۸۷٬۷۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''دستینه ها در ادبیات تصوف''' متونی هستند که نویسندگان [[صوفی]] برای بیان مسائل اعتقادی و دستورات عملی خود به [[زبان عربی|عربی]] تألیف کردند و در آنها مسائل گوناگونی را که مریدان با آنها روبهرو میشدند، مطرح میکردند. دستینهها جامع معارفی بودند | '''دستینه ها در ادبیات تصوف''' متونی هستند که نویسندگان [[صوفی]] برای بیان مسائل اعتقادی و دستورات عملی خود به [[زبان عربی|عربی]] تألیف کردند و در آنها مسائل گوناگونی را که مریدان با آنها روبهرو میشدند، مطرح میکردند. دستینهها جامع معارفی بودند که مشایخ میخواستند شاگردان و مریدانشان آنها را بدانند. در این کتابها هم مسائل اعتقادی مطرح میشد و هم مسائل علمی تصوف. تعریف تصوف و معرِّفی صوفیان بزرگ، بحث معرفت و توحید، بحث احوال و مقامات، بیان آداب عبادتها و رفتار اجتماعی و امور شخصی از قبیل لباس پوشیدن و طعام خوردن، بحث سماع و شعر و آلات موسیقی و شرکت در مجالس سماع، و بالاخره تعریف اصطلاحاتی که در میان صوفیه رایج بود، از جمله مطالب اصلی دستینهها بود.این دستینه ها در ابتدا اهمیت ویژه ای داشتند. | ||
=نگارش دستینه= | =نگارش دستینه= | ||
در قرن چهارم صوفیان بیش از پیش به نوشتن رساله و | در قرن چهارم صوفیان بیش از پیش به نوشتن رساله و کتاب رغبت نشان دادند. در نیمه دوم قرن سوم مشایخ بغداد، مانند جنید و خرّاز و نوری، آرا و اندیشههای خود را به صورت رسالههای کوتاه مینوشتند، اما از اواسط قرن چهارم به بعد نوع ادبی خاصی در تصوف پدید آمد و آن کتاب های جامع یا دستینه های صوفیانه بود. | ||
دستکم چهار دستینه مهم در این دوره نوشته شد که عبارتاند از: | |||
قوتالقلوب نوشته ابوطالب | قوتالقلوب نوشته ابوطالب مکی (متوفی 386)؛ | ||
کتاب اللّمع فی التصوف نوشته ابونصر سرّاج طوسی؛ | |||
کتاب التعرف لمذهب اهل التصوف نوشته ابوبکر کلاباذی؛ | |||
و تهذیب الاسرار نوشته ابوسعد خرگوشی نیشابوری (متوفی 406). | و تهذیب الاسرار نوشته ابوسعد خرگوشی نیشابوری (متوفی 406). | ||
=زبان نگارش دستینه ها= | =زبان نگارش دستینه ها= | ||
دستینههای قرن چهارم همه به عربی بودند. در قرن پنجم بر تعداد دستینهها افزوده شد. ابوالقاسم قشیری (متوفی 465) نیز رساله خود را به عربی نوشت و به همین سبب انتشار وسیعی در مناطق دیگر پیدا | دستینههای قرن چهارم همه به عربی بودند. در قرن پنجم بر تعداد دستینهها افزوده شد. ابوالقاسم قشیری (متوفی 465) نیز رساله خود را به عربی نوشت و به همین سبب انتشار وسیعی در مناطق دیگر پیدا کرد. اما ابوابراهیم اسماعیل مستملی بخاری کتاب التعرف کلاباذی را به فارسی شرح کرد و بدینترتیب نخستین دایرهالمعارف تصوف را به فارسی نوشت. کشفالمحجوب علیبن عثمان هجویری نیز دستینه فارسی دیگری بود که در میان صوفیان فارسیزبان شهرت یافت. ابوحامد غزالی (متوفی 505) نیز پس از نوشتن احیاءعلومالدین به عربی، روایت مختصر آن را به فارسی با نام کیمیای سعادت نوشت. سنّت دستینهنویسی در تصوف در قرنهای بعد نیز تداوم یافت. معروفترین دستینه عربی عوارفالمعارف شهابالدین عمرسهروردی (متوفی 632) است که ترجمههای متعددی از آن به عمل آمد، که از آن جمله است مصباحالهدایه و مفتاحالکفایه عزالدین محمود کاشانی (متوفی 735) که خود از جهاتی به منزله کتابی تألیفی است. | ||
