پرش به محتوا

طواف: تفاوت میان نسخه‌ها

۹٬۱۰۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۸ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:


طواف یک عبادت قدیمی است، مربوط به زمان [[حضرت ابراهیم]]<ref>ر.ک:مقاله حضرت ابراهیم</ref> (ع) که [[دین]] اسلام آن را تقریر و امضاء نمود؛ این عمل حتی در [[جاهلیت]] نیز وجود داشت و آنها به دور [[بت]] ها به عنوان طواف می گشتند.
طواف یک عبادت قدیمی است، مربوط به زمان [[حضرت ابراهیم]]<ref>ر.ک:مقاله حضرت ابراهیم</ref> (ع) که [[دین]] اسلام آن را تقریر و امضاء نمود؛ این عمل حتی در [[جاهلیت]] نیز وجود داشت و آنها به دور [[بت]] ها به عنوان طواف می گشتند.
=حکمت طواف مسلمانان دور کعبه=
1. [[امام صادق(ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق(ع)</ref> فرمود: «همان‌گونه که با بدنت همراه [[مسلمانان]] بر گِرد کعبه طواف می‌کنى، با قلبت همراه فرشتگان بر گِرد عرش طواف کن». <ref>«وَ طُفْ بِقَلْبِکَ مَعَ الْمَلَائِکَةِ حَوْلَ الْعَرْشِ کَطَوَافِکَ مَعَ الْمُسْلِمِینَ بِنَفْسِکَ حَوْلَ الْبَیْتِ»؛ منسوب به امام جعفر صادق(ع)، مصباح الشریعة، ص 50، اعلمی، بیروت، چاپ اول، 1400ق</ref>
2. در روایت دیگری از امام صادق (ع) نقل شده است: «با پدرم [[امام باقر(ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام باقر(ع)</ref> در [[حجر اسماعیل]] بودیم و ایشان مشغول به [[نماز]] بود که مردى آمد و سلام کرد. 
گفت:سؤال دارم:
نخست این‌که [[فلسفه]] طواف این خانه چیست؟ پدرم فرمود: [[خداوند]] متعال وقتى به [[ملائکه]] امر فرمود آدم را س[[جده]] کنند و ملائکه در آغاز با تردید به این موضوع نگریستند، خداوند بر آنان غضب کرد! سپس ملائکه از خداوند طلب آمرزش و [[توبه]] نمودند. خداوند امر کرد تا به طواف [[بیت المعمور]] مشغول شوند. براى فرزندان آدم نیز کعبه قرار داد تا سبب آمرزش گناهان آنان شود...». <ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 188، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق</ref>
3. [[ابى حمزه ثمالى]] گوید: از [[امام سجاد(ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام سجاد(ع)</ref> پرسیدم: علت این‌که طواف هفت دور تشریع شده است چیست؟ آن‌حضرت فرمود: زیرا خداوند به ملائکه فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً» (می‌خواهم جانشینى در زمین بگمارم)، پس به خداوند اعتراض نمودند و «قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ » (گفتند: آیا کسى را در آن می‌گمارى که در آن تباهى می‌کند و خون‌ها می‌ریزد)، خداوند در پاسخ آنان فرمود: «إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ» <ref>آیه 30 سوره بقره</ref>
قبل از این اعتراض، نور خداوند برای آنان نمایان بود و پس از آن به مدت هفت هزار سال بین آنان و نور خداوند حجاب حائل شد (انوار الهی را مشاهده نمی‌کردند) پس در این مدت پناهنده به پروردگار شدند و خداوند آنان را مورد مهر قرار داد و توبه آنان را پذیرفت و بیت المعمور که در آسمان چهارم بود برای آنان پایگاه امن قرار داد و [[بیت الله الحرام]] را در زیر آن قرار داد تا آن نیز برای مردم (مانند بیت المعمور) پایگاه امن باشد پس طواف را هفت دور واجب نمود در برابر هر هزار سال یک دور. <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 406،  کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>
اما درباره قسمت دوم پرسش باید گفت:
براساس روایات؛ اولیای الهی خود تشریع کننده این اعمال نبودند، بلکه خداوند توسط [[جبرئیل(ع)]] کیفیت انجام مناسک را به آنان تعلیم نمود که البته برخی از اعمالی که حضرت ابراهیم و خانواده‌شان انجام دادند به عنوان سنتی نمادین برای امت‌های دیگر باقی ماند.
امام صادق(ع) فرمود: «خداوند تعالی به [[حضرت ابراهیم]]<ref>ر.ک:مقاله حضرت ابراهیم</ref> در وقتی که [[اسماعیل]]<ref>ر.ک:مفاله حضرت اسماعیل</ref> همراه او بود فرمان داد که حج گذارد و ساکن [[حرم]] (مکه) شود. آن دو بر شتر سرخی حج گذاردند و کسی به غیر از جبرئیل با آنان نبود پس چون به حرم رسیدند، جبرئیل به حضرت ابراهیم (ع) گفت: پیاده شوید و قبل از ورود به حرم غسل نمایید پس از مرکب پایین آمدند و [[غسل]] کردند.
جبرئیل به آنها چگونگی آمادگی برای [[احرام]] را نشان داد و تلبیه­‌های چهارگانه‌ای را که [[رسولان الهی]] می‌گفتند به آنان آموزش داد سپس آنان را تا درب [[صفا]] همراهی کرد. آنان از شتر پیاده شدند و جبرئیل میان آن دو ایستاد و رو به خانه خدا کرد و [[تکبیر]] گفت و آنان نیز تکبیر گفتند. او حمد الهی بجا آورد و آنان نیز چنین کردند. او مجد و ثنای پروردگار کرد و آنان نیز متابعت نمودند.
پس از این اعمال با آنان  نزد حجر الاسود آمد پس جبرئیل دست خود را به آن کشید و فرمان داد که آنان نیز چنین کنند پس با آنان هفت دور طواف کرد و نزد [[مقام ابراهیم]] آمد سپس جبرئیل دو رکعت نماز خواند و  آنان نیز خواندند بعد از آن بود که [[اعمال حج]] و تمام آنچه لازم است انجام دهند را به آنان نمایاند...». <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 586،  کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>
همچنین امام صادق(ع) فرمود: «حضرت ابراهیم وقتى اسماعیل را که شیرخواره‌اى بود در مکّه گذارد وى تشنه بود و بین کوه صفا و [[مروه]] درختى بود، مادر اسماعیل از منزلش بیرون آمد تا به کوه صفا رسید، کسى را در آنجا ندید پس گفت: آیا در این وادى کسی نیست؟
کسى جوابش را نداد، پس از آنجا گذشت تا به مروه رسید در آنجا نیز کسی را مشاهده نکرد باز گفت: آیا در این‌جا کسی نیست؟ هیچ جوابى نشنید، پس به صفا برگشت دوباره کلامش را تکرار کرد و جوابى نیامد سپس به مروه برگشت و این عمل هفت بار تکرار شد، پس خداوند آن‌را سنّت قرار داد که حاجی‌ها از صفا به مروه و از مروه به صفا تا هفت مرتبه بروند. جبرئیل بر هاجر نازل شد و به او فرمود: تو کیستى؟
ایشان گفت: من مادر فرزند ابراهیم هستم. جبرئیل گفت: ابراهیم شما را به چه کسى سپرده و رفته است؟ او گفت: همین جمله را وقتى ابراهیم می‌خواست برود به او گفتم و او در جواب گفت: به خداى تعالى شما را می‌سپارم. جبرئیل گفت: او شما را به کسى سپرده که کفایت‌کننده است».
امام صادق(ع) در ادامه فرمود: کاروانها به جهت نبود آب از مسیر [[مکه]] دوری می‌گزیدند پس فرزند ابراهیم از شدت تشنگی پاهایش را بر زمین سایید پس چشمه آبی از زمین جوشید و وقتی مادر از مروه به سوی او آمد و چشمه جوشان را دید جلوی چشمه را خاک ریخت تا آب جاری نشود و اگر این کار را نمی‌کرد حقیقتاً چشمه روان می‌گشت.
آب در آن تل خاک به صورت حوضی در آمد و پرندگان به دور آن حلقه زدند و قافله‌ای که از یمن بدان سو می‌آمد وقتی پرواز پرندگان به آن نقطه را مشاهده نمودند گفتند: این پرندگان در آنجا گرد هم جمع نشدند مگر به سبب آبی که یافته‌اند پس خود را به آنجا رساندند و آب را دیده و از آن نوشیدند و همان‌جا غذایشان را خوردند و ... ». <ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 2، ص 432،  کتاب فروشی داوری، قم، چاپ اول، 1385ش</ref>


=پانویس=
=پانویس=
confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱

ویرایش