۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
=تعریف= | =تعریف= | ||
== لغوی== | |||
بدعت از نظر لغوی یعنی چیزی را بدون سابقه و الگوی قبلی ایجاد کردن، یا گفتاری را بیپیشینه بر زبان آوردن میباشد. | بدعت از نظر لغوی یعنی چیزی را بدون سابقه و الگوی قبلی ایجاد کردن، یا گفتاری را بیپیشینه بر زبان آوردن میباشد. | ||
از اینروست که خداوند بدیعِ آسمان ها و زمین است و «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ...»، [۱] یعنی خداوند آسمانها و زمین را بیالگو و مانندی پیشین آفرید. | از اینروست که خداوند بدیعِ آسمان ها و زمین است و «بَدیعُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ...»، [۱] یعنی خداوند آسمانها و زمین را بیالگو و مانندی پیشین آفرید. | ||
این آیه نیز در همین معناست: «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ...»[۲]، یعنی بگو من از میان پیامبران نودرآمدی نبودم و پیش از من فرستادگان بسیاری آمدهاند. [۳][۴][۵] | این آیه نیز در همین معناست: «قُلْ ما کُنْتُ بِدْعاً مِنَ الرُّسُلِ...»[۲]، یعنی بگو من از میان پیامبران نودرآمدی نبودم و پیش از من فرستادگان بسیاری آمدهاند. [۳][۴][۵] | ||
== اصطلاحی== | |||
بدعت از لحاظ اصطلاحی یعنی امر تازهای که اصلی در کتاب و سنت ندارد، [۶] به عبارت دیگر بدعت آن است که کسی گفتاری یا کرداری در دین وارد کند و در گفتار و کردار خویش به صاحب شریعت و نمونههای متقدم و اصول محکم دینی استناد نورزد [۷] و در یک کلام بدعت یعنی کم و زیاد کردنِ دین و در عین حال این کار را به نام دین انجام دادن. [۸] | بدعت از لحاظ اصطلاحی یعنی امر تازهای که اصلی در کتاب و سنت ندارد، [۶] به عبارت دیگر بدعت آن است که کسی گفتاری یا کرداری در دین وارد کند و در گفتار و کردار خویش به صاحب شریعت و نمونههای متقدم و اصول محکم دینی استناد نورزد [۷] و در یک کلام بدعت یعنی کم و زیاد کردنِ دین و در عین حال این کار را به نام دین انجام دادن. [۸] | ||
بدعت یک نوع تصرف در، توحید در تقنین است، بدعت گذار میخواهد حریم توحید را در قلمرو تقنین و تشریع بشکند و در حقیقت، خود را جای خدا بگذارد و قانون جعل کند و در میان مردم رواج بدهد. در واقع بدعت، عبارت است از نوآوری عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنت معصومان علیهم السلام که از آن به تشریع در دین نیز تعبیر میشود. | بدعت یک نوع تصرف در، توحید در تقنین است، بدعت گذار میخواهد حریم توحید را در قلمرو تقنین و تشریع بشکند و در حقیقت، خود را جای خدا بگذارد و قانون جعل کند و در میان مردم رواج بدهد. در واقع بدعت، عبارت است از نوآوری عقیده یا عملی در حوزه دین بدون استناد به منابع پذیرفته شده در استنباط احکام، همچون قرآن و سنت معصومان علیهم السلام که از آن به تشریع در دین نیز تعبیر میشود. | ||
مقابل بدعت، « سنّت » قرار دارد که عبارت است از مجموعه عقاید، اخلاقیات و احکام عملی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امامان علیهم السّلام، پایهگذاری کردهاند.[۹] | مقابل بدعت، « سنّت » قرار دارد که عبارت است از مجموعه عقاید، اخلاقیات و احکام عملی که رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و امامان علیهم السّلام، پایهگذاری کردهاند.[۹] | ||
== نسبت بین دو تعریف== | |||
بدینسان، میتوان گفت که بدعت از لحاظ لغوی هر امر تازه و نوینی را شامل میشود، خواه آن امر مربوط به مسائل دینی باشد، خواه غیردینی؛ ولی بدعتی که در دین از آن نهی شده، معطوف به آن دسته از امور دینی است که تازه باب شده، و سابقهای در دین ندارد. | بدینسان، میتوان گفت که بدعت از لحاظ لغوی هر امر تازه و نوینی را شامل میشود، خواه آن امر مربوط به مسائل دینی باشد، خواه غیردینی؛ ولی بدعتی که در دین از آن نهی شده، معطوف به آن دسته از امور دینی است که تازه باب شده، و سابقهای در دین ندارد. | ||
بدین لحاظ، این واژه از نظر لغوی معنایی عامتر از کاربرد اصطلاحی آن دارد [۱۰] و آنچه در این مقاله بررسی میشود، معنای اصطلاحی آن است. | بدین لحاظ، این واژه از نظر لغوی معنایی عامتر از کاربرد اصطلاحی آن دارد [۱۰] و آنچه در این مقاله بررسی میشود، معنای اصطلاحی آن است. | ||
خط ۳۴: | خط ۳۱: | ||
در کلمات فقهای شیعه و اهل سنت آمده است که بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسنه و بدعت سیئه. | در کلمات فقهای شیعه و اهل سنت آمده است که بدعت بر دو قسم است؛ بدعت حسنه و بدعت سیئه. | ||
الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم | الف) اگر بدعت را به معنای لغوی بگیرییم، یعنی کار نو و کار بیسابقه و به شریعت هم نسبت ندهیم ، این دو گونه است بدون این که به شرع نسبت دهیم؛ گاهی به ضرر انسان است به آن «بدعت سیئه» میگوییم مانند بمب های اتمی، وسایل جنگی کشتار جمعی و گاهی به نفع انسان است که آن را «بدعت حسنه» مینامیم مانند دستگاههای تهویه که در زمان ما درست کردهاند که بشر را تا حدی از گرما حفظ میکنند. | ||
ب) اگر بدعت را از نظر شریعت در نظر بگیریم ، بدعت فقط یک قسم است یعنی بدعت حسنه نداریم، بلکه تمام بدعتها سیئه و گناهان کبیرهای هستند که در حد شرکاند. مثلاً صلاة تراویح از نظر برخی از خلفاء گفته اند بدعت حسنه است. در حالی که اگر صلاة تراویح را امر شریعت بدانیم که ریشه در دین و سنت دارد، دیگر بدعت نیست بلکه« سنت »است اما اگر صلاة تراویح ، ریشه در شریعت نداشته باشد،بدعت حسنه نیست بلکه بدعث سیئه است. | |||
=دیدگاه قرآن= | =دیدگاه قرآن= | ||
خط ۶۷: | خط ۶۳: | ||
صاحبنظران تعریفهای مختلفی از بدعت ارائه کردهاند که با یک نظر کلی میتوان این تعریفها را از هم جدا کرد: | صاحبنظران تعریفهای مختلفی از بدعت ارائه کردهاند که با یک نظر کلی میتوان این تعریفها را از هم جدا کرد: | ||
== عدم تقسیم== | |||
تعریفات مبتنی بر عدم تقسیم بدعت: | تعریفات مبتنی بر عدم تقسیم بدعت: | ||
۱.امر تازهای که در شریعت مبنایی ندارد؛ بر این اساس، بر امور تازهای که در شریعت دارای مبنایی هستند، شرعاً نمیتوان نام بدعت نهاد، هرچند از لحاظ لغوی میتوان آنها را بدعت نامید. [۴۸] | ۱.امر تازهای که در شریعت مبنایی ندارد؛ بر این اساس، بر امور تازهای که در شریعت دارای مبنایی هستند، شرعاً نمیتوان نام بدعت نهاد، هرچند از لحاظ لغوی میتوان آنها را بدعت نامید. [۴۸] | ||
خط ۸۱: | خط ۷۶: | ||
۶.راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه امور دینی باشد؛ با این آهنگ که در عبادت کردن خدا مبالغه گردد (این تعریف فقط شامل بدعت در امور عبادی میشود)، یا راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه به امور دینی است و با این قید که قصد انجام دادن آن کار همان قصدی باشد که درمورد یک روش شرعی به کار میرود. [۵۴] | ۶.راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه امور دینی باشد؛ با این آهنگ که در عبادت کردن خدا مبالغه گردد (این تعریف فقط شامل بدعت در امور عبادی میشود)، یا راه و روشی در دین ایجاد کردن که ساختگی و شبیه به امور دینی است و با این قید که قصد انجام دادن آن کار همان قصدی باشد که درمورد یک روش شرعی به کار میرود. [۵۴] | ||
== مبتنی بر تقسیم== | |||
پیش از ذکر نمونههایی از تعریفهای دسته دوم که مبتنی بر تقسیم بدعت هستند، گفتن این نکته لازم است که پایه و مایه این تعریفها را یک رویداد تاریخی مربوط به خلیفه دوم تشکیل میدهد. | پیش از ذکر نمونههایی از تعریفهای دسته دوم که مبتنی بر تقسیم بدعت هستند، گفتن این نکته لازم است که پایه و مایه این تعریفها را یک رویداد تاریخی مربوط به خلیفه دوم تشکیل میدهد. | ||
عمر در زمان خلافتش چون دید که مردم در ماه رمضان نمازهای مستحبی را به طور انفرادی میخوانند، از این کار خوشش نیامد و دستور داد که این نمازها را به صورت جماعت برگذار کنند (نماز تراویح). | عمر در زمان خلافتش چون دید که مردم در ماه رمضان نمازهای مستحبی را به طور انفرادی میخوانند، از این کار خوشش نیامد و دستور داد که این نمازها را به صورت جماعت برگذار کنند (نماز تراویح). | ||
خط ۸۸: | خط ۸۲: | ||
بدینسان، برخی از صاحب نظران کوشیدهاند که مفهوم بدعت را براساس تقسیمبندی تعریف کنند. | بدینسان، برخی از صاحب نظران کوشیدهاند که مفهوم بدعت را براساس تقسیمبندی تعریف کنند. | ||
=== تقسیمات دو بخشی=== | |||
۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب ، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ۱.بدعت دو گونه است: اگر امر تازهای با کتاب ، سنت یا اجماع مخالف باشد، این کار بدعت گمراه کننده است. | ||
اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. [۵۷] [۵۸] | اما اگر امر تازهای باشد که موجب خیر شود و هیچ کس با آن امر مخالفت نورزد، این بدعت یک نوآوری تازهای است که نکوهیده نیست. [۵۷] [۵۸] | ||
خط ۹۹: | خط ۹۲: | ||
آن دسته اموری که با اصول و قواعد سنت آن حضرت موافق است، بدعتی نیکوست و هرآنچه با آن قواعد مخالف است، بدعت بد و گمراهی است. [۶۳][۶۴] | آن دسته اموری که با اصول و قواعد سنت آن حضرت موافق است، بدعتی نیکوست و هرآنچه با آن قواعد مخالف است، بدعت بد و گمراهی است. [۶۳][۶۴] | ||
=== تقسیمات پنج بخشی=== | |||
ظاهراً نخستین کسی که این تقسیم بندی را مطرح کرد، ابن عبدالسلام (ه م) بود. | ظاهراً نخستین کسی که این تقسیم بندی را مطرح کرد، ابن عبدالسلام (ه م) بود. | ||
او بر آن است که بدعت را میتوان براساس احکام خمسه فقهی وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه تقسیمبندی کرد: مثلاً خواندن نحو برای فهمیدن کلام خدا بدعتی واجب است. | او بر آن است که بدعت را میتوان براساس احکام خمسه فقهی وجوب، استحباب، حرمت، کراهت و اباحه تقسیمبندی کرد: مثلاً خواندن نحو برای فهمیدن کلام خدا بدعتی واجب است. | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۳۴: | ||
امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات ، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. [۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳]آنان همچنین کارهای برخی از خلفا را بدعت قلمداد کردهاند. [۱۰۴] [۱۰۵] | امامیه نیز به نوبه خود اهل سنت، غلات ، معتزله، خوارج و صوفیه را اهل بدعت میدانند. [۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳]آنان همچنین کارهای برخی از خلفا را بدعت قلمداد کردهاند. [۱۰۴] [۱۰۵] | ||
== بیان بعضی از مصادیق== | |||
بعضی مصادیق روشن بدعت عبارت است از: | بعضی مصادیق روشن بدعت عبارت است از: | ||
۱) اذان دوم یا سوم در روز جمعه[۱۰۶] | ۱) اذان دوم یا سوم در روز جمعه[۱۰۶] | ||
خط ۱۵۳: | خط ۱۴۴: | ||
=پیشینه= | =پیشینه= | ||
== ریشهها در دوره پیش از اسلام== | |||
ویژگیهای دین جاهلی عرب، اقتضای پذیرش وسیعی نسبت به نوآوری در حیطه رسوم خود داشت؛ اما در دوره اسلامی، با این نوآوریها برخوردی دوگانه شده است. | ویژگیهای دین جاهلی عرب، اقتضای پذیرش وسیعی نسبت به نوآوری در حیطه رسوم خود داشت؛ اما در دوره اسلامی، با این نوآوریها برخوردی دوگانه شده است. | ||
عالمان مسلمان ضمن مقایسه رسومِ نهاده شده در عصر جاهلی با سنن اسلامی - بسته به تناسب یا تنافر رسوم جاهلی با آنها - نسبت به آنچه در دوره جاهلیت رخ داده بود، ارزیابی متفاوتی داشتهاند. | عالمان مسلمان ضمن مقایسه رسومِ نهاده شده در عصر جاهلی با سنن اسلامی - بسته به تناسب یا تنافر رسوم جاهلی با آنها - نسبت به آنچه در دوره جاهلیت رخ داده بود، ارزیابی متفاوتی داشتهاند. | ||
خط ۱۶۱: | خط ۱۵۱: | ||
حکایت مشهور که ابولهب دعوت پیامبر (ص) را دعوت به «بدعت و ضلالت» میخواند، [۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷] حتی از مفهوم شکل گرفته بدعت در اوایل عصر اسلامی فاصله دارد و اعتبار آن باید با تردید نگریسته شود. | حکایت مشهور که ابولهب دعوت پیامبر (ص) را دعوت به «بدعت و ضلالت» میخواند، [۱۱۵][۱۱۶][۱۱۷] حتی از مفهوم شکل گرفته بدعت در اوایل عصر اسلامی فاصله دارد و اعتبار آن باید با تردید نگریسته شود. | ||
== در عصر نبوی== | |||
در میان تعابیر قرآنی، آنچه رابطهای محسوس با مفهوم بدعت دارد، تعبیر «ابتداع» در آیه شریفه ۲۷ سوره حدید [۱۱۸]است؛ این آیه که با سخن از مهرورزی پیروان دین مسیح (ع) آغاز شده، به این نکته اشاره کرده است که رهبانیت در میان مسیحیان، رسمی از سر «ابتداع» (برساختگی) بوده، و امری از جانب خدا نبوده است. | در میان تعابیر قرآنی، آنچه رابطهای محسوس با مفهوم بدعت دارد، تعبیر «ابتداع» در آیه شریفه ۲۷ سوره حدید [۱۱۸]است؛ این آیه که با سخن از مهرورزی پیروان دین مسیح (ع) آغاز شده، به این نکته اشاره کرده است که رهبانیت در میان مسیحیان، رسمی از سر «ابتداع» (برساختگی) بوده، و امری از جانب خدا نبوده است. | ||
در ادامه همان آیه، نسبت به این رهبانیت بر ساخته مسیحیان در کلماتی کوتاه، موضعگیری شده است؛ در نگاهی ساده به این موضعگیری، چنین مینماید که قرآن سعی دارد در عین تأکید بر الهی نبودن منشأ رهبانیت و اصلاح نگاه مخاطبان نسبت به روش زندگی معنوی، اصل «جست و جوی رضای الهی» [۱۱۹] در این رسم «ابتداعی» را ارج نهد، پایبند نبودن برخی به رسوم رهبانیت را به نقد گیرد و بر اجر آنان که از سر اخلاص این راه را در پیش گرفتهاند، صحه گذارد. | در ادامه همان آیه، نسبت به این رهبانیت بر ساخته مسیحیان در کلماتی کوتاه، موضعگیری شده است؛ در نگاهی ساده به این موضعگیری، چنین مینماید که قرآن سعی دارد در عین تأکید بر الهی نبودن منشأ رهبانیت و اصلاح نگاه مخاطبان نسبت به روش زندگی معنوی، اصل «جست و جوی رضای الهی» [۱۱۹] در این رسم «ابتداعی» را ارج نهد، پایبند نبودن برخی به رسوم رهبانیت را به نقد گیرد و بر اجر آنان که از سر اخلاص این راه را در پیش گرفتهاند، صحه گذارد. | ||
خط ۱۷۷: | خط ۱۶۶: | ||
گفتنی است که تقابل معنایی بدعت و سنت، در شماری از احادیث مشهور نبوی تکرار گشته، و این نظریه را قابل تکیه میسازد که بدعت به عنوان مفهوم مقابل سنت از عصر نبوی پای گرفته است. | گفتنی است که تقابل معنایی بدعت و سنت، در شماری از احادیث مشهور نبوی تکرار گشته، و این نظریه را قابل تکیه میسازد که بدعت به عنوان مفهوم مقابل سنت از عصر نبوی پای گرفته است. | ||
== در عصر صحابه و تابعین== | |||
پیش از طرح هرگونه بحثی درباره مفهوم بدعت در عصر صحابه و تابعین، باید بر این نکته تأکید کرد که از دریچه نگاه یک مورخ به گفت و گوهای برجای مانده از آن عصر، نقشی پر رنگ از مسأله بدعت به چشم میآید. | پیش از طرح هرگونه بحثی درباره مفهوم بدعت در عصر صحابه و تابعین، باید بر این نکته تأکید کرد که از دریچه نگاه یک مورخ به گفت و گوهای برجای مانده از آن عصر، نقشی پر رنگ از مسأله بدعت به چشم میآید. | ||
اجمالاً میدانیم که برخی از شخصیتهای پرنفوذ صحابه - به ویژه بعضی از خلفا - خود را مجاز میشمردهاند که برپایه دریافت عمومی خود از کلیاتِ تعالیم اسلام، در مواردی رأی شخصی را معمول دارند و افزون بر تصمیمات حکومتی و امور اقتصادی، گاه به نهادن سنتی در مسائل حقوق خصوصی و حتی عبادی، مبادرت ورزیدهاند. | اجمالاً میدانیم که برخی از شخصیتهای پرنفوذ صحابه - به ویژه بعضی از خلفا - خود را مجاز میشمردهاند که برپایه دریافت عمومی خود از کلیاتِ تعالیم اسلام، در مواردی رأی شخصی را معمول دارند و افزون بر تصمیمات حکومتی و امور اقتصادی، گاه به نهادن سنتی در مسائل حقوق خصوصی و حتی عبادی، مبادرت ورزیدهاند. |