۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
== صفریه و اصول فقه== | == صفریه و اصول فقه== | ||
سخن گفتن در باره گرایشهای اصولی صفریه در سده ۲ق/ ۸م، با توجه به کاستی منابع، هنوز دشوار مینماید، <ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۸، مجموعه مقالات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق، شم ۶۷.</ref> اما در باره اندیشه اصولی پیروان این مذهب در سدههای ۳ و ۴ق، به ویژه در مشرق اسلامی، آسانتر میتوان گفتوگو کرد. پیش از آغاز این گفتار، لازم است یادآوری شود که صفریه، در شمار گروههایی از محکمهاند که به رغم اهمیت تاریخی، حیات فرهنگی آنان کمتر مورد توجه قرار گرفته، و در گزارشهای برجای مانده در این باره، ابهاماتی وجود دارد که تنها بر پایه دستگاهی تحلیلی میتوان از آنها استفاده کرد. مبنای بحث در این گفتار، بر پایه دستگاهی نهاده شده است که مؤلف این مقاله بر پایه تحلیل دادههای آثار شیخ مفید و مقایسه آن با منابع دیگر پیشنهاد کرده، و خوارج اعتزالگرای مورد نظر شیخ مفید و مؤلفان عراقی همعصر او را صفریان بلاد جزیره و غرب دریای خزر، و نمایندگان آنان در عراق دانسته است. <ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref> | سخن گفتن در باره گرایشهای اصولی صفریه در سده ۲ق/ ۸م، با توجه به کاستی منابع، هنوز دشوار مینماید، <ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۸، مجموعه مقالات کنگره جهانی شیخ مفید، قم، ۱۴۱۳ق، شم ۶۷.</ref> اما در باره اندیشه اصولی پیروان این مذهب در سدههای ۳ و ۴ق، به ویژه در مشرق اسلامی، آسانتر میتوان گفتوگو کرد. پیش از آغاز این گفتار، لازم است یادآوری شود که صفریه، در شمار گروههایی از محکمهاند که به رغم اهمیت تاریخی، حیات فرهنگی آنان کمتر مورد توجه قرار گرفته، و در گزارشهای برجای مانده در این باره، ابهاماتی وجود دارد که تنها بر پایه دستگاهی تحلیلی میتوان از آنها استفاده کرد. مبنای بحث در این گفتار، بر پایه دستگاهی نهاده شده است که مؤلف این مقاله بر پایه تحلیل دادههای آثار شیخ مفید و مقایسه آن با منابع دیگر پیشنهاد کرده، و خوارج اعتزالگرای مورد نظر شیخ مفید و مؤلفان عراقی همعصر او را صفریان بلاد جزیره و غرب دریای خزر، و نمایندگان آنان در عراق دانسته است. <ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۱۶-۱۱۷.</ref> | ||
از مجموع یادداشتهای شیخ مفید در باره صفریان اعتزالگرا، چنین برمیآید که اینان در نفی حجیت خبر واحد در کنار متقدمان معتزله قرار داشتند و اقبالی به روایت اخبار نشان نمیدادند. <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۴۱.</ref> مضمون گفتار در باب اجتهاد و قیاس در «زیادات اوائل المقالات»، <ref>«زیادات اوائل المقالات»، ص۱۵۴- ۱۵۵، منسوب به شیخ مفید، همراه اوائل (هم، مفید).</ref> که در آن از مخالفت صفریه با کاربرد این روشها یادی نیامده، به همان اندازه در باره معتزله نیز غیر دقیق است. | از مجموع یادداشتهای شیخ مفید در باره صفریان اعتزالگرا، چنین برمیآید که اینان در نفی حجیت خبر واحد در کنار متقدمان معتزله قرار داشتند و اقبالی به روایت اخبار نشان نمیدادند. <ref>محمد مفید، اوائل المقالات، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۳۹.</ref><ref>احمد پاکتچی، «تحلیلی درباره دادههای آثار شیخ مفید درباره خوارج»، ج۱، ص۱۴۱.</ref> مضمون گفتار در باب اجتهاد و قیاس در «زیادات اوائل المقالات»، <ref>«زیادات اوائل المقالات»، ص۱۵۴- ۱۵۵، منسوب به شیخ مفید، همراه اوائل (هم، مفید).</ref> که در آن از مخالفت صفریه با کاربرد این روشها یادی نیامده، به همان اندازه در باره معتزله نیز غیر دقیق است. | ||
