی مسلمانان و فقیهان مذاهب اسلامی، گسترش این دانش در مراکز پژوهشی فقهی است. در ضمن در این تحقیقات معلوم میگردد که موارد اشتراک بین مذاهب اسلامی بسیار بیشتر از مقداری است که تاکنون تصور شده است.<br> | |||
=تعریف فقه مقارن= | |||
در یک تعریف جامع باید گفت: فقه مقارن یا فقه تطبیقی که مرحلهٔ تکامل یافته علم الخلاف است، به دانشی اطلاق میگردد که در آن، آرای تمامی عالمان مذاهب، ملاحظه شده و آنگاه برترین آنها بدون تعصبات فرقهای گزینش میگردد. | |||
تعریف فوق را باید جامعترین تعریفی دانست که میتواند ماهیت فقه مقارن را ترسیم نماید. در تبیین نکتهٔ فوق باید گفت فقه مقارن از بدو پیدایش تاکنون اشکال و مراحل گوناگونی را گذرانده است که به تبع هر تغییر و تحولی تعریف خاصی برای آن ذکر شده است. در یک نگاه کلی میتوان این تطورات در فقه مقارن و تعاریف آن را به شکل ذیل بیان کرد: | |||
1. تبیین اسباب اختلاف فقیهان: برخی از فقیهان فقه مقارن یا علم الخلاف را در قالب بیان عوامل و اسباب اختلاف مطرح میکردند، بدون آنکه در مقام نقد و بررسی آنها و ترجیح برخی از اقوال برآیند. بعضی از این فقیهان عبارتند از: ابومحمد عبدالله بن محمد سید (444-521ق) مؤلف «الانصاف فی التنبیه علی الاسباب التی اوجبت الاختلاف بین المسلمین فی ارائهم»، شاه ولیالله دهلوی (1180ق) مؤلف «الانصاف فی بیان اسباب الخلاف» و شیخ محمود شلتوت مؤلف «الاسلام عقیده و شریعه». | |||
2. جمعآوری آرای مذاهب به منظور نشان دادن مفترقات مذاهب با یکدیگر، مانند: کتاب «الانتصار» سید مرتضی و «کنز العرفان فی فقه القرآن» فاضل مقداد. | |||
3. جمعآوری آرای مذاهب در کنار اثبات فقه استدلالی مذهب خود، توأم با احترام به دیگر مذاهب، مانند: کتاب «الخلاف» شیخ طوسی. | |||
3. جمعآوری | |||
4. جمعآوری | 4. جمعآوری آرای مذاهب به منظور نشان دادن مشترکات مذاهب با یکدیگر، مانند: کتاب «الفقه علی المذاهب الخمسه» شیخ محمدجواد مغنیه. | ||
6. | 6. ارائهٔ آرای مذاهب برای اثبات رأی مذهب خویش و ابطال آرای دیگران، مانند: «الخلافیات» امام فخررازی در «تفسیر کبیر». | ||
7. بررسی | 7. بررسی آرای سایر مذاهب برای توسعهٔ فقه و اطلاع از همهٔ نظریات و اطمینان از گزینش احسن آنها، مانند: کتاب «تذکرة الفقهاء» علامه حلی. | ||
8. جمعآوری | 8. جمعآوری آرای فقهی مذاهب اسلامی بدون بررسی و سنجش، مانند: «موسوعه الفقهیه الاسلامی». <ref>رک: طلایهدار تقریب؛ ص148-150.</ref> | ||
در یک | در یک مقایسهٔ اجمالی بین تعاریف ذکر شده با یکدیگر، برتری تعریف نخست که در ابتدای مقاله مطرح گردید، آشکار میشود؛ چون براساس این تعریف فقیه موظف است در استنباط احکام، تمامی آرا و اقوال پیروان مذاهب مختلف را در موضوع مورد نظر ملاحظه نموده و آنگاه ضمن بررسی و نقادی عالمانه آنها و فارغ از هر نوع وابستگی به مذهب خاص، رأی صواب و احسن را انتخاب کند. بدیهی است چنین شیوهای مصداق بارز این سخن الهی خواهد بود: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». <ref>سورهٔ زمر: 17 و 18.</ref> | ||
