۸۷٬۷۷۵
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
=جهان اسلام در کتاب و سنت= | =جهان اسلام در کتاب و سنت= | ||
هیچ یک از دو تعبیر «دار الاسلام» و «دار الکفر» در قرآن وارد نشده، بلکه هر دو برگرفته از روایات است. برای نمونه، در روایتی از علی بن رئاب آمده است: | هیچ یک از دو تعبیر «دار الاسلام» و «دار الکفر» در قرآن وارد نشده، بلکه هر دو برگرفته از روایات است. برای نمونه، در روایتی از علی بن رئاب آمده است: | ||
«در حالی که من نیز حضور داشتم، از امام کاظم علیه السلام سؤال شد در مورد مردی که زنی را تزویج کرده به صد دینار، به شرط اینکه زن به شهر محل سکونت مرد برود و اگر همراه او نیامد مهرش پنجاه دینار باشد. امام فرمود: اگر مقصود این است که زن همراه با مرد به بلاد شرک برود، شرط مرد با او درست نیست و برای زن صد دیناری است که مهر او قرار داده است، ولی اگر مقصود این است که زن به بلاد مسلمانان و دار الاسلام برود، شرط مرد درست است» . <ref>«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ سُئِلَ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً عَلَى مِائَةِ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تَخْرُجَ مَعَهُ إِلَى بِلَادِهِ فَإِنْ لَمْ تَخْرُجْ مَعَهُ فَإِنَّ مَهْرَهَا خَمْسُونَ دِينَاراً إِنْ أَبَتْ أَنْ تَخْرُجَ مَعَهُ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ فَقَالَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا إِلَى بِلَادِ | «در حالی که من نیز حضور داشتم، از امام کاظم علیه السلام سؤال شد در مورد مردی که زنی را تزویج کرده به صد دینار، به شرط اینکه زن به شهر محل سکونت مرد برود و اگر همراه او نیامد مهرش پنجاه دینار باشد. امام فرمود: اگر مقصود این است که زن همراه با مرد به بلاد شرک برود، شرط مرد با او درست نیست و برای زن صد دیناری است که مهر او قرار داده است، ولی اگر مقصود این است که زن به بلاد مسلمانان و دار الاسلام برود، شرط مرد درست است» . <ref>«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع قَالَ سُئِلَ وَ أَنَا حَاضِرٌ عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً عَلَى مِائَةِ دِينَارٍ عَلَى أَنْ تَخْرُجَ مَعَهُ إِلَى بِلَادِهِ فَإِنْ لَمْ تَخْرُجْ مَعَهُ فَإِنَّ مَهْرَهَا خَمْسُونَ دِينَاراً إِنْ أَبَتْ أَنْ تَخْرُجَ مَعَهُ إِلَى بِلَادِهِ قَالَ فَقَالَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا إِلَى بِلَادِ الشِّرْکِ فَلَا شَرْطَ لَهُ عَلَيْهَا فِي ذَلِکَ وَ لَهَا مِائَةُ دِينَارٍ الَّتِي أَصْدَقَهَا إِيَّاهَا وَ إِنْ أَرَادَ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا إِلَى بِلَادِ الْمُسْلِمِينَ وَ دَارِ الْإِسْلَامِ فَلَهُ مَا اشْتَرَطَ عَلَيْهَا...». محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، تحقیق و تصحیح: علی اکبر غفاری، چ4، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1407 ه.ق، ج5 ، ص 404، حدیث 9.</ref> | ||
در روایت دیگری آمده است: | در روایت دیگری آمده است: | ||
«امام صادق یا امام باقر علیهما السلام، در مورد یهودی یا نصرانی یا مجوسیای که زنش مسلمان شود و خودش مسلمان نشود، فرمود: آن دو بر نکاح خویش باقی هستند و از یکدیگر جدا نمیشوند، اما مرد نمیتواند زن را از دار الاسلام به دار الکفر ببرد» .<ref>«رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ إِذَا أَسْلَمَتِ امْرَأَتُهُ وَ لَمْ يُسْلِمْ قَالَ هُمَا عَلَى | «امام صادق یا امام باقر علیهما السلام، در مورد یهودی یا نصرانی یا مجوسیای که زنش مسلمان شود و خودش مسلمان نشود، فرمود: آن دو بر نکاح خویش باقی هستند و از یکدیگر جدا نمیشوند، اما مرد نمیتواند زن را از دار الاسلام به دار الکفر ببرد» .