۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
مارکسیسم یک نظریه اجتماعی، یک جهانبینی، یک ایدائوژی، یک مکتب فلسفی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد. | مارکسیسم یک نظریه اجتماعی، یک جهانبینی، یک ایدائوژی، یک مکتب فلسفی است که توسط کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی در اواخر قرن نوزدهم ساخته شد. اساس مارکسیسم آن طور که در «مانیفست کمونیست» بیان شدهاست بر این باور استوار است که تاریخ جوامع تاکنون تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است و در دنیای حاضر دو طبقه، بورژوازی و پرولتاریا وجود دارند که کشاکش این دو تاریخ را رقم خواهد زد. | ||
=جهانیان در نگاه مارکسیست= | |||
مارکسیستها مجموع جهانیان را به ۲ گروه تقسیم میکنند و میگویند یا استثمارگر هستند یا استثمارشده، میگویند تاریخ چیزی جز محصول مبارزه طبقاتی بین انسانهای استثمارگر و استثمارشده نیست، یعنی عدهای منافع اقتصادیشان ایجاب میکند که در همان مرحله بمانند و مخالف پیشرفت ابزار تولیدند (گروه حاکم استثمارگر) و یک عده خواهان رشد و ترقی ابزار تولید و خلاصی از این وضع هستند (گروه استثمارشده) که این دوباره هم درگیر و مبارزهای به وجود میآید که منجر به یک نظام جدید (جامعه جدید) میشود که در آن جامعه جدید علاوه بر ابزار تولید و منافع اقتصادی، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب و افکار و اندیشه در یک کلام همه چیز نسبت به جامعه قبلی تغییر میکند و بعد از مدتی دوباره این نظام جدید با مبارزه و درگیری که در خودش عامل ایجاد آن است میدهد به نظام دیگری تبدیل میشود. | مارکسیستها مجموع جهانیان را به ۲ گروه تقسیم میکنند و میگویند یا استثمارگر هستند یا استثمارشده، میگویند تاریخ چیزی جز محصول مبارزه طبقاتی بین انسانهای استثمارگر و استثمارشده نیست، یعنی عدهای منافع اقتصادیشان ایجاب میکند که در همان مرحله بمانند و مخالف پیشرفت ابزار تولیدند (گروه حاکم استثمارگر) و یک عده خواهان رشد و ترقی ابزار تولید و خلاصی از این وضع هستند (گروه استثمارشده) که این دوباره هم درگیر و مبارزهای به وجود میآید که منجر به یک نظام جدید (جامعه جدید) میشود که در آن جامعه جدید علاوه بر ابزار تولید و منافع اقتصادی، آداب و رسوم و فرهنگ و مذهب و افکار و اندیشه در یک کلام همه چیز نسبت به جامعه قبلی تغییر میکند و بعد از مدتی دوباره این نظام جدید با مبارزه و درگیری که در خودش عامل ایجاد آن است میدهد به نظام دیگری تبدیل میشود. | ||
مارکسیسم آموزش رهایی طبقهی کارگر از دست سرمایهداری است. (مالکیت خصوصی و سرمایهداری عامل بدبختی مردم و کارگران است و باید با یک انقلاب از بین برود). | مارکسیسم آموزش رهایی طبقهی کارگر از دست سرمایهداری است. (مالکیت خصوصی و سرمایهداری عامل بدبختی مردم و کارگران است و باید با یک انقلاب از بین برود). | ||
مارکس خودش مارکسیسم نبوده یعنی اینکه مارکسیسم بعدها بوسیلهی طرفداران او طرحریزی شده است که معتقدند افکار و نظریات مارکس یک راه و روشی را برای نجات کارگران درست کرده است. | مارکس خودش مارکسیسم نبوده یعنی اینکه مارکسیسم بعدها بوسیلهی طرفداران او طرحریزی شده است که معتقدند افکار و نظریات مارکس یک راه و روشی را برای نجات کارگران درست کرده است. | ||
عدم همسانی مارکسیسم با مارکس | =عدم همسانی مارکسیسم با مارکس= | ||
