۸۷٬۸۵۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
|برخی از آثار | |برخی از آثار | ||
|کشف الغطاء عن مبهمات شریعه الغراء (طبع قدیم)؛<br> | |کشف الغطاء عن مبهمات شریعه الغراء (طبع قدیم)؛<br> | ||
حقالمبین | حقالمبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة الاخباریین؛<br> | ||
منهج الرشاد لمن اراد السداد؛<br> | منهج الرشاد لمن اراد السداد؛<br> | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''جعفر کاشفالغطاء''' با نام کامل شیخ جعفر بن خضر بن یحیى مالکی جناجی | '''جعفر کاشفالغطاء''' با نام کامل شیخ جعفر بن خضر بن یحیى مالکی جناجی نجفی معروف به کاشفالغطا، در سال 1154 قمری در شهر [[نجف]] اشرف پا به عرصۀ هستی نهاد. وی فقیه و مجتهد شیعه و از مراجع تقلید ساکن نجف در اوایل قرن ۱۳ ه.ق بود. نسب وی به ابراهیم (فرمانده سپاه [[مختار]]) پسر [[مالک اشتر نخعی]] (فرمانده سپاه امام علی) میرسد.<br><ref>امین، سیدمحسن، أعیان الشیعة، ج4، ص99</ref> | ||
از مهمترین آثار کاشف الغطاء کتاب جامع کشف الغطاء میباشد. شیخ جعفر کاشف الغطا، شاگرد محمدباقر وحیدبهبهانی و شاگرد [[سید محمدمهدی بحرالعلوم]] بودهاست. | از مهمترین آثار کاشف الغطاء کتاب جامع کشف الغطاء میباشد. شیخ جعفر کاشف الغطا، شاگرد محمدباقر وحیدبهبهانی و شاگرد [[سید محمدمهدی بحرالعلوم]] بودهاست. | ||
وی از چهرههای مخالف وهابیت بهشمار میرود. | وی از چهرههای مخالف وهابیت بهشمار میرود. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
=دیدگاه علماء نسبت به شیخ جعفر= | =دیدگاه علماء نسبت به شیخ جعفر= | ||
صاحب مفتاح الکرامه در عبارتی اینچنین از شیخ جعفر کاشف الغطاء تعریف کرده: «الشیخ الأکبر أفقه المتأخّرین المحقّق المدّقق الشیخ جعفر صاحب کتاب کشف الغطاء الّذی اشتهر لأجل تألیف هذا الکتاب العظیم فی فنّه المتقن فی بیانه المبتکر فی کثیر من آرائه ب «کاشف الغطاء». شیخ اکبر، فقیه ترین از علماء متأخر، محققی که اهل دقت است و....».<ref>حسینی عاملی، سید جواد، مفتاح الکرامة في شرح قواعد العلامة للفقيه، تحقیق: محمدبافر، خالصی، ناشر: آل البیت علیهم السلام، قم، بی تا، ج1، ص3.</ref> | صاحب مفتاح الکرامه در عبارتی اینچنین از شیخ جعفر کاشف الغطاء تعریف کرده: «الشیخ الأکبر أفقه المتأخّرین المحقّق المدّقق الشیخ جعفر صاحب کتاب کشف الغطاء الّذی اشتهر لأجل تألیف هذا الکتاب العظیم فی فنّه المتقن فی بیانه المبتکر فی کثیر من آرائه ب «کاشف الغطاء». شیخ اکبر، فقیه ترین از علماء متأخر، محققی که اهل دقت است و....».<ref>حسینی عاملی، سید جواد، مفتاح الکرامة في شرح قواعد العلامة للفقيه، تحقیق: محمدبافر، خالصی، ناشر: آل البیت علیهم السلام، قم، بی تا، ج1، ص3.</ref> | ||
حسن عیسی حکیم در کتاب تاریخ نجف نسبت به شخصیت علمی کاشف الغطاء مینویسد: « فهو | حسن عیسی حکیم در کتاب تاریخ نجف نسبت به شخصیت علمی کاشف الغطاء مینویسد: « فهو عندی مجتهد» او در نزد من مجتهد است.<ref>حکيم، حسن عیسی، المفصل في تاريخ النجف الأشرف، 10جلد، المکتبة الحيدرية - ايران - قم، چاپ: 1، 1427 ه.ق. ج5 ؛ ص98</ref> | ||
