۸٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''جنگ جمل'''، اولین جنگ داخلی بین | '''جنگ جمل'''، اولین جنگ داخلی بین [[مسلمانان]]، در زمان حکومت [[امام علی]] (علیهالسلام) بود. این جنگ سال ۳۶ هجری قمری بین سپاهیان امام علی (علیهالسلام) و گروهی که پیمانشکن ([[ناکثین]]) خوانده میشدند، به رهبری [[عایشه]] همسر [[پیامبر]] [[خدا]] (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و [[طلحه]] و [[زبیر]] در نزدیکی شهر [[بصره]] رخ داد. در نهایت جنگ با پیروزی سپاه امام علی (علیهالسلام) به پایان رسید. | ||
پیمانشکنی عدهای از صحابه از جمله طلحه، زبیر و عایشه و مخالفت با حکومت امام علی (علیهالسلام) به بهانه خونخواهی قتل عثمان را، از عوامل به وجود آمدن این جنگ شمردهاند. | پیمانشکنی عدهای از صحابه از جمله طلحه، زبیر و عایشه و مخالفت با حکومت امام علی (علیهالسلام) به بهانه خونخواهی قتل [[عثمان]] را، از عوامل به وجود آمدن این جنگ شمردهاند. | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
== پیمانشکنی طلحه و زبیر== | == پیمانشکنی طلحه و زبیر== | ||
امام علی (علیهالسلام) در ذیحجه ۳۵، در پی اصرار و اتفاقنظر مردم مدینه از مهاجران و | امام علی (علیهالسلام) در ذیحجه ۳۵، در پی اصرار و اتفاقنظر مردم مدینه از [[مهاجران]] و [[انصار]]، و بهرغم میل باطنی خود، زمام خلافت را به دست گرفت. همه، جز عده اندکی که گرایش عثمانی داشتند، با حضرت بیعت کردند. عدهای از مخالفان به [[شام]] و [[مکه]] گریختند. | ||
طلحة بن عُبَیداللّه و زُبَیر بن عوّام، دو تن از سرشناسان صحابه، که خود از نامزدهای تصدی حکومت بودند، به حضرت [[علی بن ابی طالب|علی]] (علیهالسلام) دست بیعت دادند. | طلحة بن عُبَیداللّه و زُبَیر بن عوّام، دو تن از سرشناسان صحابه، که خود از نامزدهای تصدی حکومت بودند، به حضرت [[علی بن ابی طالب|علی]] (علیهالسلام) دست بیعت دادند. | ||
گفته شده است که طلحه نخستین بیعتکننده بود و چون دستش شَل بود، کسی آنرا به فال بد گرفت و گفت که این کار به انجام نخواهد رسید. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۷۴۳۵. </ref> | گفته شده است که طلحه نخستین بیعتکننده بود و چون دستش شَل بود، کسی آنرا به فال بد گرفت و گفت که این کار به انجام نخواهد رسید. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۷۴۳۵. </ref> | ||
طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.</ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵.</ref> وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی (علیهالسلام) رسید، انتظار داشتند که با حضرت در خلافت شریک شوند یا دستکم به فرمانروایی ولایات برسند. آن دو از علی (علیهالسلام) خواستند که امارت و حکومت بصره و کوفه (یا عراق و یمن) را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱۵۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۸. </ref> | طلحه و زبیر که نخست چشم به خلافت دوخته بودند <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲. </ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۳.</ref> <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۵.</ref> وقتی موفق نشدند و خلافت به امام علی (علیهالسلام) رسید، انتظار داشتند که با حضرت در خلافت شریک شوند یا دستکم به فرمانروایی ولایات برسند. آن دو از علی (علیهالسلام) خواستند که امارت و حکومت [[بصره]] و [[کوفه]] (یا [[عراق]] و [[یمن]]) را به آنان دهد، ولی امام آنان را شایسته این کار ندانست. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱۵۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۸. </ref> | ||
چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی، مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند. امام گفت شاید قصد شام یا عراق دارید و آنان پاسخ دادند که فقط قصد عمره دارند و سوگند خوردند که فساد و فتنهای بر نخواهند انگیخت و بیعت خود را نخواهند شکست. امام اجازه داد و آنان با شتاب به مکه رفتند، با این حال، امام فرمود که آنان به عمره نمیروند، بلکه قصد نیرنگ دارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۴. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۳۳. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۸۹. </ref> | |||
چهار ماه پس از بهخلافت رسیدن علی (علیهالسلام)، طلحه و زبیر که دریافتند با خلافت امام علی، مردم از ایشان رویگردان شدهاند و دیگر جایی در مدینه ندارند، از امام اجازه خواستند که برای انجام عمره به مکه روند. امام گفت شاید قصد شام یا عراق دارید و آنان پاسخ دادند که فقط قصد [[عمره]] دارند و سوگند خوردند که فساد و فتنهای بر نخواهند انگیخت و بیعت خود را نخواهند شکست. امام اجازه داد و آنان با شتاب به مکه رفتند، با این حال، امام فرمود که آنان به عمره نمیروند، بلکه قصد نیرنگ دارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۴. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۳۳. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۸۹. </ref> | |||
== همپیمانی طلحه و زبیر با عایشه== | == همپیمانی طلحه و زبیر با عایشه== | ||
طلحه و زبیر، برای پیشبرد مقاصد خود، از عایشه، که پیش از قتل عثمان برای عمره به مکه رفته بود، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی، که اکنون از یاران نزدیک علی (علیهالسلام) و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود. پس از مدتی، سرانجام، عایشه خواست آنان را پذیرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۲. </ref> | طلحه و زبیر، برای پیشبرد مقاصد خود، از عایشه، که پیش از قتل عثمان برای عمره به [[مکه]] رفته بود، درخواست کردند که به خونخواهی عثمان و انتقام از کشندگان وی، که اکنون از یاران نزدیک علی (علیهالسلام) و سرداران او شدهاند، با آنان همراه شود. پس از مدتی، سرانجام، عایشه خواست آنان را پذیرفت. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>دینوری، احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۱۴۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۰. </ref><ref>ابناعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج۲، ص۴۵۲. </ref> | ||