مارکسیسم هر چند با اندیشهی مارکس پیوند دارد ولی با آن یکسان نیست و از جمله دلایل آن میتواند: | مارکسیسم هر چند با اندیشهی مارکس پیوند دارد ولی با آن یکسان نیست و از جمله دلایل آن میتواند: | ||
۱. فکر و اندیشهی مارکس دارای یک شکل منظم نبوده است زیرا وقتی با واقعیت روبرو میشده است مشاهده میکند که مطلبی را که بیان داشته دارای اشکالاتی است و در راستای حل آن یکسری تغییر جهتهایی در اندیشههایش روی میدهد. | ۱. فکر و اندیشهی مارکس دارای یک شکل منظم نبوده است زیرا وقتی با واقعیت روبرو میشده است مشاهده میکند که مطلبی را که بیان داشته دارای اشکالاتی است و در راستای حل آن یکسری تغییر جهتهایی در اندیشههایش روی میدهد. | ||
خط ۳۳: | خط ۱۳: | ||
۴. کنار آمدن طبقهی کارگر با طبقهی سرمایهدار و عدم وقوع انقلاب کارگری در سطح اروپا. | ۴. کنار آمدن طبقهی کارگر با طبقهی سرمایهدار و عدم وقوع انقلاب کارگری در سطح اروپا. | ||
شاخههای مارکسیسم | =شاخههای مارکسیسم= | ||
پیامد عدم تحقق پیش بینیهای مارکس منجر به این شد که در طول زمان در مورد اندیشه مارکس دیدگاههای مختلفی مطرح شود و مارکسیسم به سه شاخهی اصلی تقسیم میشود که هر کدام از این سه شاخه به شاخههای گوناگونی تقسیم میشوند: | پیامد عدم تحقق پیش بینیهای مارکس منجر به این شد که در طول زمان در مورد اندیشه مارکس دیدگاههای مختلفی مطرح شود و مارکسیسم به سه شاخهی اصلی تقسیم میشود که هر کدام از این سه شاخه به شاخههای گوناگونی تقسیم میشوند: | ||
۱. مارکسیسم اومانیسم (عقلگرا) که خود به دو شاخهی مارکسیسم فلسفی و مکتب فرانکفورت تقسیم میشود. | ۱. مارکسیسم اومانیسم (عقلگرا) که خود به دو شاخهی مارکسیسم فلسفی و مکتب فرانکفورت تقسیم میشود. | ||
خط ۴۲: | خط ۲۰: | ||
امروزه در دنیا مراکزی وجود دارد بنام مراکز مارکس شناسی. {درانگلستان نه مرکز - درآمریکا هشت مرکز – در فرانسه شانزده مرکز- در ایتالیا هفت و در ژاپن چهار مرکز) و جالب اینجاست که در روسیه و کشورهای وابسته به شوروی اثری از چنین مراکزی دیده نمیشود. | امروزه در دنیا مراکزی وجود دارد بنام مراکز مارکس شناسی. {درانگلستان نه مرکز - درآمریکا هشت مرکز – در فرانسه شانزده مرکز- در ایتالیا هفت و در ژاپن چهار مرکز) و جالب اینجاست که در روسیه و کشورهای وابسته به شوروی اثری از چنین مراکزی دیده نمیشود. | ||
خلاصهای از زندگی کارل مارکس | =خلاصهای از زندگی کارل مارکس= | ||
مارکس در سال ۱۸۱۸ در آلمان متولد شد و پدر و مادرش یهودی بودند. پدرش در همان سال تولد مارکس به دین مسیح گروید و با این وجود مارکس نه تنها به یهودیت بلکه به دینهای دیگر هم اعتقاد پیدا نمیکند و دارای اندیشه ماتریالیستی در زمینه جهان خلقت بود. | مارکس در سال ۱۸۱۸ در آلمان متولد شد و پدر و مادرش یهودی بودند. پدرش در همان سال تولد مارکس به دین مسیح گروید و با این وجود مارکس نه تنها به یهودیت بلکه به دینهای دیگر هم اعتقاد پیدا نمیکند و دارای اندیشه ماتریالیستی در زمینه جهان خلقت بود. | ||