باید گفت این تعریف مورد قبول عالمان بزرگی نظیر شیخ محمود شلتوت، محمد مدنی و ... قرار گرفته است و فقه مقارن از سال 1936م براساس روش فوق در دانشگاه الازهر مصر تدریس میشود | باید گفت این تعریف مورد قبول عالمان بزرگی نظیر شیخ محمود شلتوت، محمد مدنی و... قرار گرفته است و فقه مقارن از سال 1936م براساس روش فوق در دانشگاه الازهر مصر تدریس میشود. <ref>طلایهدار تقریب؛ ص150.</ref> فتحی درینی از دانشمندان اهلسنت، در تبیین تعریف ذکر شده برای فقه مقارن میگوید: «تقریر آراء المذاهب الفقهیه الاسلامیه فی مسئله معینه بعد تحریر محل النزاع فیها مقرونه بادلتها و وجوه الاستدلال بها و ما ینهض علیه الاستدلال من مناهج اصولیه و خطط تشریعیه و بیان منشأ الخلاف فیها ثم مناقشه هذه الادله اصولیا و الموازنه بینها و ترجیح ما هو اقوی دلیلا او اسلم منهجا او الاتیان برأی جدید مدعم بالدلیل الارجح فی نظر الباحث المجتهد» <ref>فقه مقارن؛ ص87، به نقل از: بحوث مقارنه فی الفقه و اصوله؛ ج1، ص22.</ref> به نظر میرسد تعریف و روش علامه حلی نیز در تذکرة الفقهاء که در قسم هفتم بیان گردید، به همین تعریف برگردد.<br> | ||
از آنجا که در قرن دوم قمری مذاهب فقهی زیادی در جهان اسلام به وجود آمد، چنان که برخی تعداد آن را 138 مذهب میدانند، زمینههای مستعدی برای پیدایش فقه مقارن به وجود آمد. به گواهی تاریخ، | ==تاریخچهٔ پیدایش فقه مقارن== | ||
از آنجا که در قرن دوم قمری مذاهب فقهی زیادی در جهان اسلام به وجود آمد، چنان که برخی تعداد آن را 138 مذهب میدانند، زمینههای مستعدی برای پیدایش فقه مقارن به وجود آمد. به گواهی تاریخ، شخصیتهای زیادی در طول تاریخ تاکنون نقش فراوانی در تکامل فقه مقارن داشتند که در رأس آنان باید از دو شخصیت بزرگ جهان اسلام؛ یعنی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) نام برد. این دو بزرگوار با بهرهگیری از کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) در حلقههای درس خویش از روش مقارن در تمامی رشتههای علوم اسلامی از قبیل فقه، تفسیر و کلام، استفاده نموده و مشتاقان حقیقت را از مذاهب گوناگون به سوی خود فرامیخواندند. | |||
در این زمینه سخن ابوحنیفه به خوبی گویای این مطلب است آنجا که میگوید: «فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدم؛ زیرا منصور | در این زمینه سخن ابوحنیفه به خوبی گویای این مطلب است آنجا که میگوید: «فقیهتر از جعفر بن محمد ندیدم؛ زیرا منصور خلیفهٔ عباسی از من خواست مسائل مشکلی را برای پرسش از او تهیه کنم. من 40 مسئله فراهم کردم و نزد منصور رفتم که در حیره بود، جعفر بن محمد را دیدم که در سمت راست خلیفه نشسته بود. مسائلم را یک به یک مطرح کردم و او جواب میداد و میگفت شما در این مسئله چنین میگویید و اهل مدینه چنان میگویند و ما نیز چنین میگوییم، چه بسا از ما تبعیت کنند و چه بسا از آنان تبعیت کنند و چه بسا هردو مکتب با ما مخالفت نمایند، تا اینکه هر 40 مسئله تمام شد، آنگاه ابوحنیفه گفت آیا چنین نیست که دانشمندترین مردم عالمترین آنها به اختلاف مردم است». <ref>طلایهدار تقریب؛ ص140، به نقل از: مناقب ابوحنیفه موفق؛ ج1، ص173. | ||
</ref> | |||
شاگردان آن حضرت نیز به تبع او همین روش را در فقه و کلام و سایر علوم اعمال میکردند، چنان که معاذ بن مسلم به امام صادق(ع) عرض کرد: «هرگاه کسی پیش من میآید و او را میشناسم که مخالف شما است، با او از نظرات دیگران میگویم و اگر بدانم که پیرو شما است، سخن شما را برای او نقل میکنم و چنانچه ندانم که بر چه مرامی است، نظرات شما و دیگران را برای او باز میگویم تا او خود هرچه بخواهد از میان آنها برگزیند. امام فرمود خدایت رحمت کند، همینگونه عمل بکن». <ref>بحارالانوار؛ ج2، ص122، ترجمه از: طلایهدار تقریب، ص140.</ref> | |||
