پرش به محتوا

تناسخ: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۴ اوت ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:


=تبیین مفهوم تناسخ=
=تبیین مفهوم تناسخ=
تناسخ یک مفهوم مرتبط با سرنوشت پس از مرگ است. پس از مرگ, یا انسان فنا مى شود, یا روحى مستقل از جسم که با مرگ جسم نمى میرد بقاى انسان را به صورت مجرد و بدون جسم تضمین مى کند, یا بقاى انسان از طریق اعاده جسم یا از طریق رستاخیز روح و جسم با هم در روز قیامت تأمین مى شود و یا روح در همین دنیا در بدن هاى متعدد به حیات خود ادامه مى دهد. هم چنین با توجه به بحث عالم مثال نزد بعضى فیلسوفان اسلامى, مى توان فرض کرد که انسان از طریق بدنى مثالى بقا داشته باشد. البته, باید توجه داشت که هرچند باور به حیات پس از مرگ عموماً متضمن اعتقاد به امرى غیر جسمانى و جدا از بدن مادى بوده است, باور به روح به معنایى که در غرب و جهان اسلام وجود دارد لازمه تناسخ نیست, چنان که در مکتب تراوادا در آیین بودا هیچ جوهر نفسانى پایدارى وجود ندارد (نک: دایرةالمعارف دین, ذیل Transmigration).
تناسخ یک مفهوم مرتبط با سرنوشت پس از مرگ است. پس از مرگ, یا انسان فنا مى شود, یا روحى مستقل از جسم که با مرگ جسم نمى میرد بقاى انسان را به صورت مجرد و بدون جسم تضمین مى کند, یا بقاى انسان از طریق اعاده جسم یا از طریق رستاخیز روح و جسم با هم در روز قیامت تأمین مى شود و یا روح در همین دنیا در بدن هاى متعدد به حیات خود ادامه مى دهد. هم چنین با توجه به بحث عالم مثال نزد بعضى فیلسوفان اسلامى, مى توان فرض کرد که انسان از طریق بدنى مثالى بقا داشته باشد. البته, باید توجه داشت که هرچند باور به حیات پس از مرگ عموماً متضمن اعتقاد به امرى غیر جسمانى و جدا از بدن مادى بوده است, باور به روح به معنایى که در غرب و جهان اسلام وجود دارد لازمه تناسخ نیست, چنان که در مکتب تراوادا در آیین بودا هیچ جوهر نفسانى پایدارى وجود ندارد<ref>نک: دایرةالمعارف دین, ذیل Transmigration</ref>.


هسته مفهوم تناسخ همان حضور روح در جهان جسمانى پس از مرگ است, اما علل و دلایل اعتقاد به آن و کارکرد آن در نظام هاى مختلف فکرى بسیار متنوع است. اصولاً از آن جا که تناسخ در زمینه هاى متفاوتى شکل گرفته است, ادله رد یا اثبات آن نیز متنوع و تابع زمینه تکوین آن بوده اند. درباره بسیارى از معتقدان به تناسخ نمى توان از دلیل اعتقاد سخن گفت, بلکه باید به اسباب و علل رجوع کرد. این امر به ویژه درباره فرهنگ هاى ابتدایى مصداق دارد. جاندارپندارى (animism) یا نسبت دادن نفس به اشیاء غیر جاندار از عللى است که زمینه روانى این اعتقاد را در میان مردمان بدوى ایجاد کرده است. هم چنین تناسخ در ارتباط با نگرش بدوى به دورى بودن سرشت وجود که مستلزم بازگشت نیاکان به زندگى است, پدید آمده است.
هسته مفهوم تناسخ همان حضور روح در جهان جسمانى پس از مرگ است, اما علل و دلایل اعتقاد به آن و کارکرد آن در نظام هاى مختلف فکرى بسیار متنوع است. اصولاً از آن جا که تناسخ در زمینه هاى متفاوتى شکل گرفته است, ادله رد یا اثبات آن نیز متنوع و تابع زمینه تکوین آن بوده اند. درباره بسیارى از معتقدان به تناسخ نمى توان از دلیل اعتقاد سخن گفت, بلکه باید به اسباب و علل رجوع کرد. این امر به ویژه درباره فرهنگ هاى ابتدایى مصداق دارد. جاندارپندارى (animism) یا نسبت دادن نفس به اشیاء غیر جاندار از عللى است که زمینه روانى این اعتقاد را در میان مردمان بدوى ایجاد کرده است. هم چنین تناسخ در ارتباط با نگرش بدوى به دورى بودن سرشت وجود که مستلزم بازگشت نیاکان به زندگى است, پدید آمده است.


آموزه سرشت دورى وجود در مراحل متأخرتر فرهنگى نیز نزد بسیارى از معتقدان به تناسخ مشاهده مى شود; براى مثال اوریگن, متکلم مسیحى قرن سوم, هم به تناسخ معتقد است و هم به تکرار دایره وار رخدادها (دایرةالمعارف کاتولیک, ذیل Origen و metempsychosis). در میان اقوام ابتدایى به و یژه در استرالیاى مرکزى و غرب آفریقا تناسخ با توتمیسم (Totemism) و کیش پرستش نیاکان همراه است که یکى از علل آن شباهت نسل هاست, امرى که موجب تصور بازگشت نسل پیشین به صورت اخلاف خود مى شده است. در فرهنگ هاى پیشرفته تر تناسخ در زمینه اى اخلاقى بسط مى یابد. وضع خوب یا بد هرکس در زندگى, نتیجه اعمال او در زندگى یا زندگى هاى سابق خود او تلقى مى شود. در آیین هندو حتى خود فرایند تناسخ نوعى کیفر شمرده مى شود که باید از آن گریخت (براى اطلاعات بیشتر, نک: دایرةالمعارف دین و اخلاق, ذیل Transmigration, introductory and primitive).
آموزه سرشت دورى وجود در مراحل متأخرتر فرهنگى نیز نزد بسیارى از معتقدان به تناسخ مشاهده مى شود; براى مثال اوریگن, متکلم مسیحى قرن سوم, هم به تناسخ معتقد است و هم به تکرار دایره وار رخدادها<ref>دایرةالمعارف کاتولیک, ذیل Origen و metempsychosis</ref>. در میان اقوام ابتدایى به و یژه در استرالیاى مرکزى و غرب آفریقا تناسخ با توتمیسم (Totemism) و کیش پرستش نیاکان همراه است که یکى از علل آن شباهت نسل هاست, امرى که موجب تصور بازگشت نسل پیشین به صورت اخلاف خود مى شده است. در فرهنگ هاى پیشرفته تر تناسخ در زمینه اى اخلاقى بسط مى یابد. وضع خوب یا بد هرکس در زندگى, نتیجه اعمال او در زندگى یا زندگى هاى سابق خود او تلقى مى شود. در آیین هندو حتى خود فرایند تناسخ نوعى کیفر شمرده مى شود که باید از آن گریخت (براى اطلاعات بیشتر, نک: دایرةالمعارف دین و اخلاق, ذیل Transmigration, introductory and primitive).


علت و غایت و نحوه تحقق جریان تناسخ نیز متنوع است. در بعضى صورت هاى تناسخ, تأکید بر انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر است, اما صورت هاى دیگرى هم وجود دارد که انتقال به بدن حیوان یا گیاه یا جماد را در بر مى گیرد. هم چنین به رغم آن چه در آغاز به نظر مى رسد, تناسخ مستلزم وجود پیشین روح, یعنى قِدَم آن نیست; برخى معتقدان به تناسخ معتقد به حدوث روح بوده اند و حتى برخى از تناسخیان جهان اسلام به معاد جسمانى اعتقاد داشته اند (نک: ابن مرتضى, 74, فخر رازى, 1, 7/201). درباره زمان رخ دادن تناسخ عقیده رایج آن است که بلافاصله پس از مرگ صورت مى گیرد, اما این امر به معناى رخ دادن آن بر روى زمین نیست, زیرا تناسخ مى تواند در مکان دیگرى مثل آسمان واقع شود. علاوه بر این, در مواردى یک دوره موقت میان لحظه مرگ و لحظه تناسخ فرض مى شود. این فرض ها و امکان ها فرضیه تناسخ را از ابطال پذیرى تجربى مصون مى دارد (نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation).
علت و غایت و نحوه تحقق جریان تناسخ نیز متنوع است. در بعضى صورت هاى تناسخ, تأکید بر انتقال روح انسان به جسم انسان دیگر است, اما صورت هاى دیگرى هم وجود دارد که انتقال به بدن حیوان یا گیاه یا جماد را در بر مى گیرد. هم چنین به رغم آن چه در آغاز به نظر مى رسد, تناسخ مستلزم وجود پیشین روح, یعنى قِدَم آن نیست; برخى معتقدان به تناسخ معتقد به حدوث روح بوده اند و حتى برخى از تناسخیان جهان اسلام به معاد جسمانى اعتقاد داشته اند (نک: ابن مرتضى, 74, فخر رازى, 1, 7/201). درباره زمان رخ دادن تناسخ عقیده رایج آن است که بلافاصله پس از مرگ صورت مى گیرد, اما این امر به معناى رخ دادن آن بر روى زمین نیست, زیرا تناسخ مى تواند در مکان دیگرى مثل آسمان واقع شود. علاوه بر این, در مواردى یک دوره موقت میان لحظه مرگ و لحظه تناسخ فرض مى شود. این فرض ها و امکان ها فرضیه تناسخ را از ابطال پذیرى تجربى مصون مى دارد (نک: دایرةالمعارف فلسفه, ذیل Reincarnation).