به ادبیات و موسیقی و شعر علاقه داشته و از طبقهی مرفه جامعه بوده است. پدرش وکیل دادگستری بود. در هجده سالگی مارکس جوان را به دانشکده حقوق فرستاد تا نام نویسی کند اما او این کار را نپذیرفت (گویا که تحصیلات دانشگاهی ندارد). در هجده سالگی پنهانی با دختری بنام ژنی نامزد میکند و در سن بیست و پنج سالگی با او ازدواج میکند و به پاریس میرود و در آنجا با انگلس که فرزند یک تاجر ثروتمند آلمانی بود آشنا میشود و عقاید اقتصادی خود را از تجربیاتی که انگلس داشت میگیرد. در پاریس انقلابهای ۱۸۴۸ را از نزدیک دنبال میکند. اما پس از شکست و سرکوب انقلابها در سال ۱۸۴۹ به لندن میرود و تا آخر عمر در آنجا میماند. سالهای بین ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ دوران فقر شدید مارکس بود. او در این ایام به دلیل اشتغال زیاد به امر مطالعه و تحقیق پیرامون موضوع کارگران و سرمایهداران قادر به اشتغال تمام وقت و گاها پاره وقت نبوده است و این امر باعث میشود که چند فرزندش به دلیل فقر و بیماری از دست بدهد. (تمام سعی او این بود که راهی برای نجات کارگران از فقر و بدبختی پیدا کند و شعارش این بود که کارگران دنیا متحد شوید). وی سرانجام در سال ۱۸۸۳به علت مرض سرطان از دنیا رفت. | به ادبیات و موسیقی و شعر علاقه داشته و از طبقهی مرفه جامعه بوده است. پدرش وکیل دادگستری بود. در هجده سالگی مارکس جوان را به دانشکده حقوق فرستاد تا نام نویسی کند اما او این کار را نپذیرفت (گویا که تحصیلات دانشگاهی ندارد). در هجده سالگی پنهانی با دختری بنام ژنی نامزد میکند و در سن بیست و پنج سالگی با او ازدواج میکند و به پاریس میرود و در آنجا با انگلس که فرزند یک تاجر ثروتمند آلمانی بود آشنا میشود و عقاید اقتصادی خود را از تجربیاتی که انگلس داشت میگیرد. در پاریس انقلابهای ۱۸۴۸ را از نزدیک دنبال میکند. اما پس از شکست و سرکوب انقلابها در سال ۱۸۴۹ به لندن میرود و تا آخر عمر در آنجا میماند. سالهای بین ۱۸۵۰ تا ۱۸۶۰ دوران فقر شدید مارکس بود. او در این ایام به دلیل اشتغال زیاد به امر مطالعه و تحقیق پیرامون موضوع کارگران و سرمایهداران قادر به اشتغال تمام وقت و گاها پاره وقت نبوده است و این امر باعث میشود که چند فرزندش به دلیل فقر و بیماری از دست بدهد. (تمام سعی او این بود که راهی برای نجات کارگران از فقر و بدبختی پیدا کند و شعارش این بود که کارگران دنیا متحد شوید). وی سرانجام در سال ۱۸۸۳به علت مرض سرطان از دنیا رفت. | ||
== بازشناسی اندیشههایی مارکس== | |||
کارل مارکس در افکار و اندیشههایش از چندین متفکر قبل از خود تاثیر پذیرفته و از نظرات آنها در بیان دیدگاههای خود استفاده نموده است به عبارت دیگر میتوان گفت که وی با جمع نمودن و در کنار هم قرار دادن و نظام دادن به اندیشههای متفکرین قبل از خود به برخی سوالات پاسخ علمی_تاریخی داده است. از جملهی موثرترین اندیشمندان میتوان به: ۱. هگل ۲. پرودون ۳. فوئر باخ ۴. کانت؛ اشاره کرد. | کارل مارکس در افکار و اندیشههایش از چندین متفکر قبل از خود تاثیر پذیرفته و از نظرات آنها در بیان دیدگاههای خود استفاده نموده است به عبارت دیگر میتوان گفت که وی با جمع نمودن و در کنار هم قرار دادن و نظام دادن به اندیشههای متفکرین قبل از خود به برخی سوالات پاسخ علمی_تاریخی داده است. از جملهی موثرترین اندیشمندان میتوان به: ۱. هگل ۲. پرودون ۳. فوئر باخ ۴. کانت؛ اشاره کرد. | ||
با نگاهی بر منطق ارسطویی، ارسطو معتقد است که هرگز هیج دو چیز متضاد با هم، در کنار جمع نمیشوند. مثلا: هر وقت شب است دیگر روز نیست و برعکس. | با نگاهی بر منطق ارسطویی، ارسطو معتقد است که هرگز هیج دو چیز متضاد با هم، در کنار جمع نمیشوند. مثلا: هر وقت شب است دیگر روز نیست و برعکس. | ||