مرحوم استاد میرزا حسین نورى، صاحب [[مستدرک الوسائل]](ره) اینچنین کاشف الغطاء را ستایش مىکند و توصیف مىنماید: درست است در هر عصر، عالمان بزرگى داشتهایم که از نظر علم و تقوى کم نظیربوده و همتایى نداشتند، ولى امروز سخن از شخصیتى است عالیقدر و بزرگ مرتبه که با کتاب ارزنده «کشف الغطاء» خود فقه و دشواریهاى فقه را شکافت و همانند کشتى کهحباب دریا را مىشکافد. نام آن بزرگوار جعفر بن شیخ خضر جناجى نجفى و معروف به «کاشف الغطاء» است.<ref>خاتمه مستدرک الوسائل.</ref> | مرحوم استاد میرزا حسین نورى، صاحب [[مستدرک الوسائل]](ره) اینچنین کاشف الغطاء را ستایش مىکند و توصیف مىنماید: درست است در هر عصر، عالمان بزرگى داشتهایم که از نظر علم و تقوى کم نظیربوده و همتایى نداشتند، ولى امروز سخن از شخصیتى است عالیقدر و بزرگ مرتبه که با کتاب ارزنده «کشف الغطاء» خود فقه و دشواریهاى فقه را شکافت و همانند کشتى کهحباب دریا را مىشکافد. نام آن بزرگوار جعفر بن شیخ خضر جناجى نجفى و معروف به «کاشف الغطاء» است.<ref>خاتمه مستدرک الوسائل.</ref> | ||
[[شیخ انصاری]] در [[مکاسب محرمه]] عبارتی که از شیخ جعفر کاشف الغطاء می آورد:«بعض الاساطین»است که این نشان از جایگاه والای کاشف الغطاء در نزد بزرگانی چون شیخ انصاری دارد.<ref>انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، تحقیق: محمد جواد رحمتی، ناشر: دارالذخائر، قم 1411ه.ق.ج1، ص56</ref> | [[شیخ انصاری]] در [[مکاسب محرمه]] عبارتی که از شیخ جعفر کاشف الغطاء می آورد:«بعض الاساطین»است که این نشان از جایگاه والای کاشف الغطاء در نزد بزرگانی چون شیخ انصاری دارد.<ref>انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، تحقیق: محمد جواد رحمتی، ناشر: دارالذخائر، قم 1411ه.ق.ج1، ص56</ref> | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
[[إثبات الفرقة الناجیة بین الفرق الإسلامیة]]؛<br> | [[إثبات الفرقة الناجیة بین الفرق الإسلامیة]]؛<br> | ||
أحکام الأموات؛<br> | أحکام الأموات؛<br> | ||
بغیةالطالب | بغیةالطالب فی معرفة المفروض و الواجب؛<br> | ||
الحق المبین | الحق المبین فی تصویب المجتهدین و تخطئة جهال الأخباریین؛<br> | ||
شرح قواعد علامه حلی، که کاشفالغطا بر برخی ابواب مکاسبِ آن تا مبحث خیارات، شرح زده است؛<br> | شرح قواعد علامه حلی، که کاشفالغطا بر برخی ابواب مکاسبِ آن تا مبحث خیارات، شرح زده است؛<br> | ||
العقائد الجعفریة؛ | العقائد الجعفریة؛ | ||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
کتاب منهج الرشاد لمن أراد السّداد اولین کتابى است که از طرف علمای شیعه در ردّ عقاید [[محمد بن عبدالوهاب]] نوشته شده است. مؤلف در این کتاب مجموعۀ عقاید محمد بن عبدالوهاب را جمعآوری و آنها را نقد کرده است. ماجرای نگارش کتاب "منهج الرشاد لمن اراد السداد" از این قرار است که عبدالعزیز بن محمد بن سعود<ref>دومین حاکم از دولت نخست سعودی از سال های ۱۷۶۵ تا ۱۸۰۳نوه سعود می باشد.