رهبران و امامان اهلسنت نیز هریک به گونهای در تکامل و گسترش این دانش نقش وافری داشتند. دلیل این امر آثار و سیره آنان است که اغلب آنان تقلید و تعصب بر مذهب خاصی را برنتافته و از پیروانشان میخواستند که به ادلهٔ آنان و ادله سایر مذاهب در احکام شرعی نگریسته و بعد از مقایسه آنان با یکدیگر گفتار احسن را برگزینند و در این راستا چه بسا حنفی قول مالکی و حنبلی قول شافعی را برمیگزیند. | |||
رهبران و | در اینجا بهعنوان نمونه گفتار برخی از رهبران و عالمان اهلسنت را که فقه مقارن و جستجوی منابع ادله و اقوال را تنها راه رسیدن به قول حق و صواب میدیدند، بیان میکنیم: ابوحنیفه میگوید: «جایز نیست کسی بدون آنکه منابع و ادلهٔ فتاوای ما را بداند، آنها را بپذیرد». <ref>مروان خلیفات؛ ص33، نقل از: الانتفاء ابنعبدالبر؛ ص145؛ اعلام الموقعین ابنالقیم؛ ج2، ص309.</ref> | ||
در | ایشان به ابویوسف میگوید: «ای یعقوب در برداشت و رفتار ما دقت کن که از کجا آن را به دست آوردهایم؛ زیرا ما انسان هستیم امروز سخنی میگوییم و فردا از آن عدول میکنیم». <ref>جستاری در اندیشهٔ فقهی مذاهب؛ ص78، به نقل از: مقلدون و الائمه الاربعه، ص36.</ref> | ||
ابن وهب دربارهٔ مالک ابن انس می گوید: «مالک در حالی که پاسخگویی زیاد به مسائل را صحیح نمیدانست، به من گفت: ای اباعبدالله اگر به چیزی علم داری آن را بیان نموده و برای آن دلیل اقامه کن و نسبت به چیزی که نمیدانی سکوت کن، مبادا برای خودت نسبت به مردم قلاده سویی قرار دهی (مسئول ضلالت آنان گردی)». <ref>ما رواه الاکابر عن مالک، محمد بن مخلد مروزی، ص58؛ جامع بیان العلم و فضله، ابنعبدالبر، ج2، ص145.</ref> | |||
شافعی میگوید: «اگر روایت صحیحی از پیامبر(ص) برخلاف آنچه گفتهام، وجود دارد، آن روایت مقدم است و از من تقلید نکنید». <ref>سیر اعلام النبلاء؛ ج10، ص33.</ref> همچنین ذهبی از او نقل میکند: «هرگاه حدیثی صحیح بود، نظر من همان است و چنانچه حدیث صحیحی یافتید، سخن مرا [در صورتی که مخالف آن بود] به دیوار بکوبید». <ref>همان؛ ص30؛ نیل الاوطار، شوکانی، ج6، ص83؛ تحفه الاحوذی، ج4، ص450.</ref> | |||
احمد بن حنبل میگوید:«از من تقلید نکنید و از مالک و ثوری و اوزاعی هم تقلید نکنید، شما هم از منابعی که آنان گرفتهاند، مطالب را اخذ کنید». <ref>شنقیطی، اضواء البیان؛ شنقیطی، ج7، ص347.</ref> همچنین در جای دیگری میگوید:«تقلید از دیگران در دین نشانه کم دانشی است؛ زیرا آنان از خطا در امان نیستند». <ref>همان</ref>. | |||
از متأخران نیز عالمان زیادی از اهل سنت به اجتناب از تعصبات مذهبی و فرقه گرایی تذکر داده و از مردم خواستهاند به تحقیق در مبانی و ادله مذهب خود و دیگران نگریسته تا بتوانند قول احسن را گزینش کنند، چنان که امام ابوشامه می گوید: «کسی که به فقه اشتغال دارد، سزاوار نیست که به یک مذهب اکتفا کند، بلکه بهتر است احتیاط نموده و در هر مسئله ای نزدیک ترین نظریه را به کتاب خدا و سنت بپذیرد و این عمل حتی برای کسانی که به علوم مقدماتی اجتهاد آشنا باشند، آسان است». <ref>طلایهدار تقریب، ص170.</ref> | |||
در مسلم الثبوت آمده است: «واجب کردن تقلید از مکتب فقهی معینی، تشریع و بدعت گذاری است، اگر در اختلاف علما ملزم به مکتب فقهی معینی شویم، دچار عسر و حرج و سختی خواهیم گشت». <ref>طلایهدار تقریب؛ ص171، به نقل از مقدمه مقارنه المذاهب فی الفقه، شلتوت.</ref> | |||