خط ۵۷: | خط ۳۲: | ||
کانت آزادیخواهی را مطرح میکند و میگوید هر کس باید آزادی خود را محدود به آزادی دیگران ببیند. | کانت آزادیخواهی را مطرح میکند و میگوید هر کس باید آزادی خود را محدود به آزادی دیگران ببیند. | ||
=== روحیه انقلابی مارکس=== | |||
کارل مارکس افکار و روحیه انقلابی داشته است و هر چیزی را که با انقلاب سازگاری داشته مورد پذیرش قرار داده و هر چیزی که با انقلاب تضاد داشته اعم از اینکه خوب یا بد بوده رد میکرد. به همین دلیل از هگل دیالکتیک را میپذیرد چون انقلاب را موجه میسازد مثلا با ایجاد طبقه سرمایهداری (تز) در روند تاریخ باعث ایجاد طبقه کارگر شده (آنتیتز) و پس از چندی تضاد بین این دو (حاصل استثمار کارگر توسط سرمایهدار بوده) باعث انقلاب و وقوع جامعه سوسیالیستی (سنتز) میشود. | کارل مارکس افکار و روحیه انقلابی داشته است و هر چیزی را که با انقلاب سازگاری داشته مورد پذیرش قرار داده و هر چیزی که با انقلاب تضاد داشته اعم از اینکه خوب یا بد بوده رد میکرد. به همین دلیل از هگل دیالکتیک را میپذیرد چون انقلاب را موجه میسازد مثلا با ایجاد طبقه سرمایهداری (تز) در روند تاریخ باعث ایجاد طبقه کارگر شده (آنتیتز) و پس از چندی تضاد بین این دو (حاصل استثمار کارگر توسط سرمایهدار بوده) باعث انقلاب و وقوع جامعه سوسیالیستی (سنتز) میشود. | ||
اگر ماتریالیسم را از پرودن میپذیرد به این دلیل است که کسانی که به دین یا خدا اعتقاد دارند توانایی خود را نشناخته و مردمی نادان و فرومایه و توجیهگر شرایط بد اجتماعی و اقتصادی خود هستند (مثلا آن را دست تقدیر میدانند و حرکتی در جهت رفع آن نمیکنند.) به همین جهت چون آگاهی ندارند خاصیت انقلابی هم ندارند و نمیتوانند انقلاب کنند (از دین مسیحیت به دلیل اینکه مردم را به صبر در برابر سختیها و بدبختیها دعوت میکند انتقاد میکند). | اگر ماتریالیسم را از پرودن میپذیرد به این دلیل است که کسانی که به دین یا خدا اعتقاد دارند توانایی خود را نشناخته و مردمی نادان و فرومایه و توجیهگر شرایط بد اجتماعی و اقتصادی خود هستند (مثلا آن را دست تقدیر میدانند و حرکتی در جهت رفع آن نمیکنند.) به همین جهت چون آگاهی ندارند خاصیت انقلابی هم ندارند و نمیتوانند انقلاب کنند (از دین مسیحیت به دلیل اینکه مردم را به صبر در برابر سختیها و بدبختیها دعوت میکند انتقاد میکند). | ||
خط ۷۱: | خط ۴۵: | ||
وقتی که نیروی تولید به حد معینی از رشد رسید با روابط تولید تضاد ایجاد میشود و در نتیجه تضاد داخلی باعث حرکت (اعتراض سپس انقلاب) میشود و جامعه قبلی تبدیل به یک جامعه جدید با ویژگیهای متفاوت از قبل میشود. | وقتی که نیروی تولید به حد معینی از رشد رسید با روابط تولید تضاد ایجاد میشود و در نتیجه تضاد داخلی باعث حرکت (اعتراض سپس انقلاب) میشود و جامعه قبلی تبدیل به یک جامعه جدید با ویژگیهای متفاوت از قبل میشود. | ||
تقسیم مارکس از جامعه بشری | =تقسیم مارکس از جامعه بشری= | ||
مارکس جامعه بشری را به پنج دوره تقسیم میکند: | مارکس جامعه بشری را به پنج دوره تقسیم میکند: | ||
== کمون اولیه== | |||