</ref>" نامه ای به شیخ جعفر کاشف الغطاء نوشت و در آن شیعیان را به شرک در عقیده و رفتار متهم ساخت. شیخ جعفر کاشف الغطاء در پاسخ به نامه عبدالعزیز، رساله "منهج الرشاد لمن أراد السداد " را نوشت. | کتاب منهج الرشاد لمن أراد السّداد اولین کتابى است که از طرف علمای شیعه در ردّ عقاید [[محمد بن عبدالوهاب]] نوشته شده است. مؤلف در این کتاب مجموعۀ عقاید محمد بن عبدالوهاب را جمعآوری و آنها را نقد کرده است. ماجرای نگارش کتاب "منهج الرشاد لمن اراد السداد" از این قرار است که عبدالعزیز بن محمد بن سعود<ref>دومین حاکم از دولت نخست سعودی از سال های ۱۷۶۵ تا ۱۸۰۳نوه سعود می باشد.</ref>" نامه ای به شیخ جعفر کاشف الغطاء نوشت و در آن شیعیان را به شرک در عقیده و رفتار متهم ساخت. شیخ جعفر کاشف الغطاء در پاسخ به نامه عبدالعزیز، رساله "منهج الرشاد لمن أراد السداد " را نوشت. | ||
"عبد | "عبد العزیز بن محمد بن علی آل عبد اللطیف" در کتاب "دعاوی المناوئین لدعوة الشیخ محمّد بن عبد الوهّاب" گفته است: (( وکتب جعفر النجفی مؤلفات بعنوان (منهج الرشاد لمن أراد السداد) ، وکان سبب تألفیه هو اطلاعه على کتاب من عبد العزیز بن سعود - کما ذکر ذلک فی مقدمة کتابه -، فصنف هذا الکتاب،)) شیخ جعفر کاشف الغطاء مطالبی با عنوان " منهج الرشاد لمن أراد السداد" نوشت، اطلاع یافتن شیخ جعفر از نوشته عبدالعزیز او را به نوشتن این کتاب واداشت. متن نامه عبدالعزیز در دست نیست شیخ جعفر کاشف الغطا تنها بخشهای کوتاهی از نامه عبدالعزیز را در خلال نامه خود آورده و از این طریق می توان از بخشهایی از محتوای نامه عبدالعزیز اطلاع یافت. شیخ جعفر کاشف الغطاء این نامه را در سال 1210ق -هشت سال پیش از حمله وهابیان به کربلا و یازده سال پیش از حمله آنها به نجف- نوشت. | ||
موضوع محور بودن، علمیت، رعایت ادب از جمله ویژگی های بارز رساله و نامه کاشف الغطاء به عبدالعزیز است. شیخ جعفر کاشف الغطاء در این کتاب عبدالعزیز را مخاطب قرار داده و از تعابیر مهر آمیزی همچون "اخی" (برادرم)، "اقسم علیک" در خطاب با وی بهر برده است.<ref>کاشف الغطاء، شیخ جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السداد، تحقیق: الدکتور جودت القزويني، ناشر: مرکز الأبحاث العقائدية،ص7.</ref> او همواره از اسلوب و سیاق موعظه استفاده کرده و عبدالعزیز را نسبت به مرگ و زوال حیات دنیا تنبّه بخشیده است. کاشف الغطا در این رساله بر حسب قواعد احتجاج و جدل رفتار کرده و از مسلمات و مقبولات عبدالعزیز بهره برده است؛ او تنها از روایات و احادیث وارده در کتب حدیثی شش گانه اهل سنت بهره برده است. | موضوع محور بودن، علمیت، رعایت ادب از جمله ویژگی های بارز رساله و نامه کاشف الغطاء به عبدالعزیز است. شیخ جعفر کاشف الغطاء در این کتاب عبدالعزیز را مخاطب قرار داده و از تعابیر مهر آمیزی همچون "اخی" (برادرم)، "اقسم علیک" در خطاب با وی بهر برده است.<ref>کاشف الغطاء، شیخ جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السداد، تحقیق: الدکتور جودت القزويني، ناشر: مرکز الأبحاث العقائدية،ص7.</ref> او همواره از اسلوب و سیاق موعظه استفاده کرده و عبدالعزیز را نسبت به مرگ و زوال حیات دنیا تنبّه بخشیده است. کاشف الغطا در این رساله بر حسب قواعد احتجاج و جدل رفتار کرده و از مسلمات و مقبولات عبدالعزیز بهره برده است؛ او تنها از روایات و احادیث وارده در کتب حدیثی شش گانه اهل سنت بهره برده است. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
