پرش به محتوا

بابیه: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۷۲۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۶: خط ۴۶:
چون سربازان گريختن او را ديدند دانستند كه وى را قدر و منزلتى نباشد با خاطر آسوده بدان حجره رفته او را گرفته بستند و هدف گلوله‏ اش کردند. راجع به جسد او اختلاف است. گويند: جسدش را در خندق شهر انداختند تا طعمه حيوانات گردد، ولى بعضى بر آنند كه شبانه به وسيله سليمان خان صائين ‏قلعه ‏اى ربوده شد و آن را در صندوقى نهاده به تهران آوردند و در امامزاده معصوم نزديك رباط كريم به خاك سپردند.
چون سربازان گريختن او را ديدند دانستند كه وى را قدر و منزلتى نباشد با خاطر آسوده بدان حجره رفته او را گرفته بستند و هدف گلوله‏ اش کردند. راجع به جسد او اختلاف است. گويند: جسدش را در خندق شهر انداختند تا طعمه حيوانات گردد، ولى بعضى بر آنند كه شبانه به وسيله سليمان خان صائين ‏قلعه ‏اى ربوده شد و آن را در صندوقى نهاده به تهران آوردند و در امامزاده معصوم نزديك رباط كريم به خاك سپردند.
ازلى ‏ها می گويند كه جسد در همان امامزاده معصوم قرار دارد، اما بهائيان جسد را از آنجا به مسجد ما شاء الله نزديك چشمه على بردند و از آنجا به تهران آوردند و پس از آن كه در خانه ‏هاى بابيان نوبت به نوبت به شکل امانت قرار داشت، امانى بود پس از هجده سال به امر بهاء الله به عكا برده و در دامنه كوه كرمل به خاك سپردند و آنجا را مقام اعلى خواندند.
ازلى ‏ها می گويند كه جسد در همان امامزاده معصوم قرار دارد، اما بهائيان جسد را از آنجا به مسجد ما شاء الله نزديك چشمه على بردند و از آنجا به تهران آوردند و پس از آن كه در خانه ‏هاى بابيان نوبت به نوبت به شکل امانت قرار داشت، امانى بود پس از هجده سال به امر بهاء الله به عكا برده و در دامنه كوه كرمل به خاك سپردند و آنجا را مقام اعلى خواندند.
پس از كشته شدن على محمد و سوء قصد با بيان به ناصر الدين شاه جانشين باب را كه ميرزا يحيى نورى ملقب به صبح ازل بود (1246- 1330 ه. ق) با برادرش ميرزا حسين على معروف به بهاء الله و عده‏اى از بابيان به عراق تبعيد كردند. در آنجا بين دو برادر اختلاف افتاد و ميرزا حسين على از اطاعت برادرش صبح ازل خارج شد و بين پيروان آن دو برادر جنگ و ستيز در گرفت. دولت عثمانى كه در آن روزگار عراق و فلسطين و قبرس را در تصرف داشت بين آن دو برادر جدايى افكند و صبح ازل را به قبرس و برادرش ميرزا حسين على را به عكا تبعيد كرد.
پس از كشته شدن على محمد و سوء قصد بابيان به ناصر الدين شاه جانشين باب را كه ميرزا يحيى نورى ملقب به صبح ازل بود (1246- 1330 ه. ق) با برادرش ميرزا حسين على معروف به بهاء الله و عده‏ اى از بابيان به عراق تبعيد كردند. در آنجا بين دو برادر اختلاف افتاد و ميرزا حسين على از اطاعت برادرش صبح ازل خارج شد و بين پيروان آن دو برادر جنگ و ستيز در گرفت. دولت عثمانى كه در آن روزگار عراق و فلسطين و قبرس را در تصرف داشت، بين آن دو برادر جدايى افكند و صبح ازل را به قبرس و برادرش ميرزا حسين على را به عكا تبعيد كرد.