ابتدا مالکیت بر ابزار تولید، عمومی بوده و هیچ کسی مالک چیزی نبوده است و هر چه بوده برای همه بوده اعم از سنگ و چوب و میوه و.... ولی بعد از مدتی با رشد ابزار تولید (از سنگ تبدیل به آهن) و پیدایش نیزه و تیر و کمان و... عدهای از افراد مالک این ابزارها میشوند و در نتیجه مالکیت عمومی (اجتماعی) تبدیل به مالکیت خصوصی میشود و این امکان فراهم میشود که هر کدام تک تک و جداگانه به شکار روند. در نتیجه میتوانستند چندین برابر احتیاجات مورد نیاز خود را تامین کنند. پس از آن مدتی بعد افرادی پیدا میشوند که از لحاظ فکری و جسمی قویتر بوده وعده دیگری از افراد را به کار واداشته و استثمار میکنند. و جامعه یک دست تبدیل به جامعه بردهداری میشود. | ابتدا مالکیت بر ابزار تولید، عمومی بوده و هیچ کسی مالک چیزی نبوده است و هر چه بوده برای همه بوده اعم از سنگ و چوب و میوه و.... ولی بعد از مدتی با رشد ابزار تولید (از سنگ تبدیل به آهن) و پیدایش نیزه و تیر و کمان و... عدهای از افراد مالک این ابزارها میشوند و در نتیجه مالکیت عمومی (اجتماعی) تبدیل به مالکیت خصوصی میشود و این امکان فراهم میشود که هر کدام تک تک و جداگانه به شکار روند. در نتیجه میتوانستند چندین برابر احتیاجات مورد نیاز خود را تامین کنند. پس از آن مدتی بعد افرادی پیدا میشوند که از لحاظ فکری و جسمی قویتر بوده وعده دیگری از افراد را به کار واداشته و استثمار میکنند. و جامعه یک دست تبدیل به جامعه بردهداری میشود. | ||
== جامعهی بردهداری== | |||
صاحب برده میتواند او را مانند یک حیوان بخرد یا بفروشد. | صاحب برده میتواند او را مانند یک حیوان بخرد یا بفروشد. | ||
در این دوره با توجه به اهلی کردن حیوانات گلهداری و دامداری بوجود آمد. بعد از مدتی به دلیل کمبود علوفه برای حیوانات و حبوبات برای خود مجبور میشوند شیوه قدیم را ترک گفته و به دنبال ابزار تولید جدیدی برای تامین نیازهای خود باشند. در نتیجه با رشد ابزار تولید مانند خیش و داس و گاوآهن و.... کار بر روی زمین میسر میشود و منجر به پیدایش نظام فئودالی (ارباب - رعیت) میشود. | در این دوره با توجه به اهلی کردن حیوانات گلهداری و دامداری بوجود آمد. بعد از مدتی به دلیل کمبود علوفه برای حیوانات و حبوبات برای خود مجبور میشوند شیوه قدیم را ترک گفته و به دنبال ابزار تولید جدیدی برای تامین نیازهای خود باشند. در نتیجه با رشد ابزار تولید مانند خیش و داس و گاوآهن و.... کار بر روی زمین میسر میشود و منجر به پیدایش نظام فئودالی (ارباب - رعیت) میشود. | ||
== جامعهی فئودالی== | |||
در این دوره ارباب و رعیت بوجود آمد (دهقان روی زمین کار میکرد). | در این دوره ارباب و رعیت بوجود آمد (دهقان روی زمین کار میکرد). | ||
بعد از مدتی عدهای از افراد کیسهای را به پشت خود یا اسب خود میانداختند و به دنبال آنچه که ندارند و مبادله با آنچه که زیاد دارند به این طرف و آنطرف میرفتند و به این ترتیب پیلهوری و تجارت اختراع شد (پول هم همین موقع اختراع شد). در نتیجه وسایل و ابزارهایی برای راحتی مبادله مانند چرخ و گاری و... اختراع شد و مراکزی بوجود آمد که تجارت و مبادله در آنجا صورت میگرفت که کم کم با وسعتی که پیدا کردند تبدیل به شهر شدند و تشکیلات شهری روز به روز برای زندگی راحت و جمعآوری ثروت و اعمال قدرت مناسبتر میشد تا آنجا که علاوه بر بازرگانان و صنعتگران – صاحبان اراضی و املاک هم رو به سوی شهرها میآوردند و از طرف دیگر با توسعهی وسائل کشاورزی مانند تراکتور و.... دیگر احتیاجی نبود که مثلا ۱۰ نفر روی یک زمین کار کنند یک نفر بهتر و سریعتر از آنان میتوانست کاری را انجام دهد. در نتیجه عدهای بیکار شدند و هجوم به سوی شهرها بردند و پیشهوری (آهنگری) را آغاز کردند در نتیجه جامعه تبدیل به سرمایهداری (بورژوازی) شد. | بعد از مدتی عدهای از افراد کیسهای را به پشت خود یا اسب خود میانداختند و به دنبال آنچه که ندارند و مبادله با آنچه که زیاد دارند به این طرف و آنطرف میرفتند و به این ترتیب پیلهوری و تجارت اختراع شد (پول هم همین موقع اختراع شد). در نتیجه وسایل و ابزارهایی برای راحتی مبادله مانند چرخ و گاری و... اختراع شد و مراکزی بوجود آمد که تجارت و مبادله در آنجا صورت میگرفت که کم کم با وسعتی که پیدا کردند تبدیل به شهر شدند و تشکیلات شهری روز به روز برای زندگی راحت و جمعآوری ثروت و اعمال قدرت مناسبتر میشد تا آنجا که علاوه بر بازرگانان و صنعتگران – صاحبان اراضی و املاک هم رو به سوی شهرها میآوردند و از طرف دیگر با توسعهی وسائل کشاورزی مانند تراکتور و.... دیگر احتیاجی نبود که مثلا ۱۰ نفر روی یک زمین کار کنند یک نفر بهتر و سریعتر از آنان میتوانست کاری را انجام دهد. در نتیجه عدهای بیکار شدند و هجوم به سوی شهرها بردند و پیشهوری (آهنگری) را آغاز کردند در نتیجه جامعه تبدیل به سرمایهداری (بورژوازی) شد. | ||
== جامعهی سرمایهداری== | |||
با وقوع انقلاب صنعتی که به پیدایش ماشین بخار و نخریسی انجامید باعث رونق شهر و توسعه و تسلط صنایع ماشینی و کارخانجات بزرگ شد _در برابر به جای کارگاههای کوچک با تعداد کمی کارگر_ تعداد زیادی کارگر استخدام میکرد و مزد میپرداخت و صنعت بیش از گذشته احتیاج به کارگر داشت. چون کالاها را بهتر و ارزانتر از قدیم میساختند_ پیشهوران را از بین بردند و باعث شدند که میلیونها کارگر کارخانههای بزرگ گردهم آیند. | با وقوع انقلاب صنعتی که به پیدایش ماشین بخار و نخریسی انجامید باعث رونق شهر و توسعه و تسلط صنایع ماشینی و کارخانجات بزرگ شد _در برابر به جای کارگاههای کوچک با تعداد کمی کارگر_ تعداد زیادی کارگر استخدام میکرد و مزد میپرداخت و صنعت بیش از گذشته احتیاج به کارگر داشت. چون کالاها را بهتر و ارزانتر از قدیم میساختند_ پیشهوران را از بین بردند و باعث شدند که میلیونها کارگر کارخانههای بزرگ گردهم آیند. | ||
مارکس در اینجا بحثی را با عنوان «ارزش اضافی» مطرح میکند و به توضیح آن میپردازد: | مارکس در اینجا بحثی را با عنوان «ارزش اضافی» مطرح میکند و به توضیح آن میپردازد: | ||
خط ۹۸: | خط ۶۶: | ||
با رشد ابزار تولید (صنعتی شدن) یک نفر میتوانست کار ۱۰ نفر را بهتر و بیشتر انجام دهد پس تولید زیاد میشود و در نتیجه عده بیکار و بیپول میشوند و مصرف کم میشود و در نتیجه قیمتها کاهش پیدا میکند و سرمایهداران کوچک خود به خود از بین میروند (ورشکسته میشوند) و تنها سرمایهداران بزرگ میمانند که ناچارند بازارهای خارجی را برای کالاهایشان در دست بگیرند که مرحلهی امپریالیسم (آخرین مرحلهی سرمایهداران) است. با پر شدن بازارهای خارجی نظام سرمایهداری دچار تزلزل میشود. این اتفاق همراه با خود آگاهی رسیدن کارگران نسبت به وضع جامعه و آنچه بین آنان و سرمایهداران بوده است منجر به اعتراض و انقلاب کارگران میشود و نظام سرمایهداری سقوط پیدا میکند. مارکس این آگاهی کارگران صنعتی (پرولتاریا) و انقلاب را جبری (یعنی در فرایند تاریخ اجتنابناپذیر و حتمی میدانست ولی معتقد بود که انقلاب