۸۷٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
او اصالتآ از قبیله خزرج بود <ref>ابن موقت، 2003، ص 22</ref>. وى در 524 در سَبَته متولد شد <ref> | او اصالتآ از قبیله خزرج بود <ref>ابن موقت، 2003، ص 22</ref>. وى در 524 در سَبَته متولد شد <ref> مقرى ، ج 7، ص 267؛ ابن موقت ، همان، ص20ـ21</ref> و در سال 601 در مراکش درگذشت.<ref>مقرى، ج 7، ص 267</ref>. او را در خارج باب تاغزوت به خاک سپردند <ref>ابن موقت، 2003، ص 91ـ92؛ معلمة المغرب، ج 14، ص 4853</ref>. | ||
==تحصیلات== | ==تحصیلات== | ||
سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش براى تأمین معاش خانواده او را به کار پارچه بافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه [[مالکی]])، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) [[قرآن]] را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت <ref>مقرى، ج 7، ص 268؛ ابن موقت، همان، ص 22ـ23؛ | سبتی ده ساله بود که پدرش را از دست داد و مادرش براى تأمین معاش خانواده او را به کار پارچه بافى گماشت، اما او از آن کار گریخت و نزد ابوعبداللّه فخار، شاگرد قاضى عیاض (فقیه [[مالکی]])، به تحصیل پرداخت و پس از مدتى (در شانزده یا بیست سالگى) [[قرآن]] را از حفظ کرد و فنون ادب و عربى و احکام فقهى را فراگرفت <ref>مقرى، ج 7، ص 268؛ ابن موقت، همان، ص 22ـ23؛ سملالى ، ج 1، ص 279ـ280؛ د. اسلام، ذیل مادّه</ref>. | ||
سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر [[مراکش]] (در کشور [[مغرب]]) شد، اما چون شهر در محاصرۀ [[موحدون]] بود، در کوهى سکنا گزید <ref>ابن موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینى، ص 355</ref>. | سبتى در شانزده یا بیست سالگى، براى دیدار مشایخ و طلب علم، از سبته عازم شهر [[مراکش]] (در کشور [[مغرب]]) شد، اما چون شهر در محاصرۀ [[موحدون]] بود، در کوهى سکنا گزید <ref>ابن موقت، همان، ص 22، 24؛ همو، 2002، ج 2، ص 284؛ غرمینى، ص 355</ref>. | ||
به گزارش تذکرهها <ref>رجوع کنید به مقرى، ج 1، ص 275؛ ابن موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالى، ج 1، ص 239، 320</ref>، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانهاى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس میکرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبههاى دور از وطن انفاق مینمود. وى در امور دینى به مردم تذکر میداد و با آنهایى که نماز نمیخواندند بهشدت برخورد میکرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است <ref>رجوع کنید به | به گزارش تذکرهها <ref>رجوع کنید به مقرى، ج 1، ص 275؛ ابن موقت، همان، ج 2، ص 285؛ سملالى، ج 1، ص 239، 320</ref>، سبتى در آغاز ورودش به مراکش در مسافرخانهاى سکونت داشت و حساب و نحو تدریس میکرد و اجرت حاصل از آن را براى طلبههاى دور از وطن انفاق مینمود. وى در امور دینى به مردم تذکر میداد و با آنهایى که نماز نمیخواندند بهشدت برخورد میکرد. احتمالا این گزارش، به دورۀ عبدالمؤمن بن على (یکى از خلفاى موحدون) مربوط است <ref>رجوع کنید به غرمینى ، ص 355</ref>. سبتى به کوه برگشت تا اینکه یعقوب منصور، فرزند و وارث عبدالمؤمن، با تکریم او را از آنجا به شهر آورد و مدرسه و زاویه و خانهاى به سبتى اختصاص داد و وى در آنجا ازدواج کرد <ref>رجوع کنید به ابن موقت، همان، ج 2، ص 289؛ سملالى، ج 1، ص 262؛ غرمینى، ص 368</ref>. | ||
==شاگردان ومعاصران== | ==شاگردان ومعاصران== | ||
خط ۱۶: | خط ۱۶: | ||
ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمیداند <ref>عیسى، ص 95ـ96؛ غرمینى، ص 356</ref>. [[ابن عربى]]، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است <ref>ابن عربى، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560</ref>. همچنین در موضعى از فتوحات <ref>ج 4، ص 121</ref>، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است. | ابومدین اندلسى از معاصران سبتى است. عیسى، بنابر شواهدى، این احتمال را که ابومدین شاگرد سبتى بوده باشد، درست نمیداند <ref>عیسى، ص 95ـ96؛ غرمینى، ص 356</ref>. [[ابن عربى]]، سبتى را ملاقات کرده و از او به صاحب صدقه و «شیخنا» یاد نموده و حکایاتى از او نقل کرده است <ref>ابن عربى، ج 1، ص 557، ج 3، ص 292،560</ref>. همچنین در موضعى از فتوحات <ref>ج 4، ص 121</ref>، از تعجیل سبتى در دستیابى به برخى تصرفها در این دنیا، از جمله احیا و اماته، انتقاد نموده است. | ||