در بخش مقاصدِ این کتاب، 8 مطلب مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است: 1. اقسام کفر؛ 2. معنای عبادت؛ 3. ذبح برای غیرخدا؛ 4. نذر برای غیرخدا؛ 5. قسم به غیرخدا؛ 6. استغاثه؛ 7. توسل؛ 8. شفاعت. | در بخش مقاصدِ این کتاب، 8 مطلب مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته است: 1. اقسام کفر؛ 2. معنای عبادت؛ 3. ذبح برای غیرخدا؛ 4. نذر برای غیرخدا؛ 5. قسم به غیرخدا؛ 6. استغاثه؛ 7. توسل؛ 8. شفاعت. | ||
خاتمۀ این کتاب نیز شامل چهار باب است که باب اول دربارۀ «حیات مردگان بعد از موت»، باب دوم «دربارۀ زیارت قبور»، باب سوم دربارۀ «تبرککردن به قبور و مانند آن»، و نهایتاً باب چهارم «دربارۀ ساخت بنا بر روی قبور» نگاشته شده است.<ref>کاشفالغطا، جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السّداد، ص121 و 122.</ref> | خاتمۀ این کتاب نیز شامل چهار باب است که باب اول دربارۀ «حیات مردگان بعد از موت»، باب دوم «دربارۀ زیارت قبور»، باب سوم دربارۀ «تبرککردن به قبور و مانند آن»، و نهایتاً باب چهارم «دربارۀ ساخت بنا بر روی قبور» نگاشته شده است.<ref>کاشفالغطا، جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السّداد، ص121 و 122.</ref> | ||
کاشف الغطا در بخشی از این رساله گفته است: (( | کاشف الغطا در بخشی از این رساله گفته است: (( احدی از مسلمانان در این مسئله شک ندارد که اگر کسی به قصد عبادت، حیوانی را برای غیر خدا قربانی کند، مثل بت پرست ها که برای بت های خود قربانی می کردند و نام آن بت ها را هنگام قربانی کردن بر زبان می آوردند، قطعاً چنین کسی از دایرة مسلمانان خارج است؛ چه معتقد به الوهیت و خدایی آن غیر باشند یا نباشند یا قصد کنند که آن غیرِ خدا و این قربانی، آنها را به خدا نزدیک کند یا چنین قصدی نداشته باشند؛ چون نفس این کار عبادت غیر خدا اما اگر کسی به نیابت از پیامبران یا اوصیا و مؤمنین قربانی کند تا ثواب این عمل به آنها برسد، چنان که قرآن تلاوت می کنیم یا نماز می خوانیم و ثواب آن را به اشخاص مختلف هدیه می کنیم یا برای آنها دعا می کنیم و همه کارهای خیر را به همین نیت انجام می دهیم، همة اینها اجر و پاداش بسیار بزرگی دارد و هیچ یک از کسانی که برای پیامبران و اوصیا و مؤمنین یا هر کسی غیر از خدا قربانی می کنند، جز این نیتی ندارند ... ، و من به خدایی که جانم در قبضه قدرت اوست، سوگند می خورم از وقتی که خود را شناخته ام تا امروز، نه دیدم و نه شنیدم که کسی از مسلمانان، حیوانی را ذبح یا نَحر کرده باشد و در هنگام نیتِ قربانی، نام پیامبر یا وصی یا بنده ای از بندگان صالح خدا را برده باشد و تنها قصد آنان اهدای ثواب به آن بزرگواران است. حال اگر قبل از به حکومت رسیدن شما، در اطراف شما، کسانی با آن عقاید و اعمال بوده اند، صاحب خانه به آنچه در خانه هست، داناتر است.))<ref>کاشفالغطا، جعفر، منهج الرشاد لمن أراد السّداد، ص 80 و 83.</ref> | ||
=وفات= | =وفات= |