<ref>«رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ إِذَا أَسْلَمَتِ امْرَأَتُهُ وَ لَمْ يُسْلِمْ قَالَ هُمَا عَلَى نِکَاحِهِمَا وَ لَا يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا وَ لَا يُتْرَکُ أَنْ يَخْرُجَ بِهَا مِنْ دَارِ الْإِسْلَامِ إِلَى دَارِ الْکُفْرِ».محمد بن الحسن الطوسی، تهذیب الاحکام، تحقیق و تصحیح: حسن الموسوی خرسان، چ4، تهران، دار الکتب الاسلامیة، ج7، ص 300، حدیث 1254.</ref> | ||
همچنین در روایتی از ابن عباس آمده است: «عدهای از انصار نیز از مهاجرین بودند، زیرا مدینه[در آن زمان] دار شرک بود و آنان در شب عقبه به سوی رسول خدا(ص) هجرت کردند.» <ref>النسائی، ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب، کتاب المجتبی المعروف بالسنن الصغری، چ 1، قاهره، دار التأصیل، 1433ق.، ج 6، ص 606، کتاب البیعة، باب 13، باب تفسیر الهجرة: «و کان من الانصار مهاجرون لأن المدینة کانت دار شرک، فجائوا الی رسول الله صلی الله علیه و آله لیلة الرقبة.»</ref> | همچنین در روایتی از ابن عباس آمده است: «عدهای از انصار نیز از مهاجرین بودند، زیرا مدینه[در آن زمان] دار شرک بود و آنان در شب عقبه به سوی رسول خدا(ص) هجرت کردند.» <ref>النسائی، ابی عبدالرحمن احمد بن شعیب، کتاب المجتبی المعروف بالسنن الصغری، چ 1، قاهره، دار التأصیل، 1433ق.، ج 6، ص 606، کتاب البیعة، باب 13، باب تفسیر الهجرة: «و کان من الانصار مهاجرون لأن المدینة کانت دار شرک، فجائوا الی رسول الله صلی الله علیه و آله لیلة الرقبة.»</ref> | ||
=تعریف جهان اسلام در نظر فقیهان= | =تعریف جهان اسلام در نظر فقیهان= | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
==دیدگاه اول- اجرای احکام اسلام== | ==دیدگاه اول- اجرای احکام اسلام== | ||
<br /> | <br /> | ||
از دیدگاه برخی از اندیشمندان شیعه، دار الاسلام یا جهان اسلام سرزمينى است | از دیدگاه برخی از اندیشمندان شیعه، دار الاسلام یا جهان اسلام سرزمينى است که احکام اسلام در آن اجرا شود .<ref>شیخ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیة، چ 3، تهران، المکتبة المرتضویة لاحیاء آثار الجعفریة، 1387ق.، ج 2، ص 45، و نیز: شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة، ج 3، ص 78، و نیز: النجفى، شيخ محمد حسن، جواهر الکلام، تصحيح و تعليق: محمود قوچانى، چ 7، بيروت، دار الاحياء التراث العربى، ج 38، ص 185، و: محمد بن مرتضی(فیض کاشانی)، مفاتیح الشرایع، چ1، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی، بی تا، ج2، ص 59. و نیز: وهبة الزحیلی، آثار الحرب فی الفقه الاسلامی، چ 2، دمشق، دار الفکر، 1419ق.، ص 169.</ref> | ||
البته برخی علاوه بر اجرای احکام اسلام، شرط دیگری را اضافه نمودهاند که در آن منطقه جز کافر معاهد وجود نداشته باشد. <ref>شمس الدين محمد بن شجاع القطّان الحلی، معالم الدين في فقه آل ياسين، تحقیق و تصحیح: ابراهیم بهادری، چ1، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، 1424ه.ق، ج2، ص 465، و نیز: فاضل مقداد، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج 4، ص 107، و نیز: مفلح بن حسن (حسين) صیمری، غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، چ 1، بيروت - دار الهادی، 1420 ه ق، ج 2، ص 99.</ref> | البته برخی علاوه بر اجرای احکام اسلام، شرط دیگری را اضافه نمودهاند که در آن منطقه جز کافر معاهد وجود نداشته باشد. <ref>شمس الدين محمد بن شجاع القطّان الحلی، معالم الدين في فقه آل ياسين، تحقیق و تصحیح: ابراهیم بهادری، چ1، قم، مؤسسه امام صادق عليه السلام، 1424ه.ق، ج2، ص 465، و نیز: فاضل مقداد، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ج 4، ص 107، و نیز: مفلح بن حسن (حسين) صیمری، غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، چ 1، بيروت - دار الهادی، 1420 ه ق، ج 2، ص 99.</ref> | ||