[[ابن رشد]] نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل میشود - ارزیابى کرد. گفتهاند که ابن رشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است <ref>عیسى، ص 386؛ غرمینى، ص360؛ د. اسلام، همانجا</ref>. او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوقالعاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از [[ملامتیه]] دانستهاند <ref> | [[ابن رشد]] نیز شخصى را براى آشنایى با طریقۀ سبتى نزد او فرستاد و در پایان، طریق عرفانى او را همانند یکى از فیلسوفان قدیم - که قائل بودند «وجود» صرفآ با «جود» منفعل میشود - ارزیابى کرد. گفتهاند که ابن رشد شخصآ براى دیدار سبتى به مراکش رفته است <ref>عیسى، ص 386؛ غرمینى، ص360؛ د. اسلام، همانجا</ref>. او را صاحب همت، قطب، داراى توانایى فوقالعاده در مناظره و پاسخگویى به مسائل، و از [[ملامتیه]] دانستهاند <ref> مقرى ، ج 7، ص 271؛ تنبکتى، ج 1، ص70؛ سملالى، ج 1، ص 286ـ287</ref>، البته دربارۀ او اظهارنظرهاى متضادى شده است؛ برخى او را قطب و عدهاى او را زندیق و ساحر تلقى میکردند <ref>معلمة المغرب، همانجا</ref>. | ||
==مشرب فکری و علمی== | ==مشرب فکری و علمی== | ||
عَلّال بَختى <ref>ص 79، 94</ref> طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید [[گِنوسى]] دانسته است. مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنانکه سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسول اللّه(ص) تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است <ref> | عَلّال بَختى <ref>ص 79، 94</ref> طریقۀ ابوالعباس را تصوف فلسفىِ مشتمل بر عقاید اسلامى، فلسفۀ مشرق زمین و عقاید [[گِنوسى]] دانسته است. مشرب عرفانى سبتى مبتنى بر «صدقه» و «جود» است، چنانکه سخاوت نفس، سلامت صدر، صدقه و ایثار را موجب وصول به مرتبۀ قُصواى اصحاب رسول اللّه(ص) تلقى کرده و افزون بر آن، سایر اصول شرع را به صدقه تحویل نموده است <ref> ابن قُنفُذ ، ص 8؛ ابن موقت، 2002، ج 2، ص 284، 2003، ص 31ـ32؛ سَملالى، ج 1، ص 235، 237</ref>. | ||
در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» <ref> | در همین راستا او برخى مفاهیم قرآنى، از جمله «فساد در زمین» <ref> هود : 116</ref> و «امانت» <ref> احزاب : 72</ref> و «سعى» <ref> نجم : 39</ref>، را بهترتیب به بخل، رزق، انفاق تفسیر کرده است <ref>مقرى، ج 7، ص 275ـ276؛ غرمینى، ص 361ـ362</ref>. وى در سیرۀ عملى خود نیز بسیار کریم و بخشنده بود <ref>غرمینى، ص 357</ref>. به گزارش غرمینى <ref>ص 363ـ364</ref>، سبتى نزد عامۀ مردم بیشتر به فقاهت مشهور بود و مشرب او به فقیهان نزدیکتر بود، چنانکه برخى مفاهیم ذوقى، ازجمله خمر و تغزل در اشعار، را به الفاظ شرعى تغییر میداد. | ||
برخى <ref> | برخى <ref> حاجی خلیفه ، ج 2، ص 948؛ زرکلى ، ج 1، ص 107</ref> علم زایچه را به او منسوب دانستهاند <ref>قس د. اسلام، ذیل مادّه، که شخصى دیگر اما همنام او را صاحب علم مذکور میداند</ref>. به او کراماتى نسبت دادهاند. برخى سلاطین و شخصیتهاى مشهور در قرون بعد بر این عقیده بودند که از برکات معنوى او برخوردار شدهاند <ref>براى نمونه رجوع کنید به سملالى، ج 1، ص 262، 271ـ273؛ د. اسلام، همانجا</ref>. | ||
در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل میشوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «[[سبعة رجال]]» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>. برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن موقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانستهاند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>. | در مراکش و الجزایر، دهقانان و کشاورزان براى برکتِ محصولات و بارش باران به او متوسل میشوند. در فرهنگ عامۀ مراکش، وى یکى از «[[سبعة رجال]]» یا هفت اولیایى است که مردم به زیارت آنان اعتقاد فراوان دارند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>. برخى مصلحان مراکشى قرن چهاردهم/ بیستم، همچون ابن موقت، براى نیل به عدالت اجتماعى، او را الگوى خود دانستهاند <ref>د. اسلام، همانجا</ref>. | ||
کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکرهها کتاب نزهة الخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانستهاند <ref> | کتابى از سبتى در دست نیست، اما برخى تذکرهها کتاب نزهة الخاطر فى اخراج الضمایر را منسوب به او دانستهاند <ref> زرکلى ، همانجا</ref>. کتابهایى دربارۀ مناقب و فضائل سبتى نوشته شده <ref>براى آگاهى از آنها رجوع کنید به معلمة المغرب، ج 14، ص 4852؛ ابن موقت، 2003، ص 11</ref>و اشعارى نیز از او برجاى مانده است <ref>رجوع کنید به ابن موقت 2003، ص70ـ71</ref>. | ||
=پانویس= | =پانویس= |