اینک برای تکمیل اطلاعات باید به دو رساله از عالم اهلتحکیم قرن ۳ق (به تخمین) از اهل تل عکبرا، ابوالفضل قرطلوسی با عناوین الرد علی ابیحنیفه فی الرأی و الرد علی الشافعی فی القیاس اشاره کرد. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.</ref> قرطلوسی که ابنندیم به صراحت تعلق او به مذهب صفریه را عنوان نکرده، بر پایه تحلیل، عالمی از صفریان عراقی است که در باره رأی و قیاس، موضعی کاملاً همسان با متقدمان معتزله اتخاذ کرده بوده است. | اینک برای تکمیل اطلاعات باید به دو رساله از عالم اهلتحکیم قرن ۳ق (به تخمین) از اهل تل عکبرا، ابوالفضل قرطلوسی با عناوین الرد علی ابیحنیفه فی الرأی و الرد علی الشافعی فی القیاس اشاره کرد. <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.</ref> قرطلوسی که ابنندیم به صراحت تعلق او به مذهب صفریه را عنوان نکرده، بر پایه تحلیل، عالمی از صفریان عراقی است که در باره رأی و قیاس، موضعی کاملاً همسان با متقدمان معتزله اتخاذ کرده بوده است. | ||
از اصولنویسان شناخته شده صفری (بنا به تحلیل) در نیمه نخست سده ۴ق/ ۱۰م نیز باید از ابوبکر بردعی، عالم برخاسته از اران و ساکن بغداد یاد کرد که مواضعی نزدیک به معتزله داشته، و دیدگاههای اصولی مذهب خود را در اثری با عنوان الجامع فی اصول الفقه، <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.</ref> تدوین کرده بوده است. | از اصولنویسان شناخته شده صفری (بنا به تحلیل) در نیمه نخست سده ۴ق/ ۱۰م نیز باید از ابوبکر بردعی، عالم برخاسته از اران و ساکن بغداد یاد کرد که مواضعی نزدیک به معتزله داشته، و دیدگاههای اصولی مذهب خود را در اثری با عنوان الجامع فی اصول الفقه، <ref>ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۹۵.</ref> تدوین کرده بوده است. | ||
== اصول فقه نزد اباضیه== | == اصول فقه نزد اباضیه== | ||
نقطه آغاز مذهب فقهی اباضی را باید تعالیم جابر بن زید (د ۱۰۳ق/ ۷۲۱م) تلقی کرد که از تابعان بصره و از شاگردان ابنعباس به شمار میآید و به سبب نقش تعیین کنندهاش در شکلگیری فقه اباضیه، «اصل المذهب» نام گرفته است. <ref>درجینی، احمد، طبقات المشائخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۵.</ref> جابر آنگونه که در منابع رجالی از او یاد شده، فقیهی با گرایش درایی است که از افتا گریزی ندارد و از جهات گوناگون در کنار صاحب رأیی چون حسن بصری قرار میگیرد <ref>بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۳۰- ۱۳۱.</ref> و با وجود نقلی از او از زبان ابنعمر که در فتوا نباید از قرآن و سنت تجاوز کرد، <ref>دارمی، عبدالله، سنن، ج۱، ص۵۹.</ref> در نگرش اصولی خود، با فقدان کتاب و سنت، به سبک مکیان و شاگردان حلقه ابنعباس، از رأی و قیاس پرهیز نداشته است. <ref>یحیی بکوش، فقه جابر بن زید، ج۱، ص۶۹.</ref> | نقطه آغاز مذهب فقهی اباضی را باید تعالیم جابر بن زید (د ۱۰۳ق/ ۷۲۱م) تلقی کرد که از تابعان بصره و از شاگردان ابنعباس به شمار میآید و به سبب نقش تعیین کنندهاش در شکلگیری فقه اباضیه، «اصل المذهب» نام گرفته است. <ref>درجینی، احمد، طبقات المشائخ بالمغرب، ج۲، ص۲۰۵.