عالم بزرگ معاصر اهل سنت شیخ سید سابق در مقدمه کتاب فقه السنة نسبت به سعی امامان مذاهب اربعه در هدایت مردم به دین الهی و تأکید آنان در عدم مرجعیت خویش برای مردم می نویسد: «امامان اربعه تمام سعیشان را در هدایت مردم به اسلام به کار برده و آنان را از تقلید خویش بازمیداشتند و پیوسته میگفتند جایز نیست برای کسی گفتار ما را بدون آنکه در دلایل ما اندیشه کند، بپذیرد و میگفتند مذهب حقیقیشان حدیث صحیح است و غرض اصلی آنان این بود که مردم را در فهم درست دین یاری بخشند» <ref>مقدمه کتاب فقه السنة؛ ج1، ص13.</ref> سپس در مورد ضعف و سستی مردم در فهم احکام الهی میگوید: «اما مردم به سبب کمهمتی و سستی اراده هر جماعتی به مذهب معینی اکتفا نموده و قول امامش را به منزله کلام قطعی شرع دانسته و به خودش اجازه مخالفت با آن را نمیدهد». <ref>همان.</ref> | |||
آنگاه آثار شوم تعصب ناآگاهانه برخی پیروان مذاهب را این چنین بیان میکند: «به سبب تقلید و تعصبات مردم نسبت به مذاهب، امت اسلامی هدایت حقیقی به وسیله قرآن و سنت را از دست داد و باب اجتهاد مسدود شد و به جای آن گفتار و اقوال فقیهان شریعت تلقی گردید و هر کلامی که مخالف آن باشد، بدعت شمرده شده و اعتنایی به آن نخواهد شد». <ref>همان.</ref> | |||
شیخ محمود شلتوت در کتاب مقارنه المذاهب فی الفقه مینویسد: «چون روح اختلاف در متأخران پدید آمد و تعصب فرقهای آنان را فراگرفت، قوانینی وضع کردند که مردم را از انتقال به سایر مذاهب بازمیداشت و در اثر این قوانین به جای اینکه فقه مذاهب مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، به صورت التزاماتی تعصبآمیز درآمد و صاحبنظران را از اظهار رأی و نظر ممنوع داشت و راه تحقیق در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را مسدود ساخت و موجب گشت که اجتهاد در فقه اسلامی متوقف گردد» طلایهدار تقریب <ref>ص150، به نقل از مقدمه مقارنه المذاهب فی الفقه.</ref> | |||
شیخ محمود شلتوت در کتاب مقارنه المذاهب فی الفقه مینویسد: «چون روح اختلاف در متأخران پدید آمد و تعصب فرقهای آنان را فراگرفت، قوانینی وضع کردند که مردم را از انتقال به سایر مذاهب بازمیداشت و در اثر این قوانین به جای اینکه فقه مذاهب مورد تحقیق و بررسی قرار گیرد، به صورت التزاماتی تعصبآمیز درآمد و صاحبنظران را از اظهار رأی و نظر ممنوع داشت و راه تحقیق در کتاب خدا و سنت پیامبر(ص) را مسدود ساخت و موجب گشت که اجتهاد در فقه اسلامی متوقف گردد» | |||
ایشان بر همین اساس دستور داد فقه مقارن میان مذاهب اسلامی در دانشکده الشریعه الازهر تدریس شود و آییننامه آن را بدین صورت تنظیم کرد: | ایشان بر همین اساس دستور داد فقه مقارن میان مذاهب اسلامی در دانشکده الشریعه الازهر تدریس شود و آییننامه آن را بدین صورت تنظیم کرد: | ||
خط ۶۶: | خط ۵۸: | ||
3. در اصول فقه به طور خاص به بیان مواضع اصولی که مورد اختلاف مذاهب ششگانه اسلامی سابق است، همراه با بیان اسباب اختلاف پرداخته شود. | 3. در اصول فقه به طور خاص به بیان مواضع اصولی که مورد اختلاف مذاهب ششگانه اسلامی سابق است، همراه با بیان اسباب اختلاف پرداخته شود. | ||
