۸۷٬۷۷۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
=تاریخ بعثت پیامبر اکرم(ص)= | =تاریخ بعثت پیامبر اکرم(ص)= | ||
به روایت [[اهل سنت]] آن حضرت (ص) روز دوشنبه هفدهم یا هجدهم یا نوزدهم ماه مبارک رمضان، به [[پیامبری]] مبعوث گردیده اند. اما اجماع شیعه بر آن است که مبعث آن حضرت در روز بیست و هفتم ماه رجب صورت گرفت. روایات دال بر این مطلب در منابع شیعه بسیار است از آن جمله مرحوم [[ | به روایت [[اهل سنت]] آن حضرت (ص) روز دوشنبه هفدهم یا هجدهم یا نوزدهم ماه مبارک رمضان، به [[پیامبری]] مبعوث گردیده اند. اما اجماع شیعه بر آن است که مبعث آن حضرت در روز بیست و هفتم ماه رجب صورت گرفت. روایات دال بر این مطلب در منابع شیعه بسیار است از آن جمله مرحوم [[کلینى]] با سند خود از [[امام صادق(ع)]] روایت کرده است که فرمود: روزه بیست و هفتم رجب را فراموش نکن، زیرا آن روزى است که محمد به [[نبوّت]] گماشته شده است. [[شیخ صدوق]]<ref>ر.ک:مقاله امام صادق (ع)</ref> و [[شیخ طوسی]]<ref>ر.ک:مقاله شیخ طوسی</ref> هم این را روایت کرده اند. و نیز روایات دیگری که دال بر این موضوع است از سایر ائمه یا صحابیان پیامبر اکرم (ص) نقل شده است. <ref> تاریخ تحقیقى اسلام( موسوعة التاریخ الاسلامى )، ج1، ص: 315</ref> | ||
=چگونگی بعثت پیامبر اکرم (ص)= | =چگونگی بعثت پیامبر اکرم (ص)= | ||
آن حضرت در حالی | آن حضرت در حالی که در [[غار حرا]] در حوالی مکه معظمه به عبادت و نیایش میپرداخت، جبرئیل امین بر وی نازل شد و بر وی آیاتی از [[قرآن مجید]] را به عنوان طلیعه و آغاز کتاب هدایت و سعادت بخواند و وی را به کسوت نبوت مفتخر ساخت. نخستین آیاتی که بر آن حضرت فرود آمد، آیههای سوره 96 قرآن مجید یعنی سوره علق بود. <ref> فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص 93؛ تاریخ ابن خلدون، ج 1، ص 385</ref> | ||
روایت شده است | روایت شده است که [[امام حسن عسکری(ع)]] که در حال توصیف بعثت نبى اکرم (ص) بود، فرمود: «... تا این که به چهل سالگى رسید، و خداوند قلب کریمش را بهترین و والاترین و خاشع ترین و مطیع ترین قلب ها یافت. پس به درهاى آسمان اجازه داد و آنها بازشدند و به ملائکه اجازه داد و آنها نازل شدند و در این حال محمد (ص) به آنها مى نگریست. پس رحمت از طرف عرش بر وى نازل شد و او به روح الامین، جبرئیل- طاووس ملائکه- نگاه مىکرد، جبرئیل نزد او فرود آمد و دستش را گرفت و تکان داد و گفت: اى محمد! بخوان، محمد فرمود: چه چیزى را بخوانم؟ گفت: اى محمد!<big>اِقْرَاْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذی خَلَقَ * خَلَقَ الْاِنسانَ مِنْ عَلَقَ * اِقْرَا وَ رَبُّکَ الْاَکْرَمُ * اَلَّذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ....</big> <ref> (علق: 1-3)</ref> (قرآن را) به نام پروردگارت- که هستى را آفرید- بخوان همو که انسان را از خون بسته آفرید. بخوان که پروردگارت از همه ارجمندتر است. همو که با قلم تعلیم داد و آن چه را که انسان نمىدانست به او آموخت. | ||
سپس آنچه را | سپس آنچه را که مىبایست بر او نازل کرد و خودش به سوى پروردگارش بالا رفت. | ||
محمد (ص) از | محمد (ص) از کوه پایین آمد در حالى که عظمت خداوند و جلالت ابّهت الهى او را مدهوش خود کرده بود و به تب و لرز دچار شده بود. چیزى که اضطرابش را بیشتر مىکرد، این بود که مىترسید، قریشیان او را تکذیب کرده و او را به دیوانگى نسبت دهند، در حالى که او عاقل ترین مردم و گرامىترین آنان بود و مبغوض ترین چیزها در نظر او شیاطین و اعمال دیوانگان بود؛ بنابراین، خداوند اراده کرد که قلبش را مملوّ را شجاعت نماید و به او فراخى دل عنایت فرماید. براى همین از کنار هر سنگ و درختى که ردّ مىشد، مىشنید که مىگفتند: | ||
'''السّلام | '''السّلام علیک یا رسول اللّه''' . <ref> تاریخ تحقیقى اسلام( موسوعة التاریخ الاسلامى )، ج1، ص: 316، به نقل از بحار الانوار، ج 18، ص 206</ref> | ||
به روایتی، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و | به روایتی، جبرئیل امین با هفتاد هزار فرشته و میکائیل با هفتاد هزار فرشته فرود آمدند و برای آن حضرت، کرسی عزت و کرامت آوردند و تاج نبوت و [[رسالت]] را بر سر آن بزرگوار گذاشتند و لوای حمد را به دستش داده و گفتند بر فراز این کرسی برو و خدایت را سپاس گو. به روایت دیگر آن کرسی از یاقوت سرخ و پایهای از آن از زبرجد و پایهای از مروارید بود و چون فرشتگان به سوی آسمان صعود کردند، آن حضرت از کوه حرا پایین آمد و انوار جلال او را فراگرفته بود، به طوری که کسی توان نظر کردن به چهره مبارکش را نداشت و بر هر درخت گیاه و سنگی که میگذشت، وی را [[سجده]] میکردند و با زبان فصیح میگفتند: | ||
'''السلام | '''السلام علیک یا نبی الله، السلام علیک یا رسول الله'''. | ||
همین | همین که وارد خانه شد از نور چهره مبارکش خانه [[خدیجه کبری (س)]] منور شد و آن بانوی پرهیزکار پرسید: ای محمد! این چه نوری است که در تو مشاهده میکنم؟ حضرت فرمود: این نور پیامبری است، بگو: | ||
<big>لا اله الله، محمد رسول الله</big>. | <big>لا اله الله، محمد رسول الله</big>. | ||
خدیجه گفت: من سالهاست | خدیجه گفت: من سالهاست که پیامبری تو را میدانم و هم اکنون نیز شهادت میدهم که خدایی جز خداوند یکتا نیست و تو رسول و پیامبر خدایی. بدین گونه خدیجه نخستین کسی بود که به همسرش حضرت محمد (ص) ایمان آورد. <ref> منتهی الآمال، ج 1، ص 47</ref> | ||
از میان مردان نیز [[امام علی بن ابیطالب (ع)]]، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر (ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری | از میان مردان نیز [[امام علی بن ابیطالب (ع)]]، به محض دیدن چهره نورانی پیامبر (ص) به وی ایمان آورد و شهادتین را بر زبان جاری کرد. از آن پس پیامبر (ص) در کنار [[خانه خدا]] [[نماز]] میگذارد و خدیجه (س) و [[علی (ع)]]<ref>ر.ک:مقاله امام علی (ع)</ref> بر او اقتدا میکردند و نماز میخواندند. <ref> فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله، ص 95</ref> این سه نفر، با جان و مال و هستی خویش اسلام را پرورانده و فراگیر نمودند. | ||
=پانویس= | =پانویس= |