اگرچه طلحه و زبیر، به ادعای خونخواهی عثمان از اطاعت امام سرباز زدند و از جمع مسلمانان بیرون رفتند، اما به گفته علی (علیهالسلام) <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۴، ص۳۸۲. </ref> آنان خود قاتلان عثمان بودند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۰. </ref> | اگرچه طلحه و زبیر، به ادعای خونخواهی عثمان از اطاعت امام سرباز زدند و از جمع مسلمانان بیرون رفتند، اما به گفته علی (علیهالسلام) <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۱۷۴، ص۳۸۲. </ref> آنان خود قاتلان عثمان بودند. <ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۰. </ref> | ||
آنان ادعا میکردند که توبه کردهاند و برای جبران گناه خویش، میخواهند انتقام خون عثمان را، که به ستم کشته شده است، بگیرند و کار خلافت مسلمانان را به شورایی مانند شورای عمر، واگذارند و بین آنان صلح ایجاد کنند. آن دو از عایشه نیز خواستند که این مطالب را به مردم اعلام کند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۴. </ref><ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۸.</ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۳. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref> | آنان ادعا میکردند که [[توبه]] کردهاند و برای جبران گناه خویش، میخواهند انتقام خون عثمان را، که به ستم کشته شده است، بگیرند و کار [[خلافت]] مسلمانان را به شورایی مانند شورای عمر، واگذارند و بین آنان صلح ایجاد کنند. آن دو از عایشه نیز خواستند که این مطالب را به مردم اعلام کند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۴. </ref><ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۶۸.</ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۳. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref> | ||
طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از امیرمؤمنان ندارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹۴۳۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۲. </ref> امام فرمود که زبیر میپندارد با دستش بیعت کرده است، نه با دلش، پس به بیعت اقرار و به خروج از آن ادعا میکند و باید برای ادعای خود دلیلی درست بیاورد. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۸، ص۴۶. </ref> | طلحه و زبیر، برای توجیه پیمانشکنی خویش، مدعی شدند که از ترس و با اکراه بیعت کردهاند و لذا تعهدی در فرمانبرداری از [[امیرالمؤمنین|امیرمؤمنان]] ندارند. <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۲. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹۴۳۱. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۳۵. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۶۲. </ref> امام فرمود که زبیر میپندارد با دستش بیعت کرده است، نه با دلش، پس به بیعت اقرار و به خروج از آن ادعا میکند و باید برای ادعای خود دلیلی درست بیاورد. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه، خطبه ۸، ص۴۶. </ref> | ||
طلحه، که از بنیتَیم و هم طایفه ابوبکر بود، <ref>ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۷۹۸۰، ج۱. </ref> همچون زبیر، آرزوی خلافت داشت و هر یک دیگری را به حساب نمیآورد. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه،خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲. </ref> | طلحه، که از بنیتَیم و هم طایفه ابوبکر بود، <ref>ابنکلبی، هشام بن محمد، جمهرة النسب، ج۱، ص۷۹۸۰، ج۱. </ref> همچون زبیر، آرزوی خلافت داشت و هر یک دیگری را به حساب نمیآورد. <ref>امام علی (علیهالسلام)، نهجالبلاغه،خطبه ۱۴۸، ص۳۱۲. </ref> | ||
== خونخواهی عثمان== | == خونخواهی عثمان== | ||
عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود، گمان میکرد، یا چنین خبر یافته بود، که پس از قتل عثمان، طلحه به خلافت رسیده است، روانه مدینه گردید، اما هنگامی که در میان راه شنید که مردم با علی (علیهالسلام) بیعت کردهاند، به مکه بازگشت و از اینکه مردم را بر ضد عثمان شورانده بود، اظهار پشیمانی کرد و ندا داد که عثمان به ستم کشته شده است و مردم را به خونخواهی او و مخالفت با امیرمؤمنان و مبارزه با آشوبگران مدینه دعوت نمود و در پاسخ این اعتراض که تو مردم را به کشتن عثمان (در تعبیر عایشه: نَعْثَل) تشویق میکردی، گفت که عثمان توبه کرد و سپس او را کشتند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸۴۵۰. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۸ ۴۵۹. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸ ۲۲۹. </ref> | عایشه که در زمان قتل عثمان در مکه بود، گمان میکرد، یا چنین خبر یافته بود، که پس از قتل عثمان، طلحه به خلافت رسیده است، روانه [[مدینه]] گردید، اما هنگامی که در میان راه شنید که مردم با علی (علیهالسلام) بیعت کردهاند، به مکه بازگشت و از اینکه مردم را بر ضد عثمان شورانده بود، اظهار پشیمانی کرد و ندا داد که عثمان به ستم کشته شده است و مردم را به خونخواهی او و مخالفت با امیرمؤمنان و مبارزه با آشوبگران مدینه دعوت نمود و در پاسخ این اعتراض که تو مردم را به کشتن عثمان (در تعبیر عایشه: نَعْثَل) تشویق میکردی، گفت که عثمان توبه کرد و سپس او را کشتند. <ref>ابنقتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۵۱. </ref><ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۲۴. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۴۸۴۵۰. </ref><ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۸ ۴۵۹. </ref><ref>مفید، محمد بن محمد، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، ج۱، ص۲۲۸ ۲۲۹. </ref> | ||
== اتحاد ناکثین== | == اتحاد ناکثین== |