==دیدگاه دوم- حاکمیت اسلامی== | ==دیدگاه دوم- حاکمیت اسلامی== | ||
از دیدگاه برخی دیگر صدق عنوان دار الاسلام بر یک منطقه منوط به این است که مسلمانان بر آن سرزمین حاکمیت داشته باشند، گرچه مردم آن مسلمان نباشند . <ref>علامه حلی حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، تحقیق و تصحیح: گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چ1، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بی تا، ج 17، ص 350 : «لا يشترط في بلاد الإسلام أن | از دیدگاه برخی دیگر صدق عنوان دار الاسلام بر یک منطقه منوط به این است که مسلمانان بر آن سرزمین حاکمیت داشته باشند، گرچه مردم آن مسلمان نباشند . <ref>علامه حلی حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، تحقیق و تصحیح: گروه پژوهش مؤسسه آل البيت عليهم السلام، چ1، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام، بی تا، ج 17، ص 350 : «لا يشترط في بلاد الإسلام أن يکون فيها مسلمون، بل يکفي کونها في يد الإمام و استيلائه». مشابه همین نظریه را ابن قطان حلی، در معالم الدین فی فقه آل یاسین، چ2، ص 465 به عنوان قولی ضعیف نقل کرده و گفته است: «و قيل: دار الإسلام الّتي سلطانها مسلم، و دار الکفر الّتي سلطانها کافر».</ref> | ||
==دیدگاه سوم- اقامه شعائر اسلامی== | ==دیدگاه سوم- اقامه شعائر اسلامی== | ||
برخی نیز ملاک صدق دار الاسلام را اقامه شعائر اسلامی مانند اذان، نماز جمعه و اعیاد اسلامی دانستهاند.<ref>ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، النبوات، چ 1، ریاض، مکتبة اضواء السلف، 1420ق.، ج 2، ص 760.</ref> | برخی نیز ملاک صدق دار الاسلام را اقامه شعائر اسلامی مانند اذان، نماز جمعه و اعیاد اسلامی دانستهاند.<ref>ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، النبوات، چ 1، ریاض، مکتبة اضواء السلف، 1420ق.، ج 2، ص 760.</ref> | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
از علماء اهل سنت نیز نووی، یکی از معیارها را در صدق عنوان دار الاسلام، مسلمان بود سکنه میداند.<ref>النووی، محیی الدین بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، اشراف: زهیر الشاویش، چ 3، بیروت، المکتب الاسلامی، 1412ق.، ج 5، ص 433.</ref> | از علماء اهل سنت نیز نووی، یکی از معیارها را در صدق عنوان دار الاسلام، مسلمان بود سکنه میداند.<ref>النووی، محیی الدین بن شرف، روضة الطالبین و عمدة المفتین، اشراف: زهیر الشاویش، چ 3، بیروت، المکتب الاسلامی، 1412ق.، ج 5، ص 433.</ref> | ||
معیار مسلمان بود، اکثریت سکنه، مستند به موثقه اسحاق بن عمار از امام کاظم علیه السلام است که فرمود: | معیار مسلمان بود، اکثریت سکنه، مستند به موثقه اسحاق بن عمار از امام کاظم علیه السلام است که فرمود: | ||
«لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِي الْقَزِّ الْيَمَانِي وَ فِيمَا صُنِعَ فِي أَرْضِ الْإِسْلَامِ قُلْتُ لَهُ فَإِنْ | «لَا بَأْسَ بِالصَّلَاةِ فِي الْقَزِّ الْيَمَانِي وَ فِيمَا صُنِعَ فِي أَرْضِ الْإِسْلَامِ قُلْتُ لَهُ فَإِنْ کَانَ فِيهَا غَيْرُ أَهْلِ الْإِسْلَامِ قَالَ إِذَا کَانَ الْغَالِبَ عَلَيْهَا الْمُسْلِمُونَ فَلَا بَأْس.» <ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، تحقیق: حسن موسوی خرسان، چ 4، تهران، دار الکتب الاسلامیة، 1407ق.، ج 2، ص 368، حدیث 1532.</ref> | ||