=ماهیت دستینه ها= | =ماهیت دستینه ها= | ||
دستینهها جامع معارفی بودند | دستینهها جامع معارفی بودند که مشایخ میخواستند شاگردان و مریدانشان آنها را بدانند. در این کتابها هم مسائل اعتقادی مطرح میشد و هم مسائل علمی تصوف. تعریف تصوف و معرِّفی صوفیان بزرگ، بحث معرفت و توحید، بحث احوال و مقامات، بیان آداب عبادتها و رفتار اجتماعی و امور شخصی از قبیل لباس پوشیدن و طعام خوردن، بحث سماع و شعر و آلات موسیقی و شرکت در مجالس سماع، و بالاخره تعریف اصطلاحاتی که در میان صوفیه رایج بود، از جمله مطالب اصلی دستینهها بود. | ||
=تفاوت دستینه ها= | =تفاوت دستینه ها= | ||
با وجود شباهتهای | با وجود شباهتهای کلی دستینهها، هریک از آنها خصوصیات مکتب صوفیانه و منطقهای را داشتند که نویسنده بدان تعلق داشت؛ | ||
قوتالقلوب ابوطالب | قوتالقلوب ابوطالب مکی بیانکننده معارف صوفیانه بصره بود، اللّمع سرّاج در بیان تصوفی بود که نویسنده طوسی آن در بغداد آموخته بود، التعرف کلاباذی و شرح آن مبین تصوف رایج در بخارا و اطراف آن بود، و تهذیبالاسرار خرگوشی و رساله قشیری و احیاءعلومالدین غزالی منعکسکننده سنّت صوفیانه نیشابور بودند. | ||
دستینههای صوفیانه | دستینههای صوفیانه که از نیمه دوم قرن چهارم نوشته شدند، حاکی از آناند که اهل تصوف خود را پیروان مذهبی باطنی و عرفانی، با اصول عقاید و آداب و عبادتها و جایگاه اجتماعی و عبادتگاه خاص، میدانستند و در مورد مذهب خود برداشتی تاریخی پیدا کرده بودند و میتوانستند این تاریخ را با معارف پیشینیان خود به نوآموزان انتقال دهند. بعضی از زاهدان و نُسّاک قرن دوم و صوفیان قرن سوم و اوایل قرن چهارم، برای مشایخ و نویسندگان دورههای بعد همواره به منزله بزرگترین شخصیتهای تصوف به شمار میآمدند و سیره و آداب و رفتار و سخنان ایشان بهترین یادگار و الگو برای مریدان و طالبان طریقت بود. | ||
=پاسخ به سوالات= | =پاسخ به سوالات= | ||
از جمله مطالبی | از جمله مطالبی که نویسندگان دستینهها از قول صوفیان پیشین نقل کردهاند، سخنان کوتاه و تعریف گونهای است که برخی از ایشان در پاسخ به سوالاتی در باره تصوف و صوفی اظهار کردهاند. مثلاً ابوالحسین نوری در پاسخ به سوال تصوف چیست، گفت: «ترکُ کلِّ حظِّ نفْسٍ»، و در پاسخ به پرسش صوفیان چه کسانیاند، گفت: «کسانی که جانهای ایشان از کدورات بشریت آزاد گشته است و از آفت نفس صافی شده و از هوا خلاص یافته تا اندر صف اول و درجه اعلی' با حق بیارمیدهاند و از غیر وی اندر رمیده»<ref>هجویری، ص42</ref>. ابوبکر شبلی نیز در پاسخ به سرجوع کنید بهال صوفی کیست، گفت: «صوفی آن بُوَد که اندر دو جهان هیچ چیز نبیند بجز خدای عزوجل»<ref>همان، ص 44</ref>. در بعضی از این سخنان تأکید شده است که صوفی باید خُلقی نیکو داشته باشد؛ | ||
از مرتعش نقل | از مرتعش نقل کردهاند که «تصوف خُلق نیکوست». ابوحفص حدّاد نیشابوری نیز گفته است: «تصوف سراسر آداب است»<ref>همان، ص 47</ref>. | ||