4. علم مصطلح الحدیث و رجال حدیث شامل تحقیق و بررسی اصطلاحات حدیثی اهلسنت و مصطلحات مذهب امامی و زیدی همچنین مشتمل بر تحقیق و بررسی رجال مشهور و اصحاب مسانید آنها در هردو فقه مذهب خواهد بود، افزون بر توسعهای که به تفصیل در مطالعات عالی دانشکده الشریعه داده شده است | 4. علم مصطلح الحدیث و رجال حدیث شامل تحقیق و بررسی اصطلاحات حدیثی اهلسنت و مصطلحات مذهب امامی و زیدی همچنین مشتمل بر تحقیق و بررسی رجال مشهور و اصحاب مسانید آنها در هردو فقه مذهب خواهد بود، افزون بر توسعهای که به تفصیل در مطالعات عالی دانشکده الشریعه داده شده است. همان؛ <ref>ص150 و 151، به نقل از: دعوه التقریب تاریخ و وثایق، چاپ مجلس اعلای شئون اسلامی، قاهره، ص223.</ref> | ||
==اهمیت و ضرورت فقه مقارن در ارتقای شریعت== | |||
از آنجا که حقیقت فقه تلاش گسترده و جامع در بررسی ادله و اقوال فقیهان با قطع نظر از گرایشات مذهبی و فرقهای خاص در جهت استنباط حکم شرعی است، بنابراین باید اذعان کرد که چنین اجتهادی جامع بدون به کارگیری روش فقهی مقارن ممکن نیست؛ چون تنها در چنین شیوهای مجتهد خود را مکلف میبیند که اقوال و مستندات فقیهان و کارشناسان دینی را ملاحظه نموده و با نقد و بررسی منصفانه آنها قول احسن را برگزیند، بنابراین روش فقهی مقارن را باید مقتضای طبیعی و عقلی اجتهاد حقیقی دانست. نکته فوق علاوه بر آنکه مقضای اطلاق آیهٔ شریفهٔ: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ». <ref>سورهٔ زمر: 17 و 18.</ref> میباشد، در گفتار و سیره پیشوایان دینی و نیز عالمان و فقیهان منصف و روشناندیش مذاهب اسلامی مشاهده میگردد. | |||
در ابتدا برخی از روایات پیشوایان دینی و الهی را ذکر نموده و آنگاه به اقوال عالمان مذاهب اسلامی میپردازیم. پیامبر(ص) فرمود: «اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه». <ref>الامالی، صدوق؛ ص73.</ref> | |||
آیا از اطلاق این سخن حکیمانه پیامبر(ص) نمیتوان بهره برد که در استنباط احکام شرعی بر فقیه لازم است تمامی اقوال و ادله فقیهان سایر مذاهب و حتی ادله مخالفان خویش را ملاحظه نموده و بعد از بررسی و تحلیل همه آنها به افتاء و ارائه نظر خویش بپردازد که این طریق برترین و دقیقترین راه نیل به حقیقت است. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز فرمود: «اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب». <ref>عیون الحکم و المواعظ، ص91.</ref> یعنی آرا و گفتارهای متفاوت از هم را با یکدیگر بسنجید تا سخن و قول حق از آن پدید آید. | |||
آیا از اطلاق این سخن حکیمانه پیامبر(ص) نمیتوان بهره برد که در استنباط احکام شرعی بر فقیه لازم است تمامی اقوال و ادله فقیهان سایر مذاهب و حتی ادله مخالفان خویش را ملاحظه نموده و بعد از بررسی و تحلیل همه آنها به افتاء و ارائه نظر خویش بپردازد که این طریق برترین و دقیقترین راه نیل به حقیقت است. امیرالمؤمنین علی(ع) نیز فرمود: «اضربوا بعض الرای ببعض یتولد منه الصواب» | |||
اینک گفتار برخی از عالمان شیعی و سنی را در اهمیت و ضرورت روش فقهی مقارن در استنباط احکام شرعی بیان میکنیم: | اینک گفتار برخی از عالمان شیعی و سنی را در اهمیت و ضرورت روش فقهی مقارن در استنباط احکام شرعی بیان میکنیم: | ||
امام فخررازی در کتاب جامع العلوم یکی از دانشهای حوزههای علمیه اسلامی را علم الخلافیات ـ که فقه مقارن مرحله تکامل یافته آن است ـ ذکر کرده و مینویسد: «علم خلاف علمی شریف و بزرگ است. حقایق و دقایق آن جز به تحریرات منقح و تقریرات ملخص و اعتراضات موجه و استدراکات وارد نتوان کرد»، آنگاه نه اصل برای این علم ذکر میکند | امام فخررازی در کتاب جامع العلوم یکی از دانشهای حوزههای علمیه اسلامی را علم الخلافیات ـ که فقه مقارن مرحله تکامل یافته آن است ـ ذکر کرده و مینویسد: «علم خلاف علمی شریف و بزرگ است. حقایق و دقایق آن جز به تحریرات منقح و تقریرات ملخص و اعتراضات موجه و استدراکات وارد نتوان کرد»، آنگاه نه اصل برای این علم ذکر میکند. <ref>طلایهدار تقریب؛ ص142، به نقل از جامع العلوم؛ ص14-19.</ref> | ||