«نماز خواندن در ابریشم یمنی و در آنچه در سرزمین اسلام ساخته میشود، اشکال ندارد. [راوی میگوید] به امام عرض کردم: اگر در سرزمین اسلام غیر مسلمان هم باشد، فرمود: اگر غالب بر آن سرزمین مسلمانان باشند اشکال ندارد.» | «نماز خواندن در ابریشم یمنی و در آنچه در سرزمین اسلام ساخته میشود، اشکال ندارد. [راوی میگوید] به امام عرض کردم: اگر در سرزمین اسلام غیر مسلمان هم باشد، فرمود: اگر غالب بر آن سرزمین مسلمانان باشند اشکال ندارد.» | ||
استدلال قائلین به این معیار، به فراز «اذا کان الغالب علیها المسلمون» است که این را به معنای غلبه جمعیتی گرفته اند ،<ref>علامه مجلسی، محمد باقر، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، تحقیق: سید مهدی رجایی، چ 1، قم، کتابخانه آیت اله مرعشی نجفی، 1406ق.، ج 4، ص 600، و نیز: ج14، ص 264.</ref> | استدلال قائلین به این معیار، به فراز «اذا کان الغالب علیها المسلمون» است که این را به معنای غلبه جمعیتی گرفته اند ،<ref>علامه مجلسی، محمد باقر، ملاذ الأخيار في فهم تهذيب الأخبار، تحقیق: سید مهدی رجایی، چ 1، قم، کتابخانه آیت اله مرعشی نجفی، 1406ق.، ج 4، ص 600، و نیز: ج14، ص 264.</ref> | ||
اما برخی دیگر غلبه را به معنای غلبه سیاسی و حاکمیت گرفتهاند، یعنی آن منطقه تحت حاکمیت مسلمانان باشد، که در این صورت مؤید دیگاه دوم است. مؤید این معنی این است که در روایت «الغالب علیها» آمده که به غلبه سیاسی نظر دارد. ولی به قرینه اینکه قوام سوق مسلمین با کثرت جمعیت مسلمان است، دلالت حدیث بر دیدگاه سوم اقوی است. زیرا اگر شهری تحت حاکمیت مسلمانان باشد، اما همه مردم و یا اکثریت مردم آن شهر کافر باشند، بازار آن شهر حکم بازار مسلمانان را ندارد. | اما برخی دیگر غلبه را به معنای غلبه سیاسی و حاکمیت گرفتهاند، یعنی آن منطقه تحت حاکمیت مسلمانان باشد، که در این صورت مؤید دیگاه دوم است. مؤید این معنی این است که در روایت «الغالب علیها» آمده که به غلبه سیاسی نظر دارد. ولی به قرینه اینکه قوام سوق مسلمین با کثرت جمعیت مسلمان است، دلالت حدیث بر دیدگاه سوم اقوی است. زیرا اگر شهری تحت حاکمیت مسلمانان باشد، اما همه مردم و یا اکثریت مردم آن شهر کافر باشند، بازار آن شهر حکم بازار مسلمانان را ندارد. | ||
این مقاله نیز معیار صدق عنوان دار الاسلام را کثرت جمعیت مسلمان در یک منطقه میداند، زیرا به قرینه برخى از آثار و | این مقاله نیز معیار صدق عنوان دار الاسلام را کثرت جمعیت مسلمان در یک منطقه میداند، زیرا به قرینه برخى از آثار و احکام ذکر شده در مورد «دار الاسلام»، همانند حکم «لقیط دار الاسلام» و طهارت و یا حلیت چیزی که از سرزمین اسلام و سوق المسلمین خریداری میشود و مانند آن، مىتوان به این نتیجه رسید که در صدق اين عنوان همين قدر کافى است که مسلمانان ساکن در آن سرزمين از کفار بيشتر باشند. | ||
اجرای احکام اسلام که در دیدگاه اول آمده بود، و اقامه شعائر اسلامی که در دیدگاه سوم آمده بود، نیز میتواند ناشی از کثرت مسلمانان آن منطقه باشد، همچنان که میتواند ناشی از حاکمیت مسلمانان بر آن سرزمین باشد. | اجرای احکام اسلام که در دیدگاه اول آمده بود، و اقامه شعائر اسلامی که در دیدگاه سوم آمده بود، نیز میتواند ناشی از کثرت مسلمانان آن منطقه باشد، همچنان که میتواند ناشی از حاکمیت مسلمانان بر آن سرزمین باشد. | ||
بر اين اساس مىتوان گفت: «جهان اسلام، کشورهایی را می گویند که اکثر جمعیت آنها مسلمان باشند.» اما مناطقی که جمعیت مسلمان آنها کمتر از غیر مسلمانان باشد، آنها را نمی توان مصداق عنوان جهان اسلام تلقی نمود. | بر اين اساس مىتوان گفت: «جهان اسلام، کشورهایی را می گویند که اکثر جمعیت آنها مسلمان باشند.» اما مناطقی که جمعیت مسلمان آنها کمتر از غیر مسلمانان باشد، آنها را نمی توان مصداق عنوان جهان اسلام تلقی نمود. |