۸۷٬۷۷۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شیعه' به 'شیعه') |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
=اصول و فروع دین در قرآن= | =اصول و فروع دین در قرآن= | ||
این نوع از تقسیم ریشۀ قرآنی دارد؛ زیرا اصل دیانت که معتقداتی چون توحید، وحی، رسالت و نبوّت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و ... همان خطوط کلی است که [[قرآن]] کریم از آن تحت عنوان واحدی به نام "دین" یاد میکند و برای همه پیامبران به ویژه پیامبران اولواالعزم تشریع شده و فرستاده شده است: ﴿شَرَعَ | این نوع از تقسیم ریشۀ قرآنی دارد؛ زیرا اصل دیانت که معتقداتی چون توحید، وحی، رسالت و نبوّت، امامت، عدالت، برزخ، قیامت و ... همان خطوط کلی است که [[قرآن]] کریم از آن تحت عنوان واحدی به نام "دین" یاد میکند و برای همه پیامبران به ویژه پیامبران اولواالعزم تشریع شده و فرستاده شده است: ﴿شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْکَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ﴾<ref>سوره شوری، آیه ۱۳</ref>؛ و در سه اصل کلی و مشترک همه ادیان و شرایع آسمانی یعنی توحید، نبوت و معاد متبلور است.<ref>راز اینکه قرآن کریم پیوسته دین را به صورت مفرد میآورد و به جمع و به صورت «ادیان»، در همین نهفته است که حقیقتش از آدم تا خاتم ثابت است.</ref> | ||
اما قرآن زمانی که از فروع عملی دین یعنی احکام، مناسک و شرایع ادیان یاد میکند، از تعدد، تفاوت و تغییر سخن میگوید: | اما قرآن زمانی که از فروع عملی دین یعنی احکام، مناسک و شرایع ادیان یاد میکند، از تعدد، تفاوت و تغییر سخن میگوید: ﴿لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنْکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا﴾<ref>سوره مائده، آیه ۴۸</ref> که در هر دینی نسبت به دین دیگر تفاوتهایی دارد، برخلاف اصول کلی دین که در همه ادیان از آدم تا خاتم ماهیت یکسان و واحدی دارد <ref>شریعت در آینه معرفت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۰۰-۱۰۱؛ معالم النبوّة فی القرآن، جعفر سبحانی، ج۳، ص۱۱۹-۱۲۰</ref>.<ref>ابراهیمزاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص:۷۲-۷۷</ref> | ||
=معنای اصول دین= | =معنای اصول دین= | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
<sub>اصول</sub> یاد شده مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی ([[شیعه]] و [[سنی]]) است. البته برخی از علمای شیعه معتقد به دو اصل دیگر به عنوان <big>اصول دین اسلام</big>، یعنی <big>امامت</big> و <big>عدل</big> نیز می باشند. | <sub>اصول</sub> یاد شده مورد اتفاق همه دانشمندان اسلامی ([[شیعه]] و [[سنی]]) است. البته برخی از علمای شیعه معتقد به دو اصل دیگر به عنوان <big>اصول دین اسلام</big>، یعنی <big>امامت</big> و <big>عدل</big> نیز می باشند. | ||
در اصول دین تقلید جایز نیست و تحصیل علم و یقین به آن بر هر | در اصول دین تقلید جایز نیست و تحصیل علم و یقین به آن بر هر مکلفى واجب است.<ref>جمعى از پژوهشگران زیر نظر سید محمود هاشمى شاهرودى، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهمالسلام، جلد 1، ص 536</ref> | ||
انکار هر یک از اصول دین موجب کفر مىگردد؛ خواه از روى عناد و لجاجت باشد یا به جهت شبههاى که برایش پدید آمده است.<ref> فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهم السلام به نقل از کتاب الطهارة (شیخ انصارى)(ق)، 2/355</ref> تقیه در اصول دین براى حفظ جان، مشروع است.<ref>فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل البیت علیهم السلام به نقل از حاشیة مجمع الفائدة/730</ref> | |||
=فرق بین اصول دین و فروع دین= | =فرق بین اصول دین و فروع دین= | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۷: | ||
بسیاری از متکلمان مسلمان باور دارند که در اصول دین، [[تقلید]] جایز نیست و اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد و بر این باور، ادعای اجماع نیز کرده <ref>(انیس الموحدین، ص۲۲، حقائق الایمان، ص۵۹</ref> و استدلال هایی ارائه نمودهاند. | بسیاری از متکلمان مسلمان باور دارند که در اصول دین، [[تقلید]] جایز نیست و اعتقاد به اصول دین باید از روی تحقیق باشد و بر این باور، ادعای اجماع نیز کرده <ref>(انیس الموحدین، ص۲۲، حقائق الایمان، ص۵۹</ref> و استدلال هایی ارائه نمودهاند. | ||
یکی از استدلالها در منع تقلید این است: مقلَّد یا از بر حق بودن مقلَّد خود آگاه است، یا آگاه نیست. اگر آگاه نیست، در این صورت احتمال بر خطا بودن وی را میدهد و بر این مبنا تقلید، قبیح است، زیرا او نیز از جهل و خطا ایمن نیست. اگر میداند که او بر حق است، از دو حال خارج نیست: یا این آگاهی از روی بداهت حاصل شده، یا با دلیل ثابت شده است. گزاره اول باطل است، و بر مبنای گزاره دوم، یا این دلیل غیرتقلیدی است، یا از روی تقلید حاصل شده است. در صورت اخیر شمار اشخاصی که تقلید از آنها لازم است، نهایتی نخواهد داشت. پس تنها فرض معقول این است که با دلیل به بر حق بودن وی پی برده است و این در واقع تقلید نیست؛ پس در این زمینه تقلید باطل است.<ref>سیدمرتضی، ۱۶۴- ۱۶۵</ref> | |||
=علت تأکید بر عدل و امامت= | =علت تأکید بر عدل و امامت= | ||
خط ۱۱۷: | خط ۱۱۷: | ||
=اصول دین در نزد اهل سنت= | =اصول دین در نزد اهل سنت= | ||
[[اهل سنت]] در ابتدای پیدایش خود اسم خاصی نداشته و فقط به عنوان طرفداران عمر و | [[اهل سنت]] در ابتدای پیدایش خود اسم خاصی نداشته و فقط به عنوان طرفداران عمر و ابوبکر شناخته میشدند و بنا بر قول ابو حاتم رازی برخی از آنها بعد از کشته شدن عثمان در زمان معاویه و بعد از آن «عثمانیه» نامیده شدند تا اینکه در زمان عباسیان بر علیه کسانی که خلافت سه خلیفه اول را قبول داشتند اسم اهل سنت اطلاق شد.<ref>علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، ص 168، قم مرکز جهانی علوم اسلامی</ref> | ||
اهل سنت در زمان خلفای عباسی از نظر | اهل سنت در زمان خلفای عباسی از نظر کلامی به چند فرقه کلامی تقسیم میشدند که مهمترین آنها دو دسته معتذله و اشاعره بودند معتزله در اثر عوامل سیاسی و اجتماعی به مرور زمان منقرض گردیده و فقط کتابهای این فرقه درباره کلام و اعتقادات بر جای مانده است. | ||
این فرقه | این فرقه کلامی معتقد به پنج اصل در دین میباشد که عبارتند از: | ||
1. توحید: مراد از این اصل در نزد معتزله این است | 1. توحید: مراد از این اصل در نزد معتزله این است که خداوند از حیث ذات و صفات یگانه است و صفات زاید بر ذات را از برای خداوند قبول ندارد و در مقابل آن منکر توحید افعالی میباشد. | ||
2. عدل: مراد از عدل در نزد معتزله اینست | 2. عدل: مراد از عدل در نزد معتزله اینست که در خارج اموری است که با قطع نظر از حکم شارع دارای حسن و قبح عقلی میباشند و خداوند مرتکب عمل قبیح نمیشود بنابراین ظلم و تکلیف مالا یطاق و امثال اینها که عقلاً قبیح هستند از خداوند صادر نمیشود. | ||
3. منزلة بین المنزلتین: مراد از این اصل اینست | 3. منزلة بین المنزلتین: مراد از این اصل اینست که مقام و منزلتی بین کفر و ایمان وجود دارد مرتکب گناه کبیره نه کافر است و نه مؤمن بلکه در آن منزلت قرار دارد. | ||
4. وعده و وعید: بنابراین اصل خلف وعده و وعید بر خداوند محال است. هر ثوابی را | 4. وعده و وعید: بنابراین اصل خلف وعده و وعید بر خداوند محال است. هر ثوابی را که درباره مؤمنان وعده داده و هر عقابی را که درباره کافران گفته است عملی خواهد نمود . | ||
5. امر به معروف و نهی از | 5. امر به معروف و نهی از منکر: این اصل که مورد اتفاق همه مسلمین میباشد به عنوان یکی از اصول دین در این فرقه مطرح شده است. | ||
اما فرقه [[اشاعره]] | اما فرقه [[اشاعره]] که امروزه پیروان زیادی در میان اهل سنت دارند مطالبی را تحت عنوان اصول دین مطرح نکرده اند و مؤسس این فرقه که ابوالحسن اشعری باشد کلام خود را بر چهار رکن که هر کدام دارای ده اصل میباشد بنا نهاده است: | ||
1. | 1. رکن اول: این رکن که در حقیقت همان توحید ذاتی میباشد دارای اصول دهگانه زیر است: خداوند وجود دارد، واحد است، قدیم است، جوهر نیست، جسم نیست، عرض نیست، مخصوص به جهت و مکان نیست، ممکن است دیده شود و همیشه باقی است. | ||
2. | 2. رکن دوم مربوط به صفات الهی است و ده اصل آن از قرار زیر میباشد: | ||
خداوند حی، قادر، مرید، سمیع، بصیر و | خداوند حی، قادر، مرید، سمیع، بصیر و متکلم است و محل حوادث نیست و کلامش قدیم است و علم و ارادهاش ازلی است. | ||
3. | 3. رکن سوم در صفات افعالی خدا است به این معنی که خداوند خالق افعال بندگان است،افعال بندگان مکتسب از خود آنها است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، صدور این افعال را خدا خواسته است، خلق خدا از روی احسان است، تکلیف مالا یطاق برای خدا جایز است، عذاب مردم بیگناه برای خدا مانعی ندارد، خدا پایبند مصالح بندگان خود نیست، واجب آنست که شرع آن را واجب دانسته است، مبعوث شدن انبیاء ممکن است، نبوت محمد(ص) از معجزات ثابت خداوند است. | ||
4. | 4. رکن چهارم مربوط میشود به قیامت، نکیر و منکر، عذاب قبر، میزان و ترازوی عدل، پل صراط، وجود جنت و دوزخ، احکام امامت، فضیلت صحابه به ترتیب شرایط امامت، لزوم اطاعت از سلطان وقت.<ref>فرهنگ فرق اسلامي، مشکور، جواد، ص 56، مشهد، آستان قدس رضوي، چهارم، 1384 ش</ref> | ||
روی هم رفته تمام مسلمانان بر سه اصل توحید و نبوت و معاد اتقان دارند و تنها در نحوه بیان و برخی از مسائل آنها اختلاف نظر دارند.<ref>اصول دين در نزد برادران اهل سنت چگونه است؟ | روی هم رفته تمام مسلمانان بر سه اصل توحید و نبوت و معاد اتقان دارند و تنها در نحوه بیان و برخی از مسائل آنها اختلاف نظر دارند.<ref>اصول دين در نزد برادران اهل سنت چگونه است؟ |