ابنخلدون نیز در مقدمه تاریخ خود مینویسد: «مجتهدان در این دانش فقه (علمالخلاف یا فقه مقارن)، که از ادله شرعیه استنباط شده برحسب تفاوت افکار و مشاعر با یکدیگر اختلاف کردهاند و این اختلاف توسعه عظیمی یافته و مقلدان مختار بودهاند از هر مجتهدی که بخواهند تقلید کنند. میان پیروان مذاهب مناظراتی روی میداد که مآخذ پیشوایان و انگیزههای اختلاف و مواقع اجتهاد ایشان بیان میشد، اینگونه دانش را دانش خلافیات مینامند» | ابنخلدون نیز در مقدمه تاریخ خود مینویسد: «مجتهدان در این دانش فقه (علمالخلاف یا فقه مقارن)، که از ادله شرعیه استنباط شده برحسب تفاوت افکار و مشاعر با یکدیگر اختلاف کردهاند و این اختلاف توسعه عظیمی یافته و مقلدان مختار بودهاند از هر مجتهدی که بخواهند تقلید کنند. میان پیروان مذاهب مناظراتی روی میداد که مآخذ پیشوایان و انگیزههای اختلاف و مواقع اجتهاد ایشان بیان میشد، اینگونه دانش را دانش خلافیات مینامند» <ref>مقدمه ابنخلدون؛ ج2، ص929 و 930، با اندکی تصرف.</ref> | ||
علامه شاطبی در الموافقات میگوید: «طلبهای که خود را محصور در یک مذهب ساخته، چه بسا در او حالت تنفر و انکار نسبت به سایر مذاهب پیدا شود، اما وقتی به دلایل سایر فقهیان و مجتهدان دست یابد، به این باور خواهد رسید که سایر ائمه نیز دارای فضل و آگاهی از مقاصد شارع و فهم اهداف وی بودهاند» | علامه شاطبی در الموافقات میگوید:«طلبهای که خود را محصور در یک مذهب ساخته، چه بسا در او حالت تنفر و انکار نسبت به سایر مذاهب پیدا شود، اما وقتی به دلایل سایر فقهیان و مجتهدان دست یابد، به این باور خواهد رسید که سایر ائمه نیز دارای فضل و آگاهی از مقاصد شارع و فهم اهداف وی بودهاند». طلایهدار تقریب؛ <ref>ص142، به نقل از: الموافقات؛ ج2، ص273.</ref> ایشان در الموافقات گفتار برخی از عالمان دینی را در اهمیت و ضرورت فقه مقارن نقل نموده و معتقد است که به شخصی که روش فقهی مقارن را شیوه اجتهادی خودش قرار ندهد، نمیتوان فقیه و عالم دینی اطلاق کرد. | ||
در اینجا برخی از این کلمات را از الموافقات نقل میکنیم: | در اینجا برخی از این کلمات را از الموافقات نقل میکنیم: | ||
هشام بن عبدالله رازی میگوید: «به کسی که اختلاف فقیهان را نداند، نمیتوان فقیه اطلاق کرد». قتاده میگوید: «کسی که اختلاف آن فقیهان را نداند، بوی فقه را استشمام نکرده است». همچنین عطاء میگوید: «سزاوار نیست کسی خود را در جایگاه فتوا قرار دهد، مگر آنکه از اختلافات مذاهب مختلف آگاه باشد». | هشام بن عبدالله رازی میگوید: «به کسی که اختلاف فقیهان را نداند، نمیتوان فقیه اطلاق کرد». قتاده میگوید: «کسی که اختلاف آن فقیهان را نداند، بوی فقه را استشمام نکرده است». همچنین عطاء میگوید: «سزاوار نیست کسی خود را در جایگاه فتوا قرار دهد، مگر آنکه از اختلافات مذاهب مختلف آگاه باشد». | ||
یحیی بن سلام میگوید: «سزاوار نیست کسی خود را در جایگاه فتوا قرار دهد، مگر آنکه از اختلافات مذاهب مختلف آگاه باشد و کسی که از اقوال فقیهان آگاه نیست، جایز نیست برای او بگوید فلان نظریه نزد من برتر از آرای دیگر است». سعید بن عروه میگوید: «کسی را که از موارد اختلافات فقهی بین فقیهان آگاه نیست، عالم نشمار». قیص بن عقبه میگوید: «فقیهی که از اقوال دیگران آگاه نیست، رستگار نخواهد شد» | یحیی بن سلام میگوید: «سزاوار نیست کسی خود را در جایگاه فتوا قرار دهد، مگر آنکه از اختلافات مذاهب مختلف آگاه باشد و کسی که از اقوال فقیهان آگاه نیست، جایز نیست برای او بگوید فلان نظریه نزد من برتر از آرای دیگر است». سعید بن عروه میگوید: «کسی را که از موارد اختلافات فقهی بین فقیهان آگاه نیست، عالم نشمار». قیص بن عقبه میگوید: «فقیهی که از اقوال دیگران آگاه نیست، رستگار نخواهد شد» <ref>فقه مقارن؛ ص154، به نقل از: الموافقات؛ ج4، ص104 و 105</ref>. نظیر این کلمات را در کتابهای دیگر اهلسنت بنگرید، از قبیل: الاحکام، ابنحزم؛ ج6، ص882؛ جامع بیان العلم و فضله، ابنعبدالبر، ج2، ص46؛ عمده القاری العینی، ج2، ص156 و ...). | ||
محمد مدنی رئیس دانشکده الشریعه الازهر میگوید: «برای اصلاح این دانشکده دو نکته ضروری است: کامل نمودن فقه مقارن و همبستگی بین فقه تمام مذاهب اسلامی، و بررسی تحقیقات قانونی که افقهای نوینی به روی پژوهشگران میگشاید و آنان را در مقاصد و اهدافشان کمک میکند». ایشان در ادامه میگوید: «کسی که در شریعت اسلامی کاوش و تحقیق کند، نمیتواند از این دو نکته چشم بپوشد؛ زیرا فقه تنها به دست آوردن فروع و شناخت احکامی که از مذهب استفاده میشود، نیست، بلکه فقه عبارت است از مجموع نظرها و ارتباط و سنجش و ترجیح میان آنها». سپس میگوید: «اگر پژوهشگری بعضی از نظریهها را بداند و برخی را نداند، مسلماً رکن بزرگ فقه نزد او منهدم و ویران است؛ زیرا همواره در حال تزلزل است که مبادا آنچه را کنار گذاشتم و در صدد مطالعه آن برنیامدهام، همان درست و حق بوده است و یا اینکه اگر آن نظریه را با این نظریه مقرون میساختم، نظرم تحول مییافت و حکم تغییر میکرد» (طلایهدار تقریب، صص162و163). | محمد مدنی رئیس دانشکده الشریعه الازهر میگوید: «برای اصلاح این دانشکده دو نکته ضروری است: کامل نمودن فقه مقارن و همبستگی بین فقه تمام مذاهب اسلامی، و بررسی تحقیقات قانونی که افقهای نوینی به روی پژوهشگران میگشاید و آنان را در مقاصد و اهدافشان کمک میکند». ایشان در ادامه میگوید: «کسی که در شریعت اسلامی کاوش و تحقیق کند، نمیتواند از این دو نکته چشم بپوشد؛ زیرا فقه تنها به دست آوردن فروع و شناخت احکامی که از مذهب استفاده میشود، نیست، بلکه فقه عبارت است از مجموع نظرها و ارتباط و سنجش و ترجیح میان آنها». سپس میگوید: «اگر پژوهشگری بعضی از نظریهها را بداند و برخی را نداند، مسلماً رکن بزرگ فقه نزد او منهدم و ویران است؛ زیرا همواره در حال تزلزل است که مبادا آنچه را کنار گذاشتم و در صدد مطالعه آن برنیامدهام، همان درست و حق بوده است و یا اینکه اگر آن نظریه را با این نظریه مقرون میساختم، نظرم تحول مییافت و حکم تغییر میکرد» (طلایهدار تقریب، صص162و163). | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۰۳: | ||
این امر برای مجتهد نقاط قوت و ضعف اقوال را نیز مشخص خواهد کرد. در اینجا برخی از عوامل اختلاف فقیهان را که از طریق بررسیهای فقه مقارن استقصا شده است، به اجمال بیان میکنیم: | این امر برای مجتهد نقاط قوت و ضعف اقوال را نیز مشخص خواهد کرد. در اینجا برخی از عوامل اختلاف فقیهان را که از طریق بررسیهای فقه مقارن استقصا شده است، به اجمال بیان میکنیم: | ||
الف) اختلاف در محدوده | الف) اختلاف در محدوده قرآن؛ | ||
ب) اختلاف در محدوده سنت. | ب) اختلاف در محدوده سنت. | ||
اما اسباب اختلاف در محدوده قرآن یکی از این عوامل میباشد: | اما اسباب اختلاف در محدوده قرآن یکی از این عوامل میباشد: | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۵۹: | ||
در منابعی که بین فقیهان سنی و شیعه اختلافاتی وجود دارد، نظیر قیاس و استحسان و سد ذرایع، همانطور که در ادامه بحث میآید، اولاً؛ رجوع اهلسنت به این منابع زمانی است که هیچ نوع نصی از آیات و سنت قطعیه وجود نداشته باشد، ثانیاً؛ استناد به هریک از این منابع یاد شده متوقف بر شروطی است که در کتابهای اصولیشان ذکر شده است، ثالثاً؛ در تبیین و تفسیر هریک از منابع یاد شده، بین فقیهان اهلسنت اختلافات زیادی وجود دارد که برخی از تفسیرها بسیار به یکدیگر نزدیک بوده و حتی با دیدگاه فقیهان شیعی نیز کاملاً منطبق میباشد. بنابراین چنین نیست که اختلاف در منابع فقهی منحصر به فقیهان سنی و شیعه باشد. | در منابعی که بین فقیهان سنی و شیعه اختلافاتی وجود دارد، نظیر قیاس و استحسان و سد ذرایع، همانطور که در ادامه بحث میآید، اولاً؛ رجوع اهلسنت به این منابع زمانی است که هیچ نوع نصی از آیات و سنت قطعیه وجود نداشته باشد، ثانیاً؛ استناد به هریک از این منابع یاد شده متوقف بر شروطی است که در کتابهای اصولیشان ذکر شده است، ثالثاً؛ در تبیین و تفسیر هریک از منابع یاد شده، بین فقیهان اهلسنت اختلافات زیادی وجود دارد که برخی از تفسیرها بسیار به یکدیگر نزدیک بوده و حتی با دیدگاه فقیهان شیعی نیز کاملاً منطبق میباشد. بنابراین چنین نیست که اختلاف در منابع فقهی منحصر به فقیهان سنی و شیعه باشد. | ||
</ref> | |||
اینک جهت تبیین هریک از امور فوق میگوییم به طور کلی منابع فقه مقارن در بین مذاهب اسلامی به شرح ذیل میباشد: 1. قرآن 2. سنت 3. اجماع 4. عقل 5. قول صحابه 6. قیاس 7. استحسان 8. استصلاح یا مصالح مرسله 9. فتح و سد ذرایع 10. عمل مردم مدینه 11. عرف. | اینک جهت تبیین هریک از امور فوق میگوییم به طور کلی منابع فقه مقارن در بین مذاهب اسلامی به شرح ذیل میباشد: 1. قرآن 2. سنت 3. اجماع 4. عقل 5. قول صحابه 6. قیاس 7. استحسان 8. استصلاح یا مصالح مرسله 9. فتح و سد ذرایع 10. عمل مردم مدینه 11. عرف. | ||
خط ۲۶۵: | خط ۲۵۶: | ||
در پایان باید گفت بین مذاهب اسلامی در منابع و مصادر دین علاوه بر قرآن و سنت، اشتراکات فراوان دیگری نیز وجود دارد و اختلافات در بسیاری مواقع جزئی و فرعی است، چنان که این نوع اختلافات بین عالمان یک مذهب نیز غالباً وجود دارد. بدیهی است این امر در صورتی که توسط دانشمندان فریقین پیگیری شود، میتواند موجب تقریب بیشتر آنان در حوزه اندیشه و عمل گردیده و زمینه وحدت و انسجام هرچه بیشتر امت اسلامی را فراهم سازد. | در پایان باید گفت بین مذاهب اسلامی در منابع و مصادر دین علاوه بر قرآن و سنت، اشتراکات فراوان دیگری نیز وجود دارد و اختلافات در بسیاری مواقع جزئی و فرعی است، چنان که این نوع اختلافات بین عالمان یک مذهب نیز غالباً وجود دارد. بدیهی است این امر در صورتی که توسط دانشمندان فریقین پیگیری شود، میتواند موجب تقریب بیشتر آنان در حوزه اندیشه و عمل گردیده و زمینه وحدت و انسجام هرچه بیشتر امت اسلامی را فراهم سازد. | ||
==پانویس== | |||
[[رده: مقالات]] | [[رده: مقالات]] |