۸۷٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ك' به 'ک') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | | ||
|- | |- | ||
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |حق بازگشت از منظر حقوق | !عنوان مقاله!! data-type="authorName" |حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام | ||
|- | |- | ||
|زبان مقاله | |زبان مقاله | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
</div> | </div> | ||
'''حق باز گشت از منظر حقوق | '''حق باز گشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی [[اسلام]] ''' عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که در پژوهشگاه مطالعات تقریبی به رشته تحریر درآمده است. <ref>نویسنده: سید مصطفی حسینی رودباری</ref> | ||
=چکیده= | |||
از جمله حقوق انسانها که مورد اتفاق مجامع جهانی بوده و نظام حقوقی اسلام نیز انرا تایید نموده است حق بازگشت انسانها به اوطانشان می باشد . خلاء امنیت و بحران روحی که بعد از جنگ جهانی دوم در فضای عمومی جهان حاکم گردید رهبران دنیا را بر ان داشت که اقدام اساسی در حل این معضل جهانی بنمایند؛ ازاینرو با تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر در سنه 1948 بسیاری از حقوق طبیعی انسانها - که از جمله انها حق بازگشت می باشد – را به رسمیت شناخته و از نظامهای سیاسی سراسر جهان خواستند که بدان پایبند باشند . در شریعت اسلام نیز بدلیل اهتمام جدی به حقوق انسانها - که از جمله انها حق بازگشت می باشد – با سلب کنندگان این حقوق مقابله جدی شده است . این امر در ایات و روایات متعدد بخوبی مشهود است . | |||
در مقاله حاضر ضمن بررسی حق بازگشت از منظر اسلام - و تبیین ایات و روایات در این مساله- و حقوق بین الملل ، برتری نظام حقوق اسلام بر منشور جهانی حقوق بشر – حقوق بین المللی – اثبات گردیده است . | |||
کلید واژه: حقوق ، وطن ، قران ، حدیث ، بازگشت ، بین الملل ، صهیونیزم | |||
=مقدمه= | =مقدمه= | ||
از جمله مباحث برجسته و گرانسنگ در نظامات | از جمله مباحث برجسته و گرانسنگ در نظامات حقوقی- قطع نظر از مذهب و مرام خاص - مساله حقوق طبیعی انسانهاست . ادمیان بدلیل برخورداری از نعمت وجود و نیز استعدادهای گوناگونی که افریدگار جهان در انها به ودیعت نهاده است طبعا از سلسله حقوقی که مقتضای طبیعی امکانات مذکوراست برخوردار خواهند بود . | ||
بدیهی است این حقوق با حقوق قانونی و قراردادی که توسط حاکمان در راستای نظم اجتماعی تشریع می گردد متفاوت خواهد بود چون اولا منشا پیدایش حقوق طبیعی اصل خلقت ادمیان و استعدادهای تعبیه شده در وجود انان بوده در حالی که منشا پیدایش حقوق قانونی، اعتبار و جعل حاکمان و سیاستمداران جوامع می باشد . | |||
ثانیا حقوق طبیعی انسانها اموری جهانی بوده و اداب و رسوم خاص جوامع بشری در اثبات ، اصلاح یا نفی ان دخالت ندارد در حالی که حقوق قانونی و اعتباری بوسیله سیستمهای خاص اجتماعی و سیاسی به افراد جامعه اعطا شده و قابلیت اصلاح یا سلب را داراست. نکته اساسی در مساله حقوق طبیعی ان است که برغم اتفاق همه مکاتب و مذاهب – دینی و غیردینی – در پذیرش اصل این حقوق ، نسبت به برخی از موارد و مصادیقش بین انان اختلافاتی دیده می شود که از جمله انها حق بازگشت می باشد . | |||
در این مقاله به تبیین دو دیدگاه حقوقی "اسلام و حقوق بین الملل "در زمینه حق بازگشت بعنوان یکی از مصادیق حقوق طبیعی انسانها خواهیم پرداخت . اما قبل از ورود به مبحث اصلی لازم است به تبیین مفهوم و جایگاه حقوق بین الملل پرداخته شود : | |||
=حقوق بین الملل= | |||
مراد از حقوق بین الملل حقوقی است که در اعلامیه جهانی حقوق بشر به رسمیت شناخته شده و همه دولتها موظف به اجرای ان هستند. در این اعلامیه که مشتمل بر سی اصل می باشد مهمترین حقوق طبیعی انسانها نظیر ازادی بیان ، عقیده و...به رسمیت شناخته شده است . | |||
در مقدمه این اعلامیه امده است : از آنجا که شناسایی حیثیت ذاتی کلیه اعضای بشری و حقوق یکسان و انتقال ناپذیر آنان ، اساس آزادی، عدالت و صلح را در جهان تشکیل می دهد؛ | |||
از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است بشریت را که رو به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که درآن افراد بشر در بیان عقیده، آزاد و از ترس و فقر، فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است... از آنجا که مردم ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی حقوق مرد و زن و تساوی مجددا" در منشور، اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتمایی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری بوجود آورند ....مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل، اعلام میکند . <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf26/6/1398</ref> | از آنجا که عدم شناسایی و تحقیر حقوق بشر منتهی به اعمال وحشیانه ای گردیده است بشریت را که رو به عصیان واداشته و ظهور دنیایی که درآن افراد بشر در بیان عقیده، آزاد و از ترس و فقر، فارغ باشند به عنوان بالاترین آمال بشر اعلام شده است... از آنجا که مردم ملل متحد، ایمان خود را به حقوق اساسی بشر و مقام و ارزش فرد انسانی حقوق مرد و زن و تساوی مجددا" در منشور، اعلام کرده اند و تصمیم راسخ گرفته اند که به پیشرفت اجتمایی کمک کنند و در محیطی آزادتر وضع زندگی بهتری بوجود آورند ....مجمع عمومی این اعلامیه جهانی حقوق بشر را آرمان مشترکی برای تمام مردم و کلیه ملل، اعلام میکند . <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf26/6/1398</ref> | ||
==نگاهی به اعلامیه جهانی حقوق بشر - حقوق بین الملل== | |||
بروز جنگ جهانی اول و دوم که به کشته شدن ملیونها انسان – قریب 100ملیون نفر- منتهی گردیده و جامعه جهانی را بشدت تکان داد از عوامل اصلی تنظیم و تصویب اعلامیه مذکور بود . احساس عدم امنیت و نگرانی از بروز مجدد فجایعی اینچنین در فضای عمومی جهان سبب گردید مهمترین اصول و حقوق انسانی در ان گنجانده شود . | |||
هر چند دولتهای غربی که خود افتخار تدوین چنین اعلامیه ای را داشتند در حیطه عمل از بزرگترین ناقضان ان شمرده می شوند اما این امر از طبیعی بودن چنین حقوقی نمی کاهد اعلامیه مذکور معیاری است برای ملتهای جهان که رفتار دولتها و حاکمانی را که مدعی طرفداری از حقوق بشرند با ان مورد سنجش قرار دهند. | |||
==تحلیل شهید مطهری از ناکارامدی اعلامیه حقوق بشر== | |||
در اینکه چرا اعلامیه مذکور به رغم پشتوانه های عریض و طویلش هنوز نتوانسته است در سطح جهان خوشبختی را برای بشریت معاصر به ارمغان اورده و نگرانی ها را بزداید بلکه اینده جهان را بشدت درمعرض تهدید قرار داده است دلائل مهمی مطرح گردیده است که مهمترین ان تناقضی است که بین حقوق مطرح شده دراعلامیه مذکور و مبانی فکری تدوین کنندگان – دولتهای غربی - ان در زمینه انسان شناسی است . | |||
شهید مطهری در تبیین این تناقض می نویسد : | |||
تکیه گاه این اعلامیه «مقام ذاتى انسان» است ، شرافت و حیثیت ذاتى انسان است.از نظر این اعلامیه انسان به واسطه یک نوع کرامت و شرافت مخصوص به خود داراى یک سلسله حقوق و آزادیها شده است که سایر جانداران به واسطه فاقد بودن آن حیثیت و شرافت و کرامت ذاتى، از آن حقوق و آزادیها بىبهرهاند. ... باید بپرسیم آن حیثیت ذاتى انسانى که منشأ حقوقى براى انسان گشته و او را از اسب و گاو و گوسفند و کبوتر متمایز ساخته چیست؟ و همین جاست که یک تناقض واضح میان اساس اعلامیه حقوق بشر از یک طرف و ارزیابى انسان در فلسفه غرب از طرف دیگر نمایان مىگردد. | |||
ایشان ادامه می دهد : | |||
در فلسفه غرب سالهاست که انسان از ارزش و اعتبار افتاده است. ...انسان از نظر غربى تا حدود یک ماشین تنزل کرده است، روح و اصالت آن مورد انکار واقع شده است. اعتقاد به علت غایى و هدف داشتن طبیعت یک عقیده ارتجاعى تلقى مىگردد....از نظر برخى فلسفههاى نیرومند غربى انسان ماشینى است که محرک او جز منافع اقتصادى نیست. دین و اخلاق و فلسفه و علم و ادبیات و هنر همه رو بناهایى هستند که زیربناى آنها طرز تولید و پخش و تقسیم ثروت است؛ همه اینها جلوهها و مظاهر جنبههاى اقتصادى زندگى انسان است. ... اگر بناست نیک و بد بهطور کلى مفاهیم نسبى باشند و الهامات فطرى و وجدانى سخن یاوه شمرده شود، اگر انسان جنساً بنده شهوات و میلهاى نفسانى خود باشد و جز در برابر زور سر تسلیم خم نکند، ....چگونه مىتوانیم از حیثیت و شرافت انسانى و حقوق غیر قابل سلب و شخصیت قابل احترام انسان دم بزنیم و آن را اساس و پایه همه فعالیتهاى خود قرار دهیم؟!<ref>مجموعه آثاراستادشهيدمطهرى، ج19، ص: 153-150</ref> | |||
نتیجه انکه از منظر ایشان براى غرب لازم بود نخست در تفسیر خویش از انسان تجدید نظر نموده آنگاه اعلامیههاى بالابلند در زمینه حقوق مقدس و فطرى بشر صادر کند. | |||
=تبیین موضوع اصلی= | =تبیین موضوع اصلی= | ||
بعد از | بعد از بیان مقدمات ذکر شده اینک به تبیین موضوع اصلی مقاله – حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام – می پردازیم : | ||
==الف - حق بازگشت به موطن در حقوق بین الملل== | |||
از جمله حقوق طبیعی که خالق هستی به همه انسانها کرامت فرموده و در منشور جهانی حقوق بشر <ref>اعلامیه حقوق بشر شامل یک دیباچه و 30 ماده، در تاریخ 10 دسامبر 1948 مطابق با 19 آذر 1327 شمسی در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب شد و همه ساله جهانیان این روز را به نام " روز حقوق بشر" جشن می گيرند</ref>. نیز مورد تصویب قرار گرفته است حق ادمیان در انتخاب مکان جهت اقامت و سکنی و نیز حق بازگشت به ان است . در ماده13 اعلامیه مذکور امده است : | |||
==الف - حق بازگشت به موطن در حقوق | |||
از جمله حقوق | |||
ماده 13- الف) هرکس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند. | ماده 13- الف) هرکس حق دارد در داخل هر کشور آزادانه نقل مکان کند و هر کجا بخواهد اقامت گزیند. | ||
==ب) هرکس می تواند هر کشوری را که بخواهد، من جمله کشور خود را ترک کندو می تواند به کشور خود باز گردد. <ref>https://www.aihrc.org.af/media/files/Laws/Elamia%20ha/Elamiya%20huquqe%20bashar.pdf</ref>== | |||
بر این اساس ادمیان ازادند در هر کجا که بخواهند اقامت داشته و انرا موطن خویش قرار دهند . هیچکس نمی تواند انانرا از موطنی که برگزیده اند اخراج نموده و یا مانع بازگشت انان به موطن اصلی شان گردد. | |||
==نیرنگ صهیونیزم در تصویب " قانون بازگشت"== | |||
== | |||
از | از شگفتی های جهان معاصر ان است که اندکی بعد از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر و گنجاندن حق بازگشت در ان پارلمان دولت جعلی اسرائیل در برابر دیدگان جهانیان قانونی را بعنوان قانون بازگشت تصویب نمود که تعارض جدی با قانون بازگشت در اعلامیه مذکور داشت. بر اساس این قانون که در پنج ژوئیه سال ۱۹۵۰ تصویب شد"صراحتا به هر یهودی حق داده است که (پس از سالها غیبت موقت ) به اسرائیل مهاجرت کند یا باز گردد و بطور ضمنی این حق را برای فلسطینیان که در سال 1948از زمین خود مهاجرت کردند- انکار می کند تا فضای حیاتی برای یهودیان و کشور یهودی فراهم شود و خالی از اعراب باشد. <ref>دانشنامه صهيونيسم و اسرائيل ج 2ص 71</ref> | ||
این قانون دو بار ابتدا در اوت 1954 و باردیگر در مارس 1970 بدین شکل اصلاح گردید که هر یهودی در جهان حق دارد که به فلسطین مهاجرت کند و به محض رسیدن به یک شهروند تبدیل شود. <ref>همان ص 70</ref> | |||
==منطق سست و ظالمانه صهیونیزم در عدم حق بازگشت فلسطینیان== | |||
قانون بازگشت یهودیان بر این فرض بنا شده است که "فلسطین سرزمین بدون ملت است و اگردر طی دهها قرن گذشته ملتی در ان وجود داشته است این وجود عرضی و موقتی است و هیچ حقوق ثابتی به اعضای این ملت نمی دهد زیرا یهودیان به تنهائی در زمین فلسطین- یا انگونه که در ادبیات صهیونیستی و اسرائیلی و یهودی گفته می شود - در ارتش یسرائیل از حقوق مطلق اندامی برخوردارند ." <ref>همان ص 70.</ref>" | |||
باید گفت صهیونیست ها جهت مشروعیت بخشیدن به اقدام شومشان در اخراج فلسطینیان و اسکان یهودیان مهاجر در سرزمین انها ، از واژه"بازگشت" بجای واژه " مهاجرت و تابعیت " استفاده نمودند تا مهاجرت یهودیان به فلسطین را امری طبیعی جلوه داده و در سطح دنیا چنین وانمود شود که گویا اینان از نقاط مختلف دنیا به وطنشان باز می گردند . | |||
صهیونیست ها در تعلیل نامگذاری قانون بازگشت معتقدند که :" یهودیان یک ملت بدون سرزمین و ملتی اندام وار ارگانیک هستند که دو هزارسال است از میهن خود فلسطین تبعید شده اند اما این تبعیدشدن در اعضای این ملت تاثیر نداشته است زیرا بر اساس تصور صهیونیسم بیشتر انها پیوند کاملی با میهنشان دارند و بازگشت به میهن را می خواهند تا به حالت پراکندگی پایان دهندو یکپارچگی ملت یهود را با زمین یهودی ان تحقق بخشند نامگذاری این قانون به قانون بازگشت از همین جا سرچشمه می گیرد ". <ref>همان ص 70</ref> | |||
عجیب انکه صهیونیست ها معتقدند که حق بازگشت یهودیان به فلسطین در نهاد هر یهودی نهفته است و قانون بازگشت در صدد ان نیست که حقی را برای یهودیان تشریع کند بلکه "غرض این قانون مشخص کردن ویژگی کشور صهیونیستی و هدف بی نظیر ان است – به این معنا که - این کشور از نظر عناصر تشکیل دهنده و اهداف با دیگر کشورها جهان فرق می کند، حاکمیت ان محدود به ساکنانش است اما درهای ان به روی هر یهودی در هر جائی که باشد باز است ". <ref>همان ص 71-72</ref> | |||
نتیجه انکه بر اساس قانون بازگشت ، یهودیان در هر سرزمینی که باشند حق مهاجرت به اسرائیل را داشته اما فلسطینیانی که در اثر اشغال سرزمین شان توسط صهیونیست ها از خانه پدری و اباء واجدادی شان اواره شده و به کشورهای مختلف گریخته اند حق بازگشت به سرزمین خود را نخواهند داشت . | |||
=ب - حق بازگشت به موطن در اسلام= | =ب - حق بازگشت به موطن در اسلام= | ||
در نظام | در نظام اجتماعی اسلام مبحث حقوق ادمیان – با قطع نظر از مبانی اعتقادی و فکری شان - از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد . دلیل این امر شواهد متعدد قرانی و روایی و نیز سیره عملی رهبران الهی است که در مقاله حاضر به تبیین برخی از انها خواهیم پرداخت . | ||
==الف – حق بازگشت در قران== | ==الف – حق بازگشت در قران== | ||
حق باز گشت به موطن از جمله حقوق | حق باز گشت به موطن از جمله حقوق طبیعی است که در قران کریم بران تاکید گردیده و با سلب کنندگان چنین حقی ازانسانها بشدت برخورد شده است. در این مقاله به تبیین برخی از ایاتی که بر اثبات چنین حقی دلالت می کند خواهیم پرداخت : | ||
ایه نخست : | |||
وَإِذْ أَخَذْنَا | وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ <ref>بقره ايه 84</ref> | ||
هر چند خطاب | هر چند خطاب ظاهری ایه مذکور جمعیت بنی اسرائیل بوده که متذکر به پیمانهای الهی شده اند اما وجود قرائن در ایه و نیز ایات قبل و بعد ان بیانگر ان است که نمی توان مخاطبین ایه را خصوص بنی اسرائیل دانسته و دیگر ادمیان را از پیمانهای مذکور که اموری انسانی و ارزشی هستند مستثنی دانست. | ||
در تبیین نکته مذکور باید گفت : اولا سیاق و متن ایه ذکر شده و نیز ایه قبل از ان - وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى وَ الْیَتامى وَ الْمَساکِینِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ ثُمَّ تَوَلَّیْتُمْ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْکُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ <ref>بقره :83</ref> ، بیانگر ان است که خطاب مذکور متوجه همه انسانها بوده و مختص به بنی اسرائیل نمی باشد چون پیمانهای ذکر شده در این ایه عمومی و جهانی می باشد . | |||
ثانیا منحصر نمودن خطاب در ایات مذکور به خصوص بنی اسرائیل و عدم تعمیم ان به سائر انسانها با فلسفه ذکر انها در قران- عبرت گرفتن از خطاها و عواقب پیشینیان - منافات خواهد داشت. | |||
نکات : | نکات : | ||
برخی از نکاتی را که از ایه مذکور قابل استنباط است عبارتند از : | |||
1-در ایه مذکور از دو پیمان الهی با انسانها سخن بمیان امده است که در عرض یکدیگر قرار دارند : پیمان منع از کشتار و خونریزی و پیمان اجتناب از اخراج مردم از موطنشان- وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ- | |||
2- از فقره ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ بدست می اید که پیمان مذکورمورد تایید ادمیان نیز قرار گرفته است . | |||
2- از فقره ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ بدست | |||
3-گناه اخراج انسانها از موطنشان معادل کشتن و | 3-گناه اخراج انسانها از موطنشان معادل کشتن و ریختن خون انان می باشد. | ||
4- از فقره وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ | 4- از فقره وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِکُمْ بدست می اید که سلب حق طبیعی دیگران مستلزم سلب حق خویش نیز خواهد بود بدلیل انکه جامعه انسانی وجودی مستقل از افراد داشته و افراد هر جامعه از روحی واحد و جمعی برخوردارند از اینرو هر نوع ظلم به دیگران در واقع ظلم به خویشتن – ظلم کننده - خواهد بود بهمین جهت اخراج انسانها از موطن خود در واقع ظلم به همه افراد جامعه – که از روح واحدی برخوردارند- از جمله ظلم به نفس اخراج کنندگان نیز خواهد بود. | ||
5- | 5-میل انسانها به وطن و مکان اقامتشان امری طبیعی بوده و اخراج انان از وطنشان برخلاف طبیعت و ضد ارزش می باشد. | ||
ایه دوم : أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ بِغَیْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ یَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ ۗ وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا ۗ وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ <ref>آیه 40 سوره حج</ref> | |||
برخی از مفسرین شان نزول ایه مذکور را مهاجرینی می دانند که بناحق از خانه و کاشانه اشان از مکه اخراج گردیده و بسوی مدینه هجرت گزیدند<ref>التبيان في تفسير القران ج 7ص 321:: این آیه درباره مهاجرینى نازل شده که اهل مکه آنها را از وطن خویش بیرون کرده بودند و وقتى که قوى شدند، خداوند آنها را به جهاد امر نمود .جامع البيان ج 17ص 124</ref> | |||
اما شکی نیست که این شان نزول مانع ان نیست که مفادش را مطلق کسانی بدانیم که توسط حاکمان جور از مناطق خویش ظالمانه اخراج گردیده و به سرزمینی دیگر مهاجرت نموده اند بخصوص انکه تعلیل ذکر شده در ایه "وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ... "مبنی بر لزوم دفاع در برابر متجاوزین به حقوق انسانها ، قرینه بر تعمیم و عدم اختصاص ایه به خصوص مهاجرینی است که ظالمانه از موطنشان در مکه اخراج گردیده اند . | |||
نکات : | نکات : | ||
برخی از نکاتی که از ایه مذکور قابل استنباط است عبارتند از : | |||
1- | 1- مشروعیت دینی جهاد با متجاوزین و اشغالگران : از فقره أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا بدست می اید که خداوند به کسانی که مورد ستم و تجاوزقرار گرفته و از موطنشان بناحق اخراج گردیده اند اذن داده است که به جهاد با مهاجمین و اشغالگران برخیزند. | ||
2- ترک قتال با | 2- ترک قتال با متجاوزین سبب نابودی دین و شعائر دینی می گردد : از فقره وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِیَعٌ وَصَلَوَاتٌ وَمَسَاجِدُ یُذْکَرُ فِیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثِیرًا بدست می اید که عدم مبارزه و جهاد با اشغالگران و سلب کنندگان حق طبیعی بازگشت به موطن سبب زوال شعائر دینی و امنیت عمومی خواهد گردید. | ||
3- وعده | 3- وعده الهی به نصرت و یاری کسانی که به جهاد در برابر اشغالگران می پردازند : از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ و وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ ۗ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِیٌّ عَزِیزٌ که از مضمون واحدی برخوردار می باشند بدست می اید که مدد ونصرت خداوند در نبرد مذکور با کسانی است که به ندای الهی در جهاد با متجاوزان و اشغالگران لبیک گفته و در صدد بازگشت به موطن شان می باشند. | ||
4- قداست جهاد با اشغالگران و | 4- قداست جهاد با اشغالگران و متجاوزین : از فقرات وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ و وَلَیَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ یَنْصُرُهُ بدست می اید همه کسانی که در مبارزه با اشغالگران و اخراج کنندگان مردم ازسرزمین شان پیکارمی کنند درزمره کسانی هستند که به یاری خدا برخاسته و خداوند نیز به انها وعده نصرت داده است . بنابراین جهاد با متجاوزین و اشغالگران علاوه بر مشروعیت از قداست نیز برخوردار می باشد که در نتیجه چنین عملی سبب تقرب مجاهدان به حضرت حقتعالی خواهد بود. | ||
5- بازگشت به وطن | 5- بازگشت به وطن امری ذاتی و طبیعی است : از مجموع ایه مذکور بدست می اید که بازگشت به وطن حق طبیعی انسانها بوده و اخراج انان از موطنشان امری قبیح ، ظلمی اشکارو عمل ضد ارزشی می باشد. | ||
ایه سوم : | |||
لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛<ref>آیات 8 و 9 سوره ممتحنه</ref> | لایَنْهاکُمْ اللهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِى الدّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا اِلَیْهِمْ اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ إِنَّما یَنْهاکُمُ اللهُ عَنِ الَّذینَ قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ»؛<ref>آیات 8 و 9 سوره ممتحنه</ref> | ||
در | در این ایه نیز همانند ایات پیشین طبق نقل مفسرین مخاطبین ان مهاجرینی هستند که بزور از دیارشان - مکه – رانده شده و در مدینه اقامت گزیدند<ref>الميزان ج 13ص 334- الکشف و البيان ج 9ص 294</ref> اما شکی نیست که مفاد ان همه کسانی را که ظالمانه در اخراج انسانها از دیارشان اقدام می کنند شامل می گردد. سید قطب در تفسیر فی ظلال القران به این تعمیم تصریح کرده و معتقد است ایه مذکور بیانگر لزوم نفی رابطه مودت امیز و ولایت پذیری با کسانی است که با مسلمانان بجهت عقائد دینی شان پیکار نموده و انان را از سرزمین شان اخرا ج نموده اند .<ref>في ظلال القران ج 6ص 3545</ref> | ||
برخی دیگر از اندیشمندان اسلامی نیز ضمن پذیرش تعمیم - در ایه مذکور- یکی از مصادیق بارز ایه " إِنَّما یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ" در جهان معاصر را صهیونیست ها و دولتهائی می داند که به حمایت از اشغالگران فلسطین اقدام نمودند : | |||
باید از وجدان بشریت معاصر پرسید : امروزه چه کسانی با مسلمانان پیکار نموده و انان را از دیارشان اخراج نموده اند ؟چه کسانی از اشغالگران فلسطین در جهت نابودی مسلمانان و مردم فلسطین حمایت می کنند...در چنین شرائطی بر هر انسان دینداری لازم است به ایه «قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ» که دستور مبارزه با متجاوزین را می دهد عمل نماید.<ref>تفسير الکاشف، ج7، ص: 304-305 نقل از کتاب الدين في خدمة الشعب،- المطبوع سنة 1963</ref>، | |||
نکات : | نکات : | ||
1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست | 1-از تقارن فقرات قاتَلُوکُمْ فی الدّینِ وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ بدست می اید اخراج مردم از موطنشان معادل جنگ اعتقادی با انان می باشد. | ||
2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست | 2- از فقره ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ بدست می اید حمایت وهمکاری با سلب کنندگان حق طبیعی انسانها - زیستن درموطن خویش - و اخراج انان از دیارشان ادمی را در ردیف کسانی قرار خواهد داد که نقش اصلی را در اخراج انسانها از خانه و کاشانه شان داشته اند. | ||
3- مسلمانان مامور به اجتناب از | 3- مسلمانان مامور به اجتناب از ولایت پذیری ، رابطه محبت امیز و همکاری با هر دو گروه- اخراج کنندگان و حامیانشان - گردیده اند -...وَ أَخْرَجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ وَ ظاهَرُوا عَلى اِخراجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ.- | ||
4- از فقره وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ بدست | 4- از فقره وَ مَنْ یَتَوَلَّهُمْ فَأوُلئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ بدست می اید که ولایت پذیری و همکاری با اخراج کنندگان انسانها از وطنشان حرام شرعی بوده و تخلف از این دستور الهی ادمی را در ردیف ستمکاران به حقوق انسانها قرار خواهد داد. | ||
ایه چهارم : | |||
أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ | أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَىٰ إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ۖ قَالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا ۖ قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ <ref>بقره ايه 246</ref> | ||
تبیین : | |||
در | در ایه مذکور از زبان گروهى از بنى اسرائیل نقل شده است انگاه که از پیامبرخویش خواستند تا فرماندهی برای انان جهت پیکار با اشغالگران سرزمین شان تعیین نماید به انان ابلاغ شد که ایا در نبرد با متجاوزین مصمم هستید ؟ انان گفتند : وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ چگونه با دشمنانمان پیکار ننمائیم درحالی که انان ما را از دیار و فرزندانمان جدا نموده و سرزمین مان را اشغال نموده اند . | ||
در | در ایه مذکور اخراج ظالمانه بنی اسرائیل از سرزمین شان" وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا" علت وجوب پیکار انان با متجاوزین شمرده شده است "وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ" بنابراین از تقارن ایندو - علت و معلول - بدست می اید که اقامت در وطن و بازگشت بدان ازجمله حقوق طبیعی و قطعی ادمیان می باشد از اینرو هیچ قدرتی حق سلب انها را داشته و طبق ایه مذکور پیکار با سلب کنندگان این حقوق واجب خواهد بود. | ||
نکات : | نکات : | ||
1-جهاد با | 1-جهاد با متجاوزین و اخراج کنندگان انسانها از اوطانشان نیازمند داشتن فرماندهی لائق و داناست- ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ- | ||
2- وجود رهبر و فرمانده لائق در هر جامعه | 2- وجود رهبر و فرمانده لائق در هر جامعه ای مانع سلطه اشغالگران و اخراج افراد ان جامعه از سرزمین شان خواهد بود. | ||
3- | 3- پیکار با متجاوزین به حقوق انسانها – ودفاع از حق طبیعی بازگشت به وطن – از قداست معنوی برخوردار بوده و از مصادیق جهاد فی سبیل الله خواهد بود . -وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِیَارِنَا وَأَبْنَائِنَا ۖ-<ref>رک به تفسير نمونه ج 2ص 235</ref> | ||
ایه پنجم : | |||
إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد»؛ (آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت باز مى گرداند)<ref>سوره قصص، آیه 85</ref>. | إِنَّ الّذى فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرآنَ لَرَادُّکَ إِلَى مَعَاد»؛ (آن کس که قرآن را بر تو فرض کرد، تو را به جایگاهت باز مى گرداند)<ref>سوره قصص، آیه 85</ref>. | ||
درشان نزول | درشان نزول ایه مذکور امده است : پیامبرص در مسیر هجرت از مکه به مدینه انگاه که به جحفه رسید شوق به وطن – مکه - در دلش راه یافت ایه مذکور ان حضرت را تسلی داده و به او مژده بازگشت مجدد به مکه را داد. <ref>مجمع البيان في تفسير القران ج 7ص 420- جامع البيان ج 20ص 80 – الکاشف ج 6ص 90 – في ظلال ج 5ص3715</ref> | ||
در | در تفسیر نمونه ذیل ایه مذکور امده است که خداوند پیامبرش را بهنگام خروج از مکه اینچنین بشارت داد که : غم مخور همان خدایى که موسى را در طفولیت به مادرش بازگرداند، همان خدایى که او را بعد از یک غیبت ده ساله از مصر به زادگاه اصلیش بازگردانید تا چراغ توحید را برافروزد و حکومت مستضعفان را تشکیل دهد و قدرت فرعونیان طاغوتى را درهم بشکند، همان خدا تو را با قدرت و قوت تمام به مکه باز مىگرداند، و چراغ توحید را با دست تو در این سرزمین مقدسبرمىافروزد.همان خدایى که قرآن را بر تو نازل کرد و ابلاغش را فرض نمود و احکامش را واجب گردانید، آرى خداى قرآن، خداى با عظمت زمین و آسمان این امور در برابر قدرتش سهل و آسان است. <ref>تفسير نمونه، ج16، ص: 186-185</ref> | ||
نکات | نکات | ||
1- تعلق و | 1- تعلق و میل انسانها به وطن - محیط اقامت - و نیز بازگشت به ان امری طبیعی است . | ||
2-نگاه | 2-نگاه تمدنی قران به مساله بازگشت : در زمینه ارتباط صدر و ذیل ایه – بین فرض قران بر پیامبرص و بازگشت ان حضرت به مکه – در تفسیر "من هدی القران" امده است : | ||
تعبیر خاص قران در ایه مذکور إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ» و عدم بکار گیری "ان اللّه العزیز مثلا "بیانگرنگاه تمدنی قران در مهاجرت پیامبر از مکه به مدینه است بدین معنا که همانگونه که خداوند با نزول قران بر پیامبرص منهج عمل به دستورات الهی و التزام قلبی به پیامبر و مسلمانان اموخت قطعا بوسیله همین قران، حق او - و سائر مسلمانان - را در بازگشت پیروزمندانه به وطن -مکه - تضمین خواهدکرد .<ref>من هدي القران ج 9ص 394</ref> | |||
در | در تفسیر انوار درخشان نیز در تبیین وجه ارتباط بین صدر و ذیل ایه امده است :... مفاد آیه (إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلى مَعادٍ) تعلیق حکم بر وصف است ؛ از جمله لوازم نزول آیات قرآنى برسول آنستکه شهر مکه را فتح نماید و پروردگار آنرا در اختیار وى درآورد استفاده مىشود که رکن انجام رسالت رسول و بناگذارى مکتب عالى قرآن در جهان آنستکه شهر مکه در تصرف اسلام و مسلمانان درآید و در نتیجه دعوت رسول از شهر مکه و کانون توحید صادر و باقطار جهان انتشار یابد. <ref>انوار درخشان ج12 ص 291</ref> | ||
ایه ششم : | |||
یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ ۖ قُلْ قِتَالٌ فِیهِ کَبِیرٌ ۖ وَصَدٌّ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَکُفْرٌ بِهِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ ۗ وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَکْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ" <ref>بقره ايه 217</ref> | |||
تبیین : | |||
مفاد | مفاد ایه مذکور ان است که شدت قبح و حرمت برخی از گناهان بیشتر از گناه بزرگ جنگیدن در ماههای حرام شمرده شده است؛ ازجمله این گناهان اخراج نمودن انسانها از موطنشان می باشد وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ. بجهت انکه صدمه ای که بر اخراج انسانها از اوطانشان مترتب می گردد بمراتب بیشتر از صدمه قتالی است که در ماه حرام تحقق می یابد. | ||
طبق | طبق دیدگاه مفسرین ایه مذکورزمانی نازل شد که مشرکین مسلمانان را بجهت انکه در ماه حرام مرتکب قتلی شده بودند مورد سرزنش قرار داده و به انان می گفتند که حرمت ماه حرام توسط شما شکسته شد . با نزول ایه مذکور پیامبراکرم در پاسخ انان اظهار داشت که هر چند عمل برخی مسلمانان در کشتن یکی از مشرکین گناه بزرگی است اما گناه شما در اخراج نمودن مسلمانان از مکه بمراتب بزرگتر از گناه انان می باشد . <ref>الميزان ج 2ص 167-166؛ الدرالمنثور ج 1ص 250</ref> | ||
بر | بر این اساس می توان از ایه مذکور استنباط نمود که اقامت در وطن از جمله حقوقی است که خداوند به انسانها موهبت نموده بگونه ای که سلب چنین حقی از انان بزرگترین گناه محسوب می گردد. | ||
ایات دیگری که حق طبیعی بازگشت از انها استنباط می گردد : | |||
علاوه بر | علاوه بر ایات ذکر شده به ایات دیگری نیز می توان در اثبات حق اتخاذ وطن و بازگشت بدان استناد نمود که برخی از انها به شرح ذیل می باشد : | ||
- أَ لاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا | - أَ لاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَکَثُوا أَیْمَانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَءُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّهُ أَحَقُ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ <ref>توبه :13</ref> | ||
- | - فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ <ref>ال عمران: 195</ref> | ||
- إِنَّمَا جَزَاءُ | - إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ۚ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا ۖ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ <ref>مائده ايه 33</ref> | ||
-وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا | -وَلَوْ أَنَّا کَتَبْنَا عَلَیْهِمْ أَنِ اقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ أَوِ اخْرُجُوا مِنْ دِیَارِکُمْ مَا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِیلٌ مِنْهُمْ ۖ وَلَوْ أَنَّهُمْ فَعَلُوا مَا یُوعَظُونَ بِهِ لَکَانَ خَیْرًا لَهُمْ وَأَشَدَّ تَثْبِیتًا <ref>نساء66</ref> | ||
- وَإِن کَادُوا | - وَإِن کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا ۖ وَإِذًا لَّا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا <ref>اسراء:76</ref> | ||
وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ <ref>محمد ص :13</ref> | |||
-...یُرِیدُ أَن یُخْرِجَکُم مِّنْ أَرْضِکُم بِسِحْرِهِۦ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ <ref>شعراء35</ref> | |||
-وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُمْ مِنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا ۖ فَأَوْحَىٰ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّالِمِینَ <ref>ابراهيم 13-14</ref> | |||
===ب- "حق بازگشت "در منابع | ===ب- "حق بازگشت "در منابع حدیثی=== | ||
بطور | بطور کلی احادیثی را که بحث وطن در انها مطرح گردیده است می توان به چند طائفه تفسیم نمود : | ||
1- | 1- روایاتی که علاقه به وطن را از اثار ایمان می داند ؛ | ||
نظیر روایت نبوی ص : حب الوطن من الایمان <ref>ميزان الحکمه ج 4ص 3566</ref>؛ | |||
وطن در لغت به محل اقامت و | وطن در لغت به محل اقامت و مکانی که زادگاه ادمی بوده و در ان رشد و نما کرده است اطلاق می گردد.<ref>لغت نامه دهخدا : وطن : جای اقامت . محل اقامت . مقام و مسکن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جائی که شخص زاییده شده و نشوونما کرده و پرورش یافته باشد. شهر زادگاه . میهن و نشیمن . (ناظم الاطباء).</ref> هر چند برخی از عالمان و عارفان واژه وطن در روایت مذکور را بمعنای دیگری غیر از معنای متعارف ان گرفته <ref>نظير شيخ بهائي در نان و حلوا که ضمن اشعاري مراد از وطن در روايت مذکور را معاد مي داند:اين وطن مصر و عراق و شام نيست اين وطن شهري است کو را نام نيست زان که از دنياست اين اوطان تمام مدح دنيا کي کند خير الانام رک به : حياه الشيخ البهائي رض ،ص 209</ref> – وطن اسلامی و یا بمعنای بازگشت گاه حقیقی انسان – معاد – اما باید گفت تا زمانی که حمل الفاظ در معنای حقیقی مستلزم تالی فاسدی نباشد انصراف از ان صحیح نخواهد بود. | ||
بر | بر این اساس می گوئیم مفاد روایت مذکور و استعمال وطن در معنای متعارف منطبق با معیارهای متنی در سنجش روایات بوده و هیچ معنای منفی بر ان مترتب نمی باشد بدلیل انکه اولا میل ادمیان به مکان اقامت و زادگاهشان امری طبیعی و غریزی بوده و با معارف اسلام که بر اساس فطرت انسانی بنا شده است منافاتی ندارد. ثانیا ایاتی که در زمینه اثبات حق بازگشت به وطن در بخش نخست مقاله مطرح گردید - نظیر ایاتی که دفاع از وطن در برابر اشغالگران را امری لازم می داند- موید مضمون ان می باشد . در نتیجه بین ایمان به شریعت و عشق به وطن و زادگاه تضادی نخواهد بود. | ||
لازم به ذکر است که وطن | لازم به ذکر است که وطن دوستی غیر از وطن پرستی است که امری مذموم می باشد بدلیل انکه وطن پرستی ناشی از تعصب بوده که سبب فاصله گرفتن از اصول و حقائق انسانی و دینی می گردد بدین معنا که چه بسا دفاع تعصب امیز از وطن مستلزم اشغال سرزمین دیگران و پایمال نمودن حقوق انان می باشد . | ||
2- | 2- روایاتی که حب به وطن را امری غریزی و طبیعی در وجود انسان می داند نظیر روایت "عمرت البلاد لحب الاوطان."<ref>مستدرک سفينه البحار ج 10ص 375</ref> | ||
در | در این روایت حب انسانها به اوطانشان سبب ابادانی انها شمرده شده است چون حب وطن انگیزه انسان را در انجام اقدامات رفاهی و خدماتی در موطن خویش شدت می بخشد . این امر نشانه انست که میل و گرایش به وطن بعنوان امری طبیعی و غریزی در وجود انسان تعبیه شده است . | ||
3- | 3- روایاتی که عشق به وطن را از نشانه های کرامت انسانی می داند نظیرروایت : من کرم المرءبکائه علی ما مضی من زمانه و حنینه الی اوطانه و حفظه قدیم اخوانه <ref>ميزان الحکمه ج4 ص3566</ref> | ||
بنابر | بنابر این عشق به وطن و ارزوی برگشت به ان و ریختن اشک تاثر از دوری ان نشانه طبیعی بودن حق انسان در بازگشت به موطنش می باشد. | ||
در | در روایتی دیگر از حالات پیامبر ص نقل شده است که ان حضرت برغم انکه در مدینه موفق به تاسیس نظم اسلامی گردیدند اما همچنان شوق بازگشت به وطن اصلی شان – مکه – را داشتند : وکان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یهتم لعشرة أشیاء فآمنه الله منها وبشره بها : لفراقه وطنه ، فأنزل الله ( إن الذی فرض علیک القرآن لرادک إلى معاد )<ref>بحارالانوار ج 43ص 34</ref> | ||
4- | 4- روایاتی که امر به لزوم دفاع از وطن در برابر اشغاگران و مهاجمین بدان می کند : ألا وإنی قد دعوتکم إلى قتال ( حرب ) هؤلاء القوم لیلا ونهارا ، وسرا وإعلانا ، وقلت لکم : اغزوهم قبل أن یغزوکم ، فوالله ما غزی قوم قط فی عقر دارهم إلا ذلوا ، فتواکلتم وتخاذلتم حتى شنت علیکم الغارات ، وملکت علیکم الأوطان <ref>[[نهج البلاغه]] خطبه 27</ref> | ||
در | در این سخن امام ع علاوه بر اینکه مردم را در دفاع از وطنشان تحریک نموده و از انان می خواهدمانع نفوذ و تجاوز بیگانگان به سرزمینشان گردند . باید گفت این گفتارحضرت نیز بیانگر طبیعی بودن میل ادمی به وطن خویش می باشد . | ||
5- | 5- روایاتی که بی تفاوتی و عدم پیکار با متجاوزین به مکان اقامت را مبغوض الهی می داند : | ||
از | از پیامبر ص نقل شده است که : إن الله عز وجل یبغض رجلا یدخل علیه فی بیته ولا یقاتل <ref>ميزان الحکمه ج 4ص 3568</ref> | ||
6- | 6- روایاتی که مرگ ادمی در غیر وطن خویش - دیار غربت- را بمنزله شهادت می داند نظیر روایت : موت الغریب شهاده <ref>من لايحضره الفقيه ج 1ص 139</ref> | ||
مفاد | مفاد روایت مذکور ان است که مرگ در غربت بدلیل زجر اور بودن و سختی اش شهادت تلقی شده است. | ||
7- | 7- روایاتی که مردم را به ماندن در وطن خویش توصیه کرده است نظیر شعری که به امام علی منسوب است که : یا قوم لاترغبوا فی غربه ابدا ان الغریب غریب حیث ما کانا – <ref>ديوان امام علي ع ص 172</ref> | ||
8- | 8- روایاتی که اخراج انسانها از دیارشان را کفر بما انزل الله می داند : | ||
امام صادق ع در | امام صادق ع در تفسیر ایه شریفه وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ....می فرماید : اخراج مردم از سرزمین شان کفر به خداوند بوده و خداوند شدیدترین عذابها را بر مرتکبین ان در قیامت اعمال خواهد کرد . | ||
9- | 9-روایاتی که گناه اخراج انسانها از اوطانشان را گناهی بزرگ می داند : | ||
از قتاده در | از قتاده در تفسیر ایه شریفه وَ إِخْراجُ أَهْلِهِ منه أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ امده است <ref>لازم به ذکر است از منظر بيشتر اهل سنت به روايات تابعين و صحابه نيزحديث اطلاق مي گردد.</ref> : إخراج محمد و أصحابه من مکة، أکبر عند الله من القتال فی الشهر الحرام.<ref>تفسير القرآن العظيم ج2 386</ref> | ||
و از ابن عباس | و از ابن عباس نیز نقل شده است که : و اخراج اهله منه أَکْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ یعنی : أکبر من القتال الذی أصاب أصحاب محمد صلى الله علیه و سلم.<ref>همان</ref> | ||
از مجموع | از مجموع روایات ذکر شده بدست می اید که اقامت در وطن و زادگاه از حقوق طبیعی انسانها بوده و اخراج انان از اوطانشان ظلمی بزرگ خواهد بود. | ||
نتیجه : در مقاله حاضر حق بازگشت از منظر حقوق بین الملل و نظام حقوقی اسلام تبیین گردید . هر چند در نظام بین الملل حقوق انسانها از جمله حق بازگشت به رسمیت شناخته شده اما بدلیل تناقض این حقوق با مبانی فکری تدوین کنندگان غربی ان - نگرش مادی به انسان و جهان - تصویب این حقوق نتوانسته است امنیت جهانی را تامین کند درحالی که در نظام حقوقی اسلام که بر مبنای نگرش توحیدی و کرامت انسانی بنا گردیده است این حق همانند سائر حقوق طبیعی ضمانت اجرائی داشته و بین مبانی و حقوق مذکور تناقضی وجود نخواهد داشت . و السلام | |||
= | =پانویس= | ||
{{پانویس رنگی}} | {{پانویس رنگی}} | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} | ||
خط ۳۶۱: | خط ۳۲۳: | ||
=منابع = | =منابع = | ||
صفاتاج | صفاتاج مجید دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل ناشر انتشارات ارون چاپ دوم 1391چاپخانه حیدری | ||
طبرسى، فضل بن حسن مجمع | طبرسى، فضل بن حسن مجمع البیان فى تفسیر القرآن ناشر: انتشارات ناصر خسرومکان چاپ: تهران سال چاپ: 1372 ش | ||
| | ||
طبرى ابو جعفر محمد بن | طبرى ابو جعفر محمد بن جریر جامع البیان فى تفسیر القرآن ناشر: دار المعرفه مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1412 ق | ||
| | ||
مغنیه، محمد جواد تفسیر الکاشف ناشر: دار الکتب الإسلامیة مکان چاپ: تهران سال چاپ: 1424 ق | |||
سید بن قطب بن ابراهیم شاذلی فى ظلال القرآن ناشر: دارالشروق مکان چاپ: بیروت- قاهره سال چاپ: 1412 ق | |||
| | ||
طوسى، محمد بن حسن | طوسى، محمد بن حسن التبیان فى تفسیر القرآن ناشر: دار احیاء التراث العربى مکان چاپ: بیروت نوبت چاپ: اول | ||
| | ||
طباطبایى، سید محمد حسین المیزان فى تفسیر القرآن ناشر: دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسین حوزه علمیه قم مکان چاپ: قم | |||
| | ||
سیوطى، عبدالرحمن بن ابىبکر الدر المنثور فى تفسیر المأثور ناشر: کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى | |||
مکان چاپ: قمسال چاپ: 1404 ق | مکان چاپ: قمسال چاپ: 1404 ق | ||
ثعلبى | ثعلبى نیشابورى ابو اسحاق احمد بن ابراهیمالکشف و البیان عن تفسیر القرآن ناشر: دار إحیاء التراث العربی مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1422 ق | ||
| | ||
مکارم | مکارم شیرازى، ناصر تفسیر نمونه ناشر: دار الکتب الإسلامیة مکان چاپ: تهران سال چاپ: 1374 ش | ||
حقى بروسوى | حقى بروسوى اسماعیلتفسیر روح البیان ناشر: دارالفکر مکان چاپ: بیروت نوبت چاپ: اول | ||
| | ||
عروسى | عروسى حویزى عبد على بن جمعه تفسیر نور الثقلین ناشر: انتشارات اسماعیلیان | ||
مکان چاپ: قم سال چاپ: 1415 ق | مکان چاپ: قم سال چاپ: 1415 ق | ||
| | ||
ابن | ابن کثیر، اسماعیل بن عمرتفسیر القرآن العظیم ناشر: دار الکتب العلمیة مکان چاپ: بیروت سال چاپ: 1419 ق | ||
[[رده: مقالات]] | [[رده: مقالات]] |