confirmed، مدیران
۳۷٬۲۱۶
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
اسم اصلی هاجر معلوم نیست. هاجر به فتح جیم است و از باب 21 توراة، سفر تکوین این گونه استفاده می شود که: این اسم، پس از فرار از حضور ساره به بیابان به او گذارده شده است و «هاجر» به معنی فرار است چنانکه در قاموس مقدس گفته است. <ref>حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلد1،ص 184</ref> | اسم اصلی هاجر معلوم نیست. هاجر به فتح جیم است و از باب 21 توراة، سفر تکوین این گونه استفاده می شود که: این اسم، پس از فرار از حضور ساره به بیابان به او گذارده شده است و «هاجر» به معنی فرار است چنانکه در قاموس مقدس گفته است. <ref>حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، جلد1،ص 184</ref> | ||
حضرت ابراهیم(ع) هنگام ورود به [[مصر]]، همسرش [[ساره]] را به عنوان خواهر خود معرفی کرده و پادشاه مصر که نیت بدی نسبت به ساره داشت، مورد مجازات الهی واقع و سپس بخشیده شد. آن پادشاه، پس از نشانههایى که از [[خداوند]] دید، ساره را رها کرد و علاوه بر اعطای جوایز، کنیزکى را که نزد ایشان بود به ساره بخشید. آن کنیزک هاجر نام داشت. <ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 52، مکتبة الثقافة الدینیة، بور سعید، بیتا؛ ابن عماد حنبلی دمشقی، شهاب الدین، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرنؤوط، شعیب، ج 3، ص 131، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ش</ref> | |||
به مصری بودن هاجر در منابع تاریخی فراوانی اشاره شده است. <ref>ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 1، ص 152، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 5، ص 139، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م</ref> | |||
روایتی از [[پیامبر(ص)]] نیز وجود دارد که برخی آنرا به مصری بودن هاجر، مرتبط دانستهاند: «هرگاه مصر را گشودید با اهل آن به نیکى رفتار کنید ... چرا که ایشان "رحم" و "ذمّه" دارند». <ref>شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، محقق، الأرنؤوط شعیب، عادل مرشد، ... ج 35، ص 409، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ بیهقی، أحمد بن حسین، السنن الکبرى، محقق، عطا، محمد عبد القادر، ج 9، ص 346، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1424ق</ref> [[شارحان]]، مقصود از «رحم» را «هاجر» و مراد از «ذمّه» را «ماریه» همسر پیامبر(ص) میدانند. <ref>أبو الحسن قشیری، مسلم بن حجاج، المسند الصحیح المختصر بنقل العدل عن العدل إلى رسول الله(ص) (صحیح مسلم)، محقق، عبد الباقی، محمد فؤاد، ج 4، پاورقی ص 1970، بیروت، دار إحیاء التراث العرب، بیتا؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 7، ص 376، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق</ref> | |||
بنابر تمام این نقلها؛ هاجر کنیز ساره بود. اما ساره، او را به ابراهیم(ع) بخشید(و یا ابراهیم او را از ساره خرید). [[امام صادق(ع)]]<ref>ر.ک :مقاله امام صادق(ع)</ref> در اینباره میفرماید: «فرزندى براى ابراهیم نبود؛ ابراهیم به ساره گفت: اگر میل دارى هاجر را به من بده، شاید خداوند از او به من فرزندى دهد و جانشین ما هر دو گردد و ابراهیم، هاجر را از ساره خرید و به دنبال آن اسماعیل به دنیا آمد». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 373، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله، قصص الأنبیاء(ع)، محقق، مصحح، عرفانیان یزدی، غلامرضا، ص 108، مشهد، مرکز پژوهشهای اسلامی، چاپ اول، 1409ق</ref> | |||
این داستان در برخی منابع تاریخی چنین توصیف شد: «ساره به ابراهیم گفت: میبینم که تو را فرزندى نیست. این کنیز را بگیر! شاید فرزندى از او نصیب ما شود. آن کنیز به اسماعیل حامله شد و ابراهیم به او دل بست. ساره به سختى به اینان رشک میبرد و اینها، بر او دشوار میآمد». <ref>ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 40، دار الفکر، بیروت، چاپ دوم، 1408ق؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 247، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق</ref> | |||
توراتی که امروزه در دسترس ما است، داستان هاجر را اینگونه بیان میکند: | |||
«اما سارای زن ابرام، بچهدار نمیشد؛ پس او کنیز مصری خود هاجر را به ابرام داد و گفت: خداوند به من فرزندی نداده است، پس تو با این کنیز همبستر شو تا برای من فرزندی به دنیا آوَرَد. ابرام با پیشنهاد سارای موافقت نمود. ابرام با هاجر همبستر شد و او آبستن گردید. هاجر وقتی دریافت که حامله است، مغرور شد و از آن پس، بانویش سارای را تحقیر میکرد. سارای به ابرام گفت: تقصیر تو است که این کنیز مرا حقیر میشمارد. خودم او را به تو دادم، ولی از آن لحظهای که فهمید آبستن است، مرا تحقیر میکند. خداوند خودش حق مرا از تو بگیرد. ابرام جواب داد: او کنیز تو است، هر طور که صلاح میدانی با او رفتار کن. پس سارای بنای بدرفتاری با هاجر را گذاشت». <ref>پیدایش، 16: 1 – 6</ref> | |||
آنچه از ارزیابی این گزارشها به دست میآید آن است که [[تورات]]، هاجر را در این ماجرا مقصر دانسته، اما در منابع اسلامی، هاجر کاملاً بیگناه است و این ساره بود که عملکردش به هر دلیل، موجب مهاجرت هاجر و فرزندش به بیابانهای مکه شد. | |||
=وطن اصلی هاجر= | =وطن اصلی هاجر= |