</ref> جابر آنگونه که در منابع رجالی از او یاد شده، فقیهی با گرایش درایی است که از افتا گریزی ندارد و از جهات گوناگون در کنار صاحب رأیی چون حسن بصری قرار میگیرد <ref>بغدادی، محمد بن سعد، الطبقات الکبیر، ج۷، ص۱۳۰- ۱۳۱.</ref> و با وجود نقلی از او از زبان ابنعمر که در فتوا نباید از قرآن و سنت تجاوز کرد، <ref>دارمی، عبدالله، سنن، ج۱، ص۵۹.</ref> در نگرش اصولی خود، با فقدان کتاب و سنت، به سبک مکیان و شاگردان حلقه ابنعباس، از رأی و قیاس پرهیز نداشته است. <ref>یحیی بکوش، فقه جابر بن زید، ج۱، ص۶۹.</ref> | ||
در نیمه اخیر سده ۲ق/ ۸م به گاهی که مباحث اصولی در محافل دینی درگرفته بود، ربیع بن حبیب، به عنوان امام وقت اباضیان و شخصیتی مؤثر در شکلگیری چارچوب اصلی فقه اباضی، بیشتر به گردآوری آثار توجه داشت و گویا به بحثهای اصولی تمایلی نشان نمیداد. در مقابل روش ربیع، در همان عصر صاحبنظرانی مخالف با موضعگیریهای او نیز وجود داشتند که در تاریخ اباضیه به عنوان جناحهایی منحرف شناخته شدهاند و مکتب آنان دیر زمانی نپاییده است. | در نیمه اخیر سده ۲ق/ ۸م به گاهی که مباحث اصولی در محافل دینی درگرفته بود، ربیع بن حبیب، به عنوان امام وقت اباضیان و شخصیتی مؤثر در شکلگیری چارچوب اصلی فقه اباضی، بیشتر به گردآوری آثار توجه داشت و گویا به بحثهای اصولی تمایلی نشان نمیداد. در مقابل روش ربیع، در همان عصر صاحبنظرانی مخالف با موضعگیریهای او نیز وجود داشتند که در تاریخ اباضیه به عنوان جناحهایی منحرف شناخته شدهاند و مکتب آنان دیر زمانی نپاییده است. | ||
در رأس این مخالفان، باید از ابوعبدالله بن یزید فزاری نامی یاد کرد که در گزارشی، از مغلوبیت جناح خود در برابر اصحاب ربیع شکایت نموده است. <ref>درجینی، احمد، طبقات المشائخ بالمغرب، ج۲، ص۴۴۷.</ref> این احتمال که نام ضبط شده در نسخ کتاب درجینی، تحریف نام «عبدالله بن یزید»، متکلم نامدار اباضی برخاسته از کوفه و چندی ساکن بغداد بوده باشد، احتمالی قابل تکیه است. حال با در نظر گرفتن اینکه محیط کوفه و بغداد در نیمه دوم سده ۲ق، کانون آموزشهای اصولیِ اصحاب رأی بوده، این فرضیهای قابل تأمل است که در عراق، مکتبی اباضی در مقابل مکتب غالبِ ربیع به رهبری عبدالله بن یزید وجود داشته که نگرشی کلامی بر آموزشهای آن غالب بوده است. احتمالاً طرح برخی از مسائل مقدّمیِ اصولی چون مسأله مقدمه واجب و اجتماع امر و نهی در عرصه اصول اباضیِ سده ۲ق <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۰۷- ۱۰۸.</ref> از سوی همین مکتب صورت گرفته است. <ref>یوسف ورجلانی، العدل و الانصاف، ج۱، ص۸۳.</ref> در منابع اباضی متعهد به ربیع از سده ۳ق/ ۹م به بعد، عبدالله بن یزید در رأس مخالفان ربیع قرار گرفته است. <ref>صلت ابوالمؤثر، «سیرة الی ابیجابر محمد بن جعفر»، ج۱، ص۲۰۹.</ref><ref>محمد کندی، بیان الشرع، ج۳، ص۲۰.</ref> | در رأس این مخالفان، باید از ابوعبدالله بن یزید فزاری نامی یاد کرد که در گزارشی، از مغلوبیت جناح خود در برابر اصحاب ربیع شکایت نموده است. <ref>درجینی، احمد، طبقات المشائخ بالمغرب، ج۲، ص۴۴۷.</ref> این احتمال که نام ضبط شده در نسخ کتاب درجینی، تحریف نام «عبدالله بن یزید»، متکلم نامدار اباضی برخاسته از کوفه و چندی ساکن بغداد بوده باشد، احتمالی قابل تکیه است. حال با در نظر گرفتن اینکه محیط کوفه و بغداد در نیمه دوم سده ۲ق، کانون آموزشهای اصولیِ اصحاب رأی بوده، این فرضیهای قابل تأمل است که در عراق، مکتبی اباضی در مقابل مکتب غالبِ ربیع به رهبری عبدالله بن یزید وجود داشته که نگرشی کلامی بر آموزشهای آن غالب بوده است. احتمالاً طرح برخی از مسائل مقدّمیِ اصولی چون مسأله مقدمه واجب و اجتماع امر و نهی در عرصه اصول اباضیِ سده ۲ق <ref>ابوالحسن اشعری، مقالات الاسلامیین، ج۱، ص۱۰۷- ۱۰۸.</ref> از سوی همین مکتب صورت گرفته است. <ref>یوسف ورجلانی، العدل و الانصاف، ج۱، ص۸۳.</ref> در منابع اباضی متعهد به ربیع از سده ۳ق/ ۹م به بعد، عبدالله بن یزید در رأس مخالفان ربیع قرار گرفته است. <ref>صلت ابوالمؤثر، «سیرة الی ابیجابر محمد بن جعفر»، ج۱، ص۲۰۹.</ref><ref>محمد کندی، بیان الشرع، ج۳، ص۲۰.</ref> | ||
در سده ۳ق، با وجود غالب بودن پیروان ربیع، هنوز فقه اباضی در حال شکل گرفتن بود و در واقع از سده ۴ق شکلی مدون، و با ثباتی نسبی یافت. فقه تدوین یافته اباضی در سده ۴ق، در مقایسه با مذاهب فقهی اهل سنت، به ویژه با مذهب مالک، قرابتی بسیار داشت و جز نمونهای محدود از ظاهرگرایی به عنوان میراثی از فقه متقدم محکمه، از شذوذ نسبت به مذاهب اهل سنت بدور بود. اباضیان اهل تدوین در این دوره، همچون مذاهب اصحاب حدیثِ متقدم و از آن جمله مالک، در روش فقهی خود تکیه بر منابع نقلی، به ویژه سنت را با کاربرد محدود رأی و قیاس الفت داده بودند و در این راه، گاه با مخالفت عالمانی روبهرو بودند که خود اهل تدوین جوامع فقهی نبودهاند و این ویژگی آنان، یادآور روش اصحاب حدیث متأخر در برخورد با فقه مدون میتوانست بود. <ref>محمد کندی، بیان الشرع، ج۳، ص۶۳۱.</ref> | در سده ۳ق، با وجود غالب بودن پیروان ربیع، هنوز فقه اباضی در حال شکل گرفتن بود و در واقع از سده ۴ق شکلی مدون، و با ثباتی نسبی یافت. فقه تدوین یافته اباضی در سده ۴ق، در مقایسه با مذاهب فقهی اهل سنت، به ویژه با مذهب مالک، قرابتی بسیار داشت و جز نمونهای محدود از ظاهرگرایی به عنوان میراثی از فقه متقدم محکمه، از شذوذ نسبت به مذاهب اهل سنت بدور بود. اباضیان اهل تدوین در این دوره، همچون مذاهب اصحاب حدیثِ متقدم و از آن جمله مالک، در روش فقهی خود تکیه بر منابع نقلی، به ویژه سنت را با کاربرد محدود رأی و قیاس الفت داده بودند و در این راه، گاه با مخالفت عالمانی روبهرو بودند که خود اهل تدوین جوامع فقهی نبودهاند و این ویژگی آنان، یادآور روش اصحاب حدیث متأخر در برخورد با فقه مدون میتوانست بود. <ref>محمد کندی، بیان الشرع، ج۳، ص۶۳۱.</ref> | ||
ابنجعفر (د ۲۸۱ق/ ۸۹۴م) که از کهنترین جامعنویسان اباضی به شمار میآید، اگرچه در موضعگیری نظری در جامع خود، تنها بر دو دلیل کتاب و سنت تکیه کرده است، اما بر پایه اشاراتی در همان اثر و در دیگر منابع اباضی، وی در دیدگاه کلی خود در برخورد با اصول فقه، دستگاه ادله چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و رأی) را پذیرا بوده است. <ref>داک، ج۲، ص۵۹۰ -۵۹۱.</ref> در نقطه مقابل او، عالممعاصرش ابوالمؤثر بهلاوی، ضمن تأکید بر اینکه مستندات فقهی در سنت اباضیه به کتاب و سنت و «آثار ائمه مسلمین (اباضیه)» منحصر است، ابنجعفر را در عمل به رأی، مفرط دانسته، و نکوهش کرده است. ادامه مسیر ابنجعفر، در کتاب الجامع ابنبرکه بهلوی در اواخر همانسده دیده میشود که بخشی مفصل در مقدمه کتاب را به مباحث اصول فقه، به شیوهای نزدیک با آثار متداول اصولی اختصاص داده است. از ویژگیهای ابنبرکه در دیدگاه اصولی باید به قول او در حجیت اقوال صحابه و قرار دادن قیاس در مرتبهای پس از توقیف اشاره کرد. <ref>داک، ج۲، ص۴۶۷.</ref> | ابنجعفر (د ۲۸۱ق/ ۸۹۴م) که از کهنترین جامعنویسان اباضی به شمار میآید، اگرچه در موضعگیری نظری در جامع خود، تنها بر دو دلیل کتاب و سنت تکیه کرده است، اما بر پایه اشاراتی در همان اثر و در دیگر منابع اباضی، وی در دیدگاه کلی خود در برخورد با اصول فقه، دستگاه ادله چهارگانه (کتاب، سنت، اجماع و رأی) را پذیرا بوده است. <ref>داک، ج۲، ص۵۹۰ -۵۹۱.</ref> در نقطه مقابل او، عالممعاصرش ابوالمؤثر بهلاوی، ضمن تأکید بر اینکه مستندات فقهی در سنت اباضیه به کتاب و سنت و «آثار ائمه مسلمین (اباضیه)» منحصر است، ابنجعفر را در عمل به رأی، مفرط دانسته، و نکوهش کرده است. ادامه مسیر ابنجعفر، در کتاب الجامع ابنبرکه بهلوی در اواخر همانسده دیده میشود که بخشی مفصل در مقدمه کتاب را به مباحث اصول فقه، به شیوهای نزدیک با آثار متداول اصولی اختصاص داده است. از ویژگیهای ابنبرکه در دیدگاه اصولی باید به قول او در حجیت اقوال صحابه و قرار دادن قیاس در مرتبهای پس از توقیف اشاره کرد. <ref>داک، ج۲، ص۴۶۷.</ref> | ||
از سده ۶ق/ ۱۲م، با رونق گرفتن مطالعات کلامی - اصولی در محافل اباضی مغرب، تألیف آثاری مستقل در علم اصول اباضی تحقق یافت که نخستین نمونه شناخته آن، الادلة و البیان فی اصول الفقه از تبغورین بن عیسی، عالم نفوسی در نیمه دوم سده ۵ق بود. <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> در همین راستا، عالم نامدار مغرب در نیمه دوم سده ۶ق، ابویعقوب ورجلانی کتاب ماندنی العدل و الانصاف را در اصول فقه نگاشت که اهم آثار اصولی در سدههای بعد، شرح و تلخیصهایی از آن بوده است. <ref>احمد شماخی، السیر، ج۱، ص۲۵.</ref><ref>احمد شماخی، السیر، ج۱، ص۳۴.</ref> از جمله میتوان به شرحی از ابوالقاسم برادی در سده ۹ق/ ۱۵م <ref>احمد شماخی، السیر، ج۲، ص۲۱۰.</ref> و تلخیصی از احمد بن سعید شماخی (د ۹۲۸ق/ ۱۵۲۲م) اشاره کرد. <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> | از سده ۶ق/ ۱۲م، با رونق گرفتن مطالعات کلامی - اصولی در محافل اباضی مغرب، تألیف آثاری مستقل در علم اصول اباضی تحقق یافت که نخستین نمونه شناخته آن، الادلة و البیان فی اصول الفقه از تبغورین بن عیسی، عالم نفوسی در نیمه دوم سده ۵ق بود. <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> در همین راستا، عالم نامدار مغرب در نیمه دوم سده ۶ق، ابویعقوب ورجلانی کتاب ماندنی العدل و الانصاف را در اصول فقه نگاشت که اهم آثار اصولی در سدههای بعد، شرح و تلخیصهایی از آن بوده است. <ref>احمد شماخی، السیر، ج۱، ص۲۵.</ref><ref>احمد شماخی، السیر، ج۱، ص۳۴.</ref> از جمله میتوان به شرحی از ابوالقاسم برادی در سده ۹ق/ ۱۵م <ref>احمد شماخی، السیر، ج۲، ص۲۱۰.</ref> و تلخیصی از احمد بن سعید شماخی (د ۹۲۸ق/ ۱۵۲۲م) اشاره کرد. <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> | ||
در عمان از آثار مستقل اصولی در سدههای پیشتر باید از الانوار فی الاصول عثمان بن عبدالله اصم یاد کرد <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> و از آثار جدیدتر، فصول الاصول، نوشته خلفان بن جمیل سیابی (عمان، ۱۹۸۲م) را برشمرد. | در عمان از آثار مستقل اصولی در سدههای پیشتر باید از الانوار فی الاصول عثمان بن عبدالله اصم یاد کرد <ref>سالم حارثی، العقود الفضیة، ج۱، ص۲۸۰.</ref> و از آثار جدیدتر، فصول الاصول، نوشته خلفان بن جمیل سیابی (عمان، ۱۹۸۲م) را برشمرد. |