بابيان به طرفدارى صبح ازل پرداختند و معروف به ازلى شدند ولى بهائيان به ميرزا حسين على بهاء الله گرويدند بهايى گرديدند و از دين اسلام خارج شدند. سرانجام صبح ازل در شهر فاماگوستا كه آن را به اختصار ماغوستا گويند در قبرس در گذشت باب گذشته از آن كه به عدد و اسرار ارقام و حساب جمل اهميت مى‏داد از ارقام اسرار عجيبى توقع داشت در پيش ايشان عدد نوزده بسيار مقدس است و در اين مورد اشاره به آيه قرآن در سوره المدثر مى‏كند كه مى‏فرمايد: عليها تسعة عشر (كه مقصود نوزده ملك دوزخ است) آنان سال را به نوزده و هر ماه را به نوزده روز تقسيم كرده و بقيه پنج روز آخر سال (در بعضى از سالها پنج و در بيشتر چهار سال و كسرى) را بى‏دليل اساسى آزاد و (مظاهر الله) خوانند.
بابيان به طرفدارى صبح ازل پرداختند و معروف به ازلى شدند ولى بهائيان به ميرزا حسين على بهاء الله گرويدند بهايى گرديدند و از دين اسلام خارج شدند. سرانجام صبح ازل در شهر فاماگوستا كه آن را به اختصار ماغوستا گويند در قبرس در گذشت. باب گذشته از آن كه به عدد و اسرار ارقام و حساب جمل اهميت مى ‏داد از ارقام اسرار عجيبى توقع داشت در پيش ايشان عدد نوزده بسيار مقدس است و در اين مورد اشاره به آيه قرآن در سوره المدثر مى ‏كند كه مى ‏فرمايد: عليها تسعة عشر (كه مقصود نوزده ملك دوزخ است) آنان سال را به نوزده و هر ماه را به نوزده روز تقسيم كرده و بقيه پنج روز آخر سال (در بعضى از سال ها پنج و در بيشتر چهار سال و كسرى) را بى‏ دليل اساسى آزاد و (مظاهر الله) خوانند.
باب كتابها و رسالاتى بسيار نوشته است كه مهمترين آنها كتاب «بيان» عربى و فارسى است و كتاب تعليمات او به شمار مى‏آيد و طبق معمول خود اساس تقسيمات آن را بر عدد نوزده گذاشته و كتاب را به نوزده واحد و هر واحد نوزده باب تقسيم كرده است ولى عمرش كفاف نداده تا آن را تمام كند زيرا فقط يازده واحد را نوشته و كتاب را ناتمام گذارده و اتمام آن را به (من يظهره الله) حوالت كرده است.
 
به نوشته ميرزا جانى در «نقطه الكاف» كه پيش از تفرقه بابيه نوشته شده باب وصيت كرد كه صبح ازل هم ترجمه فارسى باقيمانده را تا واحد يازدهم كه در «بيان» عربى خود باب بوده، نوشته است و بقيه هشت واحد باشد همانطور مانده است از رسالات معروف باب تفسير سوره يوسف و سوره و العصر و كوثر و تفسير سوره بقره است.
==آثار باب==
باب كتاب ها و رسالاتى بسيار نوشته است كه مهم ترين آن ها كتاب «بيان» عربى و فارسى است و كتاب تعليمات او به شمار مى ‏آيد و طبق معمول خود اساس تقسيمات آن را بر عدد نوزده گذاشته و كتاب را به نوزده واحد و هر واحد نوزده باب تقسيم كرده است، ولى عمرش كفاف نداده تا آن را تمام كند، زيرا فقط يازده واحد را نوشته و كتاب را ناتمام گذارده و اتمام آن را به (من يظهره الله) حوالت كرده است.