را باید با تحریکات و اقدامات سیاسی تقویت و رهبری کرد تا سریعتر به وقوع بپیوندد). | با رشد ابزار تولید (صنعتی شدن) یک نفر میتوانست کار ۱۰ نفر را بهتر و بیشتر انجام دهد پس تولید زیاد میشود و در نتیجه عده بیکار و بیپول میشوند و مصرف کم میشود و در نتیجه قیمتها کاهش پیدا میکند و سرمایهداران کوچک خود به خود از بین میروند (ورشکسته میشوند) و تنها سرمایهداران بزرگ میمانند که ناچارند بازارهای خارجی را برای کالاهایشان در دست بگیرند که مرحلهی امپریالیسم (آخرین مرحلهی سرمایهداران) است. با پر شدن بازارهای خارجی نظام سرمایهداری دچار تزلزل میشود. این اتفاق همراه با خود آگاهی رسیدن کارگران نسبت به وضع جامعه و آنچه بین آنان و سرمایهداران بوده است منجر به اعتراض و انقلاب کارگران میشود و نظام سرمایهداری سقوط پیدا میکند. مارکس این آگاهی کارگران صنعتی (پرولتاریا) و انقلاب را جبری (یعنی در فرایند تاریخ اجتنابناپذیر و حتمی میدانست ولی معتقد بود که انقلاب را باید با تحریکات و اقدامات سیاسی تقویت و رهبری کرد تا سریعتر به وقوع بپیوندد). | ||
پیشبینیهای مارکس | =پیشبینیهای مارکس= | ||
۱. در کشورهایی که به نهایت صنعتی رسیدهاند این انقلاب یکباره و در یک زمان نزدیک اتفاق خواهد افتاد مانند: انگلستان، آلمان، فرانسه و آمریکا. | ۱. در کشورهایی که به نهایت صنعتی رسیدهاند این انقلاب یکباره و در یک زمان نزدیک اتفاق خواهد افتاد مانند: انگلستان، آلمان، فرانسه و آمریکا. | ||
۲. در این مرحله کارگران با انقلابی که علیه سرمایهداری انجام دادهاند دولتی مقتدر روی کار میآید تا از این انقلاب و دستاوردهای آن در مقابل دشمنان خارجی و داخلی محافظت کند. طبقه سرمایهداری از بین میرود و مالکیت خصوصی ابزار تولید به دست دولت موقت سوسیالیستی میرسد (کارخانهها، مزارع، زمین و جنگل و...) . | ۲. در این مرحله کارگران با انقلابی که علیه سرمایهداری انجام دادهاند دولتی مقتدر روی کار میآید تا از این انقلاب و دستاوردهای آن در مقابل دشمنان خارجی و داخلی محافظت کند. طبقه سرمایهداری از بین میرود و مالکیت خصوصی ابزار تولید به دست دولت موقت سوسیالیستی میرسد (کارخانهها، مزارع، زمین و جنگل و...) . | ||
۳. از بین بردن پول و بانک که وسیلهای برای استثمار است. | ۳. از بین بردن پول و بانک که وسیلهای برای استثمار است. | ||
۴. بعد از انقلاب صنعتی کردن شدید جامعه به رهبری دولت سوسیالیستی و به کمک کارگران برای وفور نعمت اتفاق میافتد که از ویژگیهای یک جامعه سوسیالیستی است. | ۴. بعد از انقلاب صنعتی کردن شدید جامعه به رهبری دولت سوسیالیستی و به کمک کارگران برای وفور نعمت اتفاق میافتد که از ویژگیهای یک جامعه سوسیالیستی است. | ||
بعد از جامعه سوسیالیستی نوبت به مرحله جامعه کمونیستی میرسد که در آن اتفاقات زیر رخ میدهد: | بعد از جامعه سوسیالیستی نوبت به مرحله جامعه کمونیستی میرسد که در آن اتفاقات زیر رخ میدهد: | ||
۱. تحلیل قوای دولت (مردم در این مرحله به چنان رشد و آگاهی رسیدهاند که بدون نیاز به خشونت قواعد زندگی را رعایت کنند) اصول عشق و فداکاری برقرار خواهد شد. | ۱. تحلیل قوای دولت (مردم در این مرحله به چنان رشد و آگاهی رسیدهاند که بدون نیاز به خشونت قواعد زندگی را رعایت کنند) اصول عشق و فداکاری برقرار خواهد شد. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۷۹: | ||
و به دنبال آن یکسری عوامل فرعی نیز تغییر میکند از جمله: | و به دنبال آن یکسری عوامل فرعی نیز تغییر میکند از جمله: | ||
۱. محو خانواده که اولین هسته مالکیت است و عاملی برای انتقال ارث از پدر به فرزند میباشد. | ۱. محو خانواده که اولین هسته مالکیت است و عاملی برای انتقال ارث از پدر به فرزند میباشد. | ||
۲. با از بین رفتن خانواده زن را هم که در خانواده اسیر و برده مرد است، از اسارت رهایی و با کار کردن در کارخانهها با مردها برابر میشود | ۲. با از بین رفتن خانواده زن را هم که در خانواده اسیر و برده مرد است، از اسارت رهایی و با کار کردن در کارخانهها با مردها برابر میشود ! ! ! و مراقبت از فرزندان به عهده جامعه میباشد (مهد کودکها و...). | ||
۳. تحلیل خود به خودی دین و رهایی از آن پس از سرکوب آن در دوران سوسیالیسم، عموم مردم از حالت از خود بیگانگی بیرون میآیند و به قدرت و توانایی خود در جامعه پی میبرند و در نتیجه همه آزاد و برابر و در رفاه زندگی میکنند. | ۳. تحلیل خود به خودی دین و رهایی از آن پس از سرکوب آن در دوران سوسیالیسم، عموم مردم از حالت از خود بیگانگی بیرون میآیند و به قدرت و توانایی خود در جامعه پی میبرند و در نتیجه همه آزاد و برابر و در رفاه زندگی میکنند. | ||
== واقعیتهای جامعه مارکسیستی== | |||
اما آنچه که در واقعیت اتفاق افتاد: | اما آنچه که در واقعیت اتفاق افتاد: | ||
شعار کمونیستها: از هر کس بهاندازه امکاناتش و به هر کس بهاندازهی نیازش. با این شعار توانستند توده مردم را فریب دهند و دولت موقتی را که بعد از تزار در روسیه روی کار امده بود را کنار بزنند. در واقع این انقلاب در کشوری رخ داد که بر خلاف پیشبینی مارکس صنعتی نبود بلکه کشوری در شرایط نیمه فئودالی قرار داشت بود و همچنین چین نیز دارای همین ویژگی (دهقانی) بود. | شعار کمونیستها: از هر کس بهاندازه امکاناتش و به هر کس بهاندازهی نیازش. با این شعار توانستند توده مردم را فریب دهند و دولت موقتی را که بعد از تزار در روسیه روی کار امده بود را کنار بزنند. در واقع این انقلاب در کشوری رخ داد که بر خلاف پیشبینی مارکس صنعتی نبود بلکه کشوری در شرایط نیمه فئودالی قرار داشت بود و همچنین چین نیز دارای همین ویژگی (دهقانی) بود. | ||
خط ۱۲۹: | خط ۹۵: | ||
۹. مورد آخر اینکه مردم و کارگران نه تنها آگاهی به دست نیاوردند و از خود بیگانگی بیرون نیامدند بلکه بر اثر اطاعت مطلق و بیچون و چرا از دستورات حزب کمونیست در وضعی بدتر از دوران قبل و حتی کلیسا قرار گرفتند چون که حزب هر گونه تجسس و فکر را ممنوع میکرد. (قلعه حیوانات نمونهای اعتراضآمیز به این وضعیت لینی با وضعیت تداعی شده در اندیشه مارکسیستهاست). | ۹. مورد آخر اینکه مردم و کارگران نه تنها آگاهی به دست نیاوردند و از خود بیگانگی بیرون نیامدند بلکه بر اثر اطاعت مطلق و بیچون و چرا از دستورات حزب کمونیست در وضعی بدتر از دوران قبل و حتی کلیسا قرار گرفتند چون که حزب هر گونه تجسس و فکر را ممنوع میکرد. (قلعه حیوانات نمونهای اعتراضآمیز به این وضعیت لینی با وضعیت تداعی شده در اندیشه مارکسیستهاست). | ||
منبع | =منبع= | ||
سایت راسخون، برگرفته از مقاله «مارکسیسم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۲۱. | سایت راسخون، برگرفته از مقاله «مارکسیسم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۳/۲۱. |