به نوشته ميرزا جانى در «نقطه الكاف» كه پيش از تفرقه بابيه نوشته شده باب وصيت كرد كه صبح ازل هم ترجمه فارسى باقيمانده را تا واحد يازدهم كه در «بيان» عربى خود باب بوده، نوشته است و بقيه هشت واحد باشد همان طور مانده است از رسالات معروف باب تفسير سوره يوسف و سوره و العصر و كوثر و تفسير سوره بقره است.


==تعالیم خاصه باب==
==تعالیم خاصه باب==
تعاليم باب: اصول تعاليم باب مبتنى بر كتاب «بيان» اوست كه بطور اجمال از قرار ذيل است: خداوند مدرك كل شي‏ء است و خود از حيز ادراك بيرون است.احدى غير ذات او معرفت به او ندارد. مراد از معرفة الله. معرفت مظهر اوست و مراد از لقاء الله. لقاى او و پناه به خداوند. پناه او زيرا كه عرض به ذات اقدس ممكن نيست و لقاء او متصور نه ...... و آنچه كه در كتب سمايه ذكر لقاء او شده. ذكر لقاى ظاهر به ظهور اوست و مراد از رجوع ملائكه الى الله و عوض بر او رجوع ادلاء بر من يظهره الله است بسوى او زيرا كه سبيلى از براى احدى بسوى ذات ازل نبوده و نيست نه در بدء و نه در عود. آنچه در مظاهر ظاهر مى‏شود مشيت است كه خالق كل اشياء است و نسبت او به اشياء نسبت علت است به معلول و نار به حرارت اين مشيت نقطه ظهور است كه در كورى بر حسب آن كور ظاهر گشته. مثلا محمد نقطه فرقان و على محمد نقطه بيان و هر دو يكى مى‏باشند. آدم كه به عقيده بيان دوازده هزار و دويست و ده سال قبل از باب بوده است با ساير ظهورات يكى است و بقيه نقطه بيان همان آدم فطرت اول بوده و بعينه همان حالتى كه در يد اوست همان خاتم بوده كه از آن روز تا امروز خداوند حفظ فرموده همان مطاع از يوم آدم همان رسول الله است و كل كتب منزله قرآنى است كه بر او نازل شده و از هيچ جا مظهر مشيت نبوده الا بيان ذات حروف سبع و نه حروف حى آن الا حروف بيان ظهورات را نه ابتدايى است و نه انتهايى و قبل از آدم عوالم و اوادم ما لا نهايه بوده و بعد از من يظهره الله ظهورات ديگر خواهد بود الى ما لا نهايه. هر ظهور بعدى اشرف از ظهور قبل و مقام بلوغ آن مى‏باشد. مشيت اوليه در هر ظهور بعدى به نحو اقوى و اكمل از ظهور قبل ظاهر مى‏شود. مثلا آدم در مقام نقطه بوده و نقطه بيان در مقام جوانى دوازده‏ساله و من يظهر الله در مقام جوانى چهارده‏ساله. چنانچه در ظهور حضرت عيسى غرس شجره انجيل كه شد به كمال نرسيده الا اول بعثت رسول الله كه اگر رسيده بود يك روز زودتر همان روز بعثت مى‏شد كه بيست و ششم رجب باشد نه بيست و هفتم ... و بعد از غرس شجره قرآن كمال آن در هزار و دويست و هفتاد رسيد كه اگر بلوغ آن در دو ساعتى در شب پنجم جمادى الاول مى‏بود پنج دقيقه بعده ظاهر نمى‏شد.
اصول تعاليم باب مبتنى بر كتاب «بيان» اوست كه به طور اجمال از قرار ذيل است: خداوند مدرك كل شي‏ء است و خود از قدرت ادراك بيرون است.احدى غير ذات او معرفت به او ندارد. مراد از معرفة الله. معرفت مظهر اوست و مراد از لقاء الله لقاى او و پناه به خداوند.  
خداوند عالم را به توسط هفت صفت كه حروف حق باشند خلق كرد و آنها قدر و قضا و اراده و مشيت و اذن و اجل و كتاب است.
خداوند عالم را به توسط هفت صفت كه حروف حق باشند خلق كرد و آنها قدر و قضا و اراده و مشيت و اذن و اجل و كتاب است.
احكام: محفل با بيان از نوزده عضو تشكيل مى‏شود و آن مكانى است كه زكات اشخاص در صندوق جمع مى‏گردد.
احكام: محفل با بيان از نوزده عضو تشكيل مى ‏شود و آن مكانى است كه زكات اشخاص در صندوق جمع مى‏ گردد.
زكات معمولا مقدار 5/ 1 از سرمايه است. هر شخص بابى بايد هر روز نوزده آيه از كتاب «بيان» را بخواند و نام خدا را سيصد و شصت و يك بار ذكر كند. بايد مرده را در قبرى از بلور بگذراند يا قبر را در سنگى صيقلى تعبيه نمايند. بايد به دست راست ميت، يك انگشترى كه بر نگين آن آيه‏اى از كتاب «بيان» نقش شده بگذارند تا مرده در گور نترسد.
زكات معمولا مقدار 5/ 1 از سرمايه است. هر شخص بابى بايد هر روز نوزده آيه از كتاب «بيان» را بخواند و نام خدا را سيصد و شصت و يك بار ذكر كند. بايد مرده را در قبرى از بلور بگذراند يا قبر را در سنگى صيقلى تعبيه نمايند. بايد به دست راست ميت، يك انگشترى كه بر نگين آن آيه ‏اى از كتاب «بيان» نقش شده بگذارند تا مرده در گور نترسد.
انسان نبايد ديگرى را بيازارد و موجب اذيت همسايه‏اش گردد. هر كس به او سخن گويد و يا نامه‏اى نگارد بايد جواب دهد، نامه‏ها را نبايد پاره كرد بلكه بايد در رسانيدن به صاحبش امين باشند شرب خمر و خوردن معجونها حرام است. واجب است كه هر نوزده روز، نوزده شخص را مهمان كنند اگر چه آب بياشامند. گدائى حرام است و پول دادن به گدا گناهى از گناهان، ميراث، پس از دفن مرده، بين تركه او چنين تقسيم مى‏شود. پسران 60/ 8 و شوهر 60/ 7 و پدر 60/ 6 و مادر 60/ 5 و برادر 60/ 4 و خواهر 60/ 3 و معلم نيز از ميراث ميت برخوردار مى‏شود و غير از كسانى كه ذكر شد براى ديگران ظاهرا توزيع تركه بصورتى كه ذكر شد بايستى ناقص باشد زيرا مجموع تركه توزيع شده واحد صحيحى را تشكيل نمى‏دهد.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 87</ref>
انسان نبايد ديگرى را بيازارد و موجب اذيت همسايه ‏اش گردد. هر كسی به او سخن گويد و يا نام ه‏اى نگارد بايد جواب دهد، نامه ‏ها را نبايد پاره كرد، بلكه بايد در رسانيدن به صاحبش امين باشند. شرب خمر و خوردن معجون ها حرام است. واجب است كه هر نوزده روز، نوزده شخص را مهمان كنند اگر چه آب بياشامند. گدائى حرام است و پول دادن به گدا گناهى از گناهان، ميراث، پس از دفن مرده، بين تركه او چنين تقسيم مى‏شود. پسران 60/ 8 و شوهر 60/ 7 و پدر 60/ 6 و مادر 60/ 5 و برادر 60/ 4 و خواهر 60/ 3 و معلم نيز از ميراث ميت برخوردار مى ‏شود و غير از كسانى كه ذكر شد براى ديگران ظاهرا توزيع تركه به صورتى كه ذكر شد، بايستى ناقص باشد زيرا مجموع تركه توزيع شده واحد صحيحى را تشكيل نمى‏ دهد.<ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 87 با ویرایش و حذف و اضافه و اصلاح